چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۶ - ۰۶:۳۴
۰ نفر

میترا اسدنیا: در دنیایی که بخش عمده‌ای از غرب و هالیوود به‌تدریج به طبیعت اهمیت می‌دهند؛ گویی هنرمندان ایرانی هیچ‌ یک از تهدیدات محیط‌زیست را جدی نمی‌گیرند.

چندی پیش خبرگزاری رویترز طی مقاله‌ای به بررسی کارنامه زیست‌محیطی یا به عبارتی اعتبارنامه زیست‌محیطی برخی هنرمندان در عرصه سینما پرداخت که درمیان این هنرمندان نام کسانی چون لئوناردو دی کاپریو، رابرت ردفورد، کت بلانشت، اسپینال تپ و  راب رینر به چشم می‌خورد که هریک در آثار یا فعالیت‌های خود به مقوله محیط‌زیست توجه و علاقه نشان داده‌ یا به  سهم خود به مسائل و تهدیدهای ناشی از فعالیت‌های انسان در تخریب طبیعت پرداخته بودند.

اما در ایران شرایط به گونه غریبی از مسائل جاری در محافل غربی جدامانده است.
اگرچه محیط‌زیست و تخریب طبیعت به‌عنوان مهم‌ترین معضل بشری و صد البته نزدیکترین، بدیهی‌ترین و فراگیرترین تهدید در جهان، توجه همه متفکران و سیاستمداران و اقتصاددانان و متخصصان امور اجتماعی و در پی آن هنرمندان و آثار هنری آنان را به خود جلب کرده، اگرچه شاهد هنرآفرینی بسیاری از شخصیت‌های مطرح هنری جهان هستیم کسانی نظیر ژان میشل ژار (که چندی پیش کنسرت آب را در نواحی کویری تونس اجرا کرد) اگرچه انواع موسیقی و گروه‌های هنری اعم از موسیقی پاپ و کلاسیک و...در اجرای قطعات موسیقی، شعر و آواز، مضامین زیست‌محیطی را دستمایه کار خود قرار داده اند، اگرچه انواع نقاشی، شعر و داستان و فیلم درباره معضلات زیست‌محیطی و تهدیدهای روزافزون جهانی و منطقه‌ای در کشورها و شخصیت‌های مطرح جهانی ارائه می‌شود و به محور بحث‌های داغ اقتصادی متخصصان و سیاستمداران جهان مبدل شده است اما درست در اوج تحرکات و تلاش‌هایی چنین گسترده جهانی، در ایران محیط‌زیست و مخاطرات بنیانکن آن هنوز محدود به جمع‌های کوچک و پراکنده عده‌ای استاد و دانشجو و کارشناس محیط‌زیست و منابع طبیعی است.

گویی اقتصاددانان و سیاستمداران که هیچ، هنرمندان این مرز و بوم نیز به جز اندکی انگشت شمار با آن همه سوابق درخشان در پیشگامی و آفرینندگی و خلاقیت ادبی و درک موشکافانه اجتماعی و هنری، در جای دیگری خارج از این کره خاکی، زیست می‌کنند.

این مقوله آن قدر ناشناخته و دور از ذهن است که حتی تلاش‌ها و آثار هنرمندانی چون احمد نادعلیان که ابتکاری عالی در جشنواره هنرهای محیطی خلیج فارس از خود نشان داد، در کمال سکوت، بدون بازتاب در رسانه‌های نو و کهنه کشور از دید همگان پنهان ماند.

اما عجیب است تقریبا به جز همان تعداد انگشت‌شمار هنرمندان علاقه‌مند به طبیعت، هنرمندانی که همواره چشم به طبیعت دارند و از شکوه و لطافت و سکوت و زیبایی‌های آن الهام می‌گیرند، هنوز صدای کر کننده طوفان‌های مهیب گونو، کارخانه‌های سیمان‌سازی‌ و پتروشیمی در جنگل و کویر، اره‌ها و بیل‌های مکانیکی حفر زمین و قطع درخت، حفره‌های مهیب خاک در جای خالی درختان بی‌سر(تنها درختان  بی‌سر در جنگ تحمیلی نیستند که درد را دراعماق روح و روان انسان زنده بیدار می‌کنند، بلکه درختان بی‌سر شده در غارت سرمایه‌های طبیعی شاید دردناک ترند) و خاک‌های جابه‌جا شده برای جاده‌سازی‌ و سدسازی‌های بی‌رویه را نشنیده و شوره‌زارهای بختگان و هامون و ده‌ها تالاب و دریاچه کشور را ندیده‌اند.

از این روست که نه بوی تند نفت رها شده در امواج سیاه از قیر بندرعباس به شعر و داستان و آثارشان راه یافته، نه کچلی روزافزون جنگل‌ها، نه فرسایش خاک، نه بحران آب و خشک شدن سفره‌های زیر زمینی کویر، نه هرم هولناک گرمای زمین و نه بالا آمدن آب دریا در خلیج فارس، هیچ یک به قلم‌ها، بوم‌ها و صحنه‌های تئاتر و سینما و نمایش آن‌ها نیامده است.

گویی هنرمندان ایرانی، هیچ یک، مرگ بیش از100دلفین تنها ظرف یکماه، مرگ دسته جمعی و فجیع فلامینگو‌های بختگان، انزلی و ارومیه، توده ماهیان مرده تالاب عینک، رانش زمین در نکا، آتش سوزی در جنگل‌های گلستان، بوی تعفن و منظره مهوع توده‌های زباله در سواحل دریای مازندران و اعماق جنگل‌های گیلان، بوی چوب سوخته جنگل‌های بلوط در زمستان‌های زاگرس، بوی گزنده نفت و جلبک‌های شناور در آب‌های خلیج فارس ودریای مازندران، طعم تلخ و اشک آور گازهای رها شده در هوای عسلویه و آب‌های خلیج نای بند، نابودی باغ‌های مناطق کویری میبد، گسترش بیابان در سیستان و بلوچستان و انقراض گوزن زرد ایرانی، ببر و شیر مازندران، نابودی یوزپلنگ و تمساح پوزه کوتاه ایرانی و... (هزاران فاجعه مهیب که روزی نیست که زخمی نو بر پیکر نحیف طبیعت کشور ننشاند، ) گویی هیچ و مطلقا ‌از این صدها تهدید و خطر و زشتی و پلشتی، به چشمانشان نیامده و بوی تعفن دل آزار تخریب و زباله، دماغشان را نیازرده و روح حساس و ظریف و نگاه دقیق و باریک بین شان را از دل مشغولی‌های روزمره، گپ‌ها، بحث‌ها، نقد‌ها و نظرها و بررسی‌های هرمنوتیک بازنداشته است.

ظاهرا هنوز فاجعه‌ها چندان بزرگ، مهم و در اوج نبوده که توجه کسی از این جمع کثیر هنرمند و اهل قلم را به خود جلب کند!

ازاین روست که هنوز نشانی از این همه تخریب و آلودگی و فاجعه در کوه، جنگل‌، دریا، کویر، رود، ماهی، پرنده، حیوان و انسان، در آثار هنری این هنرمندان و فیلم سازان و نقاشان و شاعران لطیف طبع که طبیعت همواره الهام بخش آنان در خلق آثار هنری شان بوده و هست، نمی‌بینیم و عجیب‌تر آن که جامعه هنری ایران که همچون اسلافش هنوز در محافل روشنفکری چشم به رهیافت‌ها و رویکردهای روشنفکران و هنرمندان دنیای غرب دارد، هنوز بازتاب این مخاطرات و تهدیدها و قربانی شدن‌ها را در هنرمندان غربی ندیده و دغدغه مرگ طبیعت را آثارشان درک نکرده است.

 چرا خلق این همه فیلم، نمایشگاه نقاشی، مجسمه، کنسرت و... با موضوعات زیست‌محیطی و باعنوان‌هایی چون نجات زمین، کنسرت آب، ساعت یازده و حقیقت تلخ و... توجه هنرمندان و علاقه‌مندان هنر را به خود جلب نکرده است؟

چرا آخرین فیلم‌های هالیوود و بالیوود و جشنواره‌های کن،  ونیز، و اسکار و... با ترجمه و برگردان فارسی و انگلیسی به تمام شبکه‌های تلوزیونی و خانه‌ها و مجالس بحث و گفت‌وگوی روشنفکران راه می‌یابد اما کسی از ساعت یازده یا حقیقت تلخ و برگردان آن چیزی نمی‌داند و ندیده است.

عجیب‌تر آن که چرا هیچ انعکاسی از این رویکرد زیست‌محیطی در آثار هنرمندان ایرانی دیده نمی‌شود. وقتی کوچک‌ترین حرکت فکری، متد (یا به عبارتی مدهای ) جدید فکری و رویکردهای روز روشنفکری در آثار هنرمندان غربی با فاصله‌ای اندک در آثار هنرمندان ایرانی بازتاب می‌یابد و اندکی بعد شاهد روایت ایرانیزه شده یک موضوع یا جریان فکری غربی در آثار هنری به ویژه سینمای ایران (اعم از هنرمندان و منتقدان دینی و عیر دینی اش) می‌شویم، پس چرا اثری و بازتابی از رویکردهای زیست‌محیطی در آثار هنری به ویژه سینمایی هنرمندان و روشنفکران ایرانی نمی‌بینیم؟

شاید این هم یکی دیگر از بارزترین نمونه‌ها از تأخیر فرهنگی روشنفکران و دانش آموختگان ایرانی است که‌ مطابق سنت تاریخی این قوم، سال‌ها و قرن‌ها باید بگذرد تا  متوجه شوند  الان در اروپا و آمریکا مباحث زیست‌محیطی مد روز یا به قول خودشان بحث روز است.

ظاهرا این همه تهدید و آلودگی در طبیعت ایران و جهان آن قدر بزرگ و پر رنگ نبوده که به‌عنوان یک دغدغه فکری به حیطه مشکلات و درگیری‌ها و اشتغالات و سرگرمی‌ها و دلخوشی‌ها و جلسات شعر و داستان کتاب‌  به دستان و شعر دوستان و هنر پروران راه یابد.

عجیب است که همه روشنفکران اعم از دینی و غیری دینی و راست و چپ، دلشان برای کودکان و زنان بی‌گناه و قربانیان عراق می‌سوزد، اما هزاران قربانی سالانه از آلودگی هوای تهران اصلا ذهن آنها را حتی برای لحظه‌ای درگیر نمی‌کند!!

کد خبر 38946

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز