سه‌شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ - ۰۶:۳۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: بحران آب، مشکلات پیشرو دولت و ... موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۱۳ تیر- جای گرفتند.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش با تيتر« اسب تروا پشت در دولت » نوشت:

روزنامه کیهان، ۱۳ تیر

 

1- نوع و درجه حساسیت ، مسئله‌ای مهم در حیات فردی و اجتماعی و سیاسی ماست. عقب افتادن یک وعده غذا، هر کدام ما را به تکاپو می‌اندازد اما مثلا هفته‌ها مطالعه نکردن، احتمالا حساسیتی در برخی از ما برنیانگیزد. کمترین بیماری جسم، بلافاصله ما را به هم می‌ریزد، اما نابسامانی فکر و روح، شاید نه! دیدن چند تروریست که شلیک می‌کنند، بلافاصله موج قدرتمند و فراگیر ملی درست می‌کند. اما موضوع نفوذ، اغلب به چشم نمی‌آید؛ چه رسد به اینکه حساسیت و اقدامی را برانگیزد. گاه حتی این نفوذ در قواره اسب تروا، تحفه‌ای از سوی دشمن تلقی می‌شود که باید برایش دست افشانی و پایکوبی هم کرد! قبیل این هیجان آفرینی‌ها را در ماجرای برجام و برخی قرار مدارهای بعدی دیده‌ایم.

2- مجوز اخیر دولت فرانسه به یک گروه تروریستی منفور ملت ایران برای برگزاری نشست، هر چند متضمن اهانت به وزیر خارجه ماست که دو روز قبل از آن مهمان دولت فرانسه بود، در عین حال می‌تواند حاوی برخی احتمالات و دلالت‌ها باشد. این اتفاق، یک دلالت مهم با خود دارد و آن تهیدستی روزافزون حریف غربی در مقابل ملت ایران است. اینکه «مریم فیصل» ( قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی! ) در میتینگ کذایی چه چیزی بلغور می‌کند، چقدر واجد اعتبار است؟ همین طور است اظهارات جان‌بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل و برنار کوشنر وزیرخارجه اسبق فرانسه که روزگاری متولی مهار ایران در درون مرزهایش بودند و حالا نفوذ بی‌بدیل ایران در چهار گوشه منطقه و شاخ و برگ گستراندن آن را با استیصال نظاره می‌کنند. نشست منافقین بدین معنا ، فوران عقده‌های طیفی ورشکسته از مقامات ناکام غربی بود. همین ترکی الفیصل زمانی در ریاست استخبارات سعودی، طراح پروژه‌های بزرگ ضد ایرانی در لبنان و عراق و سوریه بود و امروز یک ورشکسته به تمام معنا محسوب می‌شود.

3- نشانه قدرتمندی روز افزون ایران را از جمله باید در ناکامی منطقه‌ای رژیم سعودی و عزل چند رئیس‌استخبارات این رژیم در طول دهه گذشته بازخوانی کرد. ميدل ايست آن لاين مرداد 1391 درباره برکناری «امیر مقرن» نوشت « 4 شکست بزرگ عربستان از ایران در عراق و سوریه و لبنان و بحرین، علت برکناری مقرن بن عبد العزیز از ریاست استخبارات عربستان بوده است، چرا که ملک عبدالله از نفوذ فزاینده ایران در منطقه هراسان است. آمریکایی‌ها به پادشاه عربستان توصیه کردند مقرن را از این سمت برکنار کند، آنها به صراحت گفتند وی در موقعیت مهم خود این جدیت لازم در کار را ندارد. بركناري مقرن و جايگزيني بندربن سلطان، نشانه شكست سياست هاي رژيم سعودي در قبال سیاست منطقه‌ای ايران است».

4- بندر بن سلطان با دستور مستقیم آمریکا مأمور شده بود تا شکست‌های فاحش ریاض- واشنگتن در حد فاصل عراق تا سوریه و لبنان و بحرین را جبران کند اما به دو سال نکشید که او هم در فروردین 93 به خاطر ناتوانی در مقابل گسترش نفوذ ایران، از ریاست سرویس جاسوسی عربستان عزل شد. اردیبهشت ماه 92، یعنی در فاصله میان عزل مقرن و بندر، شاهزاده ترکی فیصل (رئیس‌اسبق استخبارات سعودی و سفیر سابق این رژیم در آمریکا) ضمن سخنانی در اندیشکده بلفر وابسته به دانشگاه هاروارد گفته بود « ایران مسئله اول سیاست خارجی عربستان در دهه آینده است. عراق اکنون به لطف پیامدهای اشغال آمریکا به یک حوزه مهم برای نفوذ فزاینده ایران تبدیل شده است. هدف ما این است که این نفوذ را کنار بزنیم». اما ترکی فیصل 4 سال پس از این سخنان در کدام موقعیت است؟ به عنوان همدم جدید زنجموره‌های بیوه رئیس ‌یک سازمان تروریستی، جانشین ابریشمچی و مسعود رجوی شده است!

5- استناد به عزل زنجیره‌ای چند رئیس‌سرویس اطلاعاتی دولت عربستان با همه اهمیتش، ناقص و نارسا به نظر می‌آید وقتی که سخنان هفته گذشته مایک پمپئو رئیس‌جدید سازمان سیا را در گفت‌و‌گو با شبکه «MSNBC» مرور می‌کنیم. پمپئو در این گفت‌و‌گو تاکید کرد: « نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷سال گذشته ( 2010 میلادی/ 1389 شمسی) بسیار بیشتر شده است. امروز، این کشور نفوذ بسیار زیادی دارد، نفوذی که فراتر از نفوذ آنها در ۶ یا 7 سال گذشته است. ایران در همه‌جای خاورمیانه حضور دارد». بر مبنای این قبیل ارزیابی‌های راهبردی، ترکی فیصل و جان بولتون و برنارکوشنر و جولیانی و گینگریچ و جو لیبرمن و ... برخی بازیافتی‌های چندباره منافقین، سرجمع ، چقدر می‌ارزند؟

6- ماجرای پاریس و نظایر فراوان آن با وجود بی‌اهمیتی، درعین حال می‌تواند نوعی عملیات فریب برای پرت کردن حواس مخاطب ایرانی از برخی موضوعات مهم باشد؛ آنجا که پای نفوذ دیپلماتیک یا سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برای شکستن اقتدار بی‌بدیل ایران در منطقه در میان است. اگر این نفوذ طلبی نسبت به محافل تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز واقعیت داشته باشد و دشمن بخواهد نسخه به‌روز‌رسانی شده عملیات «اسب تروا» یا مثلا پروژه آژاکس را دنبال کند، آن گاه سؤال مهم این است که آیا حساسیت کافی در افکار عمومی، دیدبان‌های امنیتی و به ویژه مراکز مدیریتیِ هدف دشمن وجود دارد؟ آیا مثلا به اندازه حساسیت در مقابل نفوذ تیم‌های تروریستی هوشیار و مراقب هستیم؟

7- نگاه اسب تروایی جریان نفوذ به برخی اجزای دولت ، واقعیتی انکار ناپذیر است، همچنان که «ابراهیم - الف» از افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی اسفند 1392 در گفت‌و‌گو با روزنامه قانون صراحتا اظهار داشت « دولت روحانی، رحم اجاره‌ای ماست». و پس از او «عبداله - ن» از اعضای حزب منحله مشارکت ، به روزنامه فرهیختگان گفت « اگر رحم اجاره‌ای دولت ، جنین را خوب محافظت کند، حتما اصلاح‌طلبان آن را دوباره اجاره خواهند کرد»! مشابه این گزاره‌های خبری بارها درباره آقایان هاشمی و خاتمی ادا شده است. «سعید - ح» مشاور ارشد رئیس‌دولت اصلاحات که در برخی پروژه‌های ضد امنیتی نقش داشت ، یکی دو سال پیش گفت ماموریت دولت روحانی، نُرمالیزاسیون است. اما سمت و سوی این تغییر طلبی از انقلابیگری به عادی سازی کذایی امورچیست؟ کافی است قضاوت سال 84 همین فرد را درباره خاتمی و مجمع روحانیون مرور کنیم.

