شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۸:۳۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: در هفته گذشته دولت جورج بوش اقدامات زیادی را انجام داد تا بگوید اوضاع عراق بسیار امیدوار‌کننده است.

از جمله آمارهای ژنرال پترائوس، فرمانده ارشد آمریکا که گفت خشونت کاهش یافته است تا بدین ترتیب عملکرد ارتشی‌ها را موفقیت‌آمیز جلوه دهد.

روزنامه برلینر سایتونگ در سرمقاله خود شنبه 15 سپتامبر (24 شهریور) نوشت، چند روز بعد از این گزارش بوش اعلام کرد 5700 سرباز آمریکایی را تا پایان سال جاری میلادی از عراق خارج می‌کند و این را پیامد منطقی موفقیت‌های راهبرد جدید خود خواند.

اما هر دو این‌ها اشتباه کردند. عقب‌نشینی سربازان پیامد موفقیت‌ها نیست، بلکه یک ضرورت است. اگر آمریکا مدت خدمت نیروهای اضافی خود را تمدید نمی‌کرد، سال آینده باید این سربازان از عراق خارج می‌شدند. بدین ترتیب آنها نمی‌توانستند بر شمار نیروهای نظامی خود بیفزایند. خروج از عراق بیشتر از روی جبر بود تا اختیار و این راهبرد دولت بوش جدید نیست.

در واقع بوش در لابه‌لای هشت سخنرانی‌اش درباره عراق تقریبا به طور دقیق همان چیزی را گفته است که در اولین سخنرانی خود درباره عراق گفت: «پیگیری مسیر.» تنها تفاوت پیگیری مسیر در مقایسه با چهار سال پیش این است که پیگیری مسیر جدید کمتر شبیه مسیری است که قبلا پیگیری می‌شد.

ظرف شانزده ماه آینده رییس جمهوری جدید به کاخ سفید اثاث کشی می‌کند و عراق همان طور که خود بوش گفته است‌ «حتی پس از دوران ریاست جمهوری من صاحب نقش خواهد بود.» هر کس که در سال 2009 به این سمت انتخاب شود، 100 هزار سرباز آمریکایی را در کشاکش جنگی داخلی خواهد یافت. این که او چگونه به تشدید اوضاع دامن بزند یا خروج نیروها را پیگیری کند، مشکل خودش خواهد بود.

پترائوس در گزارش خود پیشنهاد کرده است که به راهبرد وی زمانی معادل 12 تا 18 ماه داده شود، یعنی درست همان مدت زمانی که جورج بوش رییس جمهور آمریکاست. با توجه به لحن پترائوس، گفتمانی که از «فرصت تازه»، «موفقیت» و «بارقه نور» استفاده می‌کند، مشخص است که بوش چه نگرشی به عراق خواهد داشت. این نگاه یک برنده است.

بوش در آخرین سخنرانی‌اش این گونه گمانه‌زنی کرده بود که زمانی که از سمت خود کنار می‌رود، آمریکا مسیر موفقیت را می‌پیماید. این که بعد از آن چه اتفاقی رخ دهد، موردی نیست که او درباره آن گمانه‌زنی کرده باشد.

در ویتنام هم همین طور بود. در آنجا هم رییس جمهور‌ها مشکل را به جانشین خود واگذار کردند. کندی به جانسون و جانسون به نیکسون. نیکسون با شعار هنوز امیدی هست چند سالی را سپری و هزاران آمریکایی را قربانی کرد تا آن که سرانجام به «صلحی محترمانه» رسید.

بوش نخواهد توانست تصویر خود را در تاریخ تغییر دهد، حتی اگر راهبرد انتظار را دنبال کند. جنگ عراق، جنگ بوش است. وی خود آن را آغاز کرد و مسوول پیامدهایش است. او تا امروز بیش از هر شخص دیگری در ایمان به پیروزی مصمم بوده است. با این حال تعجب‌آور است که او کم‌ترین کار را برای این امر نکرده است.

اگر بوش واقع بخواهد چیزی را تغییر دهد، باید موفقیت‌های نظامی راهبرد پترائوس را نشانه‌ای از شکست دانسته و ابتکاری دیپلماتیک را پی‌ریزی کند. اگر بوش واقعا قصد پیگیری راهبردی جدید را دارد، باید تلاش کند تا سوریه و ایران را نیز در آن دخیل کند.

بوش باید به کشورهای منطقه یادآور شود که عراقی آشفته در راستای منافع آنها نیست. او همچنین باید تلاش کند تا متحدانی مانند فرانسه و آلمان را نیز به سوی خود جلب کند تا بر یافتن راه حلی تاثیر گذار باشند. زیرا عراقی آشفته به سود آنها نیز نیست.

گرچه دولت بوش در دوره دوم همه تلاش خود را کرد، اما رییس جمهور آمریکا موفق نشد که شیوه تفکر نومحافظه‌کاران را کنار بگذارد. او به جای گفت‌وگو با ایران و سوریه به تهدید آنها پرداخت. به مدد موفقیت‌ها پترائوس، بوش معتقد است که آمریکا می‌تواند تنهایی مشکل عراق را حل کند.

این که چنین فکری تا چه اندازه غلط است، هم اکنون نیز خود را نشان داده زیرا این ژنرال به عراق بازگشته است.

کد خبر 31461

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز