سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶ - ۰۹:۵۰
۰ نفر

بهمن عبداللهی : گفت‌وگو با علی نصیریان که ما با نقش‌هایش بزرگ شده‌ایم.

علی نصیریان، بازیگر بزرگی است. توانایی او در ایفای نقش‌های پیچیده، شاید بر کمتر کسی پوشیده باشد؛ به‌خصوص حالا که دیگر با پخش سریال «میوه ممنوعه» بینندگان تلویزیون به این باور رسیده‌اند که کسی جز او نمی‌توانست «حاج یونس فتوحی» باشد. حاج یونس خانواده، حاج یونس مسجد و دعا، حاج یونس شریک و حاج یونس عاشق، آدم‌های متفاوتی بودند که او با قدرت به آنها جان بخشید و قابل لمس‌شان کرد. گفت‌وگوی ما با او درباره کارهایش را می‌خوانید.

 من هنوز به دنیا نیامده بودم که شما کار بازیگری را آغاز کردید. پدران ما شما را با آثار گذشته می‌شناسند، ما با قاضی شارع و ابوالفتح و دایی غفور و حالا فرزندان نسل جدید با «حاج یونس فتوحی»؛ یعنی 3 نسل آثار شما را دیده‌اند. به این موضوع فکر کرده‌اید؟

این موضوع برای خود من خیلی شیرین است. اینکه شما به عنوان خاطرات 3 نسل از آن یاد می‌کنید، بسیاری از مواقع آن را در کوچه و خیابان حس می‌کنم. گاهی اوقات که با نسل هم‌سن و سال خودم برخورد می‌کنم، می‌بینم این دوستان ما را با کارهای تلویزیون، صحنه تئاتر سنگلج – که از سال 1344 در آنجا کار می‌کردیم – و فیلم‌های سینمایی آن دوران به یاد می‌آورند. چند روز پیش، آقایی جلویم را گرفت و گفت: «نمایش سگی در خرمن خاطرت هست؟».

این برای من خیلی جالب بود که هنوز در ذهن بعضی‌ها آن نمایش‌ها باقی مانده است. این نمایش از کارهای صحنه‌ای بود که در سال‌های دهه40 سنگلج اجرا کرده بودیم. نسل‌های بعدی هم که بیشتر در جریان کارهای ما هستند، کارهایی مثل سربداران، هزار دستان، کفش‌های میرزا نوروز و جاده‌های سرد و... را به یاد می‌آورند. جالب است که بسیاری از تماشاگران سینما هنوز کفش‌های میرزا نوروز را دوست دارند و گاه که آنها را می‌بینم، یادآوری می‌کنند. نسل‌های بعدی هم سریال‌هایی که اخیرا از تلویزیون پخش شده را دیده‌اند؛ این گروه فیلم‌های قدیمی را از طریق ویدئو یا نمایش‌های آن در شبکه‌های خارجی می‌بینند.

 البته نسل جدید، شما را به واسطه اطلاعات و اخباری که در سایت‌های اینترنتی و وبلاگ‌ها منتشر می‌شوند، به خوبی می‌شناسند و به‌خصوص پس از بازی در نقش «حاج یونس فتوحی» مطالب بی‌شماری در این رابطه می‌توان در شبکه‌های مجازی پیدا کرد.

بله، این هم هست. فکر می‌کنم ارتباطات مجازی در دنیای امروز به شدت رسوخ کرده و به پدیده عجیبی تبدیل شده است. آن سال‌ها یکی دو مجله خانوادگی و سینمایی وجود داشت که خیلی زود فراموش می‌شد اما الان تعداد نشریات و سایت‌های اینترنتی بسیار زیاد شده و واقعا دنیای غریبی شده است.

 برخورد مردم پس از پخش سریال پربیننده «میوه ممنوعه» با شما چطور بود؟

خب، بعضی‌ها فقط سلام و علیکی می‌کنند و با لبخندی می‌گذرند اما بعضی‌ها جلوتر می‌آیند و قدری حرف می‌زنند. حتی با یک سلام ساده می‌توان فهمید که آنها کار را دوست داشته‌اند.

 احتمالا شما از طریق همین برخوردهای عمومی متوجه می‌شوید که هر سریال و فیلم جدیدتان چقدر مورد رضایت مردم قرار گرفته.

بله، همین‌طور است. در کارهای مختلف برخورد مردم فرق می‌کند. در این کار به راحتی می‌توان فهمید که سریال مورد توجه قرار گرفته؛ در واقع برخوردها خیلی متفاوت بوده است.

 شما موبایل دارید؟!

بله اما فقط در هنگام سفر و برای تماس با خانواده و بچه‌هایم از آن استفاده می‌کنم.

 پس، احتمالا وقتی آن را روشن می‌کنید، تعداد اس‌ام‌اس‌هایی که برایتان ارسال شده را می‌بینید؟

بله. امروز صبح دیدم که حدود 50 پیام برایم فرستاده اند.

 این جوک‌ها و شوخی‌هایی را که برای نقش شما و سریال ساخته شده‌اند، دیده‌اید؟

راستش، اصلا آنها را چک نمی‌کنم. باید بگویم که حوصله خواندن آنها را ندارم. من از تلفن همراه  فقط هنگام سفر استفاده می‌کنم.

درست مثل آن صحنه از سریال که به سینا (پسر کوچکتان) می‌گفتید: «بیا، ببین این چطور کار می‌کند»؟

واقعا همین‌طور است؛ من اصلا نمی‌دانم با سرویس پیام چطور کار می‌کنند! البته به دلیل بی‌علاقگی‌ام است. خب، باید بگویم چیز خیلی خوبی هم نیست. به نظر من موبایل یا تلفن همراه وسیله خیلی خوبی است اما این روزها مثل ماشین از آن استفاده می‌کنند. موبایل وسیله‌ای شده که همه همین‌طور دستشان است و دائم دارند با آن پیام می‌فرستند و پیام می‌گیرند. بی‌جهت و با جهت زنگ می‌زنند. دائم سرشان به این وسیله گرم است! اصلا یکی از گرفتاری‌های کار فیلم‌برداری، وجود همین موبایل‌هاست؛ چون ما داریم کار می‌کنیم و در اوج کار یا فیلم‌برداری، زنگ می‌زند و کار را خراب می‌کند. هر چه هم می‌گویند آقا خاموش کنید یا روی بی‌صدا بگذارید و فلان، گوش کمترکسی بدهکار است.

 همسرتان نظری درباره کار «میوه ممنوعه» نداشتند؟

ایشان هم سریال را می‌دید و نظراتی می‌داد اما در مجموع خوشش آمده بود.

با خانمتان که صحبت می‌کردم به شوخی گفتم: «از اینکه می‌بینید آقای نصیریان در این نقش عاشق یک دختر جوان شده، ناراحت نشدید» که البته ایشان گفتند نه چون اینها همه‌اش فیلم است.

بله دیگر، این مسائل در کار یک بازیگر وجود دارد. از همان فیلم‌های اول هم بوده. خب ایشان می‌داند که این یک نمایش است و واقعیت ندارد.

 نظر خاصی درباره این نقش ندارد؟

سریال را دوست داشت و گاهی هم نظراتی می‌داد اما عموما تشویق و تایید می‌کرد. بعضی موقع‌ها هم از کار ایراد می‌گرفت که چرا این‌طور شد و آن‌طور نشد.

 روزنامه‌ها را معمولا می‌بینید؟

روزنامه‌ها را دوست دارم اما به خاطر گرفتاری و کار در این سریال سرم خیلی شلوغ بود و نمی‌توانستم به طور دائم آنها را بخوانم اما خب، بعضی اوقات به طور تصادفی می‌دیدم و می‌خواندم.

 حالا اگر موافق باشید، درباره نقش حاج یونس و سریال هم حرف بزنیم. شما چرا این نقش را پذیرفتید؟ آیا این نقش، ویژگی خاصی داشت که برایتان جذاب بود؟

هنگامی که این نقش پیشنهاد شد، کار دیگری در دست نداشتم و به دلیل شناختم از کارگردان و علاقه‌ای که به حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا داشتم، آن را قبول کردم. این داستان که در منطق‌الطیر عطار آمده را بارها خوانده‌ام و برایم بسیار جالب است.

 شما می‌دانستید که داستان چگونه تمام می‌شود یا نه؟

ما متن فیلمنامه را در اختیار نداشتیم بلکه خلاصه داستان را به ما داده بودند و متن سریال به تدریج نوشته می‌شد و در اختیار ما قرار می‌گرفت.

 از حسن فتحی چقدر شناخت داشتید؟

من با او در سریال «ملاصدرا» همکاری کرده بودم که البته آنجا نقشم کوتاه بود. اما می‌دانستم که فتحی وسواس کافی را دارد. او اهل نوشتن است و من یقین داشتم که فیلمنامه دقیق و کاملی برای کار آماده خواهد شد. ایشان کارگردان بسیار خوبی است و می‌داند که چه می‌خواهد و کارش را به‌خوبی بلد است.

 نقش حاج یونس چه ویژگی‌هایی داشت که آن را بازی کردید؟

این نقش خیلی دراماتیک بود. در این شخصیت، می‌شد کشمکش‌های درونی و تحول و تغییر را دید. به عبارت دیگر، حاج یونس یک شخصیت دقیقا نمایشی بود. با گذشت داستان سریال، بیننده می‌توانست پیچیدگی‌های شخصیتی و کشمکش‌های درونی او را بر سر ایمان و عشقی که بر او حاکم می‌شود و در درونش شکل می‌گیرد، ببیند. بنابراین حالت‌های تراژیک شخصیت حاج یونس، درگیری با خودش و تلاش و کنش او برایم خیلی جذاب بود.

 شما پیش از این هم نقش عاشق دلباخته را بازی کرده بودید؛ در فیلم «دیوانه‌ای از قفس پرید» هم مثل حاج یونس عاشق یک دختر جوان (نیکی کریمی) شدید.

بله. در نقش‌های دیگری به عنوان عاشق و دلباخته بازی کرده بودم اما با حاج یونس فرق داشتند. در همین فیلم «دیوانه‌ای از قفس پرید» هم درست است که نقش عاشق آن زن جوان را بازی کردم اما شخصیت آن فیلم ابعاد دیگری داشت.

 کار در تلویزیون برایتان جالب‌تر است یا سینما و اساسا این 2 عرصه چقدر برایتان تفاوت دارد؟

نفس عمل یکی است؛ تنها نوع فیلم‌برداری و دوربین آنها با هم فرق دارد. از نظر تقسیم‌بندی‌های سینمایی و تصویری، سینما و تلویزیون چندان با هم فرقی ندارند. حالا شاید تأثیر تلویزیون به دلیل نفوذ آن در میان توده‌های مردم بیشتر باشد. همین‌طور طول زمانی که یک سریال به خود اختصاص می‌دهد نسبت به فیلم سینمایی بسیار بیشتر است و به همین دلیل، تأثیر بیشتری می‌گذارد. چند روز پیش، یک آقای مسنی را دیدم که می‌گفت: «سریال چرا این‌قدر زود تمام شد؟!». در واقع، طول این 31 قسمت باعث شده بود که داستان جای خودش را باز کند و او با شخصیت‌های سریال احساس نزدیک‌تری داشته باشد.

 دیالوگ‌های فاخر و زیبا از ویژگی‌های این سریال بود؛ می‌خواستم بدانم بازیگران تا چه حد می‌توانستند گفت‌وگوها را تغییر بدهند؟

همان‌طور که می‌دانید این سریال، نویسنده گفت‌وگو داشت که خیلی هم روی این کار زحمت کشیده بود. ما به هر حال خیلی تغییر نمی‌دادیم، تنها تا حدی نظرات‌مان را بیان می‌کردیم و گاهی کلماتی را با نظر و موافقت کارگردان عوض می‌کردیم.

 در مقابل بازیگران چطور عمل می‌کردید؟ شما در این سریال با مجموعه‌ای از بازیگران باتجربه، قدیمی و حتی جوان کار کردید که برخی از آنها خیلی خوب بازی می‌کردند و بعضی‌ها هم ضعیف‌تر بودند.

راستش من اصلا دنبال این نیستم که بازیگر مقابلم چه کسی است، چه کار می‌کند یا چه کار کرده. واقعا نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم اما این واقعیت است که من به این چیزها فکر نمی‌کنم. من به کار و اتفاقاتی که برای نقش خودم قرار است بیفتد، فکر می‌کنم و کاری به مسائل دیگر ندارم. در مورد بازی خودم و دیگران هم نمی‌توانم قضاوت کنم چون فکر می‌کنم این کار منتقدان است.

 به نظر می‌رسد که حذف و اصلاحات این کار، قدری ریتم سریال و نیز بازی بازیگران را تحت تأثیر قرار داده است؛ با این نظر موافقید؟

موضوعی که در این سریال خیلی مهم بود و در طول داستان بر آن تاکید می‌شد، رابطه حسی حاج یونس و هستی و نیز رنگ گرفتن عشق این شخصیت در داستان است. اما به نظرم در 3 - 2 مورد حذف و اصلاحات، این رابطه کمرنگ شد و به قصه اصلی لطمه خورد. واقعا دلیل این مسئله را نمی‌دانم اما فکر می‌کنم اگر قرار است چنین سریالی با چنین داستانی ساخته شود و شخصیت‌ها و حوادث آن هم از پیش مشخص است، چرا باید بخشی از داستان حذف شود. این موضوع وقتی اتفاق می‌افتد، روی کنتراست شخصیت داستان تأثیر می‌گذارد و ویژگی‌های این آدم یعنی ایمان، اعتقاد و درگیری درونی‌اش به‌درستی برای تماشاگر درک نمی‌شود. به هر حال، من نمی‌خواهم ایراد بگیرم و انتقاد کنم؛ به این هم معتقدم که هر جامعه‌ای شرایط و اقتضائاتی دارد که باید رعایت کرد اما با یک اثر هنری نباید مثل ماجرای شیر بی‌یال و دم و اشکم برخورد کرد.

کد خبر 35902

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز