یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: برجام و منتقدانش، هدیه ۶۸۱ میلیون دلاری عربستان به مالزی و... موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی روزنامه‌های یکشنبه-۵ اردیبهشت- جای گرفتند.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«کدام سند افتخار؟!» نوشت:روزنامه کیهان، ۵ اردیبهشت

هیچ شک و تردیدی باقی نمانده که آمریکا با توجه به سابقه غیرقابل اعتماد بودنش در 37 سال گذشته و ذات و خوی استکباری‌اش، در اجرای تعهدات خود در برجام کارشکنی و بدعهدی کرده و می‌کند و این کارشکنی‌ها نه تنها برای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای بلکه برای شرکتها و سرمایه‌گذاران غربی نیز آشکار شده است تا جایی که روسای شرکتهای بزرگ اروپایی جلسه پرتنشی را در هفته گذشته با مقامات آمریکایی بر سر عدم لغو تحریم‌های ایران داشتند. وضعیت پیش آمده در پیش روی برجام نشان می‌دهد همان گونه که پیش‌بینی می‌شد، راه رفته در مذاکرات و توافقنامه هسته‌ای و مسیر برجام اشتباه بوده و باید با عقلانیت و تدبیر از این اشتباه بزرگ درس گرفت و با در پیش گرفتن مسیر اقتصاد مقاومتی از «خسارت محض» جلوگیری کرد. البته عذرخواهی از مردم پیش‌کش!  اما متاسفانه مواضع دولت نشان می‌دهد دولتیان هنور در «توهم دستاوردهای بزرگ برجام!» که رئیس کل بانک مرکزی صادقانه بر «هیچ» بودن آن اذعان کرده، گرفتارند. در این میان سخنان هفته گذشته رئیس جمهور در جمع مردم سمنان تامل‌برانگیز و قابل توجه است:

1- آقای روحانی در سمنان برای چندمین بار برجام را یک سند افتخار خواند. سوال این است درحالی که خودِ دریافت‌کنندگان مدالهای شجاعت هسته‌ای از وزیر امور خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی تا رئیس کل بانک مرکزی و دیگر وزرا بر بدعهدی آمریکا اذعان دارند و از سخنانشان این گونه برمی‌آید که تلاش‌های سه ساله گذشته به عنوان «تلاش برای هیچ!» بوده است و رهبر معظم انقلاب نیز براساس همین نظر و دیدگاه مسئولان و فعالان اقتصادی کشور، از برجام به عنوان «خسارت محض!» یاد کردند، آیا افتخارآمیز خواندنِ برجام واقعیت‌های موجود را عوض خواهد کرد؟ آیا با حلوا حلوا کردن برجام، دهان مردم شیرین خواهد شد؟ آیا بیان چنین مواضعی موجب نخواهد شد در مسیر اشتباه رفته، همچنان پیش برویم ؟ وقتی آقای ظریف اذعان کرده از خطوط قرمز نظام عبور کردیم و آخر هفته گذشته نیز در نیویورک هنوز به دنبال گفت‌وگو با جان کری برای بررسی نحوه اجرای برجام است- به گفته خود آقای ظریف و جان کری- باید به چیز افتخار کرد؟ به برجامی که از طرف ما اجرا شده اما هنوز از طرف آمریکا اجرا نشده باید افتخار کرد؟

2- آقای روحانی در سمنان با انتقاد از بیان واقعیت‌های موجود برجام که هیچ مشکل اقتصادی مردم را تاکنون حل نکرده، گفته است تنها سه ماه از برجام گذشته نه 30 ماه‌! اولاً بیان چنین سخنی تند نشان می‌دهد که خود رئیس جمهور هم از عدم تحقق وعده‌هایش برای بهبود شرایط اقتصادی مردم به مدد برجام عصبانی است! اما مشاوران ایشان اجازه اذعان به اشتباه رفتن مسیر و اصلاح وضع موجود را به ایشان نمی‌دهند! و سخنرانی‌های رئیس جمهور را آنگونه که خود می‌خواهند تنظیم می‌کنند نه آنگونه که واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد. ثانیاً آقای روحانی با این جمله، این پیام را به افکار عمومی داد و به مردم فهماند که برای حل مشکلات اقتصادی‌شان باید 30 سال حوصله داشته باشند تا اعتماد آمریکا جلب شود! و حالا حالاها منتظر تحقق نتیجه وعده‌های داده شده ناشی از برجام نباشند. یعنی وعده 100 روزه حل مشکلات اقتصادی، 10 هزار و 950 روزه شد!!!.

ثالثاً ظاهراً صبر آقای روحانی دو برابر صبر اوباما و جان کری است، چراکه آمریکایی‌ها برای تحقق اهداف طراحی کرده خود در برجام که همانا نفوذ در ارکان نظام و تغییر ماهیت جمهوری اسلامی است، فرجه 16-15 ساله در نظر گرفته‌اند و بارها اعلام کردند با اجرای برجام بعد از 15 تا 16 سال نظامی به نام جمهوری اسلامی وجود نخواهد داشت! رابعاً در همین زمینه اظهارات جان کری و سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که گفته‌اند «اوباما اجازه نمی‌دهد پولهای ایران به این کشور سرازیر شود»، قابل توجه است. جان کری تاکید کرده «‌ایران در چهار ماه فقط 3 میلیارد از 150 میلیاردِ پولهایش را دریافت کرده و آزاد شدن پولهای ایران قطره‌چکانی ادامه خواهد یافت». این یعنی اینکه اگر ایران هر چهار ماه 3 میلیارد دریافت کند، دریافت 150 میلیارد می‌شود 200 ماه یعنی 15 تا 16سال!

3- آقای روحانی باردیگر این جمله را تکرار کرد که برخی فراموش کرده‌اند در دولت قبل فروش نفت تا حد غیرقابل تصوری کاهش پیدا کرده بود. در این باره باید گفت آقای روحانی چرا نمی‌گوید وقتی دولت را تحویل گرفت قیمت هر بشکه نفت 120 دلار بود و اکنون به مدد سیاست‌های اشتباه، قیمت نفت به 35 و حتی 25 دلار در هر بشکه سقوط کرده است؟! چرانمی گوید قبلا با فروش 900 هزار بشکه در روز درآمد روزانه کشور 108 میلیون دلار بود اما اکنون اگر فرض کنیم که مسئولان دولتی بتوانند با شعار رفع تحریم ها(فرض محال که محال نیست)، تولید نفت را به 2 میلیون و 500 هزار بشکه در روز برسانند، با قیمت 35 دلار، عایدی کشور میشود 87 میلیون و 500 هزار دلار. یعنی قبلاً بیش از 20 میلیون دلار در روز و سالیانه 7 میلیارد و 200 میلیون دلار بیشتر درآمد نصیب کشور می‌شد، آنهم با فروش نفت کمتری.

4- آقای روحانی در سمنان با تاختن به منتقدان برجام، از غیرت دینی و تعصب ملی سخن گفته که کجا رفته؟. در این باره حرف برای گفتن بسیار است که نیاز به وقت دیگری دارد اما در اینجا باید گفت آقای روحانی! شما زمانی که تمام صنعت هسته‌ای کشور را تعطیل و قلب راکتور اراک را سیمان و تمام اقتصاد کشور را معطل مذاکراتی با «خسارت محض و دستاوردی در حد هیچ» کردند، باید از غیرت دینی و تعصب ملی سخن می‌گفتید!، و باید از ایشان پرسید آنزمان غیرت دینی و تعصب ملی کجا رفته بود؟!

5- آقای روحانی با بیان اینکه اجرای برجام زمانبر است به نوعی اذعان کرده که آنچه می‌پنداشته، محقق نشده. هرچند اوباما هم گفته اجرای برجام زمانبراست، اما سوال اول این است که چرا انجام تعهدات ایران زمانبر نبود، درحالی که اصل اجرای برجام، انجام تعهدات ایران بوده. چگونه میشود جمع آوری صنعت هسته‌ای از سانتریفیوژها گرفته تا سیمان کردن قلب راکتور اراک با سرعتی غیرقابل باور و البته تامل برانگیز، زمانبر نبود و در کمتر از 3 ماه انجام شد اما صدور یک دستور برای لغو تحریم‌ها و برقراری سوئیفت زمانبر است و نیاز به 30 سال زمان دارد؟.چگونه است که صدور دستور لغو تحریم‌ها 30 سال زمان می‌برد اما تصویب قوانین جدید برای تشدید تحریم‌ها یک روزه و یک هفته ایی و نهایتاً یک ماهه اتفاق می‌افتد؟

6- آقای روحانی در سخنان خود درسمنان یک بار دیگر از صادرات آب سنگین و اورانیوم غنی شده سخن گفته است. این سخن همان ضرب المثل رنگ کردن گنجشک بجای قناری است!. اولاً خارج کردن آب سنگین و اورانیوم غنی شده از کشور نه به اختیار و با بازاریابی و انتخاب مشتری از میان مشتریان بازار صورت گرفته بلکه جزو تعهدات دولت بوده و دولت مجبور بود تا برای امضاء برجام این مواد با ارزش را از ایران خارج کند. ثانیاً آیا با تعهداتی که در برجام امضاء کردید می‌توانید از این به بعد آب سنگین و اورانیوم 5 و 10 و 20 درصد تولید کنید که در آینده صادر کنید؟ آنچه از کشور خارج کردید محصول تلاش گذشتگان و شهدایی همچون شهریاری‌ها  بوده است و اکنون دیگر براساس برجام اجازه و اختیار تولید اورانیوم غنی شده 5 و 10 و 20 درصد را ندارید که اسم آن را صادرات بگذارید. ثالثاً یکی از اهداف آمریکا از برجام جلوگیری از پیشرفت ایران از جمله در زمینه هسته‌ای بود تا ایران چنین مواد با ارزشی را در اختیار نداشته باشد و از آنها برای مصارف صلح آمیز دارویی و کشاورزی و صنعتی استفاده نکند، چه برسد به اینکه صادرات هم داشته باشد!

7- آقای روحانی به موضوع ایران هراسی در دنیا نیز اشاره کرده و گفته است برجام توانست جلوی ایران هراسی را بگیرد و با برجام از ایران هراسی عبور کردیم. اولاً ظاهراً این سخن آقای روحانی نشان می‌دهد ایشان رسانه‌های جهان و اظهارات مقامات غربی را رصد نمی‌کنند و مشاورین ریاست جمهوری اطلاعات و اخبار جهان را به درستی در اختیار شان نمی‌گذارند تا بدانند که چگونه به مدد برجام اکنون ایران هراسی در اوج خود قرار دارد و اروپایی‌ها به مدد این ایران هراسی موجبات تیرگی روابط با کشورهای منطقه را فراهم کرده‌اند. ثانیاً اگر برجام جلوی ایران هراسی را گرفته چرا آقای ظریف در سفر هفته گذشته در نیویورک پشت درهای بسته با برخی مقامات آمریکا و شخصیت‌های سیاسی رسانه‌ای این کشور جلسه محرمانه تشکیل داد تا به گفته خودش از موج جدید ایران هراسی پسابرجام جلوگیری کند؟

8- آقای روحانی در سمنان همچنین با انتقاد از بیان حقایق و واقعیت‌های موجود برجام، رسانه‌های منتقد را متهم به آشوب و هرج و مرج رسانه‌ای کرده و نقد برجام را تمام شده  دانسته است. معاون اول رئیس جمهور هم همان روز در کرمانشاه گفته  بیان حقایق و نقد برجام از سوی رسانه‌ها و صدا و سیما موجب می‌شود کارآفرینان احساس کنند که نمی‌شود کار کرد!. هرچند که آقای ظریف قبل از امضاء برجام در سخنانی متناقض با سخنان امروز رئیس جمهور گفته بود زمان نقد برجام بعد از امضاء توافقنامه هسته‌ای است نه در حین مذاکرات !!!، اما اولاً حمایتی که رسانه‌ها و بالاخص رسانه ملی از برجام کردند صدای کارشناسان منصف و بی‌طرف و حتی مردم را هم درآورد که چرا صدا و سیما یکسویه عمل می‌کند و روزی نبود و نیست که انتقادها سرازیر رسانه ملی نشود. ثانیاً این چه توقعی از رسانه هاست که اخبار و واقعیت‌های موجود را سانسور و از مردم کتمان کنند؟!. مگر دانستن حق مردم نیست، آن هم موضوع مهمی با ابعاد ملی و بین‌المللی که تمام زوایای زندگی شخصی و اجتماعی آنها و فرزندانشان را حتی در آینده تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد؟. ثالثاً مگر رسانه‌ها و رسانه ملی را متهم نمی‌کردید که اگر واقعیت‌ها را به مردم نگویند، باعث می‌شود مردم به رسانه‌های بیگانه روی بیاورند؟. رابعاً آنچه که رسانه‌ها بیان می‌کنند از زبان همین کارآفرینان است. همین کارآفرینان و فعالان اقتصادی هستند که در میدان عمل با تشدید تحریم‌ها و وضع تحریم‌های جدید نمی‌توانند معاملات بانکی خود را انجام دهند. خامساً مگر شما نمی‌گفتید باید واقعیت‌ها و حقایق و مشکلات تحریم‌ها را به مردم گفت، اکنون چرا از بیان واقعیت‌ها و مشکلات برجام نگرانید؟!

9- آنگونه که جزئیات امضاء برجام محرمانه تلقی شد، نمی‌توان اجرای برجام را محرمانه انگاشت، چون امضاء برجام روی کاغذ و پشت درهای بسته بود اما اجرای برجام روی زمین و جلوی چشم مردم است و نتایج آن باید برای مردم ملموس باشد. وقتی مردم چیزی روی زمین از نتایج برجام نمی‌بینند چگونه می‌توان واقعیت‌ها را از مردم کتمان کرد! چه رسانه‌ها بگویند چه نگویند. پس رسانه‌ها باید در بیان حقایق و واقعیت‌های موجود روی زمین به وظیفه خود عمل  کنند و نباید آنها را با ایجاد فضای امنیتی و تهدید و ارعاب مجبور به سکوت کرد که این سرآغاز دیکتاتوری در کشور خواهد بود.

10-شاید از این نگاه که برجام توانست بدعهدی آمریکا را بیش از پیش نمایان کند و چهره واقعی بزک شده آمریکا را که برخی‌ها در داخل برای آن تلاش کردند، برای ملت ایران و افکارعمومی جهان آشکارتر کند و برای هزارمین بار مهر تاییدی بر بی‌اعتمادی ملت ایران به شیطان بزرگ بزند، بتوان به آن افتخار کرد.!!

  • «با» یا «بی» برجام؟

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق،۵ اردیبهشت

زمان زیادی از آن روزها که کسانی تحریم گسترده اقتصادی را به ارمغان آورده بودند و به آن «کاغذپاره» می‌گفتند، نگذشته است؛ زمانی که اعلام کردند تحریم بنزین را یک‌شبه با بنزین پتروشیمی حل می‌کنند اما نه تنها این‌گونه نشد که فراورده‌های صادراتی پتروشیمی هم بازارشان را از دست دادند و سلامت مردم در کشور به طور جدی تهدید شد و عواقب ناخوشایندی را به همراه آورد. بزرگ‌ترین درآمد نفتی تاریخ دولت‌ها در کشور، پیش از شدت‌گرفتن تحریم‌ها عاید دولت احمدی‌نژاد شد که برای مردم خروجی نداشت. از سوی دیگر، گروهی ایجاد شد که تحریم به وجود می‌آورند، بعد دورش می‌زنند و از خوان آن بهره‌مند می‌شوند و پای پیاده‌شان را با پورشه عوض و دوردور می‌کنند. پس حتما تحریم برای منفعت‌‌دیدگان خوب است که برجام را «نافرجام» می‌خواهند. اما تحریم‌‌ها اثر هم داشت، اثرش را ملت حس کردند و می‌کنند، نه منفعت‌‌دیدگان.

هر لحظه که برنامه‌های بهره‌گیری از برجام و آغاز ارتباطات بازرگانی و بین‌المللی می‌خواهد سامان بگیرد ناگهان دلواپسانِ منافع فردی سازی تازه کوک می‌کنند، مانعی می‌تراشند و ترمز را می‌کشند و بعد فریاد برمی‌آورند که پس چه شد نتیجه این برجام؟! اکنون این دیپلماسی بدوی عربستانِ سلفی است که در اجلاس کنفرانس کشورهای اسلامی در استانبول برای ایران با این سابقه و قدمت اسلامی مسئله می‌تراشد. هزاران نفر را در مراسم حج در مدینه و مکه می‌کشد، هزاران برادر مسلمان یمنی‌اش را قتل‌عام می‌کند اما در پس یک اشتباه خام در ایران پنهان می‌شود، وامصیبتا سر می‌دهد و ما را محکوم می‌کند. می‌خواهد با قطع رابطه کشورهای اعانه‌بگیری مانند کومور، جیبوتی، اریتره و سودان، ایران را در جهان منزوی کند. هفته گذشته اردن هم به این فهرست افزوده شد و سفیرش را احضار کرد و دو روز گذشته در دوحه خواستند از بازگشت میزان تولید نفت ایران به میزان قبل از تحریم که در دوران تحریم آن سهمیه را از ایران ربوده بودند، جلوگیری کنند؛ مثلا ایران را به‌عنوان مانع‌تراش نزد اعضای اوپک نیز منزوی کنند. در حالی که این روسیه و عربستان هستند که باید تاوان سودجویی‌های نفتی پیشین خود را بپردازند.

جهان را با این بازی‌ها نمی‌توان فریب داد. اکنون حتی متحد سنتی عربستان یعنی آمریکا از دست این شریک بدوی خسته شده؛ چراکه «هرجا سخن از انفجار است نام عربستان می‌درخشد!» اخیرا که در پارلمانشان صحبت از مشارکت عربستان در فاجعه 11 سپتامبر و فجایع تروریستی دیگر به میان آمد، مقامات عربستان بی‌درنگ گفتند اگر مسئله ما را مطرح کنید 750 میلیارد دلار اموال خودمان را در آمریکا می‌فروشیم و چنین و چنان می‌کنیم؛ به این می‌گویند باج‌ستانی به ضرب پول. آمریکا بدین‌ترتیب خود را اسیر ثروت این رفیق خودسر می‌بیند. البته آمریکا نهایتا باکی ندارد، زمانش که برسد بهانه‌ای مانند همین تهدید می‌جوید و همه اموال و دارایی‌های عربستان را نیز یکجا فریز و بلوکه می‌کند و بعد با چند حکم دادگاه بخش آریزونا و آلاسکا و مینسوتا آن را بالا می‌کشد!

اما غربی‌ها از خودسری‌های این شریک بدوی خسته شده‌اند. از انحصارِ وابستگی نفت و گاز به روسیه نیز خسته شده‌اند. به همین دلیل روس‌ها هم با بازی‌های خود می‌کوشند ایران را سرگرم نگه دارند تا از امکان برقراری روابط اروپا و ایران و مثلا فراهم‌آوردن ارسال گاز بیشتر از طریق ترکیه یا نفت و گاز ایران و عراق از طریق سوریه به بازار اروپا جلوگیری شود. این چند جمله را خطاب به دلواپسان می‌نویسم.

اکنون زمانی است که ایران باید بتواند با سیاستی متین و مستقل، خواهان روابط منطقی و محترمانه و متقابل و مستقل با همه جهان و از جمله اروپا باشد. باید بکوشد موانع برقراری روابط مالی و تجاری ایران را که استقلال مالی ما را مخدوش می‌کند برطرف کند. باید در تبلیغات ایران‌هراسی در خارج از ایران و از بی‌پروایی‌های داخلی که آتش بر آسیاب ایران‌هراسی می‌ریزد خودداری کرد. وزیر خارجه در آمریکا در حال برشمردن موانع و تعهدات آنهاست. درست است که ما با امضای برجام تعهداتی برعهده گرفتیم و آنها هم متعهد به برداشتن تحریم‌ها شدند، اما برجام که واکسن مصونیت‌بخش در برابر هرگونه اقدام دیگر ما نیست. ما قربانی موشک‌پرانی از سوی نظامی متجاوز با حمایت مالی و معنوی و علنی کشورهای عربی همسایه بوده‌ایم و کسی هم به فریادمان نرسید. پس حق و وظیفه داریم که بهترین و مؤثرترینش را همراه با هواپیما و کشتی و هر تجهیزات دیگری بسازیم و بیازماییم تا هم دفاع از خودمان را تضمین کنیم و هم بازدارنده تعدی دیگران باشد، اما رعایت مصلحت و پرهیز از عبارات تحریک‌آمیز می‌تواند به تقویت این توان ما بینجامد.

این درحالی است که می‌توان با آرامش و رعایت منافع ملی، به نتایج امیدبخشی دست یافت. در شرایط ستیز و بحران‌آفرینی حتی اگر موفق شویم بزرگ‌ترین صنایع را راه‌اندازی و تولید کنیم، اگر نتوانیم صادر کنیم و بفروشیم و مبادله کنیم، سودی نخواهیم برد. آقایان روحانی و ظریف در این شرایط وظیفه خطیر و مشکلی در پیش دارند که موفقیت در آن مستلزم صدور پیام سازگاری، انسجام و حمایت کارساز و آرامبخش از داخل است.

  • سرپوشي بر اقدامات سعودي

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد، ۵ اردیبهشت

وقتي كه اعلام شد، دولت عربستان سعودي مبلغ ٦٨١ ميليون دلار ناقابل و به صورت «هديه محض» و بلاعوض!! به نخست‌وزير مالزي پرداخته است، همه دنيا شاخك‌هاي خود را سيخ كردند كه قضيه از چه قرار است و كلي سروصدا شد كه آيا اين پول رشوه است يا نه؟ امريكايي‌ها هم وارد ماجرا شدند. الان مساله ديگري پيش آمده و آن اينكه معلوم نيست فرق اين نوع رفتار با رشوه مذكور، حداقل از حيث نتيجه چيست؟

قضيه از اين قرار است كه مجلس نمايندگان امريكا طرحي را در خصوص اخذ غرامت ناشي از اقدامات تروريستي از سعودي‌ها در دستور خود قرار داده است. سخنگوي كاخ سفيد گفته است هرگاه طرح پيشنهادي مجلس نمايندگان براي پيگرد دولت عربستان به تصويب كنگره برسد، رييس‌جمهوري آن را وتو خواهد كرد.

 اين طرح كه توسط هياتي متشكل از نمايندگان هر دو حزب جمهوريخواه و دموكرات تدوين شده، به بازماندگان قربانيان حملات ١١ سپتامبر امكان مي‌دهد، به دليل اينكه اكثر عاملان اين حملات از شهروندان عربستان سعودي بودند، دولت اين كشور را براي دريافت غرامت تحت تعقيب قضايي قرار دهند. همچنين گفته شده كه برخي از افراد متنفذ در عربستان پيش‌تر از حاميان شبكه القاعده بودند. در صورت تصويب اين قانون، اموال عربستان سعودي در امريكا تا زمان پرداخت غرامت، مسدود خواهد شد. علت اصلي ارايه اين طرح نيز گزارشي از ارتباط و حضور مقامات عربستان در ماجراي ١١ سپتامبر است. جالب است كه بدانيم بر اساس آخرين افشاگري‌ها در رسانه‌هاي امريكايي ١٣٠ هزار دلار پول از حساب سفير وقت عربستان در امريكا، به مربي يكي از هواپيمارباها در سن ديگو واريز شده است.

همچنين تعدادي از اعضاي خانواده سلطنتي سعودي ساكن فلوريدا، كمك‌هاي مالي را به تعدادي از هواپيمارباها رسانده‌اند و چند روز قبل از حادثه ١١ سپتامبر، امريكا را ترك كرده‌اند. فراموش نشود كه ١٥ نفر از ١٩ رباينده هواپيما از شهروندان عربستان سعودي بودند. با تمام اينها اراده كاخ سفيد بر مخالفت با اين طرح استوار است. در بيان مخالفت اوباما با اين طرح دو علت ذكر كرده‌اند. علت اول اقتصادي است و اينكه مقامات سعودي تهديد كردند اگر اين موضوع به تصويب برسد بي‌هيچ‌ مقدمه‌اي ٧٥٠‌ميليارد دلار دارايي‌هاي خود را از بورس امريكا خارج خواهند كرد.

علت دوم يك نقد رويه‌اي است كه يكي از مقامات كاخ سفيد در اين باره گفته است كه نگراني دولت امريكا در مورد اين طرح صرفا به وضعيت عربستان سعودي منحصر نمي‌شود. او گفت: «به صراحت بايد بگويم نگراني ما اين است: اگر كشورهاي ديگر هم درصدد تصويب و اجراي چنين قوانيني برآيند، ايالات‌متحده، ماليات‌دهندگان، اعضاي نيروهاي مسلح و ديپلمات‌هاي اين كشور در معرض خطرات بزرگي قرار خواهند گرفت.» ظاهرا منظور اين مقام دفتر رياست‌جمهوري ايجاد سابقه‌اي حقوقي براي مسووليت دولت‌ها در قبال فعاليت‌هاي غيرقانوني اتباع آنها و مسدودكردن دارايي اين دولت‌ها براي پرداخت غرامت به قربانيان چنين فعاليت‌هايي است.»

در مورد علت دوم بايد گفت درست است كه هيچ كشوري حق چنين اقدامات خودسرانه و يك‌سويه‌اي را ندارد، پس چرا همزمان درباره ايران اقدام مشابهي صورت گرفته و خواهان اخذ غرامت از رويدادي هستند كه هيچ سندي دال بر ارتباط ايران با آن ارايه نكرده‌اند و هيچ يك از كساني كه در آن دخالت داشته‌اند، ايراني نبوده‌اند، بنابراين اگر قاعده و علت دوم مبناي رفتار مقامات امريكايي است، در اين صورت اين قاعده عام بوده و شامل همه موارد مي‌شود. پس از آنجا كه مقام مزبور در اين باره كه با اقدام عليه ايران مخالفت كند و جلوي آن را بگيرد، سخني به ميان نياورده مي‌توان نتيجه گرفت كه علت اصلي، عامل اقتصادي است. اگر مساله اول را بپذيريم، در اين صورت تصوير عريان آن چنين است كه عربستان سعودي همان طور كه به نخست‌وزير مالزي هديه مي‌دهد و به طور طبيعي مواضع كشور او را به نفع خود مي‌خرد، اين كار را نه با شخص اوباما كه با كل دولت امريكا انجام مي‌دهد. به عبارت ديگر چون امريكايي‌ها اهل گرفتن رشوه نيستند، يا آنكه جرات گرفتن آن را ندارند، پس رشوه را براي كل كشورشان مي‌گيرند، مثل اين مي‌ماند كه كسي براي خودش دزدي كند و فرد ديگري مثل عياران، مبالغ دزدي شده را ميان مردم تقسيم كند. اصل ماجرا كه ناديده گرفتن اقدامات زشت ديگران به ازاي دريافت پول است فرقي نمي‌كند. اين يادداشت در مقام دفاع از تصويب چنين قوانيني عليه عربستان يا هيچ كشور ديگري نيست.

اينگونه اختلافات بايد از مجاري بين‌المللي حل شود و اگر قرار باشد كه هر كشوري فقط به دليل اينكه قدرت دارد، هر كاري بخواهد انجام دهد، سنگ روي سنگ بند نخواهد شد ولي مي‌توانيم پرسش را به گونه ديگري طرح كنيم. اگر مخالف مصادره اموال سعودي در ايالات متحده هستيم، مخالفتي با اتخاذ مواضع انتقادي عليه عربستان يا حاميان انديشه وهابي و سلفي كه طالبان و القاعده زاييده آن است كه نبايد داشته باشيم. اگر به قول مقام كاخ سفيد، اينگونه اقدامات اوضاع را خراب مي‌كند، پس چرا مواضع سياسي لازم در برابر تروريسم و ريشه آن گرفته نمي‌شود؟ اگر واقعا عربستان سعودي نقشي در ايجاد تروريسم القاعده و داعش و امثال آنها ندارد، پس چه باك از رسيدگي حقوقي؟ و اگر دارد، و نمي‌توان يا نبايد در امريكا به اقدامات قضايي متوسل شد، حداقل اين انتظار هست كه اين همه قربان صدقه سعودي‌ها نروند. در برابر جنايات آنان در يمن سكوت نكنند.

در برابر ريشه‌هاي سلفي‌گري و افراطي‌گري آنان بي‌تفاوت نباشند. نسبت به دخالت‌هاي آنان در كشورهاي منطقه حساس باشند. حداقل اينكه اجازه دهند اسناد ١١ سپتامبر و ارتباط مقامات كاخ سعودي با ١١ سپتامبر روشن شود. اگر هيچ‌كدام از اين كارها را به دليل منافع مادي آنان از عربستان نمي‌كنند، چه دليلي دارد كه خود را سردمدار مبارزه عليه فساد و رشوه سياسي در جهان معرفي كنند؟ واقعا چه فرقي وجود دارد ميان رشوه‌اي كه نخست‌وزير مالزي گرفت با پول‌هاي كلاني كه امريكايي‌ها از عربستان به جيب مي‌زنند؟

تنها فرق اين است كه مبلغ دريافتي امريكايي‌ها بيشتر است و در عين حال ماله‌كشي آنان روي كارهاي عربستان پررنگ‌تر و موثرتر است. يك فرق ديگر هم هست و اينكه خيلي بعيد است عربستان از گروهي مثل القاعده حمايت كند كه در مالزي اقدامي تروريستي انجام دهند و نخست‌وزير آن كشور با گرفتن پول و رشوه حتي شخصي، بر آن اقدام سرپوش بگذارد. ولي متاسفانه اين كار در امريكا رخ داده است. دولت امريكا با كسب امتيازات مادي بر واقعيت ١١ سپتامبر و ساير اقدامات تروريستي جهان و حامي مهم آن عربستان سرپوش گذاشته است. ️ شبكه امريكايي «سي‌بي‌اس» اطلاعاتي را درباره نقش سعودي‌ها در واقعه ١١ سپتامبر و انفجار برج‌هاي دوقلوي نيويورك افشا كرد: انتقال ١٣٠ هزار دلار پول از حساب سفير وقت عربستان در امريكا، به مربي يكي از هواپيمارباها در سن ديگو. تعدادي از اعضاي خانواده سلطنتي سعودي ساكن فلوريدا، كمك‌هاي مالي را به تعدادي از هواپيمارباها رسانده‌اند و چند روز قبل از حادثه ١١ سپتامبر، امريكا را ترك كرده‌اند. ١٥ نفر از ١٩ رباينده هواپيما از شهروندان عربستان سعودي بودند.

  • ضرورت دیپلماسی پیگیرانه ایران در «برجام»

حسن بهشتی‌پور کارشناس مسائل بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران، ۵ اردیبهشت

تعهدات ایران و 1+5 در چارچوب توافق هسته‌ای در حالی مرحله عملیاتی خود را سپری می‌کند که ایران برای اجرایی شدن موفق آن باید سه مسیر همزمان را با طراحی یک مدیریت چندجانبه پیش ببرد.

ابتدا بحث اقتصاد مقاومتی باید به طور جدی در دستور کار مسئولان کشور قرار گیرد تا طرف مقابل دریابد که ابزار تحریم و تهدید نتوانسته برای تحت فشار قرار دادن ایران جهت دست کشیدن از برنامه‌های مسالمت‌آمیز هسته‌ای خود کارآمد باشد و بتدریج به حربه‌ای بی تأثیر تبدیل شده که عملاً دست آنها را برای متوقف کردن اهداف هسته‌ای ایران بسته است.

دوم اینکه برای پیشبرد اجرایی شدن برجام باید مسیر دیپلماسی را به طور فعالانه‌ای به جریان انداخت. یعنی همان مسیری که باعث شد موضوع پرفراز و نشیب چالش هسته‌ای به سرانجام برسد باید در مقطع حساس کنونی بیش از هر ابزار دیگری مورد استفاده قرار گیرد. در همین راستا دیپلماسی ایران باید با پشتیبانی ملت و با اتکا بر وحدت ملی در عالی‌ترین سطوح به گفت‌وگو و مذاکره با طرف‌های مقابل ادامه دهد. امروز برجام با گذر از تمام مراحل قانونی خود به یک سند ملی در داخل کشور تبدیل شده است بنابراین هرگز نباید با وقوع مشکلاتی که بروز آن در مسیر اجرا طبیعی است، اصل آن زیر سؤال رود.

نکته سوم مطالبه‌گری ایران است؛ یعنی ایران باید به طور مرتب در فرآیند اجرایی شدن برجام خواسته‌های بحق خود را به طرف مقابل اعلام کند. یعنی از آنجایی که کشورمان تاکنون به همه تعهدات هسته‌ای خود در چارچوب برجام پایبند بوده است، توپ در زمین طرف مقابل افتاده و آنها هستند که باید تعهدات خود را به نحوی که پیامدهای مثبت آن برای ایران ملموس باشد، اجرایی کنند. بنابراین مسئولان کشور باید در سطحی حداکثری مطالبات خود را از طریق مجاری دیپلماسی و نه از طریق اتهام‌زنی و طرح انتظارات غیرمنطقی پیگیری کنند. باید به صورت یکپارچه مطالبات خود را با تکیه بر توافقات صورت گرفته و متکی به منطق دیپلماسی و نه منطق شعار دنبال کنیم تا به نتیجه برسیم.

این رویکردی است که مسئولان دیپلماسی کشور از زمان آغاز اجرای برجام بخوبی مورد توجه قرار داده‌اند. آقای ظریف بعد از مشکلاتی که بر سر راه مراودات بین بانکی ایران و اروپا تحت‌الشعاع یکی از تحریم‌های اولیه امریکا علیه ایران به وجود آمد، ابتکار عمل خوبی در پیش گرفت و از فرصت حضور در نشست آب و هوا در نیویورک برای مذاکرات مفصل با همتای امریکایی خود بهره برد. بخصوص که زمانبندی این دیدارها به گونه‌ای انجام شد که ظریف و کری یک بار با یکدیگر ملاقات کردند و بعد کری به اجلاس منطقه‌ای ریاض رفت و سپس در بازگشت از این سفر و با در نظر گرفتن شرایط منطقه‌ای مذاکرات مفصل‌تری را در نیویورک با ظریف انجام داد.

مذاکراتی که ظریف تلاش کرد طی آن موانع اجرایی شدن برجام را با بهره‌گیری از زبان منطق رفع کند. هدف این مذاکرات هم ایجاد اطمینان از سوی امریکا برای بانک‌ها و مؤسسات مالی اروپایی و سایر کشورهایی بود که می‌خواهند بعد از برداشته شدن تحریم‌ها با ایران معاملات تجاری انجام دهند. وزیر امور خارجه کشورمان در این ملاقات‌های فشرده با هوشمندی موفق شد با تفهیم این مسأله که ایران به همه تعهدات هسته‌ای خود در چارچوب برجام پایبند بوده و واشنگتن هیچ بهانه‌ای برای مشکل‌تراشی علیه ایران ندارد، طرف امریکایی را در موقعیت انفعال قرار دهد. یعنی حضور بموقع و دیپلماسی مقتدرانه ظریف در نیویورک یک مانور سیاسی خوبی بود که در چارچوب اهداف ایران، مسئولان امریکایی را تحت فشار قرار داد و آنها را وادار کرد با پذیرش واقعیت‌ها، دستورات لازم را برای حل و فصل مشکل پیش آمده بعد از لغو تحریم‌ها به نهادهای مربوطه از جمله وزارت خزانه‌داری امریکا و بخش ویژه‌ای که مربوط به ایران است، صادر کنند.

کد خبر 331572

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha