این نمایشها که با جهان ناخودآگاه، با دنیای رمز و راز و با عالم قدسی سروکار دارد یادگار دورانی است که انسان هنر را از زندگی، زندگی را از کار و کار را از نیایش جدا نمیدانست. با طبیعت همراه و همساز بود، خود را جزیی از آن میدانست و آیین و سنت و نمایش این مفاهیم به ظاهر متفاوت را یگانه میپنداشت.
نمایشهای آیینی اگرچه در دورههای مختلف و در سرزمینهای گوناگون شکل و بیانی متفاوت داشتند، اما نخستین نمایشها در هر نقطهای نشانگر آن است که انسان در زمانی دراز با توسل به این آیینها خواسته است به پرسشهای پیچیده و بیپاسخ مرگ، عشق، تولد و کار پاسخ گوید و بعدها در شکلهای موزونتر احساس و آرمانش را با دیگران در میان بگذارد و در جستوجوی آرامش و در طلب امنیت و رستگاری باشد.
آیین سوگ سیاوش، میرنوروزی و... از جمله نمایشهایی بودند که به گفته پژوهشگران در دورههای مختلف تاریخی در ایران مورد توجه مردم قرار گرفتهاند.
نمایشهایی چون سیاهبازی، حاجی فیروز، بقال بازی، پردهخوانی، خیمهشب بازی، شمایلگردانی، نقالی و تعزیه یا شبیهخوانی را میتوان در زمره این نمایشها دانست که دوران رشد و شکوفایی خود را سپری کردهاند و با گذشت زمان اکنون تنها نامی از آنها در تاریخ تئاتر ایران برجای مانده و به دلیل کمتوجهی، با هجوم رسانههای جدید در خطر فراموشی هستند.
جشنواره نمایشهای آیینی- سنتی که با هدف شناسایی، احیا و بهرهگیری از این میراث فرهنگی شکل گرفته است، علیرغم دو دهه فعالیت در دستیابی به اهداف خود کمترموفق بوده و به دلیل پراکندهکاری و عدم انسجام در برگزاری یا برنامهریزی بسیاری از فرصتها را از دست داده است.
اکنون که جشنواره سیزدهم در ابعاد بینالمللی فعالیت خود را آغاز کرده است باید غفلتها را جبران کند و با رویکرد علمی به آسیبشناسی و به تحلیل و کشف قابلیت و ارزشهای نهفته در نمایشهای آیینی -سنتی بپردازد و بستر مناسب و ثمربخشی را برای تحول در عرصه هنرهای نمایشی امروز فراهم سازد؛ در غیر این صورت برای اجرای چند نمایش بیرمق و پرداختن به نمایشهای آیینی- سنتی از منظر موزهای شاید دیگر نیازی به برگزاری جشنواره نباشد.