پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۸:۰۳
۰ نفر

حسن پارسایی: در تئاتر جنبه‌های دراماتیک هر نمایشی برآیندهای مستقیم متن هستند و اگر کارگردان بخواهد رویکرد تجربی به اجرا داشته باشد بازخلاقیت‌های او تحت‌الشعاع قابلیت‌ها و امکانات نمایشی متن است که به او اجازه می‌دهد توانمندی‌هایش را به اشکال گوناگون به کار بگیرد.

این خلاقیت‌های تجربی هم فقط تا مرحله‌ای است که به گونه‌ای به متن مرتبط باشند؛ بنابراین، متن و اجرا مقوله‌هایی جدا از هم نیستند. اگر چنین بود دیگر ضرورتی برای نگارش یک متن نمایشی وجود نداشت.

این شاخصه الزامی نشان می‌دهد که «انتخاب نمایشنامه» نقش اساسی و سمت و سو دهنده‌ای در ارائه ارزش‌های محتوایی و فرم اجرا دارد و اگر این انتخاب به خوبی انجام نشود، همواره نارسایی‌ها و عارضه‌مندی‌هایی در اجرای نمایش وجود خواهد داشت. نمایش «تئاتر بی‌ حیوان» اثر ژان میشل ریب به کارگردانی مهدی مکاری که هم اکنون در تالار مولوی اجرا می‌شود، از این لحاظ قابل بررسی است.

 نمایش تئاتر بی‌حیوان اثر  ژان میشل ریب به کارگردانی مهدی مکاری متن منسجم و شاکله‌مندی ندارد و این ضعف اساسی امکانات اولیه‌ای را که معمولا برای رسیدن به یک فرم اجرایی در هر متنی وجود دارد از کارگردان دریغ کرده است؛ یعنی نمایش از شاخصه‌های دراماتیک وداده‌های تحلیل‌پذیر بالایی برخوردار نیست.

 هر متن نمایشی دارای ویژگی‌های خاصی است که عمدتا از طریق نشانه‌های بصری ومعنادار و نیز به کمک حادثه یا حوادثی که دیالوگ‌های متناسب و کنش‌زایی را شکل می‌دهند، موجودیت نمایشی پیدا می‌کند، اما وقتی حادثه مهمی در بین نیست و دیالوگ‌ها نیز بازده نمایشی چندانی ندارد و ضمنا داستانی هم شکل نگرفته است و همه چیز صرفا در یک موقعیت خلاصه می‌شود، آن وقت فقط نوع موقعیت و مضمون آن می‌تواند آخرین دستمایه نمایشی روی صحنه تلقی شود، آن هم به شرایطی که حداقل یک غایت‌مندی و هدف‌مندی خاص نمایشی در‌آن باشد و پرسوناژهای معینی را هم شخصیت‌پردازی کند.

متن نمایش تئاتر بی‌حیوان اثر  ژان‌میشل ریب به کارگردانی مهدی مکاری که در اصل در سه صحنه جداگانه  ومتفاوت خلاصه می‌شود به سه موقعیت می‌پردازد که در آن پرسوناژهای متفاوتی در صحنه‌هایی کوتاه بر تماشاگر ظاهر می‌شوند و پیش از آنکه به تحلیل درآیند، حضورشان به پایان می‌رسد؛ یعنی اساسا بستر شکل‌گیری آنها به بیرون از متن مرتبط است و هر کدام از موقعیت‌های مورد نظر نمایش هم چیزی جز یک صحنه «مینی‌مال» تک‌پرده‌ای نیست.

متاسفانه صحنه‌ها اپیزودیک هم نیستند و ارتباط نسبی قابل توجهی ندارد. تنها ویژگی آن نوع دیالوگ‌هاست که آن‌هم فقط در بخش‌هایی قابل تأمل است که نویسنده تلاش کرده از طریق گفتاری بی‌معنا و هذیان‌گونه به کمک منطق زبانی و گامی هم به مدد منطق نحوی ترکیبات جمله‌ها، تا حدی مضمون سازی کند و در چارچوب زبان و شیوه به کارگیری آن به شکلی پارادوکس وار دیالوگ‌های بی‌معنا را با نتایجی قراردادی به پایان برساند.

این کار عمدتا از طریق اصرار و سماجت برای حرف زدن و به شکل یک «بازی‌زبانی» رخ می‌دهد.اصرار بیش از حد آدم‌ها برای قبولاندن ذهنیاتشان به دیگری گاهی چنان جلوه می‌کند که گویی همه همدیگر را گول می‌زنند. ضمنا این کارشان بهترین و سرگرم‌کننده‌ترین راه برای تلف کردن زمان و زندگی است. می‌توان به این نگره هم اندیشید که انسان می‌تواند همانند پرسوناژهای فوق پوچ،بی‌فایده، مزاحم و آسیب‌رسان و همزمان یک مضحک و اضافی باشد.

اما اینها مواردی است که تماشاگر خود استنباط می‌کند و قطعات نمایشی فوق به علت کوتاه و خلاصه بودنشان رویکردی گذرا به مقوله خویش دارد.پرسوناژهای نمایش تئاتر بی حیوان به طور کامل شخصیت‌پردازی نشده‌اند. در نتیجه فقط به دنیای خود نمایش و نیز به ذهنیت ژان میشل ریب تعلق دارند.

 نمایش حامل غایت‌مندی و هدف‌مندی معینی نیست و ضمنا فاقد زمینه‌های تحلیل‌پذیری و رونمایی موضوع خویش است. لذا متن آن اساسا نوعی نگارش تمرینی برای «موقعیت سازی» و «دیالوگ‌نویسی» محسوب می‌شود؛ یعنی در حد یک «نوشتار صحنه‌ای کارگاهی» کاربردی دارد.

همین سبب شده که اجرای آن از گیرایی عاطفی و اندیشه‌ورزی بالایی برخوردار نباشد؛ ضمنا تاحدی رویکرد «ضدساختاری» و «غیرمدرنیستی» نیز بر متن حاکم است، چون به عناصر نمایشنامه توجه کافی نشده و از نقطه‌نظر محتوایی هم نویسنده به ارائه یک موضوع مهم، بدیع،‌باور پذیر و قابل تحلیل مکلف نبوده است. پرسوناژها همگی قالبی و عمدتا قراردادی و ساختگی هستند.

نمایش تئاتر بی‌حیوان قبلا  توسط محمود عزیزی به روی صحنه رفته است و بررسی متن نشان می‌دهد که برای یک اجرای نخستین هم‌چندان مقبولیت ندارد، چه برسد به آن که دوباره توسط کارگردان دیگری به روی صحنه برود.

«رایموند ویلیامز» منتقد معروف انگلیسی در رابطه با استفاده از طرح‌های یکسان برای دو نمایشنامه، می‌گوید:«یک طرح نمایشی خوب ارزش آن را دارد که دوباره به کار گرفته شود»، اگرگفته  او را در رابطه با اجرا و ظرفیت نمایشی یک متن عارضه‌مند مثل تئاتر بی‌حیوان بسنجیم، به این نتیجه می‌رسیم که «یک متن نمایشی بد ارزش آن را ندارد که روی صحنه برود»، زیرا نهایتا حتی ترفندها و تمهیدات خوب کارگردان هم نمی‌تواند همه عیوب متن را بپوشاند.

 در اجرای نمایش تئاتر بی حیوان اثر ژان‌ میشل ریب به کارگردانی مهدی‌مکاری تماشاگر با برخی ویژگی‌ها و بعضی ضعف‌ها روبه‌رو می‌شود: استفاده از میز بیلیارد برای اجرای قسمت اول نمایش سبب می‌شود که بازی ذهنی و درونی پرسوناژها قرینه‌ای بیرونی هم داشته باشد و از لحاظ نمایشی ترفندی ابتکاری و زیبا به شما می‌رود،اما به کارگیری بازیگران صحنه اول برای ادامه دو قطعه کوتاه نمایشی بعد، ذهن تماشاگر را مشوش می‌کند؛ طوری که تماشاگر می‌پندازد، پرسوناژهای هر 3 بخش یکی هستند و هر صحنه‌ای ادامه دیگری است، علت آن هم واضح است:«قدرت بصری انسان بر توانمندی ذهنی او چیرگی دارد.»

میزانسن‌ها ساده و تقریبا با مضمون نمایش همخوان هستند. استفاده از میز بیلیارد و ملافه مشترک در صحنه اول برای ارتباط دادن موقعیت‌های متناقض دو برادر، اقدامی نمایشی به حساب می‌آید و می‌توان گفت که قطعه اول نمایش تئاتر بی‌حیوان در قیاسی با دو بخش دیگر از وجوه نمایشی بیشتری برخوردار است که آن را باید صرفا مرهون حوزه اجرا دانست نه متن.

طراحی صحنه دوم باید متناسب با مضمون متفاوت متن، تغییر می‌کرد که این اتفاق متاسفانه رخ نداده است؛ یکی از علل تداخل عینی و ذهنی مضمون بخش اول، دوم و سوم نمایش که به غفلت و تداخل ذهنی حتی خود کارگردان هم ارتباط دارد، وجود میز بیلیارد در قطعه‌های نمایش دوم و سوم است.

در نمایش تئاتر بی‌ حیوان هر چهار بازیگر،‌ یعنی «سیامک‌صفری،»،«کورش نریمانی»،«آذر خوارزمی» و «آفاق میرقاسمی» نقش‌هایشان را به خوبی ایفا کرده‌اند. موسیقی ارتباطی به خود نماش ندارد و صرفا برای فاصله‌گذاری بین صحنه‌ها به کار گرفته شده است. نور کاربری معمول خود را داراست و ویژگی خاصی ندارد.نمایش تئاتر بی‌حیوان اثر ژان‌میشل‌ریب به کارگردانی مهدی‌مکاری متاسفانه از لحاظ انتخاب متن جایگاه ویژه‌ای ندارد و از نقطه‌نظر کارگردانی هم در کنار برخی ویژگی‌ها دارای ضعف‌های قابل توجه است، اما بازی بازیگرانش برای تماشاگر قابل اعتناست.

کد خبر 51953

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز