جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۷
۰ نفر

جواد جوادی، مهندسی است که با سریال بچه مهندس به محبوبیت رسید، چهره خوشرو و مهربانی دارد. درست مثل اغلب نقش‌هایی که بازی کرده محجوب، اما پرانرژی است.

روزبه حصاری

به گزارش همشهری آنلاین -الناز عباسیان:گرچه پیش‌تر در سریال‌هایی نظیر «یادآوری»، «تاریکی شب، روشنایی روز»، «سلام آقای مدیر»، «دومینو» و فیلم‌های سینمایی «امروز»، «ماهور» و ده‌ها نمایش تئاتر هم بازی کرده بود اما بازی در نقش «جواد جوادی» سریال بچه مهندس۳ او را بیش از پیش به عرصه‌های نمایشی و مخاطبان سینما، تئاتر و تلویزیون معرفی کرده است. البته نام روزبه حصاری این روزها فقط به‌خاطر بازی در این نقش بر سر زبان‌ها نیفتاده و اتفاق جالب دیگر حضور او در صحنه موسیقی و اجرای تیتراژ قسمت پایانی این سریال است. این بازیگر ۳۳ساله علاوه بر اینها تجربه‌های متفاوتی در نوازندگی و تدریس موسیقی هم دارد که همه اینها بهانه به‌دست ما داد تا در واپسین روزهای بهاری میزبان او در دفتر روزنامه باشیم. آنچه می‌خوانید ماحصل گفت‌وگوی ما با این هنرمند است.

  •   بگذارید گفت‌وگویمان را با این سؤال شروع کنیم؛ شاگرد اول دبیرستان تیزهوشان چطور شد از انتگرال، حسابان و فیزیک پا به صحنه تئاتر گذاشت و بازیگر شد؟

من دوران دبیرستان را در مدارس تیزهوشان (سمپاد) درس خواندم و آن دوره این مدارس فقط ۲رشته ریاضی فیزیک و تجربی پذیرش داشتند در حالی‌ که به ‌نظر من باید رشته‌های دیگر را هم دربرمی‌گرفت. من مخالف فعالیت اینگونه مدارس نیستم اما باید از این مدارس حمایت بیشتری شود تا بیشتر استعدادیابی کنند. از آنجایی که پدر و مادر من هر دو معلم بودند، کم و بیش با فضای سیستم آموزشی و مشکلات آن آشنا بودم. آن زمان سیستم آموزشی ما به این شکل بود که کمتر به استعدادهای هنری دانش‌آموزان توجه می‌شد یا فرد صرفاً به واسطه دستاوردهایی که به‌دست آورده بود ارزیابی شده و نمره می‌گرفت.

به این ترتیب اگر نمره خوبی می‌گرفت دانش‌آموز بااستعدادی معرفی می‌شد و برعکس. خوشبختانه این سیستم آموزشی در چند سال اخیر تا حدودی تغییر کرده و دانش‌آموزان را- به‌ویژه در مقاطع پایین‌تر- بیشتر به سمت استعدادهایشان هدایت می‌کند تا به سمت دستاوردهایشان.

خاطرم هست در دوران پیش‌دانشگاهی یکی از دوستانم به‌خاطر علاقه‌ام به هنر به من پیشنهاد کرد تا در دانشگاه رشته هنر را انتخاب کنم اما من مردد شدم. با خودم می‌گفتم اگر هنر را انتخاب کنم ممکن است آینده شغلی و درآمد چندانی نداشته باشم. البته جامعه آن دوران این نگرش را در من ایجاد کرده بود. در آن مقطع رشته مهندسی صنایع یکی از رشته‌های سرآمد مهندسی بود و من هم چون برادرم در این رشته تحصیلات عالیه داشت این رشته را انتخاب کردم اما در کنار تحصیل این رشته دوست داشتم بازیگری را هم ادامه دهم و در نهایت ترجیح دادم هنرمند خوشحالی باشم تا یک مهندس افسرده، و کلاس‌های بازیگری را در کنار درس با جدیت دنبال کردم.

  •   تحصیل در رشته مهندسی همزمان با تمرین در صحنه‌های تئاتر برایتان سخت نبود؟  

سخت بود اما من به هنر به‌عنوان یک تخصص نگاه می‌کنم تا یک سرگرمی و تفریحی؛ بنابراین با خودم عهد کردم که این رشته را به‌صورت تخصصی ادامه دهم. جامعه ما هم نباید به هنرمند به‌عنوان ابزار سرگرمی نگاه کند.  یکی از سؤالاتی که اغلب افراد از من می‌پرسند این است که ما به بازیگری علاقه داریم چگونه می‌توانیم بازیگر شویم؟ از کجا باید شروع کنیم؟ من هم یک روزی هم این سؤال را در ذهنم داشتم و به واسطه یکی از دوستان به آقای فرخ‌نژاد معرفی شدم و با راهنمایی ایشان بازیگری را در آموزشگاه‌های آزاد بازیگری به‌صورت آکادمیک دنبال کردم. امروز هم که من در اول راه هستم اگر کسی از من راهنمایی بخواهد همین پیشنهاد را خواهم داشت.

چون بازیگری ارتباط مستقیم به تمرین و تلاش است. این را به چشم خود در  جوان‌هایی که در شهرهای دور و نزدیک در رشته تئاتر و بازیگری زحمت می‌کشند، شبانه‌روز تلاش می‌کنند، فیلم نگاه‌می‌کنند، کتاب می‌خوانند و با سختی‌های بسیاری دور از خانه و خانواده درس می‌خوانند و تمرین می‌کنند دیده‌ام. انصاف نیست که این دوستان را ندیده بگیرم و بخواهیم از افرادی که بدون تحصیلات آکادمیک و صرفاً به‌دلیل چهره، بیان و یا حتی پول وارد این حوزه می‌شوند استفاده کنیم. بازیگری ابداً ‌رؤیا نیست و سراسر هنر و علم است و نباید به بچه‌های مردم، به نسل جدید ‌رؤیافروشی کنیم. اگر آموزش بلد نیستیم حداقل راهنمایی کنیم و تجربه‌هایمان را انتقال دهیم. آقای سمندریان چرا شد استاد سمندریان؟ چون علاوه بر علمی که در هنرهای نمایشی و توانمندی در عمل و شناخت از درام‌ها داشتند بلد بودند که نسل جوان را هدایت کرده و معلمی کنند.

  •   شما با سریال «یادآوری» بیشتر به مردم معرفی شدید. چرا بعد از این سریال مدتی کم‌کار شدید؟

بعد از سریال یادآوری ۴سال پیشنهاد کاری چندانی به من داده نمی‌شد. علت آن را دقیق نمی‌دانم احتمال‌های زیادی بود و دوست ندارم در این مورد صحبت کنم. اما بعد از این سریال خود من هم تا مدتی درگیر یک سری فشارهای روحی بودم. برای بازی در این سریال استرس بسیار زیادی به من متحمل شد و من حتی برای اینکه نقشم را به خوبی بازی کنم خواستم که لحظاتی را در سردخانه سپری کنم.

  •   واقعا نیازی بود که اینگونه خودتان را درگیر نقش کنید؟

من به سهم خودم وظیفه‌ام را در قبال نقشم انجام دادم؛ این متد بازیگری است. شاید در این زمانی که ما زندگی می‌کنیم این متد منسوخ شده باشد اما به آن اصطلاحاً استحاله در نقش یا غرق شدن در نقش می‌گویند. شیوه‌ای که خیلی از استادان ما در سیستم بازیگری اعمال می‌کنند و ما سعی می‌کنیم که از آنها یاد بگیریم. خلاصه اینکه بازی کردن خیلی از نقش‌ها، فشاری زیادی روی جسم و روان فرد تحمیل می‌کند. زیرا وقتی یک بازیگر خودش را در شرایط هیجانی و استرس آن نقش قرار می‌دهد بدن او- از آنجا که متوجه این نیست که فقط یک نقش است نه زندگی واقعی فرد- تحت‌تأثیر قرار گرفته و آنزیم و هورمون‌هایی ترشح می‌کند. این موضوع فشار زیادی روی یک بازیگر وارد می‌کند و اینجاست که توجه به بهداشت روحی و روانی اهمیت پیدا می‌کند. حتماً نیاز است بعد از هر نقشی به‌ویژه نقش‌هایی که استرس بیشتری دارند با مشاور و روانشناس برای پیدا کردن فردیت خودمان تلاش کنیم.

  •   این واقعیت دارد که به‌خاطر چهره‌تان بیشتر نقش‌های مثبت به شما پیشنهاد می‌شود؟  

من نقش خاکستری هم داشته‌ام حتی نقش شیطان را هم در تئاتر بازی کرده‌ام. به‌عنوان بازیگر همیشه علاقه دارم که نقش‌های متفاوت بازی کنم. بازیگر نقش را از از متنی که به او داده شده گرفته و به واسطه هدایت کارگردان و دانش آکادمیک و تجربه‌ای که دارد خلق می‌کند.

  •   این روزها در جامعه به‌ویژه در فضای مجازی بحثی بسیار داغ شده است و آن این است که بسیاری توقع دارند یک بازیگری که کاراکتر خاصی(مثلا شخصیت افراد مذهبی) را در فیلمی بازی کرده است در دنیای واقعی هم همانطور باشد؟ نظر شما در این‌باره چیست؟

بهتر است بازیگر بتواند نقش‌های متفاوت بازی کند و هیچ الزامی هم نیست که بازیگر در جامعه شبیه نقش‌هایش باشد. بازیگری یک توانایی و یک عرصه هنری است. شخصیت فردی آرتیست با شخصیت هنری او می تواند متفاوت است. به‌نظر من همین که بازیگر عرف و قوانین جامعه را زیر سؤال نمی‌برد وظیفه شهروندی خود را ادا کرده و نباید محدودیتی برای ایفای نقش های مختلف برای او ایجاد شود.  اتفاقاً باید کمک کنیم هنرمندان ما  کمی رهاتر باشند و بتوانند نقش‌های ماندگارتر خلق کنند. نمونه بارز این صحبت ما استاد محمدعلی کشاورز، مرحوم استاد عزت‌الله انتظامی و استاد علی نصیریان است که نقش‌های بسیار متفاوتی - از یک قهرمان گرفته تا یک فرد معتاد یا جانی و زورگیر - بازی کردند؛ مگر می‌شود دوستشان نداشت و قبول نکرد؛ زیرا این بزرگان بازیگران با ایفای همین نقش‌های متفاوت است که در تاریخ هنری ما ثبت شده و بر گردن فرهنگ این مملکت و سینما و تئاتر مملکت حق دارند.

  برسیم به سریال بچه مهندس۳ که این روزها بسیار از آن صحبت می‌شود. ماجرای قید نشدن اسم شما در تیتراژ سریال چه بود که شائبه‌های وجود اختلاف بین شما و عوامل تولید را ایجاد کرده بود.
هیچ‌گونه اختلافی وجود نداشت بلکه عوامل سازنده این سریال ترجیح دادند از عنصر غافلگیری استفاده کرده و تماشاگر را در قسمت‌های بعدی سریال با نمایش چهره جدید و جوانی جواد جوادی غافلگیر کنند. اما چون تصویر و اسم من در تیتراژ دوم بود و پیش‌تر در خبرگزاری‌ها اسم من آمده بود عملاً غافلگیری به زعم اصحاب رسانه چندان جواب نداد و به همین دلیل آنها دنبال دلیل دیگری بودند. البته پست اینستاگرامی من هم که کاملا جنبه شوخی داشت کمی به ایجاد این شائبه دامن زده بود.

  •   از بازخوردهای مردم درخصوص سریال بچه مهندس۳برایمان بگویید.

داستان سریال بچه مهندس گرچه یک سریال برای عموم گروه‌های سنی ساخته شده بود اما جالب اینجا بود که قشر نوجوان و جوان بیشتر از همه مخاطبان این سریال بودند و من از این گروه کامنت‌ها و بازتاب‌های زیادی دریافت کردم. به‌نظر من مهم‌ترین چیزی که این سریال می‌گوید این است که یک فرزند این دیار بدون پشتوانه پدر و مادر و بدون پشتوانه رفاهی می‌تواند به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کند. این خیلی پیام بزرگی است و بسیاری از خانواده‌ها و به‌ویژه جوانان و نوجوان‌ها را به فکر فرو خواهد برد. این یعنی تمجید فردیت که حتی در فرهنگ و ادبیات ما هم نمود داشته است. جایی که که شاعر می‌گوید: «گیرم که پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل؟ » البته به این معنا نیست که از اصل و ریشه خود و خانواده دور شویم بلکه باید مسیر موفقیت را با تکیه بر توانمندی‌های خود با بهره‌گیری از نصایح و راهنمایی بزرگان طی کرد. حتی اگر به کاراکتر جواد در این سریال دقت کرده باشید متوجه می‌شوید که او هم برای رسیدن به موفقیت در کار و زندگی از نصایح اطرافیانش بهره می‌برد اما مستقل رفتار می‌کند.

  •   برسیم به بحث موسیقی و فعالیت شما در این زمینه. شما نوازندگی هم می‌کنید؟

من از کودکی به موسیقی علاقه داشتم و از چهار سالگی ساز می‌زدم. واقعیت این بود که هیچ‌گاه از سوی خانواده ممانعتی برای دنبال کردن این رشته هنری وجود نداشت اما هر بار که من می‌خواستم در زمینه موسیقی کاری را انجام دهم خانواده یک نگرانی‌ای برایشان ایجاد می‌شد. البته ایرادی به آنها نبود و به هر حال وضعیت هنرمندان ما در جامعه به‌ویژه در دهه‌های گذشته چندان خوشایند نبود. اطرافیان به من می‌گفتند که تمرکزت روی درس و مدرسه باشد که هنر و موسیقی نمی‌تواند آینده شغلی تو را تضمین کند. اما با همه این حرف‌ها موسیقی با روح و جان من عجین و جزء لاینفک زندگی من شده بود.

در مقطعی آموزش هم دیدم و در ابتدای جوانی افتخار این را داشتم که یک سری دوره‌ها را کنار دوستان و استادان موسیقی دنبال کنم. رشته تخصصی من در موسیقی در ابتدا نوازندگی و نواختن سازهای کوبه‌ای بود. اما وقتی وارد تئاتر شدم یک سری تمرینات مشترک تئاتر و موسیقی هم چون تمرینات مربوط به سلفژ و آشنایی با عضلات تنفسی و دیافراگم مرا به موسیقی علاقه‌مند کرد. احساس کردم که در این عرصه هم می‌توانم خودم را محک بزنم و الان تقریبا ۷سال است که در این زمینه فعالیت می‌کنم.

  •   از اینکه چند رشته را همزمان دنبال می‌کنید راضی هستید یا نه دوست دارید در آینده یک رشته را تخصصی‌تر دنبال کنید؟

همیشه از خدا خواسته‌ام تا توفیق به من بدهد تا هنرمند خوبی باشم؛ حالا در هر رشته‌ای که فعالیت می‌کنم. هنرمند بودن یعنی تلاش برای انسانی بهتر بودن نه کسب جایزه و بازی‌های متعدد. من دوست دارم در هر رشته‌ای که هستم یک هنرمند واقعی و خوب باشم.

  •   الان مشغول چه کاری هستید و برنامه‌ای برای روزهای آتی دارید؟

هم‌اکنون در حال خواندن چند فیلمنامه هستم. همچنین برای ساخت آهنگ جدیدم وقت بیشتری اختصاص داده‌ام.  

  • سخن آخر؟

ارتباط گرفتن با مردم برایم خیلی مهم است. مردم مخاطبان اصلی من هستند و یک پیام برای مردم دوست داشتنی دارم و آن اینکه بیاییم کمی با خودمان مهربان باشیم تا این انرژی مثبت را به دیگران هم منتقل کنیم.

  • تجربه نوازندگی، حتی کنار خیابان

حصاری تجربه نوازندگی در خیابان و کار با گروه‌های زیرزمینی را هم داشته است. او که نوازنده سازهای کوبه‌ای است می‌گوید: «می‌خواستم خیلی جدی این مسیر را شروع کنم و با یک سری بند نواختم که الان صاحب‌نام هستند. آلبوم می‌دهند، کنسرت برگزار می‌کنند و شاید راضی نباشند اسم‌شان بیاید که یک موقع کنار خیابان با هم ساز می‌زدیم. بسیاری ساز خیابانی می‌زنند و من در یک مقطعی تجربه نوازندگی در کنار خیابان را همراه دوستانم داشتم؛ تجربه‌ای که با حس ماجراجویانه من آغاز شد و گرچه تعداد دفعات حضورم کم بود اما بسیار لذتبخش و آموزنده بود و همین الان هم اگر شرایطش فراهم بود این کار را انجام می‌دادم. اجرای خیابانی موسیقی کار عجیب و غریبی نیست. فارغ‌التحصیل رشته موسیقی چه باید کند؟ مگر همه این فارغ‌التحصیلان و هنرمندان این رشته شرایط اجرای عمومی هنرشان را دارند. پس چه  چیزی بهتر از این اجراهای خیابانی که کمترین فاصله را با مخاطب داری و بازتاب‌های آنها را می‌بینی. به عقیده من بهتر است به سراغ این نوازنده‌ها که اغلب فارغ‌التحصیلان رشته موسیقی هستند بروید. خیلی دور نیست که  ستاره‌های موسیقی کشورمان از میان این هنرمندان معرفی شوند».

  • اجرای تیتراژ پایانی سریال بچه مهندس ۳

در قسمت آخر سریال بچه مهندس۳صدای حصاری به‌عنوان خواننده تیتراژ پایانی پخش شد. خودش درباره ساخت آهنگ و تجربه خوانندگی‌اش می‌گوید: «بعد از حدود ۷سال تمرین نخستین آهنگ من با سریال بچه مهندس۳همزمان شد که البته بی‌ارتباط با خود محتوای سریال نیست و اصلا من و همکارانم به نیت تیتراژ سریال این آهنگ را آماده کرده بودیم که متأسفانه به زمان پخش نرسید. در واقع در برنامه کاری من بود که بعد از پخش سریال، نخستین آهنگم  منتشر و آثارم را در این زمینه به مخاطبانی که پیگیر کار من هستند معرفی کنم. ماجرا اینگونه بود که اواخر سال گذشته از سوی دوستان پیشنهاد شد که حالا که من در این زمینه فعال هستم چه بهتر که برای تیتراژ سریال بخوانم.

من این چالش را دوست داشتم و این ریسک را پذیرفتم. زمانبندی پخش سریال مشخص نبود و قرار هم نبود در ماه رمضان به آنتن برسد. اما از آنجا که با تعطیلات نوروز و شیوع ویروس کرونا مصادف شد، کار به پخش نرسید و آقای خواجه‌امیری که از خوانندگان طراز اول کشورمان هستند و من به او و پدرشان ارادت ویژه دارم تیتراژ پایانی را خواندند. تااینکه در اواسط سریال آهنگ ما آماده شد و در قسمت آخر سریال پخش شد. البته ناگفته نماند تیم سازنده این آهنگ هم حمایت نشد. من به نیت این سریال و بچه مهندس این آهنگ را خواندم و خودمان تمام هزینه ساخت آن را پرداخت کردیم».

  • از بازی در تئاتر تا کارگردانی نمایش

حصاری در سن ۲۹ سالگی به واسطه بازی در یک فیلم مشترک مدتی در اوکراین زندگی کرد و پس از پایان پروژه به کشور بازگشت. او در سال۱۳۸۹ پس از ۲سال تمرین بازیگری برای نخستین بار در تئاتر «بالاخره این زندگی مال کیه» نوشته «برایان کلارک» به کارگردانی اشکان خیل‌نژاد به ایفای نقش پرداخت. سپس در تئاترهای مختلفی در تهران با کارگردان‌هایی نظیر سیما تیرانداز، مازیار شهزاد دولتشاهی، دایانا فتحی و داوود بنی اردلان همکاری کرد. او در سال۱۳۹۱ با اجرای نمایش‌های «پیتزا جهان» به کارگردانی فرید فرمانبرداری موفق به دریافت جایزه جشنواره شهر شد.

روزبه حصاری در همان سال با بازی در تئاتر «مرگ در می‌زند» نوشته «وودی آلن» که خودش کارگردانی آن را به‌عهده داشت، جایزه جشنواره امید را به‌دست آورد. او در سال۱۳۹۲ برای بازی در سریال «یادآوری» دعوت شد. پس از آن بازی روزبه حصاری در سریال «تاریکی شب، روشنایی روز» (سال۱۳۹۵) با استقبال بسیار خوب مخاطبان و بازتابی گسترده در رسانه‌ها و فضای مجازی مواجه شد. خودش در این‌باره می‌گوید: «من در تئاتر سعی می‌کنم فرزند زمانه خود باشم. برایم مهم است در چه کاری روی صحنه می‌روم و کدام دغدغه مردم‌ام را روایت می‌کنم. اگر کار تئاتر با دغدغه مردم گره نخورد بیشتر به خوش‌رقصی روی صحنه تبدیل می‌شود تا خلقی هنرمندانه که دردی را بازگو کند».

  • منبع: روزنامه همشهری
کد خبر 520634

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha