یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۷:۰۱
۰ نفر

زهره نیلی: در سرزمین ما ایران، قصه‌های خواندنی و دلپذیر که از روزگاران گذشته به یادگار مانده بسیار است؛ ولی قصه‌هایی که مثل شده‌اند، طعم و مزه دیگری دارند.

این قصه‌های شیرین و شنیدنی، سرگذشت و زندگینامه بعضی از مثل‌هاست. با این حال هیچ‌کس نمی‌داند قصه مثل‌ها از کجا آمده‌اند، هرچند بعضی از این قصه‌ها، سرگذشت روشنی دارند...

محمد میرکیانی در کتاب قصه ما مثل شد، سرگذشت بعضی از این مثل‌ها را بیان کرده است؛ کتابی که توانسته جایزه بیست‌وپنجمین دوره کتاب سال را در بخش کتاب‌های تالیفی کودک و نوجوان از آن خود کند. به این بهانه به تلویزیون رفتیم و با گذر از هفت خوان رستم، توانستیم به ساختمان تولید، طبقه چهارم، گروه کودک و نوجوان برسیم و به گفت‌وگو با نویسنده مجموعه قصه ما مثل شد بنشینیم و از او درباره قصه و قصه‌نویسی بپرسیم.

میرکیانی معتقد است که در متون کهن ما، قصه، حکایت، افسانه، رویداد، واقعه، داستان و. . . با یکدیگر مترادف و به معنی مجموعه حوادثی هستند که از پی هم می‌آیند. به همین خاطر وقتی می‌خواستند سرگذشت کسی را بپرسند به او می‌گفتند: قصه آنچه بر تو گذشته را بگو.

  • شما قصه و داستان را مترادف یکدیگر می‌دانید و به تفاوت این دو اعتقادی ندارید؟

- پس از مشروطه، بعضی صاحب‌نظران به تقسیم‌بندی غلطی دست زدند و گفتند هر آنچه پیش از مشروطه بوده قصه و آن چیزی که پس از این تاریخ شکل گرفته داستان نام دارد و این مرزبندی به باور من از پایه و اساس اشتباه است چون ملا احمدنراقی در بیتی گفته:

بشنوید‌ای دوستان این داستان / تا بگویم داستان راستان

پس در آن روزگار هم، داستان وجود داشته و برای مثال نظامی گنجوی از بزرگ‌ترین شاعران داستان‌پرداز است. اما داستان‌پردازی نظامی با آنچه امروز به‌عنوان داستان شناخته و معرفی می‌شود، بسیار متفاوت است. برای مثال شخصیت‌های داستان دچار دگرگونی می‌شوند اما در قصه با تیپ‌هایی روبه‌رو هستیم که یا بدند یا خوب، یا سپیدند یا سیاه.
من این مرزبندی را قبول ندارم و این تفاوت‌ها را نمی‌پذیریم. آنچه دچار دگرگونی شده، شرایط زمانه است. ما قصه جدید داریم و قصه قدیم.

در قصه قدیم شخصیت‌پردازی و توجه به لحظات وجود ندارد در حالی‌که در قصه امروز به شخصیت‌ها، دگرگونی آنها و زمانی که بر آنها می‌گذرد توجه می‌شود و در عین حال ویژگی‌های کلی قصه را هم داراست.

  • در گزینش قصه‌ها به چه معیارهایی توجه کرده‌اید؟

- قابل درک و فهم بودن برای نوجوانان و کارآمد بودن آن.

  • و بر اساس این معیار چه قصه‌هایی را برگزیده اید؟

- بعضی قصه‌ها چون قصه پنبه را از گوش بیرون آوردن از میان آثار شاعران نامدار سر درآورده و به میان مردم راه پیدا کرده‌اند مثل ضرب‌المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار‌ آید گروه دیگری هم در شب‌های سرد و بلند زمستان بر زبان پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها جاری شده‌اند و هیچ‌کس نام و نشان آنها را نمی‌داند.

  • در عین حال به جنبه‌های آموزشی هم توجه کرده اید؟

- به هرحال کسانی که می‌خواهند برای نوجوانان بنویسند باید به جنبه‌های آموزشی نیز توجه کنند. این کتاب هم، تنها برای سرگرم شدن نوشته نشده و با خواندن یا شنیدن قصه‌های این ضرب‌المثل‌ها می‌توان با آرزوها، باورها، شادی‌ها، غم‌ها و شکست‌های مردم این سرزمین بیشتر و بهتر آشنا شد و این همان چیزی است که از آن به‌عنوان ارزش مردم‌شناسی یاد می‌کنند.

  • زبان قصه‌ها را به زبان گفتاری نزدیک کرده‌اید تا هم برای نوجوانان قابل فهم باشد و هم قابل روایت کردن برای دیگران. آیا برای نزدیک شدن به دنیای نوجوانان تنها باید به ساده کردن زبان پرداخت؟

- زبان امروز به شدت تحت‌تأثیر فناوری و حضور گسترده رسانه‌هاست و یکی از راه‌های غنی نگهداشتن زبان امروز، استفاده از تعابیر، اصطلاحات و تکیه‌ کلام‌های عامیانه است که هویت زبان فارسی را شکل می‌دهند.

  • اما بخشی از دنیای نوجوانان، زبانی است که به کار می‌برند. پس چگونه می‌توان زبان نوجوان امروز و اصطلاحاتی که به کار می‌برد را نادیده گرفت؟

- ارتباط، عمده‌ترین اتفاق در دنیای امروز است. در دنیای امروز آنچنان همه چیز با شتاب پیش می‌رود که فرصت ارتباط گسترده از افراد را گرفته و زبان آنان، به یک زبان خنثی تبدیل می‌شود؛یعنی زبانی که از خصوصیات یک زبان غنی بی‌بهره است و همه تعابیر، اصطلاحات و کنایه‌ها از آن حذف شده است و اگر نسل ما اینگونه پیش برود، چیزی از زبان باقی نمی‌ماند و آنچه برجای می‌ماند یک وسیله ارتباطی بی‌روح است که نه می‌تواند عواطف را به خواننده منتقل کند و نه تاثیری بر او می‌گذارد.

  • اما در حال حاضر، فاصله بسیاری میان آموزش رسمی و غیررسمی ما به چشم می‌خورد. تا چه اندازه با کتاب می‌توان از عمق این شکاف کاست؟

- از میان برداشتن این فاصله، یک مسئولیت همگانی است. آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما و دیگر سازمان‌های مرتبط باید به تقویت زبان فارسی، ادبیات قومی و ارزش‌های نهفته در آن بپردازند اگرچه سهم مطبوعات را هم نمی‌توان نادیده گرفت. همچنین نویسندگان باید با بازنویسی متون ادبی کهن، ادبیات و فرهنگ غنی ایرانی را به کودکان و نوجوانان معرفی کنند چرا که امروز به خاطر ارتباطات گسترده‌ای که وجود دارد و رشد و گسترش رسانه‌ها، زبان ساده و روان شده است.

  • زبان و اندیشه، دو روی یک سکه‌اند، بهتر نبود به جای بازنویسی به بازآفرینی قصه‌ها می‌پرداختید؟

- رجوع به منابع مختلف و انتخاب قصه‌هایی که مناسب حال و هوای نوجوانان باشد و یکدست کردن آن، کار ساده‌ای نیست و نویسنده‌ای می‌تواند به بازنویسی داستان‌های کهن بپردازد که توانایی خود را در کارهای خلاق آزموده باشد و زبانی را انتخاب کند که به زبان نوجوانان نزدیک باشد.

  • آیا برای نزدیک شدن به دنیای نوجوانان تنها باید به زبان آنها سخن گفت؟

- زبان، مهم‌ترین عامل در هر متن است. چون اگر نویسندگان نتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند، موضوع داستان، خودبه‌خود لطمه می‌بیند و نمی‌تواند تاثیر لازم را بر خواننده بگذارد. به همین‌خاطر من زبانی را انتخاب کرده‌ام که هم ساده و روان باشد و هم با هویت و دارای شناسنامه.

  • قصه‌های این مجموعه را برای خواندن نوشته‌اید یا بازگو کردن؟

- این قصه‌ها در درجه نخست، برای قصه‌خوانی نوشته شده‌اند. یعنی پدر و مادرها و معلمان می‌توانند این قصه‌ها را برای بچه‌ها بخوانند و آنها را از این راه به مطالعه تشویق کنند البته این داستان‌ها برای قصه‌گویی هم می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد.

  • و متنی که برای قصه‌گویی نوشته می‌شود باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد؟

- باید زبان روایی داشته باشد، از جزئی‌پردازی دوری کند و ضرباهنگ تندی داشته باشد.

  • قصه‌های این مجموعه با... غیر از خدا هیچ‌کس نبود آغاز می‌شود و از یکی بود، یکی نبود خبری نیست؟

من به‌دنبال گونه‌ای نوآوری و خلق فضایی متفاوت بودم و این دو جمله هم معنا و مترادف هستند و من فقط بخش دوم عبارت را به کار برده‌ام.

کد خبر 47825

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز