شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۰:۱۱
۰ نفر

احمد جزایری : نگاهی به سریال تلویزیونی «سال‌های برف و بنفشه».

«تاریخ و عشق» دو مقوله هستند که «سعید سلطانی» علاقه وافری به هر دوی آنها دارد. «پس از باران» که رویکرد جدید مخاطبان به تلویزیون را رقم زد و «خانه‌ای در تاریکی» دو اثر نسبتاً‌ موفق این مجموعه ساز هستند که فضایی نسبتاً‌ جدید از پیچیدگی‌ روابط میان انسانها را به بیننده خود نشان دادند.

گرچه در این دو اثر «تعلیقی رمز‌آلود»، حدسیات بیننده را به چالش کشیده و در هر قسمت او را وادار به سعی و خطا برای پیش‌بینی رویدادهای آینده می‌کرد، اما این کارگرداندر آخرین اثر خود یعنی «سالهای برف و بنفشه» نوع دیگری از تعلیق که اتفاقاً  براساس واقعیتی از خرداد 1342 می‌باشد را به تصویر کشیده است.

«تعلیقی» که برخلاف تلاش خواهر و برادری برای یافتن پدر و مادر خود در «پس از باران» و یا «وحشتی» غیرمتعارف در مکانی بسته در «خانه‌ای در تاریکی»‌ این بار به درون شهر و روستا و میان آدمهایی که هر کدام می‌توانند «خطرناک» یا «انقلابی» باشند، کشیده شده و مهندسی جوان را ناآگاهانه به یک جریان سیاسی متصل کرده است. اما آنچه که جنس تمامی این تعلیقها را یکی می‌کند، عشقی است که به عنوان محور روایت در نظر گرفته شده است.

مهندس فلاح که از فرنگ برگشته و بر روی املاک پدری در ورامین کار می‌کند همزمان در یک «مربع عشق» و یک مثلث دیگر از همین جنس درگیر شده که خود شکل‌دهنده وقایع و مسیر رویدادها در آینده است. بدین ترتیب عینی‌ترین تجربه انسان باز هم دست‌مایه این فیلمساز شده تا «رفاقتها» و «خیانتها» از طریق آن رقم خورده و شخصیت‌ها در طول آن بسط و گسترش یابند.

مثلث «فروغ»،‌ «مهندس فلاح» و «پوران» دختر تیمسار از یک سو و مربع «فروغ»، «مهندس فلاح»، «تیمسار» و «دکتر» از سوی دیگر باعث شده که تمامی وقایع داستان در دل این دو شکل عشق بوقوع بپیوندند. کینه تیمسار، فداکاری فروغ و خیانت دکتر تنها در چارچوب این اشکال عشقی است که از قضا، دست نویسنده و فیلمساز را باز گذاشته است.

حال این که پوران در اثر کم توجهی مهندس فلاح و یا عشق به این جوان چه فشاری بر پدر نظامی خود وارد خواهد کرد و یا داستان را به چه مسیری هدایت می‌کند از مهمترین ویژگی‌هایی است که سلطانی با انتخاب این «فرم» توانسته جذابیتی غیرقابل پیش‌بینی برای اثر خود بیاید.

 حتی ویژگی شخصیتها طوری در نظر گرفته و طراحی شده‌اند که یکی از آنها می‌تواند پس از ارتکاب عملی هر چند خطرناک، به راحتی بازگشته و سعی در جبران آن نماید، امری که سریالهای تلویزیونی به شدت بدان احتیاج داشته و در حقیقت  پایان‌بندی وقایع و داستان از طریق همین تصمیمات آنی و ناگهانی است که رقم می‌خورد.

اما آنچه که این سریال را از آثار پیشین سلطانی متمایز کرده و به نوعی از فضای همیشگی این کارگردان جدا افتاده، حضور شخصیت‌های متعددی است که از قضا، همگی نقشی پررنگ در پیشبرد داستان دارند. این چنین روشی در طراحی روایت باعث شده تا تمامی بار درام بر روی محور اصلی یعنی مهندس فلاح و وضعیت او قرار گرفته و فضایی که خاص سریالهای ساخته سلطانی است را در این سریال نمی‌توانیم شاهد باشیم.

بدین ترتیب از نزاع و رقابت دو همکاری که از دستگاه امنیتی ارتزاق می‌کنند تا حتی انقلابیون جوان همگی حضوری فعال در تصویر دارند. از این روست که بیشتر بار اطلاعاتی داستان از طریق دیالوگ به مخاطب منتقل می‌شود و «اشکال عشقی» که پیش از این از آن نام برده شد به عنوان موتور و محرک داستان و رویدادهای آن در نظر گرفته می‌شود.

شاید اگر تعداد این شخصیت‌ها کمتر از این می‌بود و خطوط فرعی داستان برای کمک به ساخت فضایی مناسب، طراحی می‌شد چنین اغتشاشی را مشاهده نمی‌کردیم. به نوعی می‌توان چنین تصویر کرد که اکثر شخصیتها در این سریال «عاشق» بوده و به دنبال «عشق» خود مرتکب اعمالی متفاوت و بسته به ویژگی‌های شخصیتی خود می‌شوند.

کد خبر 29807

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز