دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶ - ۱۶:۱۴
۰ نفر

آزادی‌های سیاسی سال‌های 76 به بعد، این امکان را به مطبوعات آن زمان داد تا کمی بی‌‌محاباتر از گذشته به نقد مسائل سیاسی جامعه وقت خود بپردازند؛ همین امر سبب شد تا نسل جدیدی از روزنامه‌نگاران نیز شکل گیرد.

محمد قوچانی یکی از این روزنامه‌نگاران است که خود را روزنامه‌نگار سیاسی می‌داند. در میان اهالی سیاست و روزنامه‌نگاران و رجال سیاسی، نام محمد قوچانی یادآور روزنامه‌های شرق و هم‌میهن است که قوچانی سردبیری آنها را بر عهده داشته است.وی متولد 1355 در شهر رشت است. قوچانی دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه آزاد تهران مرکز است و هم اکنون در هفته نامه شهروند امروز به عنوان سردبیر فعالیت دارد.

  • به نظر می‌رسد روزنامه‌نگاری اصلاح‌طلبان، هم از حیث سرمنشأهای (تاریخی و هم از حیث رویکردها کاملا آغشته به سیاست روزمره است؛ یعنی به طور مشخص آرمان‌های حزب و جناح خود را نمایندگی می‌کند به جای آنکه به مسائل مردم بپردازد. کف جامعه، مسئله این روزنامه‌نگاران نیست. آنان حتی مسئله‌ای اجتماعی را هم از دریچه سیاسی می‌نگرند. شما این تعریف را می‌پذیرید؟

اجازه بدهید نخست من در سؤال شما تأمل کنم. در سؤالتان چند گزاره وجود دارد؛ یک اینکه روزنامه‌نگاری اصلاح‌طلبان دچار بحران و روزمرگی شده است. منظورتان از این حرف چیست؟
به عنوان مثال موضوع ترافیک برای مردم خیلی اهمیت دارد ولی روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب با نگاه سیاسی به آن می‌پردازند. چرا این‌گونه است؟
نکته دیگری که در سؤال شما وجود داشت این بود که روزنامه‌ها باید به مشکلات معیشتی مردم بپردازند. اما سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که رسیدن به وضع معیشت مردم جزو وظایف روزنامه‌هاست، یا از وظایف دولت است؟!
متاسفانه در شرایطی که در آن به‌سر می‌بریم، روزنامه‌نگاری اصلاح‌طلب به اندازه کافی تریبون ندارد؛ یعنی آن چیزی که وجود دارد به عنوان یک تعریف از روزنامه‌نگاری اصلاح‌طلب، سال‌هاست در وضعیتی به سر می‌برد که فاقد تریبون‌های مناسب است؛ آن هم به دلیل توقیف‌های پیاپی و مکرر، محدودیت‌های سیاسی و.... عملا روزنامه‌نگاری اصلاح طلب نسل‌اش بر انداخته شده است.
نکته دیگر اینکه اگر روزنامه وظیفه‌اش این باشد که به یک چیز مشخص بپردازد، مثل معیشت مردم؛ بنده تردید دارم. روزنامه می‌تواند برای خودش اهداف مختلفی را تعیین کند. یک روزنامه می‌تواند به فرهنگ جامعه بپردازد. یک روزنامه می‌تواند به نقد رفتار سیاسی حاکمیت بپردازد و یک روزنامه یا رسانه حتی می‌تواند به سرگرمی مردم بپردازد.
شما نمی‌توانید از همه رسانه‌ها وظیفه واحدی را انتظار داشته باشید. این انتظار وظیفه خاص از روزنامه‌ داشتن، اصولا یک نگاه دولتی و حکومتی به رسانه‌هاست. روزنامه در همه جای دنیا یک رسانه خصوصی است که متناسب با علایق سرمایه‌گذاران و مخاطبان‌اش که یک رابطه دو سویه را شکل می‌دهند، موضوع کار خودش را انتخاب می‌کند. می‌تواند موضوع آن بسته به زمانی که در آن به سر می‌برند، فرهنگ، سیاست، سرگرمی یا معیشت مردم باشد که در حال حاضر در ایران به جز حوزه سیاست، در باقی حوزه‌ها به نظر می‌رسد که روزنامه‌های دیگر به فعالیت می‌پردازند. اما در حوزه سیاست تکثر به حد بسیار پایینی است.

  • با توجه به توضیح جنابعالی، می‌توان این‌گونه برداشت کرد که مطبوعات اصلاح‌طلب، سیاست را مهم‌ترین موضوع برای پرداختن به آن می‌دانند؟آیا این برداشت درست است؟

ببینید، مطبوعاتی که در ایران به عنوان مطبوعات اصلاح‌طلب شناخته می‌شوند، چند سطح دارند. یک سطح کسانی هستند که حوزه سیاست مورد نظرشان است و معتقدند که برای تغییر در وضع معیشت مردم باید تغییرات جدی‌تری در حوزه سیاست صورت گیرد. مثلا بتوانند انتخابات مجلس را تحت‌تاثیر قرار بدهند و مجلس تشکیل بدهند که آن بتواند روی دولت اثر لازم را بگذارد تا در نهایت دولت به معیشت مردم بپردازد.اما یک سطح دیگر معتقدند که تغییرات سیاسی و روشنفکری در ایران پاسخگوی تغییرات کلان نیست و بر این باورند که اگر مردم مشکل معیشتی دارند، این تابع یک مشکل سیاسی است و این  مشکل سیاسی نیز تابع یک مشکل فرهنگی است. این سطح از روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب که از طیف روشنفکران هستند با این اعتقاد فعالیت می‌کنند.

  • آقای قوچانی من باز سوالم را تکرار می‌کنم؛ آیا روزنامه‌های اصلاح‌طلب به مسائل کف جامعه می‌پردازند، یا دچار سیاست‌زدگی شده‌اند؟

ببینید این سوالی که شما می‌کنید و رسیدگی به مسائل کف جامعه اساسا به ما مربوط نمی‌شود؛ دولت باید به این مسائل بپردازد.

  • در مورد مسائلی که به شما مربوط می‌شود چه؟ آیا روزنامه‌های اصلاح‌طلب در این موارد از دریچه سیاست به همه چیز نگاه نمی‌کنند؟

خیر این‌گونه نیست. این یک فرض است که مطرح است. برای مثال شما فرض کنید کسی که استاد علوم سیاسی دانشگاه است، شما نمی‌توانید توقع داشته باشید که اقتصاد هم تدریس کند. این تخصصی بودن رشته‌ها، در مطبوعات هم وجود دارد؛ یعنی الزامی ندارد کسی که یک نشریه منتشر می‌کند به معضل ترافیک هم بپردازد تا اثبات کند که روزنامه‌نگار بی‌طرفی است. ثانیا اگر قرار است به این موضوع پرداخته شود به عنوان مثال نشریات شهرداری تهران باید در حوزه تخصصی خودشان فعالیت کنند. چرا همین خردنامه یا همشهری جوان به ترافیک نمی‌پردازند؟! چه دلیلی دارد که همشهری، نشریات فلسفی منتشر کند؟ با این تعریف همشهری باید در خصوص مسائل شهری، شهرسازی و ترافیک فعالیت کند، که البته حرف درستی نیست. اینکه می‌فرمایید به همه چیز از زاویه سیاست نگاه می‌کنند، به یک معنا این حرف درست است؛ چرا که معضل اصلی در جامعه ما، معضل سیاست است؛ یعنی در واقع جامعه ما به لحاظ طبقه متوسط شهری، جامعه پیشرفته‌ای است، به لحاظ میزان تولید و صنعت از خیلی از جوامع جلوتر است، به لحاظ سطح دانش و سیاست از خیلی از جوامع جلوتر است. حتی 100 سال قبل از اینکه خیلی از کشورها پارلمان داشته باشند، ما پارلمان داشتیم. مشکلی که در جامعه ما وجود دارد این است که ازنظر من ساختار سیاسی ما نمی‌تواند متناسب با وضعیت طبقه متوسط شهری به وظایف خودش عمل کند. این ساختار خبری‌اش از ترافیک شروع می‌شود تا نظام انتخاباتی و روابط خارجی. برای پی‌بردن به اهمیت سیاست در ایران، می‌توان از سایه افکندن سیاست در حوزه‌های خصوصی هم نام برد.
ما شناسایی یک معضل می‌کنیم در حالی که خودمان مسئله نیستیم. نهایت این می‌شود که کافه‌های کتاب ما بسته می‌شود، نشریات بسته می‌شود، در روابط خصوصی افراد دخالت می‌شود، رقابت میان شهرداری و دولت به وجود می‌آید برای حل معضل ترافیک و همه اینها سیاسی می‌شود و به بهانه سیاست‌زدگی همه این مسائل اجرا می‌شود.
به عقیده من روزنامه‌نگاری یک آینه است؛ به این معنی که معضلات جامعه را بازتاب می‌دهد.

  • آیا با توجه به اشاره‌ای که کردید، فکر نمی‌کنید روزنامه‌هایی که این‌چنین فکر می‌کنند، با بسته شدن‌شان حرکتشان هم متوقف می‌شود؟

چرا باید متوقف بشود؟ ما راه دیگری پیدا می‌کنیم و ادامه می‌دهیم. ببینید، کل نشریاتی که بنده سردبیری آنها را بر عهده داشته‌ام تا به امروز نشریات جامع الاطرافی بوده‌اند؛ یعنی در حوزه‌های فرهنگ، ورزش، دانش و سیاست و غیره کار می‌کردند. از این جهت مثلا نشریه شهروند امروز هم متنوع است و حجم کمی از آن را سیاست – آن هم در حوزه تاریخ سیاسی – تشکیل می‌دهد و این طور نیست که ما فقط به معضلات سیاسی بپردازیم. می‌خواهم بگویم که اگر در کشور یک اتفاق بزرگ علمی رخ داد یا رویدادی ورزشی و هنری اتفاق افتاد ما به آنها هم می‌پردازیم و پرداخته‌ایم. در واقع سطح سیاسی بودن روزنامه‌های شرق، هم میهن، ضمائم همشهری و مجله شهروند امروز را شما مقایسه کنید با روزنامه‌های کیهان و صبح امروز از دو جناح متفاوت. به راستی سطح سیاسی بودن نشریات ما خیلی کمتر است. نشریات ما در مقایسه با نشریات دیگر از محتوای عمومی‌تری برخوردارند؛ حتی تعبیر «کشکول» از آنها می‌شود.

  • پس خوب است این طور سؤال کنیم که چرا در جامعه ما نشریه‌ای که سعی دارد از زاویه دید سیاست به مسائل بپردازد؛ بیشتر مورد اقبال جامعه قرار می‌گیرد؛ به این معنی که وقتی روی جلد نشریه یک چهره سیاسی چاپ می‌شود، بیشتر مورد توجه مردم قرار می‌گیرد؟

همین موضوع در خصوص ستاره‌های ورزش و سینمایی هم صدق می‌کند، که نشریات زرد از آن به صورت مکرر استفاده می‌کنند. سوال اینجاست که چرا پدیده‌ای به نام سیاست و شهرت مورد توجه قرار می‌گیرد. من فکر می‌کنم واژه سیاست را ما باید به معنای وسیع‌تری به کار ببریم. سیاست به معنای فقط جناح‌های سیاسی موجود یا رجال سیاسی ما نیست؛ سیاست در اینجا به معنای فوکویی کلمه، دربرگیرنده همه عرصه‌های قدرت است؛ چه در روابط میان زن و شوهر، چه در روابط بین حکومت و جامعه و چه در روابط میان رسانه‌های دولتی و مردم.
یعنی تلویزیون وقتی سعی می‌کند مسائل سیاسی را بی‌اهمیت جلوه دهد و مسائل هنری و ورزشی ما را برجسته کند، وقتی ستاره‌های اصلی ما به جای متفکران، فیلسوفان و سیاستمداران به ورزشکاران و هنرپیشه‌های ما بدل می‌شوند با این هدف که افکار عمومی تسخیر شود، این یک عمل سیاسی است. یعنی وقتی که یک ستاره ورزشی در رسانه بزرگ می‌شود و الگوی جامعه می‌شود و بعد در زمان انتخابات به مردم توصیه می‌کند که مردم رای بدهند، در حقیقت این کار سیاسی است و با کار ما که کار علنی و روشن سیاسی است در بعد ژورنالیسم، فرقی نمی‌کند.

  • اینجا بحث ما فقط در حوزه رسانه روزنامه‌ است و ربطی به تلویزیون ندارد. علاوه بر این باید پرسید آیا فقط در ایران این‌گونه است، یا یک موضوع جهانی است؟

به نظر من در بیماری‌ای که تمام دنیا به آن مبتلا هستند، ما پیشتاز هستیم. یعنی مدتی در دهه60 هرگونه مظاهر ژورنالیسم را انکار می‌کردیم و سعی نمی‌کردیم که ستاره‌ای مطرح بشود اما الان داریم در آن افراط می‌کنیم و کاملا رویکرد فعلی ما یک رویکرد غربی است.
  وابستگی نشریات و روزنامه‌های ایران به احزاب و گروه‌های سیاسی و نیز محدود شدن فعالیت روزنامه‌نگاران به یک حوزه خاص، سبب نشده که ما در ایران روزنامه مستقل نداشته باشیم؟

  • من هم از شما سؤال می‌کنم که ما چند نشریه حزبی داریم؟

بدون آنکه به بحث مفهوم «روزنامه مستقل» وارد شوم باید بگویم عدد آنها به انگشتان دست نمی‌رسد.
من برای شما نام می‌برم. به جز حزب اعتماد ملی، حزب همبستگی و حزب مردمسالاری و موتلفه اسلامی و  انصار حزب‌الله ما دیگر نشریه حزبی نداریم. اما اگر منظور شما یک فکر و نحله سیاسی است، که خب بله، افکار و نحله‌های سیاسی مختلف تاثیر دارند بر نشریات مختلف. اتفاقا بلای نشریات ما، نشریات حزبی نیست؛ مشکل ما نشریات دولتی است. تیراژ نشریات دولتی به معنای اعم کلمه، نسبت به تیراژ نشریات حزبی و سیاسی ما بسیار بالاست به صورتی که تیراژ نشریات حزبی ما در مجموع به 100 هزار نمی‌رسد.اما از آن طرف نشریات دولتی با تیراژهای 500 هزار به بالا و با تبلیغات وسیع و گسترده تبلیغ می‌کنند. به نظر من یکی از مشکلات اساسی ما تعداد زیاد نشریات دولتی است.

  • من هیچ نشریه دولتی سراغ ندارم که چنین تیراژی داشته باشد. آقای قوچانی، به نظر شما اساسا وابستگی یک نشریه به یک حزب ایراد دارد؟

نه هیچ ایرادی ندارد. اما مشکل ما در ایران این است که نشریه حرفه‌ای مستقل از حزب و مستقل از دولت وجود ندارد. به عنوان مثال نشریه شهروند امروز سعی می‌کند جدا از احزاب و گروه‌های سیاسی باشد، به صورتی که هیچ حزبی مسئولیت آن را نمی‌پذیرد. اما معنی آن این نیست که این نشریه کاملا خنثی باشد، بلکه در یک گزاره سیاسی می‌گنجد. این شکل کار مطبوعاتی متاسفانه در ایران تحمل نمی‌شود. در مقایسه با همین موضوع، نشریات دولتی بسیاری در ایران داریم که با وجود خطاهای زیادی که انجام می‌دهند حمایت و تحمل می‌شوند.

  • این وابستگی نشریات به گروه‌های خاص سیاسی و نیز فشارهایی که از سوی دولت به نشریات مستقل می‌آید، سبب نمی‌شود که ما نشریات مستقل در کشور نداشته باشیم؟

چرا. ببینید در کل می‌توان گفت‌ که ژورنالیسم در ایران ناممکن است؛ یعنی ما مشکل امتناع ژورنالیسم در ایران داریم. برای رسیدن به حرف من، شما باید نگاهی بکنید به مرحله تولد روزنامه در ایران. نخستین روزنامه برای اولین بار از سوی یک شاهزاده قاجاری منتشر می‌شود که البته 2 شماره بیشتر دوام ندارد. بلافاصله پس از آن ما روزنامه‌نگاری دولتی را تجربه می‌کنیم.
ما امیرکبیر را ستایش می‌کنیم به دلیل اینکه روزنامه در ایران منتشر کرده؛ در حالی که این اولین خطای روزنامه‌نگاری در ایران بوده، چرا که دولت بولتنی منتشر می‌کرد و نام آن را روزنامه گذاشته بود. باز هر چه جلوتر می‌رویم وقتی از حد اختیارات دولت در روزنامه‌نگاری کاسته می‌شود، روزنامه‌های حزبی و سیاسی را مشاهده می‌کنیم که کاملا در جهت براندازی حکومت تلاش می‌کنند. افتخار ما در این زمینه روزنامه «صور اصرافیل» است که تندترین القاب و الفاظ را نسبت به حاکمیت ارائه می‌کند. خب سؤال این است که در این بین جای روزنامه‌نگاری مستقل کجاست؟ هر چه در تاریخ مطبوعات می‌نگریم، تا سال‌های سال روزنامه مستقل مشاهده نمی‌شود. حتی روزنامه‌های اطلاعات و کیهان که تجربه‌های موفق روزنامه‌نگاری در ایران هستند به نوعی با هماهنگی دولت کار می‌کنند. نشریات برجسته ما یا صور اصرافیل و باختر امروز و صبح امروز هستند که در گروه اپوزیسیون قرار می‌گیرند یا روزنامه‌های وقایع اتفاقیه و اطلاعات و کیهان که در گروه نشریات نزدیک به دولت قرار می‌گیرند. پس جای روزنامه‌نگاری مستقل در ایران کجاست؟ در تاریخ مطبوعات 150‌ساله ما دیده نمی‌شود؛ در حالی که در مطبوعات دیگر – آنجایی که زادگاه ژورنالیسم بودند – در حقیقت روزنامه در قالب یک نظام اقتصاد آزاد شکل گرفته که آن نظام اقتصاد آزاد، یک مازاد تولیدی داشته که آن مازاد تولید را می‌خواسته تبلیغ کند تا جامعه آن‌ را بخرد و به خاطر آن رسانه‌هایی را بنیان گذاشتند که اساس آنها بر آگهی‌های بازرگانی بودند. پس از مدتی در کنار این آگهی‌ها مطالبی هم منتشر می‌شود که دیدگاه‌های روشنفکران و متفکرانی بوده است که نزدیک به آن اقتصاد آزاد بوده‌اند. اصلا در غرب روزنامه و رسانه در حوزه خصوصی شکل گرفته اما در ایران روزنامه در حوزه دولتی یا ضد دولتی شکل گرفته. به همین دلیل است که مثلا در آمریکا روزنامه‌های حزبی با تیراژ اندک‌اند، اما در حدی هستند که اهداف و اخبار حزب را منتشر کنند؛ در حالی که روزنامه حرفه‌ای، روزنامه مستقل است.  البته نمی‌توان این را در ذهن جا داد که روزنامه، مجموعه‌ای خنثی و بی‌خاصیت باشد. مثلا نیویورک تایمز هم زاویه دید سیاسی دارد و از یک نامزد سیاسی حمایت می‌کند، اما نه به این معنا که وابسته به آن حزب باشد و چشم و گوش‌بسته عمل کند. شما اگر در فیلم‌های غربی هم نگاه کنید، وقتی یک اتفاق می‌افتد، نخستین گروهی که بعد از پلیس در صحنه حاضر می‌شوند، خبرنگاران هستند.

  • راه‌حل شما برای برون‌رفت از این وضعیت چیست؟ آیا دولت باید از خودش خلع ید کند در حوزه مطبوعات؛ به این معنی که ما هیچ نشریه دولتی نداشته باشیم، به‌جز یک روزنامه دولتی و چند بولتن و نشریه داخلی، آن هم در سطح وزارتخانه‌ها که آن هم باید به صورت محدود باشد؟

اساسا نیازی به نشریه دولتی نیست. واقعا نشریات دولتی باید به مناقصه گذاشته بشوند و به بخش خصوصی واگذار شوند. بخش خصوصی ما باید دارای نشریات ماندگار و مداوم شود. همچنین باید قانون توقیف مطبوعات هم از بین برود؛ به این صورت که در یک سازمان نظام مطبوعاتی بتوانیم روزنامه‌نگاران متخلف را مجازات کنیم و مجازات‌شان هم متناسب با محرومیت آنها از شغلشان باشد.روزنامه و نشریه باید بماند؛ مگر اینکه ورشکست شود.اگر این اتفاق بیفتد آن وقت نشریات حزبی هم در جای خود قرار می‌گیرند. من به شما عرض می‌کنم که هیچ یک از احزاب ایران توان انتشار روزنامه حزبی را ندارند. قالبی که برای حزب وجود دارد، قالب هفته‌نامه و دو هفته‌نامه است.

  • منظورتان ناتوان بودن احزاب در خصوص تامین مالی است؟

خیر. مقصودم توان فرهنگی است؛ یعنی حزب باید حرف یکپارچه، یکسان و منسجم بزند. من در روزنامه‌ای که منتشر می‌کنم سعی می‌کنم در همه صفحات آن مطلب بنویسم؛ آنجایی هم که نظر خودم را اعلام می‌کنم نظر شخصی من است و الزاما نظر روزنامه نیست.برای اینکه شما بتوانید نشریه حزبی منتشر کنید باید آن‌قدر منسجم و هماهنگ باشید که بتوانید نظر و دیدگاه حزبی خود را مطرح کنید.
اتفاقی که در کشور ما افتاده این است که ما با 2پدیده مواجه هستیم؛ مطبوعات شبه دولتی و مطبوعات شبه حزبی. مطبوعات شبه دولتی مطبوعاتی هستند که رسما ارگان دولت محسوب نمی‌شوند اما پول، امکانات و تبلیغات آنها همه از طریق دولت تأمین می‌شود و مطبوعات شبه حزبی هم از طرف حزب حمایت و ساپورت می‌شوند اما رسما نمی‌توانند نظرات حزب را بیان کنند.

  • آیا این سخن درست است که روزنامه‌نگاری در ایران – چه دولتی و چه غیر دولتی – بیشتر مبتنی بر تحلیل است تا مبتنی بر خبر؟

الان روزنامه‌نگاری نه تنها در ایران بلکه در دنیا این اتفاق برایش افتاده؛ به هر حال ژورنالیسم در 2بعد است؛ کاغذی و تلویزیونی. با پدید آمدن ژورنالیسم تلویزیونی و اینترنت، در واقع حجم خبررسانی از طریق سایت‌ها آن‌قدر سریع شده که روزنامه‌ها به گردپای آنها هم نمی‌رسند؛ نتیجه این می‌شود که روزنامه‌ها بیشتر سعی می‌کنند که مزیت نسبی خود را در تحلیل و ارزیابی اخبار به رخ بکشند.
البته مشکل دیگری که در ایران وجود دارد این است که در خبر، صراحت و روشن صحبت کردن بسیار سخت است و در نتیجه یک سانسور خبری هم در مطبوعات ایران اتفاق می‌افتد.

  • به همین دلیل است که مطبوعات اصلاح‌طلب بیشتر به مصاحبه روی آوردند تا خبر؟

بله. دقیقا همین است؛ چون شما در خبر مجبور هستید که لب کلام را بگویید که شاید آن مشمول سانسور شود؛ به همین جهت شما مجبور می‌شوید که از مصاحبه‌ها و در لابه‌لای تحلیل‌ها برای انتقال خبر و اطلاعات استفاده کنید.

  • به نظر شما روزنامه‌نگاری یک حرفه غیردینی و سکولار است؟

روزنامه‌نگاری متناسب با روزنامه‌نگار تعریف می‌شود. اگر روزنامه‌نگار دینی باشد روزنامه‌نگاری آن هم دینی است و اگر دینی نباشد روزنامه‌نگاری آن هم سکولار است. با این سؤالی که شما کردید، خیلی از روزنامه‌نگاران را در حقیقت سکولار فرض کردید و جز معدودی از افراد که واقعا دغدغه‌های دینی دارند باقی را سکولار نامیدید. این یک نوع خط‌بندی ایدئولوژیک محسوب می‌شود به صورتی که روزنامه‌نگاری که دیندار باشد، سعی می‌کند از مفاهیم دینی هم در مطالبش استفاده کند.

  • پس مفهوم روزنامه‌نگاری دینی چه می‌شود؟

ببینید، هر وقت شما توانستید برای اقتصاد اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی و فلسفه اسلامی تعریف مشخصی پیدا کنید که ممکن است تعریف هم داشته باشد می‌توانید برای روزنامه‌نگاری دینی هم معنا پیدا کنید.

  • آقای محمد قوچانی چرا درباره همه چیز می‌نویسد؛ از انرژی هسته‌‌ای گرفته تا شباهت‌های علی دایی و هاشمی رفسنجانی و قبض و بسط تئوریک و روشنفکری دینی و...؟

تخصص اصلی من علم سیاست است و در کار روزنامه‌نگاری سیاسی قلم می‌زنم؛ مطالبی هم که نوشته‌ام، همه‌اش نگاه به جهان از منظر سیاست است. اگر بحث انرژی هسته‌ای است که یک مسئله حاد و جاری سیاسی جامعه ماست و اتفاقا چیزی که من درباره انرژی هسته‌ای نوشتم رابطه جناح‌های سیاسی ما و انرژی هسته‌ای بود، نه مسئله اصلی انرژی هسته‌ای و روابط سیاست خارجی ما. اگر درباره محسن مخملباف نوشته‌ام، نسبت بین او و جریان سیاسی روشنفکری ماست؛ یعنی در واقع حضور محسن مخملباف در عرصه سیاست؛ اصلا مطلب سینمایی منظورم نبوده است. اگر درباره شباهت‌های آقای هاشمی و آقای دایی نوشته‌ام، در حقیقت از ورزش به عنوان ابزاری استفاده کرده‌ام درباره مسئله سیاست. اتفاقا مضمونی را در باب سیاست‌ورزی آقای هاشمی بیان کرده‌ام؛ بنابراین کل مطالبی که نوشته‌ام یک نگاه سیاسی داشته است.

  • قبض و بسط تئوریک شریعت چی؟

راجع به قبض و بسط تئوریک شریعت و نسبت آن با سیاست نوشته‌ام و هرگز راجع به بحث دینی آن ننوشته‌ام؛ راجع به این نوشته‌ام که نظرات دکتر سروش چه اثراتی در جناح‌بندی‌های سیاسی داشته است.

  • پس با این توضیحی که دادید، می‌توان گفت که محمد قوچانی راجع به همه چیز نمی‌نویسد؟

من راجع به همه چیز از منظر سیاست می‌نویسم.

  • با توجه به سؤال قبلی آیا شما معتقدید که روزنامه‌نگار حرفه‌ای باید مختص به یک حوزه خبری باشد؛ مثلا روزنامه‌نگاری که در حوزه اقتصادی کار می‌کند به صورت خاص یک روزنامه‌نگار اقتصادی باشد، به طوری که بتوان وی را مرجع دانست در زمینه مسائل اقتصادی؟

بخشی از روزنامه‌نگاری طبع آزمایی است؛ نمی‌توان به رمان‌نویس گفت که شما فقط حق داری داستان جنایی بنویسی. می‌تواند طبعش را آزمایش کند در حوزه‌های مختلف؛ می‌تواند داستان جنایی، سیاسی و علمی - تخیلی بنویسد و در طول داستان مشخص می‌شود که در کدامیک از اینها دارای تبحر بیشتری است. در واقع اگر به روزنامه‌نگاری به عنوان یک گونه ادبی نگاه کنید، امکان طبع آزمایی برای روزنامه‌نگار در عرصه‌های مختلف وجود دارد. اما در نهایت من هم با نظر شما موافقم؛ یعنی روزنامه‌نگار باید در یک شاخه فعالیت کند.

  • به نظر شما اینکه ما روزنامه‌نگار تخصصی خیلی کم داریم از معضلات روزنامه‌نگاری فعلی ایران نیست؟ مثلا ما در حوزه گردشگری، روزنامه‌نگار تخصصی کم داریم.

مشکلی که وجود دارد این است که روزنامه‌نگاری ایرانی دارای تاریخ نیست؛ یعنی مثلا یک نفر که در حوزه نفت و انرژی کار می‌کند، بتواند 30‌سال در این حوزه فعال باشد. من واقعا به سردبیر مجله اشپیگل رشک می‌بردم که 55 سال سردبیر این نشریه بود و در نهایت نیز پشت میز کار مرد. این 55 سال کار کردن به عنوان سردبیر پشت میز یک مجله مشخص، اتفاقی است که هیچ‌گاه در ایران رخ نداده و نیز رخ نخواهد داد. ما باید به آنجایی برسیم که خبرنگار حوزه مثلا نفت و انرژی ما چنان پایداری داشته باشد در کارش که 10 وزیر عوض شود اما آن خبرنگار تغییر نکند. یعنی اگر در حوزه حکومت و سیاست اصل بر تداوم قدرت است، در حوزه روزنامه‌نگاری اصل بر تثبیت است. اما این امکان در کشور وجود ندارد. من الان که با شما صحبت می‌کنم به عنوان سردبیر شهروند امروز صحبت می‌کنم، اما هفته دیگر معلوم نیست این سمت را داشته باشم یا نه؛ یعنی هر لحظه امکان تغییر هست.

  • یعنی روزنامه‌نگاری در ایران ناپایدار است؟

بله. کاملا ناپایدار است؛ مگر اینکه شما عضو یک روزنامه دولتی باشید؛ آن وقت مثل کارمندی که تا ابد می‌ماند در یک اداره، آن روزنامه‌نگار هم سر جای خود خواهد ماند.

کد خبر 37006

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز