دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۳
۰ نفر

مژان فدایی: او بیستمین سال عضویت در خانواده بزرگ محک را جشن می‌گیرد. کودکان او را «خاله جایزه» صدا می‌زنند. در سخت‌ترین روزها و بهترین لحظات کنار خانواده‌هایی است که کودکانشان مبتلا به سرطان هستند و دست در دست کودکانی دارد که امید به بهبود را در وجودشان حفظ کرده‌اند.

شوق قصه‌های خاله جایزه

مي‌گويد احساس مفيد بودن، در محك و در كار داوطلبانه او جاري است. نسترن مسعود‌مقدم 4 روز در هفته داوطلبانه به جايي مي‌رود كه نبض زندگي تندتر مي‌تپد. بيمارستان فوق تخصصي محك براي او يادآورخاطرات لذتبخش است. پاي صحبت‌هايش مي‌نشينيم تا از حال و هواي اين روزهاي خود برايمان بگويد.

زندگي در محك جاري است

نسترن مسعود‌مقدم 20سال است كه عضو محك بوده و سال‌هاي ابتدايي همراهي خود با محك را از طريق كمك‌هاي مالي آغاز كرده. اكنون نزديك به 7سال است كه به صورت حضوري در بخش مددكاري همراه محك است ؛ « 7سال است كه به‌صورت جدي در مددكاري فعاليت مي‌كنم و هفته‌اي 4روز به محك مي‌آيم و در بخش كلينيك و شيمي درماني مشغول هستم. تمام مدت با بچه‌ها در ارتباطم و وقت خود را در كنار خانواده‌هاي كودكان مبتلا به سرطان و اين بچه‌ها مي‌گذرانم. در واقع رابط بين خانواده و كودكان با بخش مددكاري هستم.»

محك يك خانواده است

اين داوطلب كار خير از كودكاني مي‌گويد كه ساعات زيادي را در طول 7 سال فعاليت خود، با آنها گذرانده است؛ « از بچه‌ها خيلي انرژي مي‌گيرم. در واقع كار داوطلبانه در زندگي خودم هم خيلي تأثير دارد. اين كار زندگي فرد داوطلب را آرام مي‌كند. در اين صورت احساس مفيد بودن دارم. يك روز كه اينجا بياييد داوطلبانه كار كنيد، درك خواهيد كرد كه چرا كار غيرداوطلبانه انجام نمي‌دهم و دوست دارم داوطلبانه كار كنم. مؤسسات خيريه مثل يك خانواده‌اند. هر كس اينجا كار مي‌كند تنها به اين دليل است كه به بچه‌ها خدمت كند.»

وي در ادامه مي‌گويد: كساني در اينجا فعاليت مي‌كنند كه از راه‌هاي خيلي دور به اينجا مي‌آيند و تنها و تنها به عشق همين بچه‌ها كار مي‌كنند. خانمي اينجا داوطلب بود و بعدها خودش به همين بيماري مبتلا شد. او هميشه مي‌گويد اگر هنوز سر پاست و شرايط فعلي او با توجه به بيماري‌اي كه دارد مانند معجزه است، دعاي خير همين بچه‌هاست كه همواره همراه او است.

كودكان محك، عشق هستند

مسعود‌مقدم از بچه‌هاي محك مي‌گويد؛ « بچه‌ها عشق هستند. بچه‌هايي كه با وجود ناراحتي‌اي كه دارند با محبت بوده و سرشار از انرژي هستند. براي برقراري ارتباط با اين بچه‌ها بايد اطمينانشان را جلب كنيم. شايد اوايل حضور آنها در اين مركز، هم بچه‌ها و هم خانواده‌ها به نوعي فاصله خود را با ما حفظ كنند اما با مرور زمان اعتماد حاصل مي‌شود. متوجه مي‌شوند كه هيچ ترحم و دلسوزي‌اي‌ در كار نيست و آنها هم مانند افراد معمولي هستند كه يك بيماري‌اي دارند كه كمي سخت‌تر از بيماري‌هاي ديگر است. ارتباط با اين بچه‌ها تماما آرامش است. من ساعت‌هاي زيادي را با آنها مي‌گذرانم و بهترين احساسات را از آنها دريافت مي‌كنم.»

روزها در محك متفاوت است

وي از روزهاي اول حضور بچه‌ها مي‌گويد: روز اولي كه مي‌آيند، در دوران انكار هستند و مي‌خواهند به يك دكتر ديگر مراجعه كنند. بايد اين دوران را بگذرانند اما اين دوران خيلي سخت است. يك مقدار كه مي‌گذرد و با فضا آشنا مي‌شوند شرايط را مي‌پذيرند. خوبي محيط اينجا اين است كه وقتي وارد اينجا مي‌شوند مي‌بينند همه بچه‌ها مانند بچه‌هاي خودشان هستند. خاله نسترن بچه‌هاي سرطاني از خاطرات شيرينش تعريف مي‌كند: ديروز يكي از پسرانمان كه ميلاد نام دارد قطع درمان شد؛ يعني اينكه دوران درمانش تمام شد و اين نوجوان 17ساله كه 3 سال و نيم طول درمان داشت بهبود يافت. ديروز دكتر به او گفت كه درمانت تمام‌شده و مي‌تواني با خيال راحت زندگي كني؛ در واقع سرطان را شكست داده بود.

خانواده‌ام، همراه من هستند

«2و فرزند دارم؛ دخترم پيش‌دانشگاهي و پسرم كلاس هشتم است. بچه‌ها كاملا با كار داوطلبانه من كنار آمده‌اند و حتي گاهي خودشان مي‌گويند مامان برو به كارت برس ما خودمان كارهايمان را انجام مي‌دهيم.» اين داوطلب بخش مددكاري مؤسسه محك مي‌گويد: بچه‌هايي كه والدين آنها كار داوطلبانه انجام مي‌دهند به نسبت ساير بچه‌ها با برخي مفاهيم بيشتر آشنا هستند و راحت‌تر برخي مسائل را درك مي‌كنند؛ مثلا پسر من گاهي مي‌گويد اگر فلان كار من درست شود، براي بچه‌هاي محك فلان چيز را مي‌خرم يا فلان كار را انجام مي‌دهم؛ يعني به اين واقعيت رسيده است كه مي‌شود براي بچه‌هاي محك خيلي كارها انجام داد يا اينكه در مدرسه به دوستان خود مي‌گويد كه كارهاي زيادي را مي‌توان براي بچه‌هاي محك انجام داد. خود اين اتفاقات نشان مي‌دهد كه آنها هم در اين محيط رشد كرده و خيلي چيزها را درك مي‌كنند. در واقع بچه‌هاي من با اين مسائل و با اين كار آشنا شده‌اند و امكان دارد در آينده هم خودشان به همين سمت كشش پيدا كنند.

خيلي كارها را مي‌توان بدون دريافت پول انجام داد

«به هر حال وقتي والدين يك كار را در خانه به‌صورت هميشگي انجام دهند- مثلا وقتي كه قلك محك را در مقابل چشم بچه‌ها بگذارند- در واقع آنها را با يكسري مسائل متفاوت آشنا مي‌كنند. آنها متوجه مي‌شوند كه بايد برخي كارها را انجام دهند كه به نفع ديگران است و خواه ناخواه به اين سمت كشيده مي‌شوند. وقتي كودكان ما اين كارها را نبينند فعاليت داوطلبانه نمي‌تواند برايشان معنا داشته باشد.» من بايد تلاش كنم بچه‌هاي من يك درصد ياد بگيرند كه همه‌‌چيز پول نيست. خيلي كارها را مي‌توان بدون پول انجام داد كه متأسفانه خيلي مواقع مسائل مختلفي به‌خاطر پول زير پا گذاشته مي‌شود. در مدرسه گفته مي‌شود به اين خاطر كه نفر اول شوي بايد دوست‌ات را كنار بگذاري و بايد از آنها جلو بزني. اين مسائل يعني چه؟ انسانيت پس كجاست؟» وي از همراهي خانواده خود مي‌گويد: همسر و فرزندان من هيچ وقت مشكلي با فعاليت داوطلبانه من ندارند و همسرم هم همواره همراهم هست و گاه به بازارچه‌هاي خيريه سر مي‌زند. وي چون مي‌داند براي چه كساني و به چه دليلي كار مي‌كنم، همواره همراهم است و مشكلي با فعاليت من ندارد.

احساس مفيد بودن؛ رمز فعاليت داوطلبانه

«اينجا دنيايي است كه قابل گفتن نيست. نمي‌توان از حال وهواي آن تعريف كرد. نمي‌توان گفت كه چه رخ مي‌دهد كه هر كس يك‌بار اينجا مي‌آيد، دوست دارد باز هم به خيريه و كارهايي از اين دست بازگردد و براي اين بچه‌ها كاري انجام دهد. وقتي اينجا مي‌آيي هيچ‌چيز غيراز اين بچه‌ها برايت ارزش ندارد. همه دنياي پرمشغله بيرون از محك را فراموش مي‌كني و با تمام وجود در كنار اين بچه‌ها مي‌ماني. پيش خود فكر مي‌كنم اگر بتوانم يك مقدار كم هم به آنها كمك كنم، خيلي براي من ارزشمند است. وقتي مادري مي‌گويد وجودت براي ما آرامش‌بخش است، مي‌توان گفت بهترين هديه‌اي است كه مي‌توانم دريافت كنم. احساس مفيد بودن چيزي است كه مرا اينجا نگه داشته است. همين كه حتي هر چند كوچك بتوانم كاري براي اين بچه‌ها انجام دهم، خود برايم مهم‌ترين اتفاق است.»

كودكان محك بايد كودكي كنند

سعي مي‌كنيم ساعات خوشي براي بچه‌هاي محك ايجاد كنيم؛ براي بچه‌هايي كه درد جسماني دارند اتاقي است كه آنجا شاد هستند. ماهي يك‌بار مددكاري براي بچه‌ها تولد مي‌گيرد، كيك مي‌خرد، شمع مي‌گذارد، كادو مي‌دهد و... و اين كارها براي روحيه بچه‌ها خيلي خيلي مفيد است. تمام اين فعاليت‌ها در اين راستا است كه روحيه اين بچه‌ها حفظ شود و آنها در كنار بيماري، كودكي كنند. بهترين روزهايي كه در مؤسسه داريم روزي است كه بچه‌ها مي‌گويند درمانمان تمام‌شده و اين بهترين اتفاقي است كه مي‌تواند رخ دهد. وقتي اين كودكان ما را از دور مي‌بينند و دست خود را از دور باز مي‌كنند تا ما را در آغوش بگيرند واقعا زيبا است. اين اتفاقات به اين معني است كه تلاش‌هاي تمام كساني كه در اين مؤسسه كار مي‌كنند و تمامي حاميان كه از دور همراه محك هستند، نتيجه داده است. خانم مسعود مقدم در ادامه مي‌گويد: هستند كساني كه بهبود يافتند، بعد از سال‌ها به محك سر زده‌اند درحالي‌كه فرزندشان هم همراه آنها است. كساني هستند كه دانشگاه قبول شده‌اند و به مؤسسه مي‌آيند تا شادي خود را با ما تقسيم كنند. وقتي اين بچه‌ها را بعد از چند سال مي‌بينيم كه بزرگ شده‌اند و دانشگاه رفته‌اند بسيار لذتبخش است؛ كودكاني كه با سرطان جنگيده‌اند و امروز موفق شده‌اند و باز هم به مؤسسه مي‌آيند.

اميد در اينجا جاري است

وي از مادران كودكان مبتلا به سرطان مي‌گويد: مهم‌ترين دغدغه يك مادر، خوب شدن كودك خود است. نخستين سؤالي كه مي‌پرسند اين است كه آيا بچه‌هايي هم هستند كه با وجود اين بيماري بهبود پيدا كنند؟ آيا سرطان خوب مي‌شود؟ وقتي يك كودك قطع درمان مي‌شود خيلي روحيه مادران شاد مي‌شود و همه با كودك حرف مي‌زنند و اميدوار مي‌شوند كه فرزند خودشان هم بهبود پيدا كند.

داوطلبان، سرمايه‌هاي خيريه هستند

داوطلبان يكي از بزرگ‌ترين سرمايه‌هاي مؤسسه و ستون اصلي آن هستند. يكي از روش‌هاي كمك به مؤسسه فعاليت داوطلبانه براي محك است. داوطلب مؤسسه‌، فردي است كه بدون دريافت هيچ وجهي، مسئوليت انجام كاري مرتبط با مؤسسه را برعهده مي‌گيرد. تنها تفاوت داوطلب با يك كارمند موظف، در همين عدم‌دريافت دستمزد است و در ديگر جنبه‌ها هيچ‌گونه تفاوتي با يكديگر ندارند. براي يادآوري جايگاه رفيع داوطلبان در مؤسسه‌، شايد تنها ذكر همين نكته كافي باشد كه بنيانگذار مؤسسه، هيأت امناي مؤسسه، هيأت مديره مؤسسه و نام‌آورترين پزشك متخصص در زمينه سرطان اطفال، همگي به شكل داوطلبانه در مؤسسه فعاليت مي‌كنند. به گفته خانم مسعود مقدم« در واقع روح حاكم بر هر سازماني، بازتابي از روحيات بانيان آن سازمان است. بانيان اين سازمان نخستين داوطلبان مؤسسه محك به‌حساب مي‌آيند و فعاليت داوطلبان قدمتي به اندازه قدمت مؤسسه محك دارد. در 20 سال گذشته مؤسسه محك همواره در مسير رشد قرار داشته و به تبع آن، گروه داوطلبان نيز رشدي دائم را تجربه كرده است. جمع كوچك داوطلبان محك كه در 20 سال پيش تعدادشان از انگشتان 2 دست فراتر نمي‌رفت، امروز يك گروه 400نفره است؛ 400 نفري كه به‌طور پيوسته با مؤسسه همكاري مي‌كنند. اگر داوطلباني كه به‌طور مقطعي به مؤسسه ياري مي‌رسانند را نيز به اين جمع 400نفره اضافه كنيم به عددي نزديك به 800 نفر مي‌رسيم.»

اميد در بازي بچه‌ها جاري است

خانم مسعود مقدم از فعاليت‌هاي خود در اين مؤسسه خيريه مي‌گويد: در بخش‌هاي شيمي‌درماني 9صبح تا 12ظهر اتاق بازي داريم كه يك اتاق پر از اسباب بازي است و بچه‌ها آنجا با روانشناسان بازي مي‌كنند؛ در واقع هم بازي مي‌كنند و هم روانشناسان با بچه‌ها درصورت بروز مشكل صحبت مي‌كنند. همچنين براي مادران هم برنامه كتابخواني داريم تا ساعات را راحت‌تر بگذرانند. برخي از مادران ممكن است يك‌ماه در اينجا بمانند. بعد از ظهر‌ها اينجا خيلي سخت مي‌گذرد. به همين دليل براي مادران كتاب آورده مي‌شود تا سرگرم شوند و روحيه خود را حفظ كنند. وي از لحظه‌هاي سخت كودكان ياد مي‌كند: اتاق آي‌تي كه بچه‌ها هفته‌اي يك‌بار يا ماهي يك‌بار با توجه به نوع بيماري خود به آنجا مي‌روند و در واقع آب نخاع گرفته و داروي شيمي درماني زده مي‌شود و به‌دليل اينكه اين كار با درد همراه است بچه‌ها اذيت مي‌شوند. تنها چيزي كه آنها را يك مقدار آرام مي‌كند جايزه‌هايي است كه بعد از اينكه اين كار را انجام مي‌دهند به آنها مي‌دهيم.

وي ادامه مي‌دهد: روزهايي كه اجازه داريم داخل اتاق برويم، اعتماد آنها را جلب مي‌كنيم و كنارشان مي‌مانيم و آرامشان مي‌كنيم تا كار پزشكان تمام شود. وقتي كار تمام مي‌شود و پانسمان را انجام مي‌دهند سريع مي‌گويند «خاله، جايزه من كو؟ در واقع نكته مثبت اتاق آي‌تي همين جايزه‌هايي است كه به بچه‌ها داده مي‌شود. ياوراني داريم كه جايزه‌ها را تهيه مي‌كنند و در اختيار ما قرار مي‌دهند تا به بچه‌ها بدهيم. اتفاقا بازي را هم ياوران تجهيز مي‌كنند. برخي از بچه‌ها مرا خاله جايزه صدا مي‌زنند. در واقع ما بچه‌ها را سرگرم مي‌كنيم تا حال و هوايشان عوض شود. اين بازي‌ها خيلي بر روحيه بچه‌ها اثر دارد. مادران مي‌گويند چيزي كه ما مي‌خريم به چشمشان نمي‌آيد اما چيزي كه اينجا به‌عنوان جايزه به آنها مي‌دهند خيلي علاقه دارند و حاضر نيستند به هيچ‌كس بدهند.

کد خبر 282379

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha