مجموع نظرات: ۰
دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۹:۰۱
۰ نفر

مرضیه مهدوی: خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم که بالاخره یک نفر پیدا شد و راجع به ما زن‌های خانه‌دار حرف زد.

مثل یک ناجی افسانه‌ای که آمد و دید و شنید و نه فقط گفت، بلکه به تصویر هم کشید. زن خانه‌دار موضوع جدیدی برای گفتن ندارد. لااقل مدت‌هاست که همه این را می‌دانیم. باور کرده‌ایم که زن خانه‌دار را به حساب بیاوریم.

 از بس که گفتیم و شنیدیم، باور کرده‌ایم که زن خانه‌دار را به حساب بیاوریم. از بس که گفتیم و شنیدیم و خواندیم که «خانه‌داری» جزء شغل‌های شاق و پرزحمت است اما حتی در قوانین وزارت کار هم جزء «مشاغل سخت» محسوب نشده است خسته شدیم. یک نفر پیدا شده و با تصویری ساده، یک روز از زندگی یک زن خانه‌دار را نمایش می‌دهد. کلام زیاد به کار نمی‌رود. حرف جذابی شنیده نمی‌شود. مدام منتظر یک هیجان هستیم؛ اما مگر در زندگی یک زن خانه‌دار، موضوع هیجان‌انگیزی هم وجود دارد؟

زندگی آن‌قدر ساده است که هر کس به فراخور حال خود توصیفی برایش دارد؛یکی می‌گوید سخت است و دیگری می‌گوید سخت‌نگیر. یکی می‌گوید آسان است و دیگری می‌گوید نفست از جای گرم درمی‌آید. واقعا زندگی را به قول قدیمی‌ها هر جور بگیری همان جور است. اما واقعا سخت است برای کسانی که کار زیادی برای انجام دادن ندارند و آسان است برای اینکه یاد می‌گیریم برای هر مشکلی راه‌حلی پیدا کنیم. وقتی قرار باشد یک زن خانه‌دار، یک روز از زندگیش را تعریف کند چه چیزی خواهد گفت؟ همان داستان همیشگی و تکراری صبحانه خوردن،تدارک برای ناهار و شستن لباس‌ها و خرید کردن و تکرار روز قبل که واقعا ملال‌آور است.

زن خانه‌دار عادت کرده است که هر صبح، همه اهل خانه، خانه را ترک کنند و به دنبال روز جدیدی با اتفاقات جدید بروند. اما همین اهل خانه نمی‌توانند تصور کنند که یک زن خانه‌دار هم به روز جدید نیازمند است. این که هر روز همان کارها را انجام بدهد و بپذیرد که همین است که هست و وقتی برای خودش، برای فکر کردن به خودش نداشته باشد جزء تفکر عموم مردم درآمده است. عادت کرده‌ایم که از یک زن خانه‌دار، یک شاعر یا نقاش نبینیم .

زنی که روزش می‌کند یا خلاقیتش فقط در بشقاب غذای متنوعی که جلوی ما می‌گذارد ظهور نکند.زنی که فقط یک کار بلد است: خانه‌داری؛ و به جایی می‌رسد که فرزندش دوست ندارد او را به عنوان یک زن خانه‌دار معرفی کند. آخر یک کودک چطور می‌تواند در مقابل همکلاسانی که مادرهایشان شاغل هستند به مادری که فقط خانه‌دار است افتخار کند! شعار دادن که کافی نیست. این که بگوییم بچه‌هایی که مادرانشان خانه‌دار هستند با بچه‌ها‌ یی که مادران شاغل دارند متفاوت‌اند داستانی کهنه است. 

آنچه مهم است سوالی است که روزی هر زن خانه‌داری از خودش می‌پرسد: پس من چه؟ و اینگونه است که درگیر تکرار و ملال روزمرگی می‌شود به حدی که مدام به گذشته کوتاهی فکر می‌کند که روزها یا شب‌های خوشی را پشت‌سر گذاشته است. زندگی قشنگ است. قشنگ‌تر از حدی که بتوانیم تصورش را بکنیم. اصلا هم تکراری نیست، روزها هم پرملال و یکنواخت نیستند.

اما آنچه می‌گذرد عمر ماست  و این مهم است که آن را چگونه بگذرانیم و در پایان هر روز به خودمان چه نمره‌ای از رضایت بدهیم. زن خانه‌دار تلاشی مضاعف می‌کند برای برآوردن حاجات همه افراد خانواده و نیز حفظ آرامش برای اینکه لابد آب توی دل کسی تکان نخورد! اما چنان که کارگردان محترم سیما هم تصویر کرده است زن خانه‌دار، زنی است که اصلا به حساب نمی‌‌آید.

شاید چون خودش ترجیح می‌دهد که پشت پرده بماند، اشک‌هایش را با آب سرد بشوید تا کسی نداند در دل او چه غوغایی است و گوشی هم برای شنیدن حرف‌هایی که در دل اوست، نباشد. مگر دوستی که بپرسد: حالت چطور است؟ و زن باز هم پرده‌پوشی کند و بگوید: هیچ خوبم. چند بیننده دقیق وجود دارند که  واقعا از یک زن خانه‌دار ‌ بپرسند: حالت چطور است؟ داد از حال درونش. حرف‌های گفتنی و شنیدنی زیادی بر زبان آورد.

کد خبر 51602

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز