محمد جعفری: راننده کامیون مدام چراغ‌های جلو را روشن و خاموش کرده و با دست به ماشین‌های روبه‌رو اشاره می‌کند.

پلیس فداکار فرشته نجات راننده کامیون شد

سرعت كاميون هر لحظه بيشتر مي‌شود و كنترل آن از دستش خارج شده. او مدام فرياد مي‌زند: «برويد كنار، ترمز بريده...» ترس و نگراني در چهره‌اش موج مي‌زند. سرعتِ هيولاي آهني در جاده شيب‌دار و پر پيچ و خم آنقدر زيادشده كه مي‌تواند هر چيزي را سر راهش نابود كند. پيچ‌ها پشت سر هم ظاهر مي‌شوند و راننده مرگ را به چشم مي‌بيند و حالا فقط يك معجزه‌ است كه مي‌تواند از وقوع حادثه‌اي هولناك جلوگيري كند.

اين، صحنه رعب‌انگيزي است كه چند روز قبل در يكي از جاده‌هاي كشور اتفاق افتاد. كاميوني با چند تن بار، ترمز بريده بود و در شيب جاده با سرعتي بالغ بر 140كيلومتر بر ساعت حركت مي‌كرد اما وظيفه‌شناسي يك افسر پليس راه باعث شد بدون اينكه به كسي آسيب برسد، كاميون چند كيلومتر آن طرف‌تر آرام بگيرد. اما اين مأمور فداكار چگونه توانست دست به چنين كاري بزند؟

عقربه‌هاي ساعت 11:30را نشان مي‌داد. گروهبان‌يكم مهدي عرب‌نژاد همراه يكي از سربازان وظيفه سوار بر خودروي مگان پليس راه در محور كوه بنان در استان كرمان در حال گشتزني بودند. همه‌‌چيز آرام بود تا اينكه كاميوني كه با سرعت حركت مي‌كرد، توجه مأموران را جلب كرد. به‌دليل شيب جاده سرعت مجاز در آن منطقه حداكثر 50كيلومتر بر ساعت بود اما كاميون ايويكو بيش از 120كيلومتر در ساعت سرعت داشت. راننده مدام چراغ‌هاي كاميون را خاموش و روشن مي‌كرد. انگار كه اتفاقي افتاده باشد و او بخواهد به بقيه علامت دهد. او از مسير مقابل به‌خودروي پليس نزديك شد و سرعتش آنقدر زياد بود كه در يك چشم به هم زدن از جلوي مأموران گذشت.

راننده فرياد مي‌زد كه ترمز خودرواش بريده است. در جاده خودروي‌هاي زيادي در حال تردد بودند و اگر كاميون با اين سرعت با يكي از آنها برخورد مي‌كرد ممكن بود يك فاجعه اتفاق بيفتد. گروهبان عرب‌نژاد در آن لحظات فقط به جان سرنشينان خودروهايي كه در حال تردد بودند فكر مي‌كرد. با اينكه مسير خودروي پليس خلاف جهت حركت كاميون بود، آنها دور زدند و كاميون را تعقيب كردند تا شايد بتوانند كاري بكنند.

  • بالاتر از خطر

عرب‌نژاد در اين‌باره به همشهري مي‌گويد: «ترمز كاميون بريده بود و از دست هيچ‌كس كاري ساخته نبود. با اين حال تصميم گرفتم خودم را جلوي كاميون برسانم و راه را برايش باز كنم. آن زمان كاميون بيش از 140كيلومتر سرعت داشت و رسيدن به آن كار سختي بود. جاده دو طرفه و سبقت گرفتن از كاميون سخت بود. چون هر لحظه بر سرعت آن اضافه مي‌شد. از طرفي جاده پيچ‌هاي تندي داشت و راننده به زحمت مي‌توانست از آنها عبور كند. با هر زحمتي كه بود سبقت گرفتم. آژير و چراغ گردان را روشن كردم و با بلندگو به‌خودروهاي جلويي اعلام خطر مي‌كردم كه كنار بروند. اين در حالي بود كه هر لحظه به سرعت كاميون اضافه مي‌شد و در چند متري ماشين ما قرار داشت.»

آنطور كه مأمور پليس راه مي‌گويد چند مرتبه خطر از بيخ گوش خودش و ساير راننده‌ها گذشت: «راننده كاميون، كنترلي بر خودرواش نداشت و چند مرتبه به نزديكي خودروي ما رسيد. از طرفي گاهي خودروهاي عبوري در جاده با وجود اينكه با چراغ گردان و بلندگو به آنها هشدار مي‌دادم به سختي كنار مي‌رفتند و چند مرتبه نزديك بود كاميون با خودروهاي عبوري برخورد كند.» او ادامه مي‌دهد: «اين وضعيت در مسافتي نزديك به 20كيلومتر ادامه داشت و من فقط تلاش مي‌كردم جاده را خالي كنم تا شيب و پيچ‌هاي تند تمام شود. چند دقيقه بعد، بالاخره در مسير كفي قرار گرفتيم و حالا بهتر مي‌شد كاميون را كنترل كرد.» درحالي‌كه هنوز هم راننده قادر به ترمز گرفتن نبود اما كاميون رفته رفته سرعتش كم شد تا اينكه چند كيلومتر آن طرف‌تر ترمز كاميون به طرز عجيبي به‌كار افتاد و راننده توانست آن را متوقف كند.»

  • سجده شكر راننده

اما راننده كاميون بعد از آنكه از اين حادثه هولناك نجات پيدا كرد چه حالي داشت؟ گروهبان عرب‌نژاد مي‌گويد: «وقتي كاميون توقف كرد و راننده پايش به زمين رسيد، اول سجده شكر به جا آورد. او باورش نمي‌شد كه از اين حادثه جان سالم به در برده است. دوان دوان سراغ من آمد و بغلم كرد. خيلي ترسيده بود. مي‌گفت وقتي ترمز بريد خدا خدا مي‌كرد كه يك نفر باشد راه را برايش باز كند كه با خودروهاي عبوري تصادف نكند. اين پليس وظيفه‌شناس درباره علت نقص در ترمز كاميون مي‌گويد: «آنطور كه راننده گفت ترمز كاميونش با باد عمل مي‌كند و چون مخزن باد خالي شده بود ترمز عمل نمي‌كرد و دنده‌هاي ماشين هم جا نمي‌رفت. از طرفي كاميون بار زيادي هم داشت و درصورت تصادف حتما فاجعه‌اي هولناك رخ مي‌داد.»

  • از كارم راضي‌ام

حالا چند روز از اين حادثه مي‌گذرد و گروهبان عرب‌نژاد همچنان در جاده‌هاي كرمان مشغول انجام وظيفه است. او مي‌گويد: «كار خدا بود كه آن روز كاميون را ديدم و خدا اين جرأت را به من داد كه راه را برايش باز كنم. من از كودكي دوست داشتم پليس شوم و به مردم كمك كنم. كمك كردن به ديگران حس و حال خوبي به انسان مي‌دهد و من هم از كاري كه كرده‌ام راضي‌ام چرا كه وقتي يك نفر را نجات‌دهي انگار همه را نجات داده‌اي. من پسري 6ساله دارم كه در اين سن همه علائم راهنمايي و رانندگي را ياد گرفته و مي‌گويد مي‌خواهد در آينده پليس شود و به مردم خدمت كند.»

کد خبر 385242

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha