کامبیز نوروزی در ستون سرمقاله شرق با تيتر« نفی استقلال روزنامهنگاری و تحدید آزادی رسانه»، نوشت:
مجال اندک است و سخن بسیار. متنی به نام «لایحه سازمان نظام رسانه جمهوری اسلامی ایران» به هیئت دولت رفته است. این متن، زمانی منتشر شده است که موادی از آن در هیئت دولت تصویب شده است. مفاد این لایحه بهقدری با آزادی رسانهها و استقلال حرفه روزنامهنگاری در تضاد و تباین است که بسیار بعید میدانم مقامهایی مانند آقای رئیسجمهور و آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از زبان و قلم کارشناسان و روزنامهنگاران حرفهای و مستقل موارد متعدد انحرافها و اشکالات بنیادی و اساسی این لایحه را شنیده و خوانده باشند و باز هم به تصویب آن رضا داده باشند؛ اشکالاتی ساختاری که امکان ترمیم و اصلاح آنها وجود ندارد. پیش از این، در سال ١٣٩٣، نسخهای از لایحه سازمان نظامصنفی منتشر شد و در همان زمان دهها نفر از روزنامهنگاران، حقوقدانان و متخصصان علوم ارتباط، از طیفها و مشربهای مختلف سیاسی و رسانهای، نقدهای متعددی بر آن داشتند. تقریبا محور مشترک نقد منتقدان این بود که لایحه سازمان نظام رسانه، موجب دولتیشدن روزنامهنگاری و نفی استقلال حرفه روزنامهنگاری و تحدید آزادی رسانه در ایران شده است. لایحهای که اینک منتشر شده است، اگرچه در ظاهر تغییرات مختصری داشته و کمی هم خلاصهتر است، اما مواد و مفاد اصلی و مهم آن همان است که در سال ٩٣ منتشر و با واکنش منفی متخصصان و روزنامهنگاران روبهرو شد.
در واقع این لایحه به ایراد بنیادینی که قبلا در جامعه مدنی و اهل حرفه گرفته شده، اصلا بیتوجه بوده است. این لایحه حداقل ٤٧ ایراد اساسی حقوقی و رسانهای دارد که طرح همه آنها در این یادداشت کوتاه ممکن و مقدور نیست. این ایرادات نشاندهنده آن است که اولا این لایحه به اصول پایه روزنامهنگاری، یعنی آزادی رسانه، امنیت رسانه و استقلال حرفه روزنامهنگاری بهشکل گستردهای بیاعتناست و آنها را نقض میکند. ثانیا به قوانین اساسی و عادی کشور در زمینه آزادی مطبوعات، آزادی بیان، حدود وظایف قوه قضائیه و نظام حقوقی موجود توجهی ندارد. ثالثا شرایط و ویژگیهای کار رسانه و مطبوعات را نمیداند و رعایت نکرده است. شرح بعضی از این ایرادات از این قرار است:
الف) سازمان نظام رسانه، تحت کنترل کامل دولت است و صنف روزنامهنگار در آن هیچ استقلالی ندارد بلکه سررشته تمام امور اصلی و تعیینکننده سازمان در اختیار دولت است؛ زیرا ١- طبق ماده ١٩، صلاحیت نامزدهای عضویت در هیئتمدیره سازمان نظام رسانه، باید به تأیید هیئتی برسد که کاملا دولتی و غیرصنفی است. اعضای این هیئت عبارتاند از: مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، رئیس دادگستری استان، مدیرکل سازمان صداوسیمای استان، بازرس سازمان و نماینده مدیران مسئول استان. این هیئت باید تعیین کند چه کسانی صلاحیت نامزدی و عضویت در هیئتمدیره یک سازمان مثلا حرفهای رسانهای را دارند.
٢- طبق ماده ٢٢ نیز هیئت مرکزی انتخابات که باز هم اکثریت آن حکومتی و غیرصنفیاند، میتواند نتیجه انتخابات هیئتمدیره را ابطال کند. اعضای این هیئت عبارتاند از: نمایندگان دادستان کل و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، یک قاضی بازنشسته، یک نماینده از هیئت نظارت بر مطبوعات و یک نماینده از شورایعالی سازمان.
٣- هیئت رسیدگی به تخلفات حرفهای، مجموعهای از افراد است که اکثریت آنها حکومتی و غیرحرفهای و غیرصنفیاند. طبق ماده ٢٧ این افراد عبارتاند از: مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، یک قاضی بازنشسته، یک وکیل، یک عضو هیئتمنصفه، یک مدیرمسئول و یک روزنامهنگار. این افراد اساسا نمیتوانند فهم و درک حرفهای از روزنامهنگاری داشته باشند؛ چون کارشان این نیست.
بهطورکلی تمامی ورودی و خروجی این سازمان در کنترل کامل دولت است و روزنامهنگاران در آن نقش مؤثری ندارند.
٤- در این قانون فقط کسی از حقوق طبیعی و ذاتی روزنامهنگاری برخوردار است که چیزی به نام «پروانه خبرنگاری» گرفته باشد. یعنی درحالیکه بسیاری عقیده دارند که نظام صدور پروانه که در قانون مطبوعات است، نظامی عقبمانده و ناکارآمد است و با اصول حقوق و آزادی مطبوعات مغایر است، این لایحه روزنامهنگاری را هم موکول به اخذ پروانه روزنامهنگاری کرده است. درواقع کسانی که چنین پروانهای نداشته باشند، از حقوق روزنامهنگاری محروماند.
برای مثال روزنامهنگاری که این پروانه را نداشته باشد، نمیتواند در سازمانها و مراجع رسمی و عرصه عمومی کار کند. در صورت وقوع جرم مطبوعاتی، اگر آن مطلب متعلق به کسی باشد که پروانه روزنامهنگاری ندارد، در دادگاه عمومی و بدون حضور هیئتمنصفه محاکمه میشود.
٥- هیئت رسیدگی به تخلفات این سازمان، میتواند یک روزنامهنگار را برای مدت چندسال یا دائم از داشتن پروانه روزنامهنگاری و در واقع از کار روزنامهنگاری محروم کند. این یک مداخله تمامعیار در کار قضائی است.
٦- بخش بزرگی از آنچه این لایحه بهعنوان تخلف محسوب کرده است، در واقع از عناوین کیفری است که رسیدگی به آنها فقط در صلاحیت دادگاهها با رعایت تشریفات قانونی آئین دادرسی کیفری و حضور هیئتمنصفه است. اما این لایحه شرایطی ایجاد کرده که بدون صلاحیت قضائی و بدون تشریفات قانونی کسانی بتوانند روزنامهنگار را از حقوق اساسیاش محروم کنند.
٧- طبق ماده ٥٢، فقط کسانی میتوانند روزنامهنگاری کنند که عضو سازمان باشند. همچنین طبق ماده ٦٥ همه مدیران مسئول و سردبیران باید عضو سازمان باشند. درواقع سازمانی که بهشدت تحت کنترل قدرت و دولت است، همهچیز رسانهها را نیز در انقیاد خود میگیرد.
ب) این لایحه نشان میدهد که نویسندگان آشنایی چندانی با دانش حقوق و قوانین جاری کشور نداشتهاند و نکاتی بدیهی و ساده را نتوانستهاند رعایت کنند. از جمله:
١- در بند ٤ از ماده ٣٨، آمده است که هیئت رسیدگی به تخلفات میتواند رأی به جبران خسارت علیه یک روزنامهنگار بدهد. دانشجویان حقوق هم میدانند تعیین خسارت و الزام کسی به پرداخت خسارت، یک عمل قضائی و فقط در صلاحیت دادگاههاست. هیئت رسیدگی به تخلفات در جایی مانند یک سازمان صنفی، نمیتواند صلاحیت چنین کاری داشته باشد و این مداخله در امور قضائی است.
٢- ماده ٣٣، ١١ مورد تخلف حرفهای را مشخص کرده است که اگر اتفاق بیفتد، هیئت رسیدگی به تخلفات میتواند رسانه یا روزنامهنگار را تنبیه کرده و حتی از کار محروم کند. قطع نظر از اینکه این فهرست غیرمعقول و غیرحقوقی است، نکته مهم این است که ١٠ مورد از این ١١ مورد، اموریاند که جرم هستند. این موارد باید در دادگاهها و با تشریفات دقیق دادرسی رسیدگی شوند. هیئت رسیدگی به تخلفات اساسا صالح به رسیدگی به چنین مواردی نیست و این نقض آشکار حق دفاع و اصول ٣٦ و ٣٧ قانون اساسی است.
٣- ماده ٣ لایحه مدعی است که سازمان نظام رسانه، دارای شخصیت مستقل بوده و غیردولتی است. سپس در ماده ٤١ تصمیمات هیئت رسیدگی به تخلفات را قابل شکایت در دیوان عدالت اداری میداند. وقتی این سازمان اساسا دولتی است، دیوان عدالت اداری صلاحیت رسیدگی به شکایت علیه آن را ندارد. چون دیوان فقط برای رسیدگی به شکایت علیه تصمیمات دولت و سازمانهای عمومی و شوراها و هیئتهای دولتی صلاحیت دارد.
ج) لایحه نظام جامع رسانه، رسانهها و شرایط کاری و حرفهای آنها را نمیشناسد زیرا:
١- هرکس که مدرک کارشناسی داشته باشد، با دادن آزمون و مدتی کارآموزی، میتواند عضو این سازمان بشود (مفاد ماده ٥١) این چه سازمان صنفی و حرفهای است که اینقدر فراخ و غیرحرفهای میتوان وارد آن شد؟ آیا این روزنامهنگاری است؟
٢- کارکنان سازمان صداوسیما هم میتوانند عضو این سازمان بشوند. از نظر اصول رسانهای و نیز رژیم مالکیت انحصاری صداوسیما، نمیتوان خبرنگاران این سازمان را با روزنامهنگاران کاغذی یا سایتها مقایسه کرد و در یک تشکل حرفهای دید. از نظر صنفی نیز شرایط این دو گروه مطلقا متمایز و نامتجانس است. همچنین مقررات خاص حاکم بر هریک تفاوتهای برجستهای دارند.
٣- لایحه توجهی به این نکته نکرده است که در امور رسانهای، میان مدیران مسئول و روزنامهنگاران، از نظر صنفی و حقوق و نیازهای صنفی تفاوتهای برجستهای وجود دارد و بههمیندلیل نمیشود هر دو گروه را در یک تشکل واحد دید. درحالحاضر انجمنهای صنفی نیز به کارگری و کارفرمایی تقسیم میشوند. همانطور که گفته شد، ایرادات فراوان است و بحث درباره همه آنها فرصتی بیشتر میطلبد.
گمان من آن است که شاید آقای رئیسجمهور و آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجالی برای استفاده از نظرات کارشناسان و روزنامهنگاران مجرب و مستقل نیافتهاند تا ایرادات این متن را بر آنها مکشوف و از ادامه کار لایحه جلوگیری کنند. امید است اینک پیش از گذشتن وقت، از ادامه بررسی این لایحه جلوگیری کرده و مانع از تصویب لایحهای شوند که آثار منفی و زیانباری برای همه، از حقوق ملت تا رسانههای مختلف و روزنامهنگاران تا دولت خواهد داشت. لایحه نظام جامع رسانه، یکجا تحدیدهای گستردهای برای آزادی رسانه و روزنامهنگاری کشور ایجاد کرده است و استقلال حرفهای روزنامهنگاری را از بین میبرد. امنیت روزنامهنگاری را شدیدا مخدوش کرده و نهایتا روابط کاری میان روزنامهنگاران و مدیران مسئول را مختل میکند. قبول و تصویب چنین متنی، نهفقط موجب مباهات نیست، بلکه... .
- آينده اصلاحات
مرتضي الويري عضو شوراي شهر تهران در ستون سرمقالهاش نوشت:
آقاي نجفي به هيچوجه بيگانه با مسائل شهرداري نبوده چرا كه به سبب ٦ سال عضويتش در شوراي شهر، اطلاعات و تجربيات كامل و جامعي در مورد شهرداري تهران به دست آورده است. او از ابتداي انقلاب تا به الان در مديريت كلان كشور حضوري پررنگ داشته و به خصوص حضورش در سازمان برنامه و بودجه اين توانمندي را به او داده كه از مسائل خرد و كلان كشور اطلاعات و تجربيات مفيدي را كسب كند.
از اين رو آقاي نجفي به محض قبول مسووليت در شهرداري تهران به سرعت سوار بر كار شده و تسلطي كافي بر مقولات مختلف مطرح در شهرداري تهران پيدا كرد. تسلط آقاي نجفي در برنامه ارايه شده و بعد مصاحبه جامعي كه پيشتر از آن انجام داد، روشن و مشخص است و به نوعي بيانگر تسلط آقاي نجفي در مقولات مختلف شهرداري تهران است. در مورد عزل و نصبها نگرش و برخوردي تخصصي را از سوي شهردار تهران شاهد هستيم. اگرچه براي برخي دوستان اين نوع گزينش و انتخاب مطلوب نبود. بنده شخصا اين روش را ميپسندم. كسي كه در جايگاه شهردار تهران قرار ميگيرد به اين دليل كه با مقولات تخصصي مديريت شهري سروكار دارد، بايد كسوت سياست را از تن بيرون بياورد و با نگاه تخصصي همكاران خود را برگزيند. انتصابهاي آقاي نجفي از همين ديدگاه نشات گرفته است و مجموعا حركت خوب و درستي انجام شده است. شهردار تهران اجازه نداده است كه حساسيتهاي جناحي، خطي و سياسي در كارش بروز و ظهور پيدا كند. در بدنه اصلاحطلبي نيز آقاي نجفي به نحوي عمل نكرد كه انتصابهاي او پررنگ شدن يك جريان خاص سياسي در بدنه اصلاحطلبي مثلا كارگزاران را تداعي كند. بنده دو سال و نيم در شهرداري تهران بودهام و نسبت به مديران شهرداري اطلاعاتي دارم. از اين رو فكر ميكنم كه آقاي نجفي نيروهاي خوبي را توانسته در مجموعه شهرداري جمع كند. سرنوشت شهرداري تهران گره به سرنوشت كل كشور خورده است. چرا كه تهران تابلو و نمادي از نظام جمهوري اسلامي است. بنابراين پيروزي يك شهردار در كلانشهري چون تهران بيانگر پيروزي و حركتهاي روبه رشد و توسعه كل كشور است. بطور اخص به دليل اينكه جريان اصلاحات توانست تمام كرسيهاي شوراي شهر را با تكيه بر راي مردم به دست آورده و يك شهردار اصلاحطلب انتخاب كند، طبيعتا پيروزي اصلاحطلبان بطور مضاعف با پيروزي شهردار تهران در انجام مسووليتهايش گره خورده است. لذا حركتي كه آقاي نجفي انجام ميدهد ونحوه شكلگيري و قضاوت افكار عمومي در مورد عملكرد شهردار ميتواند آينده جريان اصلاحات را هم رقم بزند.
- نوزایی عقل در پسابرجام
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- مرز عقل با فریفتگی یا دیوانگی کجاست؟ نقشه راه خردمندانهای که ما را به مقاصد عالی پیشرفت برساند کدام است؟ آیا مسیر بیدردسری وجود دارد؟ اکنون که چالههای عمیق برجام نمایان و اجرای برنامه جامع اقدام «متقابل» یکطرفه شده، پاسخ این پرسشها از همیشه ضروریتر به نظر میرسد. تا چندی پیش چنین تلقی یا تلقین میشد که مشکلات اقتصادی و رکود تولید و بیکاری و آب خوردن مردم و محیط زیست به شکلی معجزهآسا به واسطه بستن با کدخدای آمریکایی حل خواهد شد.
2- افرادی که در برابر سختیها به جزع و فزع میاُفتند یا به هنگام شادمانی، از خود بیخود میشوند و سرمستی میکنند، شخصیت پختهای ندارند. امام صادق(ع) فرموده سزاوار است مومن 8 صفت داشته باشد و از آن جمله است «وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاءِ، شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخاءِ. آرام و با وقار به هنگام آشفتگیها، بردبار هنگام بلاها و آزمايشها، شکرگزار به وقت آسايش». از فلان عوام بیخبر از همه جا میشد اغماض کرد که برای «یک توافق نیم بند با شیطان بزرگ»، جوگیر شود و پایکوبی کند و لباس منقش به «آی لاو یو اس ای» بپوشد اما اینکه مثلا سیاستمداری باسابقه، برای مذاکره با آمریکا ذوقزدگی کند و بگوید «تابو شکست و مسئله سخت همین بود که تابو بشکند»، از سائیدگی و فرسایش تفکر حکایت میکرد.
3- اکنون از آن هیجان کف خیابان و کریدورهای سیاسی اثری نیست. انگار خوابی بوده یا افسانهای برای ما خواندهاند. از روزگاری که گفته شد «مذاکره با آمریکا برد-برد است» و «توافق نشان داد میتوانیم با آمریکا درباره برجامهای جدید مذاکره و توافق کنیم»، راهی پرعبرت و خسارت طی شد تا رئیسجمهور بگوید «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورهای شرق آسیا (کره شمالی) میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر ديوانهاند كه با شما مذاكره كنند؟ شما به مذاكرهاي كه به تاييد سازمان ملل رسيده، پايبند نيستيد». چه حالی داشتند که مذاکره و اعتماد به آمریکا را عقل انگاشتند؟
4- در این میان، حساب جماعت تحریفگر در فضای سیاست و رسانه جداست. مرام آنها وارونگی مطلق است. آنجا که باید از عبرتهای تاریخ میگفتند، پشت به تاریخ کردند و به بزک آمریکا پرداختند. اما اکنون که باید مردم و نخبگان را نسبت به تهدیدهای آنی دشمن (از جمله قانون مادر تحریمها یا همان کاتسا) حساس کنند، تاریخپرست شدهاند و خود را پشت بنای سنگی پاسارگاد و روز کوروش و سپنتابازی پنهان میکنند تا پاسخگوی خیانت بزرگ نباشند! شان رسانه، روشنگری است اما اینها گاه نقش خوابآور دارند و گاه، ماموریت دوقطبی کردن جامعه به هر بهانه را اجرا میکنند.
5- مرز عقل و جنون کجاست؟ برخی دیوانه به دنیا میآیند و برخی دیگر، عقل را به اختیار خود تعطیل میکنند و به خاکی جنون میزنند. سند؟! پس از انتخابات سال 92 به بهانه جشن پیروزی، علیه یکی از نامزدها شعار دادند «خاک تو سر [...] » و وقتی حیرت رهگذران را دیدند، مصرع دوم را گفتند؛ «بدون هیچ دلیلی»! متاسفانه هرگز مورد اعتراض آقای روحانی هم قرار نگرفتند. یا مثلا برخی سیاسیون در آشوب سال 88، همراه جماعت ماموریتداری شدند که با صراحت و بلاهت توامان شعار میدادند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و «مرگ بر اصل ولایت»؛ اما اکنون سعید حجاریان ادعا میکند «ما سال ۸۸ خودمان را از این شعار مبرا میدانستیم»(!؟) و مهدی کروبی پیغام میدهد «من به میراث گرانبهای امام خمینی(ره) که جمهوری اسلامی است پایبند هستم و به قانون اساسی که زیرساخت و یادگار امام است به خصوص اصل ولایتفقیه معتقدم».
6- از امیر مومنان علیهالسلام در حکمت 247 نهجالبلاغه نقل است که فرمود «الْحِدَّهًْ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَندَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ. تندخویی، شعبهای از جنون و ديوانگى است، چراكه صاحبش پشيمان مىشود و اگر پشيمان نشود، دليل بر دائمی بودن آن است». اعتماد به دشمنی از جنس شیطان بزرگ نیز نوعی بیعقلی است، چنانکه آقای روحانی بدرستی گفت. نشان به آن نشان که بیهیچ شک و شبههای، پس از مدتی کوتاه پشیمانی میآورد. این ندامت نشانه خرد است وگرنه، اگر کسی پس از اعتماد به شیطان و خسارت دیدن پشیمان نشود، حکایت از دوام بیخردی میکند.
7- تحریمهای جدید برخلاف روح و متن توافق در راه است. شیطان بزرگ در 20 ماهه پس از اجرای برجام، آن روی بینقاب خود را نشان داده است. این شکنندهترین و مصیبتبارترین وضعیت برای شیطان است که از بزک و چرب زبانی و فریبندگی -که لازمه وسوسه و اغواگری اوست- خلع شود و مجبور باشد با همان سیمای منزجرکننده خویش ظاهر گردد. همین واقعیت، سند مهمی درباره ادعای قدرتمندی ایران در «جنگ هوشمند» با شیطان بزرگ است که میتواند دستمایه نظریهپردازی و پژوهش در آکادمیهای علوم سیاسی و روابط بینالملل شود. آمریکا هرگز مانند امروز در مقابل قدرتافزایی مشروع ایران، مستاصل نبوده است.
8- مسئله بزرگ ابرقدرتها با ما، مانایی و پیشروندگی ایران به مثابه یک امر واقع و قابل الگوبرداری در میان سایر ملتهاست. برجام از نگاه آمریکا وغرب، صرفا ابزاری مهم در مسیر اجرای نقشه اصلی بود؛ راهبرد مهار و معطلسازی در میانه دهه پیشرفت که میتوانست ایران را به قدرت اول منطقه غرب آسیا تبدیل میکرد. نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی مهر 1389 گفت «ایران با سرعت قطاری تندرو به پیش میتازد و ما مانند یک خودروی قراضه سعی میکنیم خود را به پای این کشور برسانیم و مهار کنیم».
9- نمیخواهیم بالش نرم زیر سر کسی بگذاریم. اتفاقا اکنون زمان هوشیاری است. اما بیخردی و بیانصافی است اگر واقعیت اقتدار ایران بازگو نشود. همین روزها روزنامه انگلیسی دیلی میرور مینویسد «آمریکا باید در سیاست خود تجدیدنظر کند؛ ایران بزرگتر از آن است که بتوان او را منزوی کرد» و جان مک کین سناتور آمریکایی در نیویورک تایمز خاطر نشان میکند « ایران در خاورمیانه، نظم جدید مد نظر آمریکا را نابود کرد». نیویورک تایمز چند روز قبل از یادداشت مک کین، در تحلیل دیگری نوشت « تیلرسون به شکل دزدکی به افغانستان و عراق رفت. در عراق استقبال سردی از وزیر خارجه آمریکا شد، چون اوعلیه ایران سخن گفته بود». همزمان ان بیسی نیوز تصریح میکند «ایران با کمک به دولت عراق در بازپسگیری کرکوک، آمریکا را تحقیر کرد. این، ضربهای مهلک و شکستی فضاحت بار بود. وهفته نامه اکونومیست به تاکید مینویسد « در حالی که ترامپ سرگرم لاف زدن وهیاهوست، ایران منطقه خاورمیانه را شکل میدهد». حق با فایننشال تایمز است؛ «دولت آمریکا در خاورمیانه سردرگم است. همه به آمریکا میخندند، وقتی که برای ایران خط و نشان میکشد».
10- به احساس حقارت نهفته در یادداشت مایکل روبین (کارشناس ارشد اندیشکده امریکن اینترپرایز) نگاه کنید که در واشنگتن اگزمینر نوشت «ازهر تحلیلگر اطلاعاتی یا افسر نظامی آمریکا بپرسید، میگوید قاسم سلیمانی رئیسنیروی قدس سپاه پاسداران، یک تروریست است. اما بسیاری از ایرانیها از او به عنوان یک قهرمان و رزمنده واقعی یاد میکنند، نه مانند جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا که اینطور نیست. سلیمانی در عراق و در هر جای دیگر، علاوهبر رزمندگی، چهره یک استاد معاملهگر و یک دیپلمات برجسته را هم دارد. او برای اجتناب از خونریزی میان اتحاد میهنی کردستان و نیروهای دولت عراق پادرمیانی کرد. با وجود تمام حرفها درباره فرقهگرایی ایران، حتی سیاستمداران سنی عراق از گفتوگو با سلیمانی حرف میزنند. در سوریه نیز همینطور است، وی به دولت سوریه وتحکیم کنترل حزبالله کمک کرده است. در حالی که تحلیلگران آمریکایی سفر سلیمانی به روسیه را نقض تحریمهای سازمان ملل میدانند، همزمان این سفرها همچنان بر نقش او تاکید دارند».
11- این مقام سابق وزارت دفاع آمریکا ادامه میدهد «نتیجه اینکه ایران نه تنها استراتژی بلکه پرسنلی برای هماهنگی و اجرای آن دارد. آمریکا میتواند از نفوذ ایران در منطقه شکایت کند اما تا زمانی که سلیمانی در بطن کار قرار دارد، بسیار دشوار است که عراقیها، آمریکا را جدی بگیرند. مک گورک فرستاده ویژه آمریکا خود را به عنوان یک دیپلمات قابل ثابت کرد، اما وی از روال و استحکامی که سلیمانی به خرج میدهد، برخوردار نیست. اکنون زمان مواجه شدن با واقعیت سلیمانی فرا رسیده است».
12- «ما میتوانیم» اگر از سر هیجان صِرف و بدون تدارک باشد، یا از ابتدا موهوم است و یا گوینده آن در میانه راه جا میزند. «ما میتوانیم» شدنی است اگر که مبتنی بر چینش درست اسباب باشد. رهبر معظم انقلاب مرداد 1381 در دیدار با جمعی از دستاندرکاران روزنامه کیهان فرمودند «ما خلاف جریان حرکت نمیکنیم. ولو قاتلکم الذین کفروا لَوَلّوا الادبار ثم لایجدون ولیّاً و لا نصیراً. کفار اگر در قضیه حدیبیه با شما مبارزه و مقاتله میکردند، آنها شکست میخوردند. دنبال این میگوید سنتالله التی قدخلت من قبل. حالا چی سنت است؛ هر جا که جنگ حق و باطل باشد، سنت این است که حق پیروز بشود؟ نه! در جنگ احد که شکست خوردند، در جای دیگر مثل حُنین آن جور شد... سنت خدا این است که حق وقتی بر ارکان خودش، ارکان صحیح خودش، قرار میگیرد، حتما باید پیروز بشود بدون تردید... مجاهدت، همان ترتیب ارکان صحیح است، مجاهدت همهجانبه».
13- رهبر انقلاب، 29 خرداد 91 در دیدار مسئولان نظام یادآور شدند «پیروزی، بدون مجاهدت، بدون حرکت، بدون خطرپذیری، امکان ندارد. خدای متعال وعده پیروزىِ بدون حرکت به هیچ کس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم کافی نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است.» ایشان 11 مرداد 95 خطاب به مردم متذکر شدند «وقتی معاهدهای که دلهای مؤمن با خدا بستهاند صادقانه باشد، کارها پیش خواهد رفت؛ همه مشکلات برطرف خواهد شد. البتّه زندگی موانع دارد، مشکلات دارد، هیچ جادّه آسفالتهای در مقابل هیچ ملّتی نیست؛ باید راه را با همّت خودشان هموار کنند. ملّتهایی که به اوج معنویّت و مدنیّت و رفاه و سعادت رسیدند، اینجوری حرکت کردند».
14- معظمله، 25 فروردین 1378 در دیدار فرماندهان ارتش، با انتقاد از سهلاندیشی فرمودند «هر حقیقتی دشمنانی دارد. آن کسی که انتظار دارد در جاده آسفالته زندگی، بدون هیچ دستانداز و بدون هیچ معارض و خطر حرکت کند، انسان سادهلوحی است که بالاخره هم با سر خواهد غلتید و از پا درخواهد آمد. جاده زندگی، جاده دشواری است؛ جاده پُرپیچ و خمی است. با هر قدم نزدیکتر شدن به اهداف والا، مشکلات و خطرهای تازهای؛ بعضی بزرگتر از مشکلات قبل وجود دارد. لذا راه زندگی، راه بیدردسری نیست؛ توقّع بیدردسری نباید داشت... کسی که در میدان جنگ دچار هزیمت میشود، قبلاً در درون خود دچار هزیمت شده است. اگر در درون خود دچار هزیمت نشویم، در بیرون هیچ دشمنی نمیتواند ما را منهزم کند».
15- وقتی شهید حسن تهرانیمقدم یا شهید مجید شهریاری درباره تولید موشک یا سوخت 20 درصد راکتور تهران میگفتند «ما میتوانیم»، سهل اندیشی و بیعملی در کارشان نبود. آنها فکر نمیکردند که قرار است این اقلام راهبردی را آکبند بخرند و وارد کنند. «ما میتوانیم» رنج و زحمت دارد. زحمت اندیشیدن به پرسشهای غامض و یافتن راههای صعبالوصول، زحمت عرق ریختن و مسیر ناهموار را هموار کردن. حالا هم راه همان راه است. نه ناامیدی و تسلیم و نه رویااندیشی محض و آمادهطلبی.
16- اینکه پس از برجام، دامپروری رو به ورشکستگی فرانسه را به شهادت الکساندر بوردو رئیسفدراسیون ملی گوشت فرانسه نجات دهیم یا واردات مصرفی غیرضرور (ماهی زینتی، گلابی خشککرده، برنج، شیرینی، شکلات، سرکه، پفیلا و غذای سگ و گربه خانگی) را 4 برابر کنیم؛ یا اینکه صادرات غیرنفتی ما در 2 سال پسابرجام 20 درصد کاهش یابد و اعلام شود مشکل سوئیفت و گشایش ال سی همچنان باقی است و حتی نمیتوانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم و...، نشان میدهد محاسبه عقلانی در میان نبوده است.اگر برخی مدیران خوش خیال نسبت به غرب، موجب معطلی و فشلی در حل مشکلات شدهاند، بیارتباط با انفعال و کم کاری جریان حزباللهیِ قائل به رفتار انقلابی اما ناملتزم به گفتمان نیست. مطالبه موثر، کمترین تکلیف نیروهای انقلابی است.
- درد آمريکايي ها چيست؟
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
به زودي تحريم هاي کاتسا عملياتي مي شود؛ تحريم هايي که از آن به عنوان «مادر تحريم ها» ياد شده است. اينکه چطور شد از دل مذاکرات و توافق برجام که فلسفه اصلي گفتگو و مذاکره با آمريکايي ها رفع تحريم ها بود، يکدفعه مادر تحريم ها سربرآورد، قصه اش طولاني است که دو سال است مشغول شنيدن فراز و فرودهاي نغمه هاي خواب آور آن هستيم.
رئيس جمهور در مجلس هنگام معرفي وزراي علوم و نيرو براي رأي اعتماد گفت: «کشورها مگر ديوانه شده اند که با آمريکا مذاکره کنند؟» يک نقطه عطف در ديپلماسي خارجي کشور است که مي توان آن را بزرگ ترين دستاورد برجام تلقي کرد.
آمريکايي ها نه تنها به تعهدات خود عمل نکردند بلکه روز به روز بر زورگويي و زياده طلبي خود افزوده اند. قرار بود با برجام، «پدر» تحريم ها را به علامت پرهيز از تداوم خصومت ورزي درآورند، اما نه تنها اين کار را نکردند بلکه رفتند «مادر» تحريم ها را به صحنه آوردند! مادر تحريم ها چيست؟ مادر تحريم ها سياهچاله اي است که قرار است اقتدار ايران را در داخل و در منطقه ببلعد. اينکه چرا آمريکايي ها خود را به ديوانگي زدند و يک ديوانه را به کاخ سفيد راه دادند، بايد مورد واکاوي قرار گيرد. اينکه اين ديوانگي توأم با نوعي حماقت هم هست از واکاوي ديوانگي آمريکا کمتر نيست. درد آمريکايي ها چيزي است که جز با مقاومت ملت ما و ملت هاي منطقه درمان نمي شود! در طول تاريخ بشر هيچ انسان عاقلي با ديوانه به خاطر ديوانه بازي هاي او وارد گفتگو نشده است. به همين دليل کره شمالي کرکره مذاکرات را پايين کشيد و رفت دنبال اقتدار هسته اي و افزايش توان نظامي و بازدارندگي.
نتيجه بررسي ديوانگي هاي آمريکا در منطقه به اين سخن جان مک کين سناتور جمهوري خواه به روايت روزنامه نيويورک تايمز بر
مي گردد که گفت:
1- نظم منطقه اي مورد نظر آمريکا در خاور ميانه در حال فروپاشي است
2- قدرت و نفوذ آمريکا رو به افول است
3- ايران در حال ساختن منطقه اي جديد در غرب آسيا بر خلاف منافع و ارزش هاي آمريکا است.
نتيجه برخي از بررسي ديوانگي هاي آمريکا به اين اعتراف مايک پمپئو، رئيس سيا نيز برمي گردد که در انديشکده دفاع از دموکراسي گفت: «اقدامات ايران در بسياري از نقاط جهان، ما را زمينگير کرده است.» ترامپ براي مقابله با اين زمينگيري آمريکا در منطقه و جلوگيري از فروپاشي هژموني آمريکا در غرب آسيا رفته «مادر تحريم ها» را آورده است. ملت ايران همان طور که پدر تحريم ها را به زانو درآورد، اين قدرت را دارد که «مادر تحريم ها» را نيز به عزا بنشاند.
چه کسي قادر است دشمن را سر عقل بياورد و از تداوم ديوانگي يا خود را به ديوانه بازي زدن پرهيز دهد؟ پاسخ روشن است؛ ملت ايران. پاسخ روشن تر از آن؛ فرزندان سلحشور اين ملت يعني سپاه، ارتش و بسيج.
چه کسي مي تواند اين پاسخ را نمايندگي کند؟ پاسخ آن هم روشن است؛ دولت. عقلانيت و تدبير حکم مي کند دولت به عنوان نماينده ملت از پاسخ نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي به بدمستي ها و ديوانگي هاي آمريکا، حمايت کند.
مواضع اخير رئيس جمهور در سازمان ملل و نيز پس از بازگشت از نيويورک نشان مي دهد دولت هم در همين مسير گام برمي دارد.
مک مستر مشاور امنيتي ترامپ مي گويد: «ما راهبرد مقابله با سپاه را نداريم.» او از بزرگ ترين دغدغه آمريکا که خواب از چشم سران رژيم کودک کش صهيونيستي ربوده، ياد مي کند و مي گويد: «ده هزار موشک ايران، اسرائيل را هدف قرار داده است.»
اينکه فکر کنيم «قانون کاتسا» مادر تحريم ها، فقط سپاه را نشانه گرفته، يک آدرس غلط است. مادر تحريم ها کل اقتدار و امنيت ملي ايران را در داخل و در منطقه و جهان نشانه گرفته است. آمريکايي ها خنجري را که پس از اشغال لانه جاسوسي با وضع تحريم هاي اوليه بر پشت ملت ايران فرو بردند طي 30 سال با زهر تحريم هاي جديد و نهايتاً با قانون کاتسا آميخته اند و فکر مي کنند مي توانند ملت ايران را نابود کنند.مردم ايران شنبه آينده به مناسبت روز جهاني مبارزه با استکبار جهاني و سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريکا، به خيابان ها خواهند آمد و شعار جاودانه مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس و مرگ بر رژيم صهيونيستي را فرياد خواهند زد. ملت ايران چند روز بعد در راهپيمايي عظيم اربعين که با حضور آزادي خواهان و اسلام خواهان پنج قاره جهان برگزار مي شود، همين فرياد را تکرار خواهند کرد. ملت ايران با امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش پيمان مي بندند که در برابر يزيد زمان يعني آمريکاي جهانخوار، بايستند و زير بار گفتگو و سازش نروند.
نظر شما