چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷ - ۱۷:۵۹
۰ نفر

گروه حوادث - آزاده مختاری: آخرین روزهای هفته گذشته، زن و مرد جوانی وحشت‌زده و هراسان به دادسرای جنایی تهران رفتند

 و از قاضی رضوانفر- دادیار شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران – برای یافتن دختر نوجوانشان که بعد از خروج از خانه ناپدید شده بود، کمک خواستند. در جریان تحقیقات، مشخص شد دختر نوجوان بعد از جدایی والدینش به پدرش سپرده شده است. وی روز ناپدید شدن، بعد از خروج از خانه پدری با مادر خود تماس گرفته و از آن به بعد دیگر از او خبری در دست نبود.با این شکایت، گروه ویژه‌ای از کارآگاهان پلیس آگاهی تلاش گسترده‌ای را برای یافتن دختر ناپدید شده آغاز کردند و سرانجام بعد از چند روز تحقیقات تخصصی، وی را در خانه یکی از دوستان خانوادگی‌شان در یکی از شهرستان‌ها پیدا کرده و به تهران انتقال دادند.

«دیگر خسته شده بودم، از موقعی که یادم می‌آید همیشه مادر و پدرم با هم دعوا داشتند، بزرگ‌ترین آرزویم این بود که یک روز بدون دعوا سپری شود.» دختر نوجوان روز گذشته بعد از آنکه از شهرستان به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت، در برابر قاضی رضوانفر قرار گرفت و با بیان این جملات گفت: اختلافات مادر و پدرم ادامه داشت تا اینکه چند ماه قبل آنها از هم جدا شدند ولی این خاتمه ماجرا نبود، بعد ازجدایی آنها من با پدرم زندگی می‌کردم ولی او هر روز به بهانه‌ای از من می‌خواست با مادرم تلفنی تماس بگیرم تا به این ترتیب از او خبری داشته باشد.

روزی که از خانه فرار کردم نیز سر همین مسئله با پدر و مادرم مشکل پیدا کردم، طاقتم تمام شده بود، بنابراین به پایانه مسافربری رفتم و با تمام پولی که داشتم بلیت یکی از شهرستان‌ها را که دوستان خانوادگی‌مان در آنجا زندگی می‌کردند، خریدم و به خانه آنها رفتم و از آنها خواستم به خانواده‌ام خبر ندهند.

طلسم‌های جدایی آفرین
پدر دختر نوجوان روز گذشته پس از آنکه مقدار‌ زیادی کاغذ که روی آن خطوط مبهمی نوشته شده بود را روی میز قاضی رضوانفر قرارمی داد، گفت:« آقای قاضی، دعانویس‌ها بیچاره‌ام کردند، همسرم به جای آنکه به زندگی‌مان برسد هرروز از پیش یک دعا نویس، پیش دعانویس دیگری می‌رفت، این کاغذ پاره‌ها، نسخه‌هایی است که دعانویسان در قبال پول‌های هنگفت برای ا و نوشته‌اند تا مثلا زندگیمان بهتر شود.»

مرد ادامه داد: درابتدا سعی کردم نسبت به کارهای او بی‌تفاوت باشم ولی کم‌کم متوجه شدم تمام خانه‌مان پر شده از کاغذهایی که روی آن اوراد و دعا نوشته شده بود. داخل کمد، درز لباس‌هایم، داخل کفشم و خلاصه هرجایی را که تصور کنید یک کاغذ دعا وجود داشت.هروقت همسرم نزد یک دعانویس یا فالگیر می‌رفت تازه شروع درگیری جدیدی بود، کافی بود فلان فالگیر مثلا به او بگوید زن دیگری در زندگی من است و آن وقت بود که آتش جنگ در خانه شعله ور می‌شد، تا اینکه بالاخره حوصله‌ام سر آمد و تصمیم به جدایی گرفتم.
زن جوان بعد از شنیدن سخنان شوهرش گفت که اولین بار یکی از اقوام شوهرش از وی خواسته است به نزد دعانویس برود.

قاضی رضوانفر، با شنیدن اظهارات مادر و پدر دختر نوجوان، با مشاور مدرسه آنها تماس گرفت و دریافت که دختر نوجوان که از شاگردان ممتاز و درسخوان مدرسه‌شان بوده است از هنگام جدایی والدینش از جهت درسی دچار مشکل شده و بنابراین پس از چند ساعت گفت‌وگو با زوج جوان، از آنها خواست به خاطر دخترشان هم که شده دوباره با هم زندگی کنند که آنها نیز به یکدیگر قول دادند  با تغییر روش زندگی‌شان دوباره زندگی جدیدی را در کنار هم آغاز کنند. به این ترتیب پرونده ناپدید شدن دخترنوجوان، با آشتی مادر و پدر وی خاتمه یافت.

فرزندان، نخستین بازندگان اختلافات خانوادگی
قاضی رضوانفر روز گذشته با اعلام این خبر گفت: خانواده‌ها متوجه باشند که اختلافات زن و شوهر تنها به آنها لطمه نمی‌رساند بلکه دود آن قبل از همه به چشم فرزندانشان می‌رود و آنها دچار مشکلات روحی و روانی می‌شوند بنابراین سعی کنند با گذشت و همدلی مشکلاتشان را حل کنند.

وی همچنین در هشداری افزود: اقوام و آشنایان دختران نوجوان باید با گفت‌وگو با آنها، سبب شوند تا هرگز فکر فرار از خانه به ذهنشان خطور نکند اما چنانچه چنین اتفاقی رخ داد و دختر نوجوان بعد از فرار به خانه آنها پناه آورد وی را تا زمان فروکش کردن عصبانیتش یا رفع مشکل نزد خود نگه داشته و به وی در یافتن راه حل صحیح و بازگشت دوباره به خانه کمک کنند.

کد خبر 49031

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز