چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۶ - ۰۸:۲۲
۰ نفر

ترجمه - الهام طهماسبی: عنوان فیلم «در برگرداندن فیلم احتیاط کنید» برداشتی از نوشته‌ای است که روی فیلم‌های «وی‌اچ‌اس» اجاره‌ای نوشته می‌شود و اشاره‌ای به این مضمون دارد که مشتری‌ها در برگرداندن فیلم و دیدن آن احتیاط کنند و آن را به موقع و سالم برگردانند.

«میشل گوندری» بعد از ساخت فیلم‌های ارزشمندی درباره غرایز طبیعی بشر مثل فیلم «طبیعت انسان»‌و فیلم‌هایی درباره کارکرد رویاها و ارتباطات شخصی مثل «درخشش ابدی یک ذهن بی‌عیب» و فیلم «علم خواب»، حالا با یک کمدی دوست داشتنی بازگشته است، کمدی جذابی که در جشنواره برلین امسال به عنوان فیلم اختتامیه در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد و پیش‌بینی می‌شود با فروش خوبی در اکران عمومی روبه‌رو شود

راجر ایبرت منتقد شیکاگو سان‌تایمز فیلم را سرگرم‌کننده دانسته و درباره آن می‌نویسد: این فیلم بسیار عجیب و خیال‌پردازانه است هر چند من شخصا آدم خیالبافی‌ام و شاید کارگردان فیلم- گوندری- هم این‌طور باشد، با این حساب تماشاگران هم موقع دیدن این فیلم به نوبه خود می‌توانند فکر کنند که تا چه حد خیالبافند...

فیلم در شهر پاساییک در شمال نیوجرسی و در مغازه‌ای بسیار قدیمی و کهنه در کنج یک خیابان اتفاق می‌افتد. ساختمان این مغازه طوری است که تنها یک طراح هنری می‌توانسته آن را بسازد. نام مغازه همنام فیلم بوده و فروشگاهی است که تعداد ناچیزی فیلم وی‌اچ‌اس برای اجاره دارد و هنوز فیلم‌هایش را تبدیل به دی‌وی‌دی نکرده است.

 این فروشگاه متعلق به مردی به نام فلچر (با بازی دنی‌گلور) است و او اعتقاد دارد این فروشگاه محل تولد «متزوالر» موزیسین جاز دهه 1943 است و البته فلچر این موضوع را هرگز به طرزی واضح به زبان نمی‌آورد.

با عقب افتادن اجاره مغازه فلچر ممکن است اخراج شده و فروشگاه بسته شود. در همین شرایط و در حالی که فروشگاه در حال ورشکستگی است فروشنده وفادار و صبور فلچر، مایک (با بازی ماس‌دف) به فلچر پیشنهاد می‌کند که برای گسترش مغازه و موفقیت آن و جلوگیری از ورشکستگی به جای اجاره نوارهای وی‌اچ‌اس در رقابت با مغازه دیگری که در پایین خیابان است و بسیار هم موفق است فیلم‌ها را  روی دی‌وی‌دی اجاره دهند.

مایک برای متقاعد کردن فلچر برای او مثالی می‌آورد که زمانی در یکی از رستوران‌های روستایی و کثیف و سطح پایین ایرلندی غذای درجه یکی را پیدا کرده که در بهترین جاهای کشور پیدا نمی‌شد... و اینکه می‌توان با وجود محله گمنام آنها، مغازه را تبدیل به جایی پر رونق با مشتری‌های بسیار کرد.

یکی از مشتریان ثابت آنها جری (با بازی جک بلک) است. جری در نزدیکی محلی کار می‌کند که در آنجا نیروگاه برق وجود دارد. وجود این نیروگاه و سر و صدای آن جری را کلافه کرده و او دست به خرابکاری مسخره‌ای در خطوط برق نیروگاه می‌زند. این خرابکاری باعث می‌شود او تحت تاثیر میدان الکتریکی قرار بگیرد و مانند آدم‌هایی شود که در آزمایش‌های عجیب و غریب دکتر فرانکشتاین حضور داشتند.

این برق‌گرفتگی جری را نمی‌سوزاند و او به طرز عجیبی بار الکتریکی و مغناطیسی پیدا می‌کند و سپس حضور او در فروشگاه ، باعث پاک شدن همه فیلم‌ها می‌شود به این ترتیب در غیاب آقای فلچر همه چیز به هم می‌ریزد و آنها درگیر این می‌شوند که تا آقای فلچر برنگشته چطور نوارها را به شکل اول برگردانند و از طرفی آنها نمی‌توانند نوار جدیدی را جایگزین فیلم‌های قبلی کنند چون نه مایک و نه جری پولی برای خرید نوار ندارند (و اصلا نوارهای وی‌اچ‌اسی وجود دارد که قیمت هر کدام یک سنت است و در مجموع یک دلار می‌شود!) و بالاخره پسرها دست به هنر نمایی عجیبی می‌زنند، آنها تصمیم می‌گیرند دوباره فیلم‌ها را بازی کنند و فیلم‌هایی که بازی شده به مشتریان آشنا و مطمئن خود اجاره دهند مثل خانم فالویس (با بازی میا فارو) که تفاوت فیلم‌های اصلی و قلابی را به هیچ وجه تشخیص نمی‌دهد.

نقش بازیگر زن مقابل را در این فیلم‌ها آلما (با بازی دیاز) ایفا می‌کند. دوباره سازی فیلم‌ها چندان با مهارت نیست اما جالب است و با استقبال زیادی از سوی مردم روبه‌رو می‌شود آنها زمان فیلم‌ها را کوتاه کرده و هر کدام 20 دقیقه‌اند و وانمود می‌کنند که اینها فیلم‌های وارداتی از سوئد هستند. در هر حال با این کار فروشگاه را نجات می‌دهند.

راجر ایبرت در پایان مطلب خود درباره فیلم می‌گوید: من از تماشای فیلم احساس خوبی داشتم اما در مجموع آن را چندان فیلم خنده‌داری نمی‌دانم این از آن دست فیلم‌های کمدی است که می‌توانید بعدها آن را روی دی‌وی‌دی ببینید البته این حیرت‌انگیز است که نسخه وی‌اچ اس آن هم به بازار بیاید!

کرک‌ هانی کات منتقد هالیوود ریپورتر نیز این فیلم را دیدنی توصیف کرده و به خصوص حضور جک بلک در این فیلم را سبب جذابیت آن دانسته و در این باره می‌گوید: این فیلم به نوعی بین سازندگان و مخاطبین فیلم ارتباط جالبی ایجاد کرده است و داستان آن داستانی خیالی و پر از کشمکش است که درون یک جامعه آمریکایی اتفاق می‌افتد.

 جایی که مردم با پناه بردن به خلاقیت و رویا تلاش می‌کنند از واقعیات فرار کنند. مایکل گوندری با کارنامه درخشان خود و ساخت این فیلم ثابت کرد که استعداد غیرقابل انکاری در فیلمسازی دارد و در واقع او برای کارگردانی این فیلم شلوغ و پر از کشمکش و پر از پرسوناژ در حد 5 کارگردان انرژی مصرف کرده و به خوبی آن را کارگردانی کرده است.

فیلمنامه فیلم با نگاهی به سینمای عامه‌پسند، توسط خود گوندری نوشته شده و کار منسجمی است.

اما به عقیده تادمک کارتی این فیلم چندان جالب نیست و او آن را در مرز باریکی بین حماقت و خیالبافی می‌داند و در بهترین شکل آن را کمدی قابل ملاحظه‌ای می‌خواند که زود از یاد می‌رود.

آنتونی لن منتقد معروف نیویورکر هم چندان دید خوبی نسبت به فیلم گوندری ندارد و آن را کمدی پا در هوایی توصیف می‌کند که در آن رویاها بدون هیچ مسیر خاصی مثل بالون در پروازند و فیلم بیشتر شبیه کمدی‌های دوران سینمای صامت است.از سوی دیگر لولومنیک منتقد نیویورک پست فیلم را نامه عاشقانه‌ای خطاب به تکنولوژی جدید می‌خواند و می‌گوید:این فیلم یادآور فیلم های دهه 1980 است و مثل این است که فیلمسازی ساده و آسان و بی‌دردسر را جشن گرفته است.

ریچارد کورلیس از مجله تایم هم نظر مساعدی نسبت به فیلم دارد. به عقیده او این فیلم باعث می‌شود عمق و غنای تاریخ سینما را به یاد بیاوریم فیلم‌هایی که هر کدام در ذهن و خاطرات ما جاودانه‌اند. او نظر خود را درباره فیلم با یک جمله احساساتی کامل می‌کند: و می‌گوید من به عنوان یک منتقد فیلم و یک عاشق فیلم، چطور می‌توانم چنین اثری را نپذیرم.

و در نهایت آ- او اسکات منتقد نیویورک تایمز، فیلم را روندی شیرین و دوست داشتنی اما کمی بی‌حال خوانده است و اعتقاد دارد مایکل گوندری در این فیلم لذت بردن و دوگانگی در علاقه به مقوله فیلم را به تصویر می‌کشد.

شیکاگو سان‌تایمز- فوریه 2008

کد خبر 46835

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز