منصور معظمی . عضو هیئت علمی دانشگاه در ستون سرمقاله شرق با تيتر«توتال فرصت موفقیت اعتدالگرایی در زمینه بینالمللی»نوشت:
زمانی که اندیشکده «مرکز امنیت نوین ایالات متحده» (CNAS) مفهوم کارآمدی تحریمهای سیاسی و اقتصادی را بهعنوان یکی از ابزارهای نوین سیاست خارجی ایالات متحده، به دولت ترامپ معرفی کرد، هشدار داد که رویکرد یکجانبهگرای احتمالی آمریکا در پیشبرد منافع خاص ایالات متحده و بیتوجهی به منافع اقتصادی و سیاسی بازیگران بزرگ جهانی میتواند همراهی جهانی بهویژه اروپاییها را با سیاستهای آمریکا تحتالشعاع قرار دهد. فضای تعارض کنونی بینالمللگرایان در مقابل ناسیونالیسم آمریکایی فرصت مناسبی برای بهرهگیری کشورهایی است که مورد خصومت و دشمنی ایالات متحده قرار دارند. این مقاله به بررسی زمینهها و ابعاد مختلف فرصت برای جمهوری اسلامی ایران و تحلیل چرایی و اثرات تصمیم شرکت توتال برای سرمایهگذاری در بخش انرژی ایران با وجود تهدیدهای Snap Back تحریمها میپردازد.
چرا اروپای متحد ترامپ را تهديد ميداند؟
استقبال ترامپ از برگزیت (جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا)، خرسندی از تقویت جایگاه سیاسی طرفداران ملیگرای لوپن در انتخابات فرانسه، تسری تصمیمات و قوانین داخلی به کشورهای دیگر نظیر تحریمهای جدید مصوبه سنا علیه روسیه که بر روابط اقتصادی این کشور با اتحادیه اروپا اثر منفی مستقیمی دارد، خروج از توافق آبوهوایی پاریس (COP٢١) با استناد به منافع اقتصادی یکجانبه ایالات متحده، پیگیری سیاستهای حمایتگرایانه و گمرکی در حمایت از شرکتهای آمریکایی که اهداف بنیادین تجارت آزاد براساس رقابت را بین اروپا و آمریکا با اختلال روبهرو میکند، تلاشهای بازنگری در نفتا و تعاملات اقتصادی با کانادا و مکزیک، سیاستهای ضد مهاجرتی داخلی، اختلافات تجاری ترامپ با چین، پیگیری ابزار تحریم در راستای منافع آمریکاییها و به ضرر منافع دیگر کشورها نظیر تحریمهای انرژی علیه روسیه برای بالابردن ریسک سیاسی و افزایش هزینههای واردات گاز اروپا از روسیه و جایابی برای عرضه الاِنجی آمریکایی، اروپا و دیگر قدرتهای بزرگ را به این نتیجه رسانده که ترامپ برخلاف اوباما «سیاست هژمونیکگرایی خود را در قالب تعارض منافع و نه همگرایی منافع ایالات متحده با دیگر کشورهای جهان قرار داده است». این سیاست آنچنان عریان به دنبال منافع اقتصادی خاص ایالات متحده بوده که بسیاری از نُرمها و هنجارهای نگرشی خود را نیز نقض کرده است؛ مثلا باوجود قرارگیری عربستان سعودی در فهرست ناقضان حقوق بشر گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا، فقط برای دوشیدن اقتصادی (سخن آقای ترامپ)، حاضر به انعقاد قرارداد فروش چند صد میلیارددلاری تسلیحات مدرن به عربستان میشود.
این پدیده نوظهور ناسیونالیسم اقتصادی حمایتگرا و یکجانبهنگر، تهدیدی علیه رویکردهای اروپایی است که از اوایل دهه ١٩٩٠ به دنبال تقویت همگرایی و «اروپاییشدن» بوده و سعی دارد که نُرمها و قواعد همکاری جهانی برای مبارزه جمعی با تهدیدات مشترک و روندهای فزاینده همگرایی سیاسی و اقتصادی جهانی را تقویت کند.
تعهد اروپاییها به برجام: واکنش متقابل رژیمهای سیاسی بینالمللی به شورش ترامپ همانطور که کوهین، متفکر نولیبرالیسم، بیان کرد، رژیمهای بینالمللی به واسطه هژمون ایجاد میشوند؛ اما با قویشدن آنها، رفتارهای خود هژمون را نیز متأثر میکنند.
اقدامات ترامپ در عصر جهانیشدن و تقویت رژیمهای بینالمللی، شورشی علیه رژیمهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و محیطزیستی است که در قالب سخنانی نظیر نپذیرفتن هزینههای اقتصادی ناتو، خروج از Cop٢١، استفاده از سیستمهای مالی آمریکا بهعنوان اهرم فشار علیه دیگر کشورها و تلاش برای بازنگری در تعهدات خود در توافق برجام بهعنوان یک توافق بینالمللی نشان داده شده است. در مقابل شورش ترامپ، رژیمهای بینالمللی تلاش میکنند که با اعمال قواعد، اصول و پایههای خود، رفتار یکجانبهنگر ترامپ را تعدیل کنند. تلاش اتحادیه اروپا برای حفظ و اجرائیشدن برجام بهعنوان یکی از بازیگران رژیمهای سیاسی و امنیتی نشانی از «اختلاف نظر عمیق بین چندجانبهگرایی بینالمللی و یکجانبهگرایی ترامپ بهویژه بعد از خروج از Cop٢١» است. این تلاش برای حفظ و اجرائیشدن برجام را میتوان در کنش اروپاییها در ایفای یکی از تعهدات خود در متن برجام یعنی «کمک به بازگشت ایران به تجارت آزاد بینالمللی» دانست که ورود شرکت توتال به بخش انرژی جمهوری اسلامی ایران یکی از نشانههای آن است.
بحران کسبوکار شرکتهای بینالمللی نفتی )IOCs(: فرصت راهبردی برای ایران همانگونه که پل استیونز در گزارش از مؤسسه چاتم هاووس بیان میکند، شرکتهای نفتی بینالمللی به دلیل تغییر قواعد کلی کسبوکار در گذشته نظیر داشتن لبه فناوری به نسبت شرکتهای ملی، سرمایه مالی و مدیریتی، بوککردن ذخایر بزرگ برای بالابردن ارزش سهام خود، با ورود شرکتهای کوچک و تخصصی، قیمتهای پایین انرژی و چشمانداز تداوم آن برای بازگشت سرمایه، تصمیم شرکتهای ملی برای مدیریت میادین بزرگ با استفاده از تخصص شرکتهای کوچک و تخصصی و تغییرات جریان سرمایه از غرب به شرق و شرق به شرق، با بحران در کسبوکار حوزه انرژی در بخش بالادستی روبهرو شده و «تلاش زیادی در ازدستندادن فرصتهای اقتصادی مناسب در بازار انرژی کشورهایی با هزینه تولید کمنظیر خاورمیانه» دارند. در این شرایط توسعه بخش بالادستی ایران برای شرکتهای بزرگ، فرصتی نیست که بهراحتی برای آنها قابل چشمپوشی باشد.
فرصتهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران در توافق نفتی با توتال مشارکت شرکت توتال در بخش انرژی ایران را نباید بهعنوان یک «رخداد» قلمداد کرد؛ بلکه میتواند نشانهای از یک «روند» باشد که میتواند اثرات عمیقی بر تحولات اقتصادی پسابرجام ایران داشته باشد.
مهمترین اثرات راهبردی ورود توتال به بخش انرژی ایران عبارتاند از:
- ورود توتال به بازار انرژی ایران با توجه به ریسکهای موجود تهدیدهای Snap Back ترامپ، رویههای قانونی لازم برای ورود شرکتهای دیگر اروپایی و بهویژه شرکتهای آسیایی را در عین وجود ریسکهای سیاسی موجود ایجاد میکند.
- بحران در کسبوکار بینالمللی شرکتهای بزرگ نفتی (نظر مؤسسه چاتم هاووس)، فرصت مناسبی را برای جذب این شرکتها به بازار انرژی ایران فراهم میکند.
- تعمیق وابستگی متقابل انرژی ایران از طریق شرکتهای بزرگ نفتی با بازار جهانی، موضوع بازگشت تحریمها را بر حسب سطوح وابستگی متقابل ایران و جهان دشوارتر میکند.
- یکجانبهگرایی سیاسی، نظامی و اقتصادی ترامپ علیه جهان سبب تقویت رویکرد چندجانبهگرایی اروپاییها در مخالفت با ترامپ شده است که حفظ و اجرای برجام از سوی اروپا یکی از نشانههای آن است.
- ترامپ به دنبال لغو برجام با مسئولیت نقض آن از سوی ایران یا ناتوانکردن ایران در بهرهگیری از مزایای اقتصادی آن در صورت اجرای برجام است. تداوم اهتمام ایران در اجرای مفاد برجام و ندادن بهانه نقض به ترامپ، میتواند جبهه چندجانبهگرایی را علیه ترامپ تقویت کند.
- اعتدالگرایی دولت روحانی در قالب بینالمللگرایی میتواند منجر به ایجاد امنیت شود. شرایط تعارض کنونی رفتاری (تکرار میشود تعارض رفتاری و نه ایدئولوژیک) بین ترامپ با جهان و اروپا فرصت مناسبی برای بینالمللیشدن روند اعتدالگرایی دولت فراهم میکند.
- بهبود مؤلفههای فضای کسبوکار حوزه نفت و اقتصاد کشور به طور اعم و پرهیز از تنشهای سیاسی بعد از انتخابات ریاستجمهوری، میتواند زمینههای بهرهگیری از فرصت بینالمللیشدن در فضای تقابل ترامپ با جهان را بیشتر کند.
- بههرحال: باید این موفقیت بزرگ را مرهون دیپلماسی اقتدارگرایانه آقای رئیسجمهور و تلاشهای ارزشمند وزیر محترم نفت و وزیر کاردان امور خارجه دانست و به آنها خدا قوت گفت و در انتظار قراردادهای بعدی بود.
- سناريوهاي پيش روي عراق پس از داعش
صباح زنگنه تحليلگر ارشد مسائل خاورميانه در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
داعش در عراق را ميتوان به عنوان يك سازمان داراي سرزمين مشخص پايان يافته دانست؛ هرچند كه با تبصره بايد گفت كه هنوز در مناطقي همچون كركوك و ديالي عراق حضور دارند. اما به عنوان يك سازمان متمركز و داراي يك سرزمين كه تاريخ مصرف آن گذشته است. اكنون هرچند با توجه به تلاشي كه مردم عراق و نيروهاي نظامي اين كشور انجام دادند و نيروهاي بسياري را در اين راه از دست دادند، داعش در حال نابودي است، اما پايان داعش پايان مشكلات اين كشور نخواهد بود. چرا كه همچنان ارادههاي سياسي متناقضي خواهان تسلط بر عراق و مديريت آينده اين كشور هستند. يكي از مهمترين اين ارادهها، اراده امريكاييها بر اساس طراحياي كه براي عراق انجام دادهاند، است. آنها خواهان استمرار حضور خود و همچنين داشتن قدرت تعيينكننده در عراق از لحاظ نظامي (با گسترش سربازان)؛ سياسي (با بازي كردن روي گسلهاي قومي) و اقتصادي (با دست گذاشتن روي منابع نفت اين كشور در كردستان و جنوب) هستند. بنابراين يكي از قدرتهايي كه اراده سياسي آن مبتني بر پر كردن خلأ پس از نابودي داعش است، امريكا ست و براي سه بخش نظامي، سياسي و اقتصادي طراحيهايي انجام داده و سعي دارد به آنها عمل كند. از نيروهاي باقي مانده داعش نيز نميتوان با اطمينان كامل گفت كه عملياتي نخواهند داشت، بلكه اين احتمال بسيار زياد است كه با پراكنده شدن عده زيادي از نيروهاي داعش ميان آوارهها و مردمي كه از موصل، رمادي و انبار فرار كردند، دست به عملياتهاي انتحاري خواهند زد.
عراق پس از اين با مشكلات متعددي مواجه خواهد شد كه ميتوان آنها را به اين ترتيب شمارش كرد. نخست مناطق آزاد شده در موصل، ديالي و انبار است. زيرا در اين مناطق با نيروهاي كرد و پيشمرگهاي كه در بخشي از عمليات مبارزه با داعش حضور داشتند، مواجه خواهد شد. كردها با تصرف برخي سرزمينهايي كه در اختيار داعش بوده مناطقي را به اشغال خود درآوردهاند و مدعي حكومت بر اين مناطق پس از داعش هستند. مشكل بعدي مديريت موصل و استان نينوا است. با توجه به مولفههاي اجتماعي عرب، كرد، تركمن، ايزدي، مسيحي، سني، شيعي و تركيب متنوع قومي موصل و مديريت اين استان بعد از داعش است. با توجه به ادعاهاي كردها و همچنين برخي از اشخاصي كه وابستگي به تركيه يا عربستان دارند، سعي ميكنند در نظم جديد حكومتي، در استان نينوا نقش ايفا كنند.
موضوع ديگر اقداماتي است كه بعثيهاي عراقي خارج از كشور با همكاري سازمانهاي امنيتي، اردن، عربستان، تركيه و امريكا براي اثبات موجوديت خود و كسب قدرت تحت پيشنهاد مصالحه ملي انجام ميدهند. موضوع ديگري كه ممكن است موجب گفتوگو نيز در داخل كشور بشود، نقش حشدالشعبي است. آنها نيروي عمده و موثر در آزادكردن چندين استان از داعش بودند و با وجود اينكه قانوني براي به رسميت شناختن آنها به تصويب رسيده و جزو نيروهاي نظامي عراق محسوب ميشوند اما گاهي سخناني در تعرض به ادامه فعاليت اين تشكيلات شنيده ميشود. نفس و حضور امريكاييها در عراق همچنان يك موضوع جدي خواهد بود و آقاي ترامپ خواهان حضور تعداد بيشتري از نيروهاي امريكايي حداقل براي مدت پنج سال و به دنبال فعال كردن دوازده پايگاه زميني و هوايي در مناطق مختلف عراق خواهد بود. مشكل ديگري كه در اين بين مطرح است تداوم حضور نيروهاي تركيه در پايگاه بعشيقه و ساير مناطق عراق با داعيه مبارزه با كردهاي استقلالطلب است. اما در عمل اين اقدام در راستاي همكاري با حزب دموكرات كردستان عراق است و از طرفي خواهان ايجاد مناطق حايل ميان سايركردها با تركيه است كه شامل اشغال بخشي از خاك عراق نيز ميشود. مشكل ديگر، آوارگان استانهاي آزاد شده است كه به لحاظ خدمات انساني در شرايط سختي قرار دارند و از طرفي كشف افراد و گروههاي نفوذي در ميان آوارگان كاربسيار مشكلي است كه ميتواند به مناقشههايي جدي منجر شود. همچنين مشكل كمآبي عراق و كنترل آن توسط تركيه موجب هم خشكسالي و هم سيل در دورههايي، بدون رعايت قوانين بينالمللي حاكم بر سهم كشورهاي مسير آب است. از سوي ديگر مشكل بازسازي شهرها پس از آزادسازي بسيار مهم است. به نظر ميرسد هزينه بازسازي با توجه به جمعيت آواره بالغ بر 500 ميليارد دلار خواهد بود و با توجه به كمبود بودجه عراق اين مشكل خود را بهشدت نشان خواهد داد و نيازمند مشاركت بينالمللي در اين موضوع است. تامين امنيت شهرها دربرابر هستههاي خفته تروريستها نيز بحث بسيار مهمي است.
اما در اين بين پنج سناريو براي آينده عراق قابل تصور است. نخست اينكه امريكا دنبال پر كردن خلأ قدرت در مناطقي است كه از چنگال داعش خارج ميشود. به نظر ميرسد كه امريكا به دنبال تشكيل اقليم سني با حد و مرز مبهم است كه گاهي گفته ميشود حتي بخشي از اردن و حتي خاك سوريه را نيز شامل ميشود. در همين چارچوب سه مشكل و درگيري ممكن است به وقوع بپيوندد كه در راس آن درگيري سني- سني است. سناريوي دوم يك حكومت غيرمتمركز و اعطاي اختيارات گسترده به استانها است.
سناريوي سوم مربوط به ايجاد يك حكومت مركزي قوي و حركت به سوي تشكيل دولت بر مبناي اكثريت سياسي است كه حتي اين سناريو ميتواند تغييراتي در شاكله حكومت از ساختار پارلماني به سمت رياستي باشد. سناريوي چهارم مربوط به تقسيم و تجزيه كشور و راه افتادن جنگ داخلي است كه اين غير محتمل به نظر ميرسد و در سناريوي آخر راهاندازي انتخابات زودرس داخلي كه اين موضوع نيز مشكلات خود را دارد و نيازمند اصلاحات قانون انتخابات است. جمهوري اسلامي ايران نيز بايد تمامي اين سناريوها را مورد مطالعه قرار دهد و هم براي حفظ امنيت خود و امنيت كشور عراق برنامههاي خود را مد نظر قرار دهد.
- تحقیرکردند و جایزهگرفتند!
در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
دیروز «پاتریک پویانه» مدیرعامل شرکت فرانسوی توتال که برای عقد قرارداد با وزارت نفت کشورمان به ایران آمده بود، با آقای دکتر روحانی ملاقات کرد و خبر این ملاقات با آب و تاب منتشر شد. تا اینجای ماجرا، اگرچه به علت نامتقارن بودن مسئولیتهای طرفین - رئیسجمهور یک کشور با مدیرعامل یک شرکت خارجی- خالی از اشکال نیست ولی چنانچه ماجرا در همین حد و اندازه باقی میماند با تسامح قابل اغماض تلقی میشد. اما این ملاقات در حالی صورت پذیرفته که چند روز قبل دولت فرانسه حاضر نشد درباره ملاقات آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با «امانوئلماکرون» رئیسجمهور فرانسه بیانیهای صادر کرده و یا کمترین خبری از انجام این ملاقات منتشر شود. این اقدام دولت فرانسه در فرهنگ جاری و شناخته شده روابط بینالمللی به مفهوم و معنای «تحقیرکشور میهمان» است که متاسفانه دولت محترم علیرغم آنهمه ادعا درباره حفظ حرمت ایران و ایرانی، نه فقط از کنار این تحقیر آشکار به آسانی عبور کرده است بلکه با پذیرش ملاقات مدیرعامل شرکت فرانسوی توتال با رئیسجمهور کشورمان به این تحقیر رنگو لعاب رسمی! هم داده است!
اظهارات «برنار کوشنر» وزیر خارجه اسبق فرانسه در همایش سازمان منافقین که یک روز بعد از بازگشت آقای دکتر ظریف از سفر فرانسه و در پاریس برگزار شده بود، نشانه دیگری از اصرار دولت فرانسه به تحقیر کشورمان است و بهوضوح نشان میدهد که خودداری دولت فرانسه از انتشار خبر ملاقات ظریف و ماکرون با هدف تحقیر دولت جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است! اگرچه اجازه برگزاری همایش به تروریستهای منافق در فرانسه نیز اعلام دشمنی آشکار با ایران اسلامی است که به آن پرداختهایم.
برنار کوشنر در همایش منافقین در پاریس میگوید؛ «ظریف، وزیر امور خارجه ایران، دیروز به فرانسه آمد و از وی استقبال شد. من نمیخواهم آقای «ژان ایو» وزیر امور خارجه فرانسه را مقصر بدانم. ما یک جمهوری قدیمی هستیم و بر این اساس میتوانیم از هر کسی استقبال کنیم و او را در کشور خود بپذیریم - به لحن تحقیرآمیز او توجه کنید - اما شاید بهتر باشد کارها را در زمان مناسب انجام بدهیم. به نظر من استقبال از آقای ظریف، یک روز پیش از این تجمع (همایشمنافقین) کار چندان درستی نبود... اما از این که دولت بیانیهای عمومی در مورد سفر آقای ظریف منتشر نکرد بسیار خوشحال و مفتخر هستیم»!
اظهارات کوشنر به صراحت نشان میدهد که خودداری دولت فرانسه از صدور بیانیه درباره ملاقات آقای ظریف با امانوئل ماکرون و حتی امتناع از اعلام خبر این ملاقات، با انگیزه تحقیر دولت- بخوانید ملت- ایران صورت پذیرفته بود.
حالا این برخورد دولت فرانسه را در کنار ملاقات مدیرعامل شرکت فرانسوی توتال با رئیسجمهور کشورمان و انتشار پرآب و تاب و گسترده خبر این ملاقات قرار داده و خودتان قضاوت کنید که آیا از این مقایسه مفهومی غیر از تن دادن دولت به تحقیر از سوی فرانسویها استنباط میشود؟!
گفتنی است برنار کوشنر در حالی از نامناسب بودن حضور آقای ظریف در فرانسه به علت همزمانی با همایش منافقین ابراز ناخرسندی میکند که اعتراض به برگزاری همایش تروریستها حق مسلم ایران است و انتظار مردم خون دل خورده و شهید داده این مرز و بوم از آقای ظریف این بود که نه فقط در اعتراض به برگزاری همایش منافقین از سفر به فرانسه خودداری کند، بلکه این اقدام خصمانه فرانسویها را با برخوردی سخت و پشیمانکننده پاسخ بدهد که...!
اشاره به این نکته نیز ضروری است که دوشنبه شب 14بهمنماه 95 سفارت فرانسه به مناسبت حضور «ژانمایکآیرو» وزیر امور خارجه سابق فرانسه که به ایران آمده بود، ضیافت شامی برگزار کرد. در این ضیافت، پس از سخنرانی «آیرو» یکی از تجار فرانسوی از وی میپرسد؛
«جناب وزیر، چرا این سفر دقیقا در روزی انجام شد که فرانسه به همراه انگلیس و آمریکا در خلیجفارس و در نزدیکی آبهای ایران مانور نظامی که طبیعتا پیامهای خاصی دارد، برگزار کردهاند؟»
این تاجر برجسته فرانسوی در ادامه با نگرانی میپرسد؛
«آیا فکر نمیکنید این مسئله روی روابط تجاری ما با ایران تاثیر بگذارد و نتوانیم در این سفر قرارداد خاصی منعقد کنیم؟ شما از واکنش مقامات ایرانی نگران نیستید»؟
وزیرخارجه فرانسه با کمال وقاحت در پاسخ میگوید: «خیر، بنده هیچ نگرانی نسبت به موفقیتآمیز بودن این سفر ندارم. مقامات ایرانی در هیچ یک از جلسات مقدماتی و برنامهریزی برای سفر در تهران و پاریس به این مسئله معترض نشدند».
آیرو در ادامه پاسخ خود به تاجر فرانسوی، اظهارنظری درباره موقعیت کشورمان دارد که بدون تعارف و البته با عرض پوزش، باید عرق شرم بر پیشانی دولت بنشاند. او میگوید؛
«دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد و مطمئن هستم که از آنها هیچ اعتراضی در جلسات فردا هم نخواهیم شنید»!
در ارزیابی ضعف مفرط دولت یازدهم حق با «ژانمایکآیرو» وزیر امور خارجه وقت فرانسه بود که میدانست این روزها در ایران اسلامی با دولت وادادهای طرف است که برخی از مسئولان آن علیرغم شعارهای دهانپرکنی که در حمایت از حرمت و احترام مردم کشورشان سر میدهند، انگیزه چندانی برای حفاظت از جایگاه برجسته انقلاب اسلامی و منافع ملی مردم خود ندارند!
پیش از این نیز در آغاز به کار دولت آقای روحانی -مهرماه1392 - وبسایت رادیو فرانسه درباره برداشت غرب از بینش و منش رئیسجمهور کشورمان نوشته بود؛
«ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش «حقوق ملی» میبیند، برپایه این جمعبندی، صبوری خریدار (غرب) وضعیت فروشنده (دولت روحانی) را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»!
و بالاخره باید از جناب روحانی پرسید؛ کدامیک از وادادگیهای دولت شما که در این یادداشت فقط به چند نمونه از آن اشاره شده، قابل انکار است؟ و اگر قابل انکار نیست - که نیست- آیا مواجهه دولت شما با این تحقیرها تأسفآور نیست؟!
لطفا ماجرای این وادادگیها و پذیرش این تحقیرها را به سلیقههای سیاسی نسبت ندهید. به یقین هیچیک از 23میلیون نفری که به شما رأی دادهاند حاضر به پذیرش اینهمه تحقیر نیستند. مگر آنها شما را برگزیدهاند که تحقیرشان کنید؟! و در مقابل این تحقیرها با قرارداد خسارتبار توتال به حریف جایزه هم بدهید؟!
- چهل سالگي انقلاب اسلامي
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
تا چند ماه ديگر انقلاب اسلامي ايران چهل سالگي خود را جشن مي گيرد. وقتي انقلاب اسلامي پيروز شد دشمنان قسم خورده نظام يک کنتور نصب کردند و با هر اتفاقي که در بيرون و درون انقلاب مي افتاد، مي گفتند انقلاب 6 ماه ديگر، يک سال ديگر يا دو سال ديگر سقوط مي کند! اما ماه ها و سال ها گذشت و اين آرزوي ضد انقلاب برآورده نشد. آمريکايي ها پس از پيروزي انقلاب، جنگ داخلي راه انداختند، غائله کردستان، خلق عرب، خلق بلوچ و... را به پا کردند. بعد کنتور براندازي را راه انداختند و گفتند انقلاب چند روز ديگر سقوط مي کند! اما نشد. آمريکايي ها غائله اتحاد شوم ليبرال ها و منافقين و ملحدين را راه انداختند و با چاشني ترور رهبران انقلاب و 17 هزار شهروند مظلوم ايران به ميدان آمدند و گفتند سه ماه يا چهار ماه ديگر نظام سقوط مي کند! اما نشد.
آمريکايي ها توطئه يک جنگ خارجي نيابتي را به گماشتگي صدام راه انداختند و مردم غيور و جوانان شجاع کشور را هشت سال گرفتار جنگ تحميلي کردند. باز هم گفتند کنتور براندازي اين بار درست کار مي کند و نظام اگر با حمله خارجي هم سقوط نکند، با چاشني عمليات فروغ جاويدان حتماً سقوط خواهد کرد! عمليات فروغ جاويدان تبديل شد به عمليات غروب جاويدان. باز هم نشد. کنتور از کار افتاد و جواب نداد.
آمريکايي ها رفتند سراغ نبرد نرم. دو تا برنامه 10 ساله را در اين وادي تست کردند؛ يکي سال 78 و يکي هم سال 88، باز کنتور جواب نداد و هر دو توطئه، نفرت مردم را از باعث و باني براندازي بيشتر کرد و مردم مثل کوه در برابر شرارت دشمن ايستادند.
ضد انقلاب ها و منافقين، اول مجبور شدند به دشمن بعثي پناهنده شوند و از پشت به ملت خنجر بزنند. بعد هم که صدام سقوط کرد، به وطن اصلي خود يعني آمريکا، اسرائيل، انگليس و فرانسه رفتند و آنجا روزگار مي گذرانند. فعلاً کارشان برگزاري ميتينگ سالانه است و دق دلي خود را در همين ميتينگ با جيغ بنفش عليه ملت ايران و جيغ و داد عليه ملت هاي جهان و برخي دولت ها که با ايران همراهي و همگراي دارند، خالي مي کنند.
اين روزها نشست 2017 ضد انقلاب و منافقين در پاريس بار ديگر ملت و مسئولين نظام را به ياد آن روزگاران انداخت که انقلاب بالأخره مخالفيني دارد و نبايد آنها را فراموش کرد. يکي از مقامات آمريکايي که پاي ثابت اين نشست هاست نماينده سابق آمريکا در سازمان ملل يعني جان بولتون صهيونيست است. کثيري از سياستمداران جهان مي دانند که او جزء شيرين مغزترين ديپلمات هاي آمريکايي است. او در نشست اخير منافقين گفته است: «نبايد بگذاريم رژيم ايران چهل سالگي خود را ببيند.» اين گفته بيشتر به يک جوک بي مزه سياسي شبيه است، چرا که نشان مي دهد هر کاري در اين چهل سال خواستند، انجام دادند و نتيجه اي هم نگرفتند. حالا در اين چند ماه باقي مانده چه غلطي مي خواهند جز برگزاري يک ميتينگ رسوا انجام دهند؟ معلوم نيست.
برگزاري نشست مشترک آمريکايي ها با ضد انقلاب و منافقين همزمان با سالروز شليک موشک ناو آمريکايي به هواپيماي مسافربري ايراني و کشتار بي رحمانه 290 نفر مسافر بي گناه ايراني را هم از شيرين مغزي هاي
آمريکايي ها و منافقين، بايد به حساب آورد.
حضور چند چهره سياسي آمريکا به غير از بولتون در اين نشست نشان مي دهد آمريکايي ها در پروژه براندازي نظام همچنان به ترور و تروريسم و دخيل بستن به فرقه تروريستي رجوي فکر مي کنند و نمي توانند آنها را ناديده بگيرند. بالأخره آنها توانايي اين را داشتند که خون 17 هزار شهروند بي گناه ايراني را به زمين بريزند و قدرت قصابي و خونريزي و خشونت خود را نشان داده اند.
آمريکايي ها اين روزها بيش از هر چيز به سه واژه در قبال انقلاب اسلامي و ملت ايران فکر مي کنند؛ تهديد، تحريم و ترور. آنها حاضر نيستند اين سه واژه را از راهبرد اصلي خود در قبال ملت و دولت ايران حذف کنند. آنها چهل سال فريب منافقين را خوردند. منافقين هم چهل سال در خط آمريکا حرکت کردند و نتيجه نگرفتند. امروز بايد کنتور براندازي را با بازه زماني چهل سال ديگر تنظيم کنند.
ما بايد خدا را شکر کنيم که در اتاق فکر براندازي ايران در واشنگتن، پاريس و لندن يک مشت احمق نشسته اند و با چهل سال برنامه ريزي
واهي در برابر مقدس ترين انقلاب در جهان و بزرگ ترين دموکراسي دنيا و در منطقه يعني ايران قرار گرفتند و هر چه هزينه و تلاش کردند، کمتر نتيجه گرفتند. آنها در اين چهل سال گرفتار فريب کساني شدند که احمق تر از خودشان بوده و هستند.
روايت است روزي حضرت مسيح عليه السلام را ديدند که دارد
مي گريزد. از او پرسيدند چرا مي گريزي؟ فرمود از آدم احمق! مولانا در توصيف اين حال حضرت مسيح عليه السلام مي گويد؛
از احمقان بگريز چون عيسي گريخت
صحبت احمق بسي خون ها بريخت
حضرت مسيح عليه السلام که مرده را زنده مي کند نه تنها
نمي تواند حماقت را درمان کند بلکه از احمق مي گريزد. حضرت مسيح عليه السلام مي فرمايد؛ رنج حماقت، قهر خداست، من
نمي توانم آن را درمان کنم.
آمريکايي هاي احمق از مصاحبت با احمق هاي منافق جز خونريزي دستاوردي نداشته اند. امروز بين ايران و آمريکا دريايي از خون جاري است. هيچ ديپلمات عاقلي در کاخ سفيد نمي تواند از اين دريا عبور کند و مناسبات روابط دو کشور را بر اساس عقلانيت و احترام متقابل با رعايت حقوق بين الملل استوار سازد. هر کس در ايران و آمريکا به عادي سازي روابط دو کشور فکر کند، فقط آب در هاون مي کوبد!
کساني که تعامل سازنده با جهان را برقراري ارتباط با آمريکا ترجمه مي کنند، بايد اين حقيقت را درک کنند که عبور از مرز اتاق فکر احمق ها در آمريکا محال است و جز گريز از آن، راهي نيست.
نظر شما