ابوالفضل جلیلی با بیان خاطره‌ای دو اپیزوده، تصویری از تکریم به بزرگتر و احترام به تخصص را توصیف کرده است.

ويم وندرس

ون سالهایی که " ویم وندرس " فرشتگان در آسمان برلین ، رو ساخته بود و همه جا صحبت از فرشته های برلین بود ، یه شب ساعت یازده محسن مخملباف با زن و بچه و یه مینی بوس قراضه اومد در خونه ما و گفت پاشو بریم اصفهان .
_اصفهان برا چی ؟!
من دارم میرم فیلم " مدرسه رجائی" رو مونتاژ کنم یه هفته اونجام تواّم بیا توو این یه هفته بشین فیلم ببین .
من اصولا اهل فیلم دیدن نبوده و نیستم مگر گاهی فیلمی از مثلا تارکوفسکی ، یا کوروساوا ، و امثالهم .
ولی رفتم .
محسن یک هفته تموم تو یه اتاق مونتاژ میکرد و من تو یه اتاق دیگه مثلا فیلم میدیدم، که نمی دیدم . فقط فکر میکردم و گاهی مطلبی مینوشتم چون اون زمان گاهی برا مجله فیلم یادداشتهایی مینوشتم .
آخر هفته که کار مونتاژ تموم شد و داشتیم برمیگشتیم محسن ازم پرسید میدونم که فیلم ندیدی ولی بگو ببینم "فرشتگان در آسمان برلین " رو دیدی یا نه ؟
گفتم بله ، ولی ندیده بودم و به محسن دروغ گفتم .
_ زمان گذشت، میکل آنجلو آنتونیونی که میخواست فیلم " ابرهای سفید " رو بسازه سکته کرد.
توی اروپا مرسومه هر وقت کارگردانی بخواد فیلمی بسازه باید چکاپ پزشکی بشه که تهیه کننده مطمئن بشه که کارگردان تا پایان فیلم سالم می مونه .
و آنتونیونی که حالا هشتاد و چند سال داشت مورد تائید پزشکان قرار نگرفت .
ویم وندرس، که در اوج شهرت بود رفت ایتالیا و اعلام کرد که آماده ست بعنوان دستیار کارگردان در کنار آنتونیونی انجام وظیفه کنه ، و همین باعث شد که تهیه کننده کار رو شروع کرد .
فیلم ساخته شد و اومد فستیوال " ونیز " منم با فیلم " یک داستان واقعی " اونجا بودم .
روز افتتاح فیلم ابرهای سفید، میکل آنجلو آنتونیونی که خیلی هم پیر شده بود رو با ماشین تشریفات از روی فرش سرخ اوردند تا جلوی کاخ جشنواره . ماشین که متوقف شد ویم وندرس از درب عقب پرید پائین که در ماشین رو برای آنتونیونی باز کنه . انبوه جمعیتی که برای استقبال اومده بودند تا سازنده فیلم فرشتگان بر آسمان برلین رو دیدند یکباره منفجر شدند و فریاد زدند . وندرس ، وندرس . وندرس، وندرس .
که ویم وندرس دستش را بالا گرفت طوریکه همه ساکت شدند . و اینبار وندرس بود که فریاد زد، میکل آنجلو آنتونیونی ی ی ی .
و خم شد برای آنتونیونی درب ماشین رو باز کرد، و زیر بغل آنتونیونی را گرفت و از ماشین پیاده کرد.
_مردم فریاد میزدند ، میکله آنجلو . میکله آنجلو ، میکله ...
و من از شدت هیجان در میان جماعت فقط اشک می ریختم و فرشته ای را میدیدم که نه در آسمان برلین و نه در اصفهان بلکه بر زمین "ونیز" پیشکسوتی را اینگونه همراهی و احترام می کند ....

کد خبر 483759

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • زینب فلاح IR ۱۵:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
    0 0
    باارادت خدمت تمام فرهنک سازان با فرهنگ ایران چگونه اموختن احترام پیشکسوتان هر عرصه نیکی