8- «سعید- ح» اواخر مرداد ۸۴ ( آخرین روزهای ریاست خاتمی ) در یکی از ساختمان‌های نهاد ریاست جمهوری میزبان خبرنگار سایت ضدانقلابی «پیک نت» (مدیریت شده از خارج کشور) بود. آن خبرنگار ماجرای دیدار و گفت‌وگوی با «سعید- ح» را چنین بازگو می‌کند؛ «در یکی از کوچه‌های فرعی خیابان نوفل لوشاتو، یکی از ساختمان‌های فرعی ریاست جمهوری قرار دارد. وارد این ساختمان قدیمی که می‌شوید، تابلویی در روبرو نظرتان را جلب می‌کند که با امضای حراست ریاست جمهوری از مکالمه کنندگان می‌خواهد در هنگام صحبت پشت تلفن احتیاط کنند و مواظب شنود بیگانگان باشند. این تابلوها همه جا حتی کنار در آسانسوری که سوار آن می‌شوم تا در طبقه دوم به مصاحبه با سعید - ح بروم، به چشم می‌خورد. او در گفت‌وگویی که داشتم، گفت: ترجیح می‌دهم درباره خاتمی صحبت نکنم مبادا که به او بر بخورد. او با ما تفاوت داشت. خاتمی روحانی بود و گروه خونی‌اش بیشتر به مجمع روحانیون می‌خورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خیلی فرق دارد، هرچند خاتمی در بین اعضای مجمع بهترین است. مجمع روحانیون، بدترین خیلی دارد. ما از ابتدا هم می‌دانستیم خاتمی با ما فرق دارد. بین اجزای سیستم فکری او سازگاری وجود ندارد. او آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات زد». آیا سران مجمع روحانیون زنده بودند که هیچ اعتراضی به این مصاحبه نکردند؟
9- مشابه این رویکرد منافقانه بارها درباره مرحوم هاشمی اعمال شد. «صادق - ز» از شبه روشنفکرانی که بارها اجازه مصاحبت و مصاحبه با هاشمی را پیدا کرد، 12 خرداد 92 به روزنامه بهار گفت « هاشمی دارد به اپوزیسیون تبدیل می‌شود و حاکمیت اندک اندک می‌گوید آشیخ اکبر باید تکلیفت را معلوم کنی... هاشمی 5 یا 10 سال دیگر با ما نخواهد بود اما جنبش ادامه پیدا می‌کند... ایده‌آل‌ من نه تنها آقای روحانی بلکه حتی عارف و رئیس‌دولت اصلاحات هم نیست. ایده‌آل من واسلاو هاول، آنگ‌سان‌سوچی، مهدی بازرگان و ماندلاست». او دو هفته پیش از آن در مصاحبه با «مسیح-ع» روزنامه‌نگار فراری گفته بود «اگر خداوند یک سی‌چهل سالی به هاشمی عمر بدهد ایشان هم [مانند دخترش] نه می‌گوید بهائیان خائن هستند و نه به مجاهدین می‌گوید منافق. منتها یادمان باشد هاشمی، واسلاو هاول و ایده‌آل ما نیست».

10- همین فرد 21 مرداد 92 در مصاحبه با ارگان فتنه درپاریس (سایت کلمه) ضمن مرور دردمندانه ناکامی‌های اپوزیسیون می‌گوید «یکی از دلایل ناکامی این است که وقتی به فضای باز رسیدیم روشنفکران به کمتر از شتر رضایت نداده‌اند. مثلا دوران انقلاب کنار دانشگاه تهران چادر زده بودند و برای حزب [تروریست] کومله و دموکرات کردستان، لباس و پتو و غذا جمع می‌کردند در حالی که این احزاب در جنگ با سپاه و ارتش بودند. این مشخص بود که دوام نمی‌آورد. بعد از دوم خرداد فضا باز شد؛ ما چه کار کردیم؟ گفتیم درباره ولایت‌فقیه بحث کنیم، جنگ بعد از سوم‌خرداد و فتح خرمشهر درست نبوده، قصاص این‌گونه است، نعوذبالله خدا و پیغمبر آن‌گونه است. ببینید اگر این دفعه هم دچار همین خطا شویم نه روحانی و نه پدرجد روحانی کاری نمی‌توانند بکنند. یاد بگیریم میلی‌متر به میلی‌متر جلو برویم».

11- این قبیل اظهارات ، به مثابه نشتی شبکه نفوذ است و الا قطعا در محافل داخلی خود صریح‌تر از این ادبیات را به کار می‌گیرند. سؤال مهم این است که آیا امثال آقای روحانی با سوابق ممتد امنیتی، نمی‌توانند بفهمند جریان انگل‌وار نفوذ ، واقعا دنبال کدام مقصود است و در این میان، چرا ادعای حمایت از روحانی و دولت او را دستاویز قرار داده است؟! این طیف در سال 88 که تنشان داغ بود و نقاب از چهره کنار زده بودند، شعار دادند» انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». یا در سال 92 به بهانه جشن پیروزی روحانی ، علیه یکی از نامزدها شعار می‌دادند « خاک تو سر {...} بدون هیچ دلیلی»!!
12- فعال کردن انواع شکاف‌های اجتماعی و سیاسی و قومی و مذهبی و گسترش آن به عمق حاکمیت (پروژه سوخته حاکمیت دوگانه)، سیاست دیرینه سرگرم سازی و فرسایش نیروها و انگیزه‌ها به عنوان مقدمه شبیخون است. آمریکا و انگلیس یک بار در حد فاصل سال‌های 1330 تا 1332، این کار را نسبت به دو طیف مذهبی و ملی و مشخصا در قبال آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق انجام دادند. وقتی مردم به ویژه با معارضه‌جویی‌های مصدق علیه نیروهای انقلابی و مماشات وی با وابستگان دربار و اعتماد محض به آمریکا سرخورده شدند، زمان به میدان گسیل کردن شعبان بی‌مخ‌ها و پری بلنده‌ها فرا رسیده بود.

13- امروز البته سال 1332 نیست، چنان که نظام و مردم، در سال‌های 78 و 88 نشان دادند. اما کوتاهی برخی دولتمردان ارشد در باز گذاشتن مجاری نفوذ از یک سو و سرگرم کردن عوام و خواص با مجادلات غفلت آفرین، همچنان که فرصت تحمیل هزینه‌های هنگفت را به دشمن می‌دهد، موجبات سوء ظن جدی را فراهم می‌کند. مومن به اجتناب از مواضع تهمت امر شده و اگر کسی با وجود تذکر اجتناب نکند، تردید درباره او به یقین تبدیل خواهد شد. بازنده و قربانی اول چنین روندی - به شهادت تاریخ انقلاب -میزبانان «طیف طفیلی نفوذ» خواهند بود که از اعتبار و حیات خود برای اغیارهزینه کرده‌اند. به یاد بیاوریم که نهضت آزادی، گروهک رجوی و باند مهدی هاشمی معدوم ، چه بلای عبرت‌آموزی سر بنی‌صدر و منتظری آوردند؟

  • امنيت آب اولويت بحران‌ها

مينو خالقي حقوقدان، فعال محيط زيست در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

روزنامه کیهان، ۱۳ تیر

طي روزهاي گذشته در خبرها آمده بود رييس محترم كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي، دكتر علاء الدين بروجردي با انتقاد از بي‌توجهي به كمبود آب در كشور طي سال‌هاي گذشته و اينكه چرا در ٣٨ سال گذشته تا اين حد به مساله بحران آب بي‌توجهي صورت گرفته، بيان كردند: كشور به لحاظ منابع آبي بسيار محدود بوده و جزو كشورهاي كم‌آب دنيا هستيم و بحران داريم و بحران آب عملا وارد مقوله امنيتي شده است و ما ناگزير شديم در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي «كميته امنيت آب» را تشكيل دهيم.

با ابراز خرسندي از توجه ويژه به مقوله بحران آب در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي، كه خاطرم هست اينجانب نيز سال گذشته چه در نامه به نمايندگان محترم پيرامون مساله آب در كشور و چه در مصاحبه با برخي خبرگزاري‌ها در نمايشگاه مطبوعات، پيشنهاد امري مشابه را داده بودم؛ چند نكته را خاطرنشان مي‌كنم:

توجه و انذار نسبت به مساله بحران آب در اقليم خشك و كم آب ايران از سوي دلسوزان و كارشناسان اين حوزه مسبوق به سابقه بوده و مداوما مورد تاكيد نهادهاي جامعه مدني قرار گرفته است. مي‌توان گفت طي يك دهه گذشته، گزارش نهادهاي آينده پژوهي در ايران و اولويت‌بندي بحران‌هاي آتي، اصولا در صدر و به عنوان يكي از ۵ بحران مهم، به مساله كمبود آب و سوءمديريت آن در ايران اشاره مي‌كند.

همچنين تاكيد پژوهش‌هاي صورت گرفته از سوي مركز پژوهش‌هاي مجلس به خصوص بررسي‌هاي تفصيلي سال 1391 و 1393 و مطالعات كاربردي و هشدار‌دهنده نهادهاي علمي دانشگاهي يا غيردولتي زيست محيطي، مبني بر توجه ويژه به مساله بحران آب و مديريت ناصحيح آن در كشور و همچنين اولويت اين موضوع در سياست‌هاي برنامه ششم توسعه، ضرورت ايجاد اين كميته را چه بسا حتي زودتر از اين زمان، ضروري مي‌نمايد.

نكته مهم در عملكرد اين كميته، رويكرد پيشگيري و شناسايي عوامل و دلايل بنيادين مديريت ناصحيح آب در كشور، توجه به اثربخش كردن مطالعات ارزيابي‌هاي زيست محيطي، درخواست گزارش، تحقيق و تفحص و نظارت بر عملكرد دستگاه‌هاي اجرايي مربوطه در اجراي صحيح و دقيق حقوق حاكم بر آب و «حقابه و سهم‌آبه‌هاي قانوني»، همچنين بازنگري در پيش نويس قانون جامع مديريت منابع آب با توجه به شرايط بحراني تغيير اقليم در ايران و بهره‌گيري از نظريات كارشناسان دلسوز ملي و محلي، جهت جلوگيري از تبديل اين موارد به معضل امنيتي و اجتماعي است. مواردي همچون: عدم توجه به قوانين و مصوبات نهاد‌هاي قانوني مديريت آب در ايران و تفسير به راي كردن آنها يا بي‌توجهي به نتايج مطالعات ارزيابي‌هاي زيست محيطي صورت گرفته، تخصيص و انتقال‌هاي مخالف با موازين توسعه پايدار، سد‌سازي‌هاي بي‌رويه و غيركارشناسي و در نتيجه شور شدن رودخانه‌ها، كشاورزي‌هاي غيراصولي بدون توجه به مقتضيات زيست محيطي منطقه و برداشت‌هاي بالا دست يا زيرزميني بي‌رويه و از بين بردن آبخوان‌ها و شكست زمين، خشكاندن تالاب‌ها و درياچه‌ها، فعاليت غيرقانوني معادن در مناطق حفاظت شده و از بين بردن پوشش‌هاي طبيعي و معيوب كردن چرخه حيات و حيات وحش در مناطق مختلف ايران.

نكته ديگر مساله حقابه ايران از رود‌هاي بين‌المللي به خصوص در شرق و غرب ايران است. مشكلاتي كه در اثر سد‌سازي‌هاي بي‌رويه در قالب پروژه «گاپ» و سد ايليسو در تركيه، كاهش شديد آب ورودي به اروندرود و خشك شدن جلگه آبرفتي خوزستان، برهم خوردن تعادل زيست محيطي منطقه و پديده پيشروي آب شور دريا به سمت خشكي و ايجاد كانون‌هاي بحراني ريزگرد را به همراه داشته است. در شرق ايران نيز موضوع ايجاد سد و بند‌هاي بسيار و برداشت‌هاي بي‌رويه توسط افغانستان از رود هيرمند مطرح است كه اين مشكل سابقه‌اي تاريخي دارد و سبب ايجاد كم‌آبي گسترده در استان سيستان و بلوچستان مي‌شود و اخيرا نيز نماينده محترم زابل، زهك، هيرمند، نيمروز و هامون (دكتر دهمرده)، به اين موضوع اشاره كرده است.

شرايطي كه باعث شده نهايتا سه ماه سال رودخانه هيرمند جاري باشد و 75 درصد سال به طور كلي خشك است و آورده‌اي از افغانستان وارد ايران نمي‌شود. مسلما موضوع مطالبه حقابه‌هاي ايران، امري در چارچوب ديپلماسي بين‌الملل و عمومي و در راستاي امنيت پايدار كشور است كه وزارت امور خارجه به عنوان متصدي اصلي راهبري روابط و سياست خارجي بر مبناي سياست‌هاي كلي نظام، با همكاري كميسيون امنيت ملي و كميته تخصصي امنيت آب، مي‌تواند اقدامات مهم و قابل توجهي را در اين زمينه آغاز كرده يا به سر انجام رساند.

  • دفاع از تماميت ارضي كشورها

الهام امین‌زاده در ستون سرمقاله شرق نوشت:

روزنامه شرق،۱۳ تیر

امنیت پروازهای هوایی مسئله‌ای بود که در دهه ٨٠ میلادی بارها از سوی آمریکا در منطقه خلیج ‌فارس خدشه‌دار شد و جان انسان‌های بی‌گناه را به مخاطره انداخت. امنیتی که در اسناد بین‌المللی مصوب مجامع جهانی بارها بر آن تأکید شده و کشورها متعهد شده‌اند که امنیت هوانوردی غیرنظامی در مناطق دریایی را

به دقت رعایت کنند تا جان مسافران پروازهای هوایی به خطر نیفتد. در کنفرانس ١٩١٩ پاریس کنوانسیون نظام تردد هوایی به تصویب رسید که براساس ماده یک این کنوانسیون هر دولتی حاکمیت تام و انحصاری بر هوای حقوقی قلمرو خود را دارد. قلمرو شامل قلمرو ملی و آب‌های سرزمینی مجاور آن می‌شود. بعدها در کنوانسیون هواپیمایی کشوری، کنوانسیون دریای سرزمینی و کنوانسیون ١٩٨٢ حقوق دریاها، حاکمیت کشورها بر هوای فوق آب‌های مجاورشان مورد تصویب و تأکید مجدد قرار گرفت. با تجاوز عراق به خاک ایران بسیاری از قواعد بین‌المللی از‌جمله قواعد فوق مورد نقض کشورها از‌جمله ایالات متحده آمریکا درباره احترام به محدوده آبی ایران و رعایت اصل بی‌‎طرفی قرار گرفت. هدف آمریکا، یاری‌رساندن به عراق و مقابله با ایران بود. دولت آمریکا صراحتا اصل بی‌طرفی را نقض کرده و به حمایت از دولتی برخاست که خود چند سال بعد با حمله نظامی علیه آن دولت آن را ساقط کرد. در منطقه خلیج‌ فارس و در حریم هوایی و آبی ایران در جنگ تحمیلی ناامنی هوانوردی را آمریکا با استقرار ده‌ها کشتی در منطقه و اخطارهای غیرقانونی به هواپیماهای ایرانی به مردم منطقه تحمیل کرده و امنیت سفر آنها را از بین برد تا اینکه در ١٢ تیر سال١٣٦٧ اقدامات ضد حقوق‌بشری آمریکا به اوج خود رسید و با دو موشک ناو وینسنس آمریکایی ٢٩٠ مسافر و خدمه هواپیما در چند دقیقه به شهادت می‌رسند.

طبق اصول حقوقی هوانوردی غیرنظامی بین‌المللی پروازهای درون منطقه یک کشور اطلاعات پروازی‌شان می‌تواند از سوی مقامات هوانوردی غیرنظامی همان کشور ردیابی و رصد شود و این در حالی است که اخطار رزم‌ناو وینسنس به هواپیما مورد تردید بوده و اساسا اخطارهای قبلی ناوهای آمریکایی نیز به هواپیماهای ایرانی از لحاظ حقوقی غیرقانونی است. ادعای واهی آمریکا مبنی بر شیرجه هواپیمای مسافربری به سوی کشتی آمریکایی کاملا رد شد؛ همان‌طور‌که شرکت‌های بیمه خارجی نیز تأیید کردند منطقه مورد اصابت موشک به هواپیما خارج از منطقه جنگی بوده و هواپیماهای مسافربری حتی با چشم غیرمسلح قابل شناسایی بودند و هنوز این سؤال برای ملت ایران مطرح است که مسئولیت بین‌المللی دولت آمریکا در مجازات مرتکبان و تعهد به مداخله‌نکردن در منطقه خلیج ‌فارس هیچ‌گاه از سوی شورای امنیت پیگیری نشد و این در حالی است که در موارد مشابه اقدامات بسیار مؤثرتری از سوی سازمان ملل متحد و سایر نهادهای تخصصی هوانوردی درباره برخورد با عاملان کشتار انسان‌ها و نقض امنیت هوایی انجام شده است. جای آن دارد که در هفته حقوق‌ بشر نهادهای بین‌المللی و کشورهای حامی حقوق‌ بشر دست از موضع انفعالی خود برداشته و حقوق انسانی را مرجح بر ملاحظات سیاسی انگاشته و اغراض ساختارشکنانه بین‌المللی در نادیده‌گرفتن استقلال و تمامیت ارضی کشورها و نهایتا حقوق مسلم مردم را برنتابند.

  • ميتينگ سياسي در همايش سياست‌هاي پولي و ارزي!

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه رسالت،۱۳ تیر

معاون اول رئيس جمهور در همايش سياست هاي پولي و ارزي شرکت کرد و گفت: "وضعيت فعلي اقتصاد زيبنده ملت نيست". او در مورد توليد و اشتغال و سرمايه گذاري و ربط آن با مسائل بانکداري و رويه بانک داران کشور نيز گفت؛ "با نرخ سود بانکي کنوني سرمايه گذاري و توليد بسيار دشوار است". وي همچنين خطاب به مسئولان دستگاه ها نيز اظهار داشت: "در راستاي سياست هاي اقتصاد مقاومتي قرار بگيرند".

اما روزنامه ايران در خبر صفحه اول خود از اين سخنراني نوشت؛ "برخي از انتخاب و راي مردم عصباني اند".

روزنامه "ايران" بدون اينکه بگويد مخاطب جهانگيري کيست از قول وي سوتيتر درشت صفحه اول را به اين جمله اختصاص داد که وي گفته است؛ "لازم نيست اينقدر آسمان و ريسمان ببافيد که بگوييد ملت در انتخابات اشتباه کرده اند".

روزنامه اصلاح‌طلب و مدافع اعتدال "اعتماد" هم از سخنراني جهانگيري در اين همايش اقتصادي در صفحه اول  خود با تيتر درشت نوشت؛ "آسمان و ريسمان نبافيم، راي مردم را بپذيريم".

روزنامه "آرمان" ارگان ديگر اصلاح طلبان معتدل و اعتدالگرايان اصلاح‌طلب از قول معاون اول رئيس جمهور در تيتر اول  خود نوشت؛ "عصباني ها آرامش نمي خواهند".

اين روزنامه در سوتيتر اين تيتر بزرگ نوشت؛ "روحاني سرگرم شما نمي شود آسمان ريسمان نبافيم راي مردم را بپذيريم".

هر کس که به تيترهاي اين سه روزنامه به ويژه ارگان دولت در انعکاس سخنراني جهانگيري نگاهي بيندازد از خود سوال مي‌کند اين نشست يک ميتينگ سياسي است يا همايش سياست هاي پولي و ارزي؟!

سوال مهم و کليدي اين است که چرا آقاي اسحاق جهانگيري به جاي پرداختن به مشکلات پولي و ارزي کشور نيمي از نشست ياد شده را اختصاص به حمله به کساني داده که معلوم نيست کيستند و از ورود به مشکلات جدي پولي و ارزي کشور پرهيز کرده است.

و سوال ديگر اين است که رسانه هاي دولت و حاميان آنها چرا همه تيترهاي صفحه اول خود را به وجه سياسي اين نشست اختصاص و آن را به صورت يک ميتينگ سياسي واتاب داده‌اند.

پاسخ روشن است مردم و به ويژه صاحبان بنگاه هاي اقتصادي و فعالان اقتصادي کشور مشکل دارند و دولت تاکنون گامي براي رفع مشکل آنها برنداشته است.

امروز يک ايراني در هيچ نقطه دنيا به دليل تحريم هاي بانکي نمي‌تواند حتي يک دلار يا يک يورو در يک بانک عادي "چنج" کند.

فعالان اقتصادي در مبادلات بانکي هنوز مشکل دارند و کار خود را با هزينه بالا از طريق صرافي ها انجام مي‌دهند.

وزير خزانه داري آمريکا کشور به کشور، بانک به بانک مي رود، سر مي کشد و با دولت‌ها و شرکت هاي معظم در مورد تنگ کردن محاصره اقتصادي ايران صحبت مي‌کند.

وزير خارجه آمريکا و نماينده آمريکا در سازمان ملل در روابط عادي ايران با کشورها اخلال نموده و با افتخار هم آن را اعلام مي کنند.

چرا بايد مقامات دولتي و روزنامه هاي اصلاح طلب در حالي که اروپا و آمريکا در ايران ستيزي مسابقه گذاشته اند در سانسور حقايق و انحراف افکار عمومي و نيز مخفي کردن دشمني آنها رقابت کنند؟!

سناي آمريکا و اتحاديه اروپا نه تنها تحريم ها را لغو نکرده اند بلکه هر روز بر حجم آن مي افزايند.

معاون اول رئيس جمهور ما زورش به آمريکا و اروپا نمي‌رسد دق و دلي خود را سر يک رقيب و حريف موهوم که راي رئيس جمهور مستقر را به قول آنها انکار مي‌کند درمي آورد! چرا بايد جهانگيري در بخش سياسي سخنراني خود به جاي حمله به آمريکا و اروپا، به يک جماعت موهوم و خيالي در داخل حمله کند؟!

جهانگيري و رسانه‌هاي همسو و همسود آنها انگار نه انگار مملکت در محاصره نظامي آمريکايي‌ها و محاصره اقتصادي غرب است. انگار نه انگار دشمن در فرآيند توليد و اشتغال و سرمايه‌گذاري کشور اخلال مي‌کند. انگار نه انگار دارايي‌هاي بلوکه شده ما را مصادره مي‌کند.

چرا دشمني آمريکا با ملت ايران را با حمله به يک حريف خيالي در داخل پنهان مي‌کنند؟ چهار سال اين طور گذراندند، چهار سال ديگر هم به همين منوال خواهد گذشت. اما از زير آوار اين حملات يک سوال باقي مي‌ماند و آن اينکه؛

بالاخره پاسخ به مطالبات اقتصادي، سياسي و اجتماعي مردم و وعده‌هايي که داديد چه مي‌شود؟!

آيا مملکت را با نگو و نپرس مي‌شود اداره کرد؟

نبض بازار کار و بازار سرمايه و محيط کسب و کار در بورس ميزند. همان زمان که آقاي جهانگيري در همايش سياست‌هاي پولي و ارزي داشت سخن مي‌گفت، سهامداران بورس در اعتراض به بسته بودن نماد شرکت‌ها

و حبس سرمايه‌هاي خود بورس را به هم ريختند و با شکستن شيشه‌ها و پرتاب سطل زباله‌ها اعتراض خود را نشان دادند که با اعزام پليس 110 غائله ختم شد.

روزنامه "اعتماد" اين رويداد مهم را سانسور کرد و عکس رئيس کل بانک مرکزي و وزير اقتصاد و دارايي و معاون اول رئيس جمهور در همايش سياست‌هاي پولي و ارزي را در کنار هم در حالي که کف مي‌زدند منعکس کرد و با تيتر درشت بالاي سر اين عکس نوشت؛ "آسمان و ريسمان نبافيم، راي مردم را بپذيريم"!.

روزنامه "ايران" هم آشفتگي در بورس و اعتراض سهامداران را سانسور کرد و سخني از آن به ميان نياورد!

آيا با اين سانسور کردن ها و پنهان نمودن ها مي شود صورت مسئله مشکلات اقتصادي را تغيير داد و يک نشست فني و تخصصي در مورد سياست هاي پولي و ارزي را به صورت يک ميتينگ سياسي انتخاباتي، آن هم پس از پايان انتخابات و روشن شدن نتايج آراء درآورد؟!

 

کد خبر 375071

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha