دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱
۰ نفر

همشهری‌آنلاین: ایمیل اصلا مثل نامه‌نگاری نیست، کاملا یک چیز دیگر است. تازه اختراع شده، تازه متولد شده و یک‌شبه می‌بینی برای خودش ساختار و مجموعه قوانین و زبان خاصی دارد

داستان

این روزها پیام‌های کوتاه و بلند نوشتاری جای گفت‌و‌شنودهای واقعی را گرفته حتی تلفن‌ها هم دیگر کمتر زنگ می‌خورند و تنها صدای حباب‌مانندشان خبر از یک پیام جدید می‌دهد.

نورا افرون، نویسنده‌ی فیلمنامه‌ی ایمیل دارید!در مواجهه با این پدیده‌ی ارتباطی تجربه‌ای پرفراز و نشیب پشت سرگذاشته و در این مطلب به‌ مرور خوشحالی‌های ابتدایی، سروکله زدن‌ها و سقوط در دره‌های ترسناک این شکل جدید از ارتباط می‌پردازد.

مرحله‌ی اول: شیدایی
ایمیل‌دار شدم! باورم نمی‌شود! عالی است! آدرسش این است. برایم بنویسید. چه کسی گفته نامه‌نگاری مرده؟ کورخوانده‌اند. بعد از سال‌ها دوباره دیوانه‌وار نامه‌نگاری می‌کنم.

وقتی برمی‌گردم خانه همه‌ی کسانی را که دوست‌شان دارم نادیده می‌گیرم و مستقیم می‌روم سراغ کامپیوتر تا با غریبه‌هایی که اصلا نمی‌شناسم‌ ارتباط برقرار کنم.AOL چقدر خوب است.کار کردن با آن خیلی راحت است. خیلی فضای دوستانه‌ای دارد. برای خودش یک جامعه است. هورااا! ایمیل دارم!

مرحله‌ی دوم: شفافیت
خب، کم‌کم دارم متوجه می‌شوم؛ ایمیل اصلا مثل نامه‌نگاری نیست، کاملا یک چیز دیگر است. تازه اختراع شده، تازه متولد شده و یک‌شبه می‌بینی برای خودش ساختار و مجموعه قوانین و زبان خاصی دارد.

از زمان اختراع چاپ و تلویزیون تابه‌حال چنین چیزی نداشته‌ایم. انقلابی است برای خودش. زندگی را متحول می‌کند. مختصر است. روده‌درازی نکن.

برو سر اصل مطلب. حسابی باعث صرفه‌جویی در وقت می‌شود. کاری که پای تلفن پنج‌دقیقه طول می‌کشید، با ایمیل پنج‌ثانیه‌ای انجام می‌شود.

پای تلفن باید معاشرت کنید، باید چیزهایی مثل سلام و خداحافظ بگویید، باید وانمود کنید یک‌جورهایی به فرد آن سوی خط اهمیت می‌دهید.

بدتر از همه این که تلفن گاهی شما را مجبور می‌کند با آدم‌ها قرار ملاقات بگذارید و پیشنهاد برنامه‌ی ناهار یا شام بدهید؛ حتی اگر اصلا دل‌تان نخواهد آن‌ها را ببینید. چنین خطری در ایمیل وجود ندارد.

ایمیل یک راه کاملا جدید برای دوستی با آدم‌هاست: صمیمی بودن و نبودن؛ حرافی کردن و نکردن، ارتباط داشتن و نداشتن؛ خلاصه بگویم، دوست بودن و نبودن. عجب اختراعی. چطور تابه‌حال بدون ایمیل زندگی می‌کردیم؟ حرف‌های بیشتری در این مورد دارم، ولی الان باید به پیام خصوصی کسی که تقریبا می‌شناسمش پاسخ دهم.

ادامه‌ی این روایت را می‌توانید در شماره‌ی پنجاه‌وهشتم، شهریور ۹۴ ببینید

منبع:همشهري داستان

کد خبر 307211

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha