شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۷:۱۶
۰ نفر

همشهری دو - مرجان فاطمی: روزهای بارانی، معجزه می‌کنند. انگار ته دل آدم قند آب می‌شود. دلت می‌خواهد زندگی، درست در همین لحظه با همین صدا و همین عطر و تازگی، تا ابد متوقف شود.

یکی دو قدم نزدیک‌تر

دلت مي‌‌خواهد دست‌هايت را كاسه كني، ياس بچيني و بگذاري عطر ياس‌هاي خيس، ميان رگ‌هايت جريان پيدا كند و در همه وجودت بپيچد. دلت مي‌خواهد جوانه بزني، از ته دل بخندي و بگذاري قطره‌هاي باران، خنده‌هايت را هاشور بزند و همين اندازه تازه و خندان و محو، در ذهن دنيا ماندگارت كند. روزهاي باراني، انگار چشم‌ها هم براق‌ترند، دل‌ها چراغاني‌تر و آرزوهاي دور و دست نيافتني يكي دو قدم نزديك‌تر.

مي‌تواني آرزوها را توي دست‌ات بگيري، نوازش‌شان كني و مطمئن باشي كه درست زير قطره‌هاي باران، در صحنه‌ ديداري باشكوه به آنها رسيده‌اي. باران كه مي‌بارد تو مي‌شوي قهرمان اصلي همه قصه‌ها و دنيا مي‌شود يكپارچه اميد. روزهاي باراني، معجزه مي‌كنند. قدم‌ها‌كندتر مي‌شود، سرها بالاتر مي‌رود و بخار فنجان‌هاي چاي آدم‌هاي منتظر و اميدوار، مِهي غليظ روي تن پنجره‌هاي شهر جا مي‌گذارد. روزهاي باراني، قناري نشسته در قفس فلزي روي بالكن هم انگار اميدوارتر مي‌خواند، لبخند پيرمرد تنهاي همسايه پررنگ‌تر مي‌شود و حتما دل قايق‌ كاغذي خشكيده در كمد اسباب‌بازي‌ها هم شادتر است. روزهاي باراني، معجزه مي‌كنند. معجزه‌ها در قطره‌هاي باران حل مي‌شوند، بر تن سياه شهر مي‌بارند و جاري مي‌شوند تا شايد يك روز بالاخره تن خشك قايق كاغذي هم به آبي زلال برسد.

کد خبر 369809

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha