دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۵
۰ نفر

مجتبی راعی: وقتی می‌خواهیم گزارش کار بدهیم، از پیشرفت‌های فوق‌العاده‌مان بگوییم و جانب تقوا را هم رعایت نکنیم، نتیجه‌اش همین می‌شود که بساط علم‌فروشی در مملکت راه می‌افتد.

مجتبی راعی

در كشورهايي كه دروغ گفتن واقعا مذموم است، ارائه آمار نوشتن 95هزار مقاله علمي شبهه‌اي را برنمي‌انگيزد، ولي وقتي آمار دروغ دادن به افتخار تبديل مي‌شود مي‌توان به‌راحتي جلوي هزار يك صفر گذاشت و آن را 10هزار جلوه داد. به جايي رسيده‌ايم كه در ميدان انقلاب رسما اعلاميه پخش مي‌كنند كه گرفتن ليسانس و فوق‌ليسانس بدون سركلاس رفتن و درس خواندن شدني است. يك جرم چقدر بايد انجام شود تا دستگاه‌هاي مسئول نسبت به جلوگيري از آن احساس مسئوليت كنند؟

انتشار گسترده آگهي‌هاي فروش پايان‌نامه شكل بارزي از وقوع جرم است؛ اينكه ما مي‌توانيم يك فعل غيرقانوني را در كشور به شكل عيان و جلوي چشم عموم انجام دهيم و هيچ اتفاقي هم رخ ندهد. چون افرادي هستند كه علاقه دارند درباره كارهاي انجام نشده آمار بدهند و به همين دليل مقابل مدرك‌فروشي و پايان‌نامه فروشي سكوت مي‌كنند. دانشجو هم پيش خود مي‌گويد وقتي مي‌شود جاي توليد علم كپي كرد و نمره و مدرك گرفت، چرا بايد زحمت كشيد و درس خواند.

حتي مي‌شود پول داد و پايان‌نامه و مقاله خريد. نتيجه چنين پديده زشتي رواج انبوه سكه‌هاي تقلبي است و با سكوت در مقابل اين وقوع جرم روشن و آشكار به اينها چنان اعتبار مي‌دهيم كه اصلي‌ها از سكه مي‌افتند. به اين ترتيب هنگام استخدام، فردي كه در يك دانشگاه درجه يك رنج‌ها كشيده تا مدرك بگيرد به‌راحتي كنار زده مي‌شود و جايش را فردي مي‌گيرد كه مدرك خريده يا با مقاله و پايان‌نامه‌اي كه ديگران با گرفتن پول برايش نوشته‌اند فارغ‌التحصيل شده است. يادمان هست كه يك وزير در مجلس با چالش مدرك تقلبي دكترايش مواجه شد.

اين شايد اولين باري بود كه موضوع مدارك تقلبي در سطحي بسيار گسترده مطرح شد. فرصت مغتنمي پيش آمده بود كه بتوانيم اين آب را كه از مسير خود خارج شده و به بيراهه رفته به مسير اصلي‌اش بازگردانيم اما در نهايت همه‌چيز در سطح باندبازي‌ها و دسته‌بندي‌هاي مرسوم و متداول خلاصه و موضوع اصلي در دعواهاي جناحي گم شد. حالا هم كه شرايط به حد غيرقابل تحملي رسيده و چه در خيابان و چه در فضاي مجازي مرتب با آگهي‌هايي مواجهيم كه نگران پايان‌نامه فوق‌ليسانس و دكترا نباشيد. وقتي جوان بودم هنگامي كه در يك محفل فردي مي‌آمد و مي‌گفتند ايشان دكترا دارد، احترام ويژه‌اي برايش به عنوان يك چهره علمي و دانشگاهي قائل مي‌شدم.

الان اما اگر چنين موردي پيش بيايد، ابتدا به ساكن برايم اهميتي ندارد چون فكر مي‌كنم شايد مدركش را خريده باشد، شايد اصلا سركلاس نرفته باشد و با رانت و خريدن مقاله و پايان‌نامه مدرك گرفته باشد. درواقع بايد شرايطي پيش بيايد كه برايم اثبات شود فلان آقاي دكتر واقعا تحصيلكرده و باسواد است تا احترام لازمه براي يك چهره علمي را برايش قائل شوم. با بي‌ارزش كردن علم و بهادادن به مدرك ارتباط ميان علم و زندگي مردم را نيز مخدوش كرده‌ايم.

نتيجه اينكه وقتي از مهندس فني در يك حوزه‌اي سؤالي مي‌پرسم ممكن است پاسخش را نداند... وقتي اخلاق را از اين حذف مي‌كنيم آنچه مي‌ماند غيرقابل تحمل است. پديده مدرك‌گرايي و فروش مقاله و پايان‌نامه يكي از مظاهر بارز بي‌اخلاقي در جامعه است و بايد برايش خون گريه كنيم. تعجب مي‌كنم از مسئولاني كه اين موارد به حيطه‌كاري‌شان باز‌مي‌گردد و عين خيال‌شان هم نيست و راحت و سرخوش روزگارشان را مي‌گذرانند.

  • نويسنده و كارگردان سينما
کد خبر 351998

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha