سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۵:۰۸
۰ نفر

اکرم محمدی: میهمان ما بودند. به نمایندگی از خانواده بزرگ 15 نفره‌شان به همشهری خانواده آمده بودند تا از روزهای قهرمانی بگویند.

دکتر نفرزاده مدیر و سرپرست تیم که پدر و بزرگتر تیم به حساب می‌آید، اشکان درخشان کاپیتان تیم و برادر بزرگتر بچه‌ها، فرهاد قائمی مصدوم تیم که با عصا آمد و وحید ابوالفضل معصوم‌زاده کم حرف که به قول دکتر نفرزاده با ماساژهایش بچه‌ها را سرحال و آماده مسابقه کرد.

 از روزهای اول تا قهرمانی گفتند، از بازی سرنوشت‌ساز مقابل لهستان و فرانسه تا فینالی رویایی مقابل چین. اشکان درخشان و فرهاد قائمی دو والیبالیست ستاره قهرمانی مسابقات والیبال نوجوانان جهان به نمایندگی از بقیه بچه‌ها از شادی‌ها و سختی‌هایشان گفتند. از 12 پسری که برای قهرمانی از خیلی چیزها گذشتند تا قهرمان مسابقات نوجوانان دنیا در مکزیک باشند.

  • حالا که از بچه‌های تیمتان دور شده‌اید، دلتان برای همدیگر تنگ نشده؟

اشکان درخشان: چرا خیلی. ما یک سال و نیم با هم بودیم، مثل یک خانواده، پسرهای یک خانواده. دور هم یک سال و نیم زندگی کردیم، تمرین کردیم، مسابقه دادیم، بردیم، باختیم و قهرمان جهان شدیم.

روزهای خوبی با هم داشتیم. یک سال و نیم خیلی زیاد است، اینکه صبح تا شب با هم باشی. بعضی از اعضای خانواده‌ها این قدر که ما کنار هم بودیم، با هم نیستند. حالا هم طبیعی است که دلمان برای هم تنگ شود. البته تلفنی احوال هم را می‌پرسیم.

قائمی:‌ برای گنبدی‌ها که دلم تنگ نمی‌شود. چون حداقل روزی 4 بار آنها را می‌بینم. از وقتی که از مکزیک برگشته‌ایم فقط جشن و میهمانی است. آنها هم که هستند، فقط دلم برای بچه‌های دیگر مثل علیرضا جدیدی، غیاثی و اشکان و بقیه تنگ می‌شود.

  • این یک سال و نیم که می‌گویید، چه جوری گذشت؟

درخشان:‌ سخت بود ولی خب ما هدف داشتیم، می‌گذشت دیگر. روزی 10 ساعت که تمرین می‌کردیم. بعد هم دوش می‌گرفتیم، شام می‌خوردیم، نماز جماعت می‌خواندیم و می‌خوابیدیم، همین. آن قدر خسته بودیم که کار دیگری نمی‌توانستیم انجام بدهیم. فقط دنبال یک فرصت می‌گشتیم که بخوابیم.

قائمی:‌ با هم بودن خیلی خوب بود. من که زمان استراحت را بیشتر یا با بچه‌ها بودم یا کتاب‌های درسی‌ام را می‌خواندم. بعضی روزها هم با بچه‌ها به دریاچه آزادی می‌رفتیم و گشتی می‌زدیم.

  • گفتید درس. خانواده‌ها چطور با این موضوع کنار آمدند، اینکه بچه‌هایشان حداقل 2 سال از درس و تحصیل دور باشند؟

قائمی: من به خانواده‌ام قول دادم درسم را می‌خوانم. حالا اگر نمره‌های آن چنانی نمی‌گرفتم ولی تجدید هم نمی‌آوردم. خانواده من یک خانواده حرفه‌ای والیبال است. آنها خودشان علاقه داشتند، برای همین هم به من اجازه دادند در مسابقات آموزشگاه‌های ایران شرکت کنم.

درخشان: خانواده من هم ورزشکار هستند. پدرم از پیشکسوتان والیبال شهریار است، مادرم هم ورزش می‌کند. برای همین هیچ وقت جلوی پیشرفت مرا نگرفتند. پدرم آرزو داشت من قهرمان جهان شوم. درسم را هم می‌خوانم. الان پیش دانشگاهی هستم.

  • چند سال است که والیبال بازی می‌کنید؟

درخشان: من از 14 سالگی شروع کردم. یک سال آموزش دیدم، بعد هم که حرفه‌ای بازی کردم. البته از بچگی با پدرم والیبال بازی می‌کردم ولی حرفه‌ای نبود. من با توپ والیبال بزرگ شدم. همیشه در خانه یک توپ والیبال داشتیم.

قائمی: من هم همین طور. ما همیشه در حیاط خانه‌مان والیبال بازی می‌کنیم. حتی مادر و خواهرم هم بازی می‌کنند. یک طناب می‌بستیم و بازی می‌کردیم. کری هم می‌خواندیم. والیبال ورزش اول ترکمن‌هاست. حتی در مراسم عروسی هم والیبال بازی می‌کنند. یک سنت شده دیگر، بین فامیل عروس و داماد و بقیه میهمان‌ها و ... بچه‌های گنبد و بندرترکمن در زمین‌های خاکی والیبال بازی می‌کنند. والیبال در خون ماست.

  • غیر از شما چند بازیکن دیگر از گنبد داشتیم، درست است؟

قائمی: بله؛ 4 بازیکن دیگر هم در تیم بودند. ما همه از بچگی با هم والیبال بازی می‌کردیم. برای همین خیلی با هم هماهنگ بودیم.
درخشان: بچه‌های گنبدی خیلی از همدیگر حمایت می‌کردند ولی با این حال خیلی برای هم کری می‌خواندند. همین جو اردو را خیلی جالب و بامزه کرده بود. کل‌کل بچه‌ها واقعا دیدنی بود.

  • حالا کمی درباره مسابقات مکزیک صحبت کنیم. اصلا فکر می‌کردید قهرمان جهان شوید؟

دکتر نفرزاده: از همان روزهای اول که با آقای داورزنی رئیس فدراسیون والیبال صحبت می‌کردیم، هدفمان قهرمانی بود. ما در 2 دوره قبل دو مدال نقره و برنز گرفته بودیم و اگر می‌خواستیم در مکزیک به جمع 4 تیم برسیم، کار بزرگی بود ولی جدید نبود.
با بچه‌ها هم که حرف زدیم از قهرمانی گفتیم. برنامه این بود که این تیم را برای المپیک 2012 لندن آماده کنیم.

قائمی:‌ وقتی به نیمه نهایی رسیدیم. همه گفتیم حالا که یکی از 4 تیم اول دنیا هستیم چرا تیم اول نباشیم. هم قهرمان می‌شدیم هم افتخار بزرگی برای کشورمان به دست می‌آوردیم.

درخشان: من در دوره قبل که نایب قهرمان دنیا شدیم هم حضور داشتم. برای همین خیلی دوست داشتم قهرمان شویم. ما خیلی زحمت کشیده بودیم. یک سال و نیم زندگی در خوابگاه و تمرین کردن کم نیست. ما باید مزد تلاش‌ها‌یمان را می‌گرفتیم.

  • بقیه تیم‌های حاضر در مسابقات چه نظری روی تیم داشتند؟

دکتر نفرزاده: ببینید، درست است که ما 2 مدال نقره و برنز مسابقات جهانی را داشتیم، ولی والیبال ما آن قدرها هم شناخته شده نبود. تیم‌های مطرحی مثل برزیل، ایتالیا، روسیه، فرانسه و حتی چین با چندین سابقه قهرمانی خیلی شناخته شده‌‌تر هستند. قبل از شروع مسابقات وقتی با مربی‌های تیم‌های دیگر صحبت می‌کردم، هیچ کدام برای ما شانسی قائل نبودند.

همه تیم‌های برزیل، روسیه و آرژانتین را شانس قهرمانی می‌دانستند. یک روز به سرمربی تیم آلمان گفتم درست است که این 3 تیم بهترین‌های دنیا هستند ولی در این مسابقات باید مواظب تیم‌های آسیایی باشید. آن روز به حرف من خندید ولی روز مسابقه فینال که ایران و چین به مصاف هم رفتند، مربی آلمان به من گفت: حالا می‌فهمم حرفت درست بود.

  • کدام مسابقه بیشتر از بقیه یادتان ماند؟

درخشان: بازی با فرانسه. یک جوری بازی سرنوشت ما بود. با یک برد باید برای مدال طلا و نقره بازی می‌کردیم با یک باخت هم باید می‌رفتیم برای سومی و چهارمی برای همین خیلی استرس داشتیم. ولی آن قدرها که فکر می‌کردیم هم بازی سختی نبود. خیلی راحت برنده شدیم.

قائمی:‌ من بازی با لهستان را خیلی دوست دارم. ست 4 و 5 عقب افتادیم. خیلی بازی سختی بود. یک امتیاز ما می‌گرفتیم، یک امتیاز لهستانی‌ها. واقعا خدا کمکمان کرد که بردیم. لهستانی‌ها خودشان باورشان نمی‌شد باخته‌اند. ما یواش یواش بالا رفتیم و بردیم.

  • و بازی فینال؟

درخشان: فینال که محشر بود. انگار سالن مال ما بود. ایرانی‌های زیادی برای تشویق ما آمده بودند و واقعا همه سنگ تمام گذاشتند. نگذاشتند ما احساس غربت کنیم. البته خود مکزیکی‌ها هم خیلی به ما لطف داشتند.

قائمی: من به فینال نرسیدم. پایم را ببینید. روز بازی با فرانسه آسیب دیدم. حیف شد، ولی خیلی خوشحال شدم.

  • راستی آقای نفرزاده شما چطور 12پسر نوجوان و پرانرژی را کنترل کردید؟

از بچه‌ها که پرسیدید چطور یک سال و نیم را در اردو گذرانده‌اید یاد زندگی خودم افتادم. من هم در این یک سال و نیم و حتی زودتر از آن متعلق به تیم ملی نوجوانان بودم. واقعا از همسرم تشکر می‌کنم که در یکی - دو سال گذشته  با نبود من مسئولیت خانه و زندگی را قبول کرد و با تنهایی‌ها ساخت.

 من در یک سال و نیم گذشته پدر یک خانواده دیگر یعنی تیم ملی نوجوانان و 12 پسر پرانرژی بودم. من از همان روز اول به عنوان مدیر و سرپرست به این موضوع رسیدم که هر کدام از این بچه‌ها روحیه خاص خودش را دارد و باید با هر کدام به یک نوع ارتباط برقرار کنم. این بچه‌ها خیلی زود اوج می‌گیرند، خیلی زود هم می‌شکنند.

برای همین سعی کردم جای خالی بزرگتر را برایشان پر کنم. تا جایی که می‌توانستم مشکل‌هایشان را حل می‌کردم. حداقل این احساس منفی را نداشتند که کسی بالای سرشان نیست و به آنها توجه نمی‌کند. ولی انصافا بچه‌ها فرزندان خوبی برای من بودند. ما ارتباط خوبی با هم داشتیم.

رابطه‌ ما پدر و فرزندی بود. من این عشق و علاقه 2 طرفه را می‌دیدم. همین موضوع هم بزرگ‌ترین عامل موفقیت تیم ما بود. واقعا این 12 پسر خیلی خوب بودند؛ از نظر فرهنگی و شخصیتی روحیه خوبی داشتند و بزرگ بودند. از آن حالت بچگی بیرون آمدند و بعد از قهرمانی مرد شدند.

  • گفتید قهرمانی. انتظار چنین استقبالی را داشتید؟

نفرزاده: نه. جمعیت خیلی زیادی به فرودگاه آمده بودند. من فکر نمی‌کردم؛ ولی خب ما بالاترین مدال ورزشی و باارزش‌ترین مدال ورزش ایران در والیبال را به دست آورده بودیم. برای همین عجیب نبود.

درخشان: برای من هم خیلی جالب بود. البته من دیروقت رسیدم خانه. ولی به خاطر نیمه شعبان و تولد حضرت مهدی همه جا را چراغانی کرده بودند. کمی هم برای من ریسه کشیده بودند و پلاکارد زده بودند.

قائمی: من که فکر نمی‌کردم چنین استقبالی ببینم. سالن المپیک گنبد که بزرگ‌ترین سالن شهر ماست، پر بود از همشهری‌هایم که برای استقبال از من و بقیه بچه‌های گنبد آمده بودند. فرماندار و بقیه مسئولان استان گرگان هم بودند. خیلی خوب بود. یک حس خاصی داشتم. انگار رو هوا بودم.

  • حالا در این استقبال‌ها، قول پاداش و جایزه‌ای هم دادند؟

دکتر نفرزاده: ما در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی هستیم. ما با این مدال طلا دل همه مردم ایران را شاد کردیم. همه مردم ایران به هم نزدیک‌تر شدند. طوری که با آن اتحاد به فرودگاه آمدند و از ما استقبال کردند. خب اتحاد ملی یعنی همین دیگر. پس ما دین خود را ادا کردیم. ببینید این بچه‌ها نزدیک به 2 سال از تمام کار و زندگی‌شان گذشتند.

نمی‌گویم برای پاداش و جایزه، قهرمان شدیم نه. ولی خب این طلا که جایی نیفتاده بود که ما برویم و برداریم. زحمت کشیدیم و از خیلی چیزها گذشتیم. حالا نوبت مسئولان است که از این بچه‌ها قدردانی کنند.

درخشان: والله ما که در مکزیک بودیم، تلفنی به ما قول می‌دادند، ولی وقتی وارد تهران شدیم کسی چیزی نگفت. ما از فدراسیون که توقع نداریم. فدراسیون تا جایی که در توان داشت برای ما هزینه کرد. حالا نوبت مسئولان سازمان است. نمی‌دانم شاید هم کار مهمی نکرده‌ایم.

قائمی: (سکوت کرده و بعد هم فقط لبخند می‌زند).

کد خبر 31456

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز