یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۷:۱۴
۰ نفر

همشهری دو - فاطمه عسگری نیا: صدای قیژقیژ چرخ‌های خیاطی در فضای کارگاه تولیدی، سمفونی کار و تلاش به راه‌انداخته است.

میلاد تولید کننده صنعت پوشاک

زنان و دختران نشسته بر پشت چرخ‌هاي توليدي با نگاه‌هاي دوخته بر پارچه‌هاي برش‌خورده، نوازندگان اين سمفوني زيبا هستند. هر گوشه كارگاه را كه نگاه مي‌كني عشق و اميد به زندگي جريان دارد؛ عشقي كه لازمه زندگي زنان بي‌سرپرست و بدسرپرست خانواري است كه حالا با اشتغال در اين مجموعه توليدي مي‌توانند ناني بي‌دغدغه براي خانه ببرند. خيلي‌هايشان با وجود اشتغال در اين كارگاه باز هم بايد با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم كنند اما خوشحالند كه حداقل مي‌توانند در اين كارگاه توليدي بخشي از هزينه‌هاي زندگي را تأمين كنند؛ كارگاهي كه مولود يك شجاعت است يا بهتر است بگوييم اصرار در شكل‌گيري يك هدف. اصرار و پافشاري كه ميلاد يكي از جوان‌هاي پايتخت در رسيدن به هدفش دنبال كرد و توانست امروز اين كارگاه را راه‌اندازي و بستر اشتغال زنان بي‌سرپرست و بدسرپرست را در آن فراهم كند. ميلاد كه روزگاري يكي از واردكنندگان عمده پوشاك از تركيه بود، حالا با 5كارگاه توليدي در تهران، افتخار مي‌كند كه يك توليدكننده است و براي ايراني‌ها كار درست كرده است. او با اين كار يك تير و دو نشان زده؛ هم در حوزه اشتغال‌زايي وارد شده و هم از يك وارد‌كننده لباس خود را به يك توليد‌كننده صاحب برند در كشور تبديل كرده است. قصه ميلاد و توليدي‌هايش را با هم مي‌خوانيم.

  • توليدي به‌دست زنان

تا چشم كار مي‌كند پارچه است و تا گوش مي‌شنود صداي قيژقيژ چرخ‌هاي خياطي كه بر تن پارچه‌ها راه مي‌روند تا با توليد محصولات داخلي در عرصه پوشاك ما هم حرف‌هاي زيادي براي گفتن در اين حوزه داشته باشيم. هركس سرش به‌كار خودش گرم است؛ دوزنده‌هايي كه به‌صورت رديفي پشت سرهم نشسته و چشم به صفحه زيرين چرخ دوخته‌اند. كنار مريم مي‌نشينم؛ زني 30ساله كه سرپرست خانوار است. از 15سالگي كار در توليدي‌هاي لباس را شروع كرده و امروز در اين مجموعه مشغول به‌كار است. حال و حوصله چنداني براي گفت‌وگو ندارد. از چهره گرفته‌اش مي‌شود انبوه مشكلاتش را حدس زد؛ «از وقتي در اين مجموعه مشغول به‌كار شدم بخشي از دلواپسي‌هايم براي تأمين هزينه‌هاي زندگي رفع شده اما چه كنيم كه مشكلات بسيار است...» آهي كه از دل مي‌كشد در صداي چرخكاري‌اش گم مي‌شود. گودرزي يكي ديگر از زنان شاغل در اين مجموعه كاري است. او هم 3ماهي مي‌شود كه در اين كارگاه مشغول شده؛ «كار خياطي و توليدي در همه جاي تهران هست اما آنچه ما را در اينجا پابند كرده حس و حال خوبي است كه در مجموعه وجود دارد. رفتار دوستانه و صميمي كاركنان و پرسنل، جو خوبي را در فضاي اين مجموعه كاري ايجاد كرده و باعث شده تا ما با دلگرمي بيشتري به كارمان ادامه دهيم».

هر چه بيشتر از ساعت كاري مي‌گذرد سبدهاي زير پاي زنان از لباس‌هايي كه دوخته‌اند پرتر مي‌شود. زهرا خانم در گوشه سالن سخت مشغول كار است. نمي‌دانم تمركز زياد روي كاري كه انجام مي‌دهد او را چنين غرق فكر كرده يا مسئله‌اي ذهن او را چنين درگير كرده كه اخم‌هايش را درهم كشيده و به‌كار مشغول است. لحظه‌اي كنارش مي‌نشينم. وقتي به‌خودش مي‌آيد با خنده‌اي مهربان سرحرف را بازكرده و مي‌گويد: «حواسم به‌كار بود ببخشيد..! » مادر 4فرزند قدونيم قد است؛ «سال‌هاي زيادي را پشت چرخ‌هاي خياطي گذرانده‌ام. خيلي وقت‌ها هم در كارگاه‌هايي بودم كه جنس ايراني توليد مي‌كردند و مارك خارجي رويش مي‌زدند. كمتر كسي جرأت مي‌كرد بگويد اين جنس‌ها ايراني است اما خوشحالم در اين كارگاه محصولات ما به‌عنوان يك برند ايراني توليد مي‌شود و اين مسئله توان و تبحر دوزندگان ايراني را نشان مي‌دهد».

  • شروعي با انواع مخالفت‌ها

سكان اين مجموعه توليدي، در دست‌هاي يك جوان است؛ جواني كه توانسته با عبور از همه محدوديت‌ها و مشكلات، ايجاد كننده برندي در حوزه پوشاك باشد.

سه دهه‌اي بيشتر از سنش نمي‌گذرد اما تجاربي كه تا به حال كسب كرده و كارهايي كه كرده خيلي بيشتر از سن و سالش ارزش دارد. صحبت از ميلاد محمدنيا است؛ جوان 30ساله‌اي كه وقتي درس و مشق را رها كرد به اميد حضور در بازار، هم اخم پدر را به جان خريد، هم دل‌نگراني‌هاي مادر را همراه خود كرد اما به قول خودش خوب از عهده همه اينها برآمد؛ «از 15سالگي وارد بازار پوشاك شدم. كاري كه با مخالفت پدر و مادرم همراه بود. خوب البته اين رفتار آنها خيلي هم دور از انتظار نبود چرا كه هيچ‌يك تجربه حضور در بازار را نداشتند كه بتوانند در مواقع بحران مرا راهنمايي و همراهي كنند. پدرم ناشر است و مادرم كارمند، نگران شكست خوردنم بودند.» حرف‌هايش را با خنده ادامه مي‌دهد:‌«حتي مادرم مرا تهديد كرد و گفت اگر اين كار را انجام دهي پول تو جيبي‌ات را قطع مي‌كنم اما هيچ‌يك از اين تهديدات نتوانست مانع از حركت من در مسير اهدافم شود».

وقتي از تحصيلاتش مي‌پرسيم با خنده مي‌گويد: «رشته تحصيلي من نقشه‌كشي است؛ هنوز ديپلم نگرفته‌ام اما تا دلتان بخواهد در حوزه كاري خودم داراي مدارك داخلي و بين‌المللي هستم؛ از ديپلم خياطي گرفته تا حسابداري و دوره‌هاي مديريت برند و فروش.» او علت كسب اين مدارك و تجهيز خود به اين آموزش‌ها را نيازهايي مي‌داند كه در هر مرحله از كار احساسشان مي‌كرده.

با وجود همه مخالفت‌هاي مادر، ميلاد موفق مي‌شود مادر را همسوي خود كرده و از حمايت‌هايش در اين راستا كمك بگيرد؛ «وقتي وارد بازار كار شدم سن و سالي نداشتم. مادر كه جديت مرا ديد حمايتم كرد اما اين حمايت مشروط بود و آن شرط، تجهيز من به يك فن بود. ترجيح دادم همان رشته نقشه‌كشي را به‌صورت آزاد ادامه داده و موفق به اخذ مدرك بين‌المللي در اين رشته شوم.»

  • فروش لباس‌هاي خودم در كودكي

روزي كه ميلاد 15ساله به‌عنوان فروشنده وارد بازار لباس تهران شد و كار خود را شروع كرد هرگز فكر نمي‌كرد روزي محصولات توليدي خودش هم به‌عنوان يك برند در فروشگاه‌هاي بزرگ و كوچك شهرهاي ايران عرضه شود. عشق و علاقه‌اش به فروشندگي برمي‌گردد به سال‌هاي دور كودكي‌اش؛ «بچه بودم و سن و سالي نداشتم. هميشه لباس‌هاي خودم را روي ميز مبل خانه مي‌چيدم و اداي فروشنده‌ها را درمي‌آوردم. گاهي هم اعضاي خانواده را مجبور مي‌كردم از اجناسم خريداري كنند و اين زور و اجبار، خودش حكايتي خنده‌دار دارد». شايد همين‌خاطره‌هاي زيباي به‌جامانده از كودكي ميلاد باعث شد مادر با وجود همه مخالفت‌هايش او را در تحقق اهدافش ياري كند.

حضورش در بازار باعث مي‌شود كه ميلاد با چم و خم كار و فعالان اين حوزه بيشتر آشنا شود. پشتيباني‌هاي مادر هم مزيد بر علت شد تا او در بازار جدي گرفته شود؛ «حضور مادرم و حمايت‌هايش دلم را قرص كرد و اعتماد ديگر بازاريان را هم جلب كرد. وقتي با كمك مادر توانستم مغازه كوچك 6متري را اجاره و كار براي خودم را شروع كنم خيلي خوشحال بودم. هرچند نمي‌توانم منكر روزهاي بي‌تجربگي و كلاه‌هاي گشاد زيادي كه در معاملات سرم مي‌رفت، بشوم».

  • طمع كار دستم داد

حضور ميلاد در بازار لباس باعث مي‌شود كه او هر روز بيشتر از گذشته در ميان فعالان اين حوزه شناخته شود. هر چه بيشتر مي‌گذشت آرزوهاي ميلاد بزرگ‌تر مي‌شد. تا آنجا كه وقتي غرق در اين آرزوها بود غافل از حوادث و اتفاقاتي كه براي صاحب كار سابقش پيش آمده و باعث ورشكستگي‌اش شده بود، به يك پيشنهاد شراكت پاسخ مثبت مي‌دهد؛ كسي كه براي نجات خودش از منجلابي كه در آن گرفتار شده بود، به ميلاد پيشنهاد شراكت داد و او هم كه سري پر باد داشت به اين جواب مثبت داد؛ «همه سرمايه خود را براي شراكت با اين فرد وسط گذاشتم تا به يكي از آرزوهايم كه حضور در بازار لباس فردوسي بود جامه عمل بپوشم. كار فروشمان عالي بود اما همه سود و سرمايه در ازاي بدهي‌هاي وي هزينه مي‌شد. روزي متوجه اين قصه شدم كه خودم در بازار بدهكار شده بودم. باورش كمي سخت بود اما اين زمين خوردن باعث نشد تا من در كار دلسرد شوم. با توجه به شناختي كه كسبه از كار و شخصيت من داشتند تمامي مطالبات را با اخذ فرصت از آنها پرداخت كردم اما اين تجربه، درس‌هاي بزرگي به من داد.» ميلاد طعم تلخ اين شكست را در 18سالگي مز‌مزه مي‌كند اما ياد مي‌گيرد اولا ديگر طمع نكند. ثانيا به هشدارهاي افراد با تجربه و هم‌صنفي‌هاي خود گوش دهد.

  • به فروش جنس خارجي افتخار مي‌كردم

ميلاد در ادامه حرف هايش به زماني اشاره مي‌كند كه تك‌فروشي مي‌كرد و جنس‌هاي خارجي را وارد مي‌كرد؛ «آن روزها به فروش جنس‌هاي خارجي و وارداتي افتخار مي‌كردم. صحبت از همان اضافه توليد شركت‌هاي توليدكننده پوشاك تركيه است كه متأسفانه بازار خوبي در ايران پيدا كرده‌اند. امروز كه به آن روزها فكر مي‌كنم خنده‌ام مي‌گيرد». ميلاد امروز خود صاحب يك برند است در كشور و اين موفقيت را حاصل راهنمايي دوستان خوبش مي‌داند؛ «صنعت پوشاك ايران امروز در مسيري قرار گرفته كه ترك‌ها را تشنه كرده، چراكه توليدكننده‌هاي ايراني از ذوق و سليقه‌اي برخوردارند كه قابل وصف نيست. تنها مشكل ما نبود تجهيزات و امكانات توليد در حد و اندازه ترك‌هاست اما خوشبختانه با وجود اين محدوديت هم توانسته‌ايم گام‌هاي موفقي برداريم».

او به مزيت‌هاي توليد در ايران نسبت به واردات از تركيه اشاره مي‌كند: «وقتي ما در بطن زندگي مردمي قرار داريم كه مي‌دانيم چه سليقه و مدي مورد پسندشان است چرا بايد براي تأمين بازار پوشاك كشور دست به دامن بازار تركيه شويم؛ بازاري كه در كمترين فاصله زماني هم، چند ماهي از اطلاعات بازار پوشاك كشور عقب است و نمي‌تواند تحت هر شرايطي خود را به‌روز كند».

  • كار توليدي را با پيراهن ساده شروع كردم

«وقتي از طريق يكي از دوستان با حوزه اجتماعي شهرداري تهران و بسترسازي‌هايشان براي اشتغال‌زايي زنان سرپرست خانوار آشنا شدم كار توليد را در داخل كشور آغاز كرديم. البته پيش از اين 7سال هم ما كار توليد را در تركيه شروع كرده بوديم، آن هم با توليد پيراهن‌هاي ساده كه ايده‌‌اش از مدل‌هاي تركي و اروپايي بود. كم‌كم در كارمان پيشرفت كرديم. مزيت توليد در تركيه، در دسترس بودن هميشه كارگران بود. آنچه ما را از فعاليت توليدي در بازار تركيه بازداشت، بدقولي‌ها و اذيت‌هاي آنها در حوزه حمل‌ونقل بود. مسئله‌اي كه باعث شد كم‌كم به فكر توليد در ايران بيفتيم».

  • صاحب 5كارگاه پوشاكم

ميلاد امروز خوشحال است از اينكه با اصرار بر اهدافش توانسته موفقيت‌هاي چشمگيري در اين حوزه كسب كند؛ «من امروز داراي 5كارگاه توليدي پوشاك و كفش هستم كه مي‌توانم روي تمام آنها شاهد برندي باشم كه حكايت از توليد اين محصولات در كارگاه‌هاي توليدي خودم دارد؛ كاري كه در گذشته‌اي نه چندان دور كمتر توليد كننده‌اي در ايران جرأت انجامش را داشت. كسي حاضر نمي‌شد با وجود توليد لباس‌ها در داخل كشور، از آن نام ببرد و نام برند خودش را بر آنها وصل كند اما ما اين كار را كرديم. اما چيزي كه بيش از همه مرا خوشحال مي‌كند فعاليت زنان سرپرست خانوار در 4كارگاه من است؛ زناني كه امروز بدون دغدغه در اين فضاها مشغول شده‌اند و مي‌توانند بخشي از مشكلات خود را حل و فصل كنند. من وقتي به اشتغال نيروهايم در اين كارگاه‌ها نگاه مي‌كنم از خودم خجالت مي‌كشم كه چرا روزي به فروش كالاي وارداتي و خارجي افتخار مي‌كردم. كالاهايي كه ما با خريدشان هر روز بيشتر و بيشتر به بيكاران جامعه مي‌افزوديم و امكان درآمدزايي را از آنها مي‌گرفتيم».

امروز توليدات كارگاه‌هاي ميلاد در 8شهر كشور درمعرض فروش است؛ از تهران و اهواز و جلفا گرفته تا اصفهان، قم، رشت، كرج و بوشهر. او خوشحال است كه برند توليدي‌اش قابل عرضه و رقابت با توليدات خارجي شده است.

  • صنعت پوشاك انتهايي ندارد

ميلاد تازه اول راه است. خودش مي‌گويد تازه كار را شروع كرده و هنوز نيازمند كسب تجربه است؛ «درست است كه امروز شاهد فعاليت 5كارگاه توليدي خود و عرضه محصولاتم با برند خودم در كشور هستم اما اين پايان كار من نيست. فعاليت من در صنعت پوشاك تازه شروع شده چراكه معتقدم در اين صنعت انتهايي وجود ندارد. صنعتي كه هر روز شاهد نوآوري‌هاي بسيار است و هر روز مي‌توان گامي نو در عرصه توليد اين بخش برداشت».

ميلاد مي‌گويد رمز موفقيت محصولات توليدي ايران و بسته‌شدن درهاي واردات، ارتقاي كيفيت محصولات است، مسئله‌اي كه آنها خوشبختانه توانسته‌اند با دستيابي بدان، شاهد موفقيت و استقبال خوب مشتريانشان باشند.

  • قراري گذاشتيم و سر قرارمان مانديم

عرضه پوشاك توليد ايراني در بازاري كه مملو از پوشاك وارداتي و مارك است كار آساني نبود، نه براي ميلاد، نه براي ديگر دوستانش اما او برايمان مي‌گويد كه چگونه توانست در كنار دوستش و قول و قرارهايشان اين كار را عملي كند؛ «يك روز يكي از دوستانم به نام آقاي شهبازي گفت بيا يك كاري توليد كنيم كه خودمان با افتخار آن را بپوشيم و با افتخار برند خودمان را بر آن بزنيم. از وقتي اين قول و قرار بين ما گذاشته شد، فكرم درگير كار شد؛ تهيه بهترين مواد، به‌كارگيري بهترين كارگران و بهره‌گيري از بهترين ايده‌ها. خلاصه آنكه همه جوانب را با هم درنظر گرفتيم و موفق هم شديم. امروز در جايي هستيم كه با افتخار برند توليدي را خود را بر محصولات مي‌زنيم و خودمان با افتخار از همين توليدات مي‌پوشيم و يك گام جلوتر از توليدكنندگان تركيه و ديگر كشورها در بحث مد وارد مي‌شويم چراكه ما به واسطه حضور در كشور و اطلاع از سلايق مردم، خيلي زودتر مي‌توانيم در بحث توليد مطابق نياز كشور وارد شويم».

  • سرمايه‌گذاران نيازمند حمايت دولت

«ادامه كار توليد‌كنندگان و فعالان صنعت پوشاك كشور در گرو حمايت دولت است»؛ اين حرفي است كه حالا ميلاد به‌عنوان يكي از جوان‌هاي موفق در عرصه توليد پوشاك كشور روي آن تأكيد كرده و مي‌گويد: «چرخه توليد پوشاك مانند حلقه‌هاي به‌هم پيوسته زنجير است كه نبود هركدام مي‌تواند موجب پارگي و جدايي حلقه‌ها از هم شوند». به اعتقاد او هر توليدكننده و سرمايه‌گذار در صنعت پوشاك براي برگشت سرمايه‌اش در اين عرصه نيازمند حمايت دولت است و اگر اين حمايت را نداشته باشد نمي‌تواند قدم اساسي و مفيدي در راستاي خودكفايي در صنعت پوشاك بردارد؛ «امروز حال اين صنعت در كشور خوب نيست حتي شب عيد به روشن بودن چراغ كارگاه‌هاي توليدي نگاه نكنيد خيلي از آنها لنگ‌لنگان قدم برمي‌دارند و آهسته‌آهسته توليد مي‌كنند چون دست و بالشان خالي است. اگر اميد در بين توليد‌كنندگان نباشد چرخ توليد خوب نمي‌چرخد. خيلي از اين كارگاه‌ها مجبورند وقتي پول و مواد اوليه ندارند كارگران را مرخص كنند و شروع كار مجدد آنها ممكن است همراه شود با نبود كارگران زبده!»

ميلاد هم از شيريني‌هاي كار برايمان مي‌گويد؛ هم از تلخي‌هايش: «اگر مي‌خواهيم در كار توليد به قول قديمي‌ها شيريني‌ها بر سختي‌ها بچربد بايد اولا هدف مشخص داشته باشيم و ثانيا مديريت خوب را بر مجموعه خود حاكم كنيم. آن‌وقت است كه مي‌توانيم از خطرات كاسته و زمينه موفقيت‌هاي بيشتر را در كار فراهم كنيم». ميلاد در كل سال‌هاي اشتغالش تنها يك روز را نتوانسته در محل كارش حاضر شود؛ «اين روز هم همان روزي بود كه فهميدم ورشكسته شده‌ام و سرمايه‌ام از دست رفته است!» 

  • ميلاد جواب اعتمادم را داد

روايت فروش تنها سرمايه خانواده براي راه‌انداختن كسب و كار پسر خانواده

كامليا كاتوزيان، مادر ميلاد و حامي جدي و واقعي او در كار و زندگي بوده است. ميلاد دومين فرزند خانم كاتوزيان است؛ وقتي ميلاد هدفش را در زندگي براي مادر تشريح كرد و از او خواست حمايتش كند، زير بار خواسته فرزند رفتن برايش كمي سخت بود؛ «اين سختي نه به جهت هزينه‌كردن و... كه به لحاظ دلنگراني‌اي بود كه از آينده كاري‌اش داشتم. ميلاد در خانواده‌اي بزرگ شده بود كه كسي سابقه كار در حوزه توليد و كسب و كار آزاد را نداشت. بچه يك خانواده كارمندي بود و از تجربه‌اي در اين حوزه برخوردار نبود؛ نه من و نه پدرش به‌عنوان والدين او. همين نگراني‌ها باعث شد تا بعد از طرح موضوع، كل‌كل‌هاي زيادي با هم داشته باشيم». با خنده ادامه مي‌دهد: «جنگ و جدل زيادي داشتيم تا اينكه بعد از واكندن سنگ‌‌هايم با او قطعه زميني را كه به‌عنوان تنها سرمايه زندگي‌‌مان بود، فروختم و پولش را به ميلاد دادم براي اجاره مغازه. البته به‌شرطها و شروطها؛ اول اينكه ميلاد درسش را هم ادامه دهد، دوم اينكه اگر در هر مرحله از كار شكست خورد انتظار حمايت مجدد نداشته باشد چرا كه ديگري سرمايه‌اي وجود نداشت! ميلاد همه را پذيرفت و كار را با جديت آغاز كرد. براي توسعه كار خود سفرهاي خارجي‌اش را شروع كرد و اقدام به واردكردن لباس كرد. خيلي از اقوام و اطرافيان به من خرده مي‌گرفتند كه چرا اجازه مي‌دهي اين بچه به تنهايي به كشورهاي ديگر سفر كند اما من معتقد بودم وقتي به ميلاد اجازه ورود به اين كار را دادم بايد بستر پيشرفت در كارش فراهم باشد كه بخشي از اين مسئله، همان سفرهاي خارجي بود.» مادر است ديگر، گرچه از غيرت و استقامت ميلاد در كارش خبر دارد اما دلنگراني‌ها هيچ وقت از او جدا نمي‌شود: «ميلاد به‌خاطر اين نگراني‌هاي هميشگي من، هيچ‌گاه مرا در جريان كارهايش قرار نمي‌دهد!» راست مي‌گويد. چون وقتي از ما شنيد كارگاه توليدي ميلاد توسط زنان سرپرست خانوار يا بدسرپرست و بي‌سرپرست اداره مي‌شود اشك شوق در چشم‌‌هايش جمع شد؛ «ميلاد هميشه در كار خير پيشقدم است، گرچه حضور كمي در جمع خانواده دارد اما در همان حضور اندك اگر كسي مشكلي داشته باشد، تا گره از آن باز نكند رهايش نمي‌كند». كامليا كاتوزيان پيشرفت ميلاد را در كارش آرزو مي‌كند، مثل هر مادر ديگري!

کد خبر 369168

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha