چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۴
۰ نفر

همشهری دو - روحینا مجیدی: مقاومت و مبارزه، با او معنی می‌شود؛ سمبل دلاوری در آذربایجان است و شجاعت او بی‌بدیل.

حجت‌الاسلام والمسلمین، غلامرضا حسنی

اگر چه همواره اسلحه به‌دست بوده و در ميادين جهاد و دفاع حضور داشته اما درون او عاري از خشونت است و پاك‌ترين احساس‌ها در چهره و كردارش جاري بوده و همين پاكي او را به يك انقلابي اصيل و مدافع سرسخت انقلاب تبديل كرده است. رستم تاريخ آذربايجان گويي هميشه براي وطن مرگ را در آغوش گرفته و در برابر هر دشمن و متجاوزي به خاك مقدس ايران قامت راست كرده و سبكبال و با تمام قوا جنگيده است. شهامت و شجاعت او در جغرافياي واژگان نمي‌گنجد. نام حسني خود مفهوم هرآنچه بايد گفته شود، است. حجت‌الاسلام والمسلمين غلامرضا حسني، مرد روزهاي سخت آذربايجان بي‌هيچ ترديدي محبوب‌ترين چهره مردم اين ديار است؛ او را پشتيبان خود مي‌دانند؛ او را تاريخ آذربايجان مي‌دانند؛ او را ريشه اين استان مي‌نامند و وامدار جهادها و ايثارگري‌هايش هستند. چندصباحي است كه اين مجاهد نستوه با بيماري دست‌و‌پنجه نرم مي‌كند اما خم به ابرو نياورده است. همان آرامش هميشگي را مي‌توان به وضوح در چهره او ديد اما همين آرامش با تمام مردم آذربايجان‌غربي غريبه شده است. مردم درد مي‌كشند از اينكه اسطوره خود را بر بالين بيماري مي‌بينند؛ درد مي‌كشند از اينكه كلام ملاحسني شور و شوق هميشگي را ندارد.

  • مردانگي يك نوجوان

حجت‌الاسلام والمسلمين حسني، 88ساله اهل روستاي بزرگ‌آباد اروميه است و تنها 12 بهار را در زندگيش تجربه كرده بود كه خزان پدر را به چشم مي‌بيند و از آن پس مي‌شود مرد خانه، همراه مادري مي‌شود كه مرامش آموختن است و راه انبيا را پيش گرفته و نقش معلم را در روستايشان دارد. پيشه اصلي آنها كشاورزي بود و در اين امور كمك حال مادرش شد.

  • آغاز ظلم‌ستيزي

14ساله بود؛ شايد جوانه‌هاي مردانگي هنوز بر صورتش سبز نشده بود كه اسلحه به كمر مي‌بندد تا سرباز خان واده‌اش باشد و هيچ‌گاه جاي اسلحه در پهلوي او خالي نماند. 4سال ديگر مي‌گذرد و تكاپوي درون او براي آزادي‌خواهي آشكار مي‌شود و عليه حكومت پهلوي مبارزه مي‌كند. 15سال بيشتر نداشت كه شجاعتش و خوي مبارزه با ظالم او را در معرض خطر اعدام حزب توده و دمكرات قرارمي‌دهد اما ايمان راسخ قلبي‌اش به خدا و دينش معجزه پروردگار را برايش رقم مي‌زند تا غائله ختم به خير شود.

  • شاگردي در مكتب بزرگان

تا ششم ابتدايي درس مي‌خواند و علاقه‌اش به فراگيري دروس معنوي او را عازم حوزه علميه اروميه و سپس قم مي‌كند. شايستگي‌هايش وي را در 22سالگي به مديريت مدرسه‌اي كه در آن درس مي‌خواند مي‌رساند. آقاي حسني در سال 1330 براي ادامه تحصيل به قم مي‌رود و شاگرد كلاس‌هاي درس امام‌خميني‌(ره)، علامه طباطبايي، مرحوم شريعتمداري، دكتر مفتح و مرحوم داماد مي‌شود.

  • عطش خدمت به زادگاه

خدمت به مردم شهر و روستايش اولويت زندگي او مي‌شود و به بزرگ‌آباد بازمي‌گردد؛ بي‌خبر از آنكه تاريخ‌ساز آينده اين شهر و ديار خواهد شد. خانه‌اي در اروميه اجاره مي‌كند. به‌دنبال آسيب‌شناسي زندگي مردم و گره‌گشايي از كار آنها مي‌افتد و به‌همين دليل نيز در سال 1338 مجوزدفتر ازدواج و طلاق را اخذ مي‌كند تا به دور از انگيزه‌هاي مالي به نابساماني‌هايي كه در اين زمينه براي مردم و جود داشت خاتمه بدهد. هنوز هم دفتر ملاحسني، فعال و نقطه آغاز زندگي مشترك بسياري از جوانان اين شهر است و هنوز هم جوانان سال‌هاي دوري هستند كه افتخارشان مهر و امضاي آقاي حسني بر سند ازدواجشان است.

  • تربيت ياران مسلح

نهضت روحانيت در قم آرام آرام آغاز به فعاليت مي‌كند و حسني به‌واسطه مشاركت در اين نهضت ممنوع‌المنبر مي‌شود. او بيدي نيست كه با اين بادها بلرزد و در روستاي بزرگ‌آباد مشغول اداي دين به اسلام مي‌شود. بعدها به خدمت امام‌خميني‌(ره) مي‌رسد و در برابر پرسش امام مبني بر چرايي تربيت افراد مسلح و تهيه اسلحه مي‌گويد: «براي سرنگوني شاه» و لبخند امام، اشتياقش را براي ادامه مسير دوچندان مي‌كند و با اذن امام اقامه نمازجمعه را در روستاي بزرگ‌آباد نيز آغاز مي‌كند. روزها مي‌گذرد و او شيفته و شيداي نواب‌صفوي مي‌شود. مي‌گويد: «با اينكه خيلي به آيت‌الله بروجردي علاقه داشتم دلم با فدائيان اسلام بود» و چه طرفدار عاشقي كه همه زندگيش را از اسلام و انقلاب و از‌آن اسلام و انقلاب مي‌داند. در اين سال‌ها دستگيري و شكنجه روحي و جسمي را تجربه مي‌كند اما موجي است كه باز نمي‌ايستد.

  • بدعت شكني در منبر

كوه‌هاي‌ ماه‌داغي مخفيگاه او در برابر دشمنان و محل آموزش‌هاي نظامي به يارانش بود. منبر نه‌تنها محل جنگ نرم وي از طريق سخنراني براي برهم زدن تار و پود حكومت طاغوت محسوب مي‌شد بلكه محل جنگ سخت وي براي آموزش مسائل نظامي و استفاده از سلاح نيز به‌شمار مي‌رفت. جمله «مردم اين يك تفنگ است؛ نوك مگسك، قلب شاه!» روي منبر او كافي بود تا از يك سو ترس بر جان و روح حكومت طاغوت بيفتد و از سويي ديگر اشتياق مردم براي آموختن و سرباز اسلام و انقلاب شدن بيشتر شود.

  • آغازگر نخستين قيام مسلحانه

سال 57 فرامي‌رسد و ملاحسني نخستين قيام مسلحانه را عليه رژيم شاه رقم مي‌زند و بازهم براي تاريخ انقلاب اسلامي ايران افتخارآفريني مي‌كند. در تعقيب و گريزها نه فرار مي‌كند و نه عقب‌نشيني. سنگر مي‌سازد و در مسجد اعظم اروميه كه سال‌ها پايگاه فعاليت‌هاي وي بود، مردانه در كنار ياران مسلحش مقابل يورش تانك‌هاي ارتش مي‌ايستد و آنها را مجبور به گريز به پادگانشان مي‌كند. حسني با نمادهاي طاغوت نيز مي‌جنگد. مجسمه شاه را در ميدان شهر تيرباران مي‌كند و دشمن را مجبور مي‌كند تا مجسمه اصلي شاه را در ميدان انقلاب كنوني با دست خود نابود سازند. انقلاب پيروز مي‌شود و چشم حسني همچون بسياري از ياران امام خميني(ره) به اين واقعه بزرگ تاريخ روشن مي‌شود اما مبارزات حسني همچنان ادامه دارد. با دشمنان و بدخواهان انقلاب و هرآنكه هدف تخريب اين نظام مقدس را دارند، ستيز مي‌كند.

  • ما هم مثل حسني بايد مسلح شويم

ملاحسني به همراه تعدادي از علما به حضور امام‌خميني‌(ره) كه هميشه از عشق و علاقه خود به ايشان صحبت مي‌كنند، مي‌رسد. محافظان امام با مسلح بودن شيخ مخالفت مي‌كنند اما امام‌خميني(ره) به حاج احمدآقا مي‌فرمايند: «بگذاريد بيايد. من ايشان را از قبل انقلاب مي‌شناسم» و بعد از ديدار، حضرت امام فرمودند: «ما هم مثل حسني بايد مسلح شويم». از همان روزهاي اول انقلاب با حكم امام خميني‌(ره) نماينده ايشان در اروميه شد. براساس اين حكم، وظيفه برگزاري نمازجمعه‌ها بر دوش او بود.

  • گرفتن زهرچشم از دشمن

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، غائله گروه‌هاي تجزيه‌طلب دمكرات كومله، شمال‌غرب كشور را فراگرفت و گروه‌هاي تجزيه‌طلب درگيري‌هاي مسلحانه در شهرهاي غرب كشور به‌ويژه آذربايجان‌غربي را آغاز كردند. تجزيه‌طلب‌ها، حتي به قصد تصرف اروميه نيز پيش آمدند و درگيري‌هاي مسلحانه در بخش بند و خيابان دانشكده اروميه آغاز شد. حسني در آن زمان، خود سلاح به‌دست گرفت و به جنگ با تجزيه‌طلبان رفت. حتي زماني كه شهر نقده در نزديكي اروميه به محاصره تجزيه‌طلبان درآمد، حسني تفنگش را برداشت و خطاب به مردم گفت: «من در حال عزيمت به سمت نقده هستم. هر كس مي‌آيد، بيايد». و بدين‌ترتيب براي دفاع از حق مردم سينه سپر كرد و سپاهي از نيروهاي مردمي با فرماندهي حسني كه سوار بر نفربر شده بود، تشكيل و شهر آزاد شد.

  • سربازي جان بر كف و پدري داغدار

حديث ايمان و ايستادگي، عزم راسخ و اراده‌اي پولادين همگي ختم به ملاحسني است. انقلاب، اولويت نخست او بوده و هست و در اين خصوص با احدالناسي شوخي ندارد. انقلاب براي او عزيز است همچون فرزندش و زماني كه فرزند ديگرش رشيد در برابر انقلاب ايستاد، اين موضوع را برنتابيد و حكم دستگيري رشيد حسني را صادر كرد. او را دستگير و بعد اعدام كردند.

  • با من طرفيد

زماني كه ايادي حزب خلق مسلمان در تبريز ساختمان راديو و تلويزيون را تصرف كردند و اعلاميه‌هاي حزب كومله و دمكرات به پشتيباني از آنها در آنجا خوانده و پخش شد، سردمداران اين حزب در اروميه نيز مي‌خواستند شبيه همين كار را انجام بدهند و در اين بين ملاحسني اسلحه كلاش به‌دست در داخل ساختمان تلويزيون نشست و گفت: «هر كس نزديك اين ساختمان بشود، با من طرف است و با اين اسلحه فقط يك گلوله به مغزش خالي خواهم كرد». اين پيام با تصوير در سرتاسر استان پخش شد و آنها در دخمه‌هاي خود زمينگير شدند.

  • جنگ با هواپيماهاي جنگي

در انتخابات نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي به‌عنوان نماينده مردم اروميه به مجلس راه يافت و وارد كميسيون دفاع شد. در اواخر شهريور‌ماه 1359، در آغاز جنگ تحميلي كه هواپيماهاي صدام براي نخستين‌بار به فضاي شهر تهران تجاوز كردند خود را به پشت‌بام مجلس ‌رساند و با مسلسلي كه در پشت‌بام مجلس كار گذاشته بودند، با هواپيماهاي جنگي به ستيز برخاست و آنها را به رگبار بست. صداي اين رگبار بي‌امان، در سالن‌هاي مجلس پيچيد و ترس برخي نماينده‌ها را به‌دنبال داشت. در آن حمله، آسيبي به مجلس نرسيد. حسني بعد از رفع خطر، به ارتش رفت و 2قبضه ضد‌هوايي 4لول تحويل گرفت و در پشت‌بام مجلس مستقر كرد اما به‌دليل افزايش ناآرامي‌ها در آذربايجان‌غربي كار در مجلس را رها كرد و عازم خط مقدم مقابله با اشرار و تجزيه‌طلبان شد.

  • تيزهوشي مانع از گزند دشمن

بارها در خطوط مقدم جنگ با اشرار، مورد اصابت گلوله و تركش قرار گرفت اما تقدير اين بود كه وي به شهادت نرسد ولي حجت‌الاسلام حسني شاهد شهادت ياران بسياري از نزديكان خود بود. علاوه بر آن حجت‌الاسلام حسني چندين بار مورد سوءقصد و ترور قرار گرفته و هر بار به سبب مسلح‌بودن خود و تيزهوشي و آشنايي با فنون جنگي كسي نتوانسته به وي گزندي برساند.در همين ارتباط در 13مرداد 1360حجت‌الاسلام حسني در خيابان نظام‌الملك تهران ترور شد و در اين واقعه خودش شخصا با تروريست درگير شد و دقايقي به تبادل آتش با يگديگر پرداختند. در اين حادثه حسني و پسرش به‌شدت زخمي شدند به‌طوري كه مجبور شد براي مداواي زخم‌هايش به ايرلند سفر كند. وي در ايام معالجات تصميم گرفت براي شيعيان آن كشور مقر و پايگاهي بسازد و مدتي بعد خانه اهل‌بيت(ع) را براي شيعيان آن كشور راه‌اندازي كرد.

  • حسني كفن‌پوش

در پي دستگيري عبدالله اوجالان، رهبر پ.ك.ك، توسط نيروهاي امنيتي تركيه در سال 1377 گروه‌هاي شبه‌نظامي وابسته به آن، وارد اروميه شدند و درگيري‌هاي مسلحانه و ناآرامي‌هاي وسيعي را در سطح شهر به راه انداختند. سطح آشوب‌ها به حدي بود كه نيروهاي انتظامي و نظامي ناگزير شدند با تمام توان و حتي با ياري نيروهاي كمكي وارد عمل شوند ولي كنترل اوضاع دشوار بود. اينجا بود كه شيرمرد 71ساله آذربايجان، بار ديگر وارد گود شد. عمامه‌اش را شكافت و تبديل به كفن كرد و اعلام كرد كه خود به ميدان مي‌آيد. خبر به شبه‌نظاميان وابسته به پ.ك.ك رسيد. آنها حسني را خوب مي‌شناختند و حساب كار دست‌شان آمد. غائله را پايان دادند و از شهر گريختند. در اين سال‌ها ملاحسني شد پدر مردم آذربايجان، پشتيبان هر كسي كه ظلمي بر او روا مي‌شد و آبي بر آتش دست‌درازان به امنيت آذربايجان. مدال شجاعت بر گردن آويخت و نامش در ذهن همه مردم ثبت شد اما همچنان خاك زمين‌هاي كشاورزي برايش حكم كيميا را دارد. خودش را مبرا از درآمد دولتي كرده است. خودش را روحاني كشاورز مي‌داند و از اين كسبش نه‌تنها خانواده‌اش كه سربازان 8سال دفاع‌مقدس و هر آنكه دستش به دهانش نمي‌رسد، بهره‌مند هستند.

  • نگرانتيم

حجت الاسلام و المسلمین حسنی بعد از 35 سال سنگرداری در نماز جمعه ارومیه، سال قبل به تشخیص مقام معظم رهبری و به‌دلیل کهولت سن از اين كار معاف شد اما هیچ کس حضور پرشکوه مردم در نمازهای جمعه اش را از یاد نخواهد برد، خطبه های غرایش تاریخ انقضا ندارد، سخنرانی هایی که از دل و جان مردم گواه بود، زبان مردم بود و برای مردم فریاد می زد. اما این روزها شیخ مجاهد ما حال و احوال خوشی ندارد و چقدر درد دارد که او درد بکشد، داغدار فرزند تازه وفات یافته اش باشد، کمرش خم شده باشد. دیدن رستم تاریخ آذربایجان در بستر بیماری درد دارد، شیخ آذربایجان شیرمردی است که همواره مقاومت و مبارزه با نامش معنا شده است. حاج آقا بخند از همان خنده هایی که دل مردم را قرص می‌کند به وجودت، به قاموس مردانگی‌ات، به شجاعت و غیرتت، حاج آقا دل‌نگرانت هستیم، بمان، تا ابد بمان.

کد خبر 311840

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha