شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۰:۵۳
۰ نفر

آنچه می‌خوانید بخشی از سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر احمد احمدی از استادان حوزه و دانشگاه است که در دانشکده علوم حدیث(ری) بیان شده است. این نوشته از سوی معاونت اطلاع‌رسانی مرکز تحقیقات دارالحدیث برای همشهری ارسال شده است.

درباره تعلیم و تربیت و  تاثیر معلم، مباحث فراوانی شنیده‌اید. من به عنوان یک معلم تقریبا سالمند، که تحصیل و تدریسش در حوزه و دانشگاه بوده و این دو  فرهنگ را کمی تجربه کرده است، بخشی از یافته‌های خود را خدمت شما عرض می‌کنم. در این جلسه تنها دو یا سه مطلب درباره معلم، کار تعلیم و تاثیر معلم بر روحیه شاگرد بیان می‌کنم.

سئوال مطرح در این باره آن است که آدمی با تعلیم، یعنی با حرف، اثر می‌پذیرد، یا با حرف و عمل هر دو؟ آیا تنها حرف زدن وسیله انتقال مفاهیم است، یا با اشاره، با صورت درهم‌کشیدن، با لبخند، با تن صدا، با حرکت، حرکت دست و ... نیز آدمی تاثیر می‌پذیرد؟!

شما اگر یک نوک پایی به کفش کسی بزنید، توجه دارید چه تاثیری دارد؟ اگر یک ذره صورت کج کنید، اگر صدایتان را بلند کنید، اگر تن صدای خود را تغییر دهید، اگر آرام اشاره کنید یا این که دستتان را به شدت حرکت دهید. استفاده از این توانمندی‌ها برای ابراز مکنونات قلبی و ذهنی بشر است و ساز و کاری است برای بیان اندیشه به صورت‌های مختلف.اما نقش عمل در این بین چیست؟

آیا خطابه و  فراوانی خطبه و سخنرانی، انسان را به مقصود می‌رساند؟ آیا همیشه باید حرف زد یا سکوت هم می‌تواند کارساز باشد؟ بسیاری از موارد، سکوت بیان‌کننده خیلی از حرف‌هاست و با سکوت است که می‌توان پاره‌ای از مطالب را به برخی از مخاطبان فهماند. این که می‌گویند:«جواب ابلهان خاموشی است» یعنی چه؟

این که فردی سخن یک فحاش را با سکوت پاسخ می‌گوید و هیچ خم به ابرو نمی‌آورد، امکان تنبیه و هوشیار شدن فرد خطاکار را فراهم می‌‌سازد؛ بنابراین، تعلیم همه‌اش با سخن نیست، بلکه با اشاره، با رمز، با سکوت، دست تکان دادن و با شیوه‌های مختلف است.

سئوال دیگر این است که آیا خود عمل افراد هم تعلیم است، یا خیر؟ یعنی شما با دیدن انسان باتقوا آیا از تقوای او تعلیم نمی‌بینید؟بی‌شک پاسخ، مثبت است و معنای فرمایش  گهربار امام صادق(ع): «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» نیز همین است. اگر یک معلم، آدم وقت‌شناسی است؛ به موقع سر کلاسش حاضر می‌شود؛ برای کلاس وقت می‌گذارد؛ در کلاس، سئوال گزاف و نسنجیده‌ای مطرح نمی‌کند، حرمت شاگرد را نگه می‌دارد؛ با ملاطفت رفتار می‌کند و ... آیا خود این بدون حرف زدن، تعلیم است یا نیست؟

به طور قطع شیوه نیکوی معلم، تعلیم است. اگزیستانسیالیست‌ها می‌گویند:« هر کس با هر کاری که می‌کند، یک قانون وضع می‌کند». حتی دزد هم وقتی که دزدی می‌کند، در واقع یک قانون وضع می‌کند، اما یک قانون نادرست.

معنای فعل یک فاعل این است که من دارم این کار را انجام می‌دهم و هر کسی در موقعیت من قرار بگیرد، او هم می‌تواند این چنین کاری انجام دهد؛ پس هر کس با عملش در واقع یک قانون وضع می‌کند.

وقتی بتوان از عمل یک شخص مطلبی آموخت آیا می‌توان گفت که خود عمل هم کار معلم را انجام می‌دهد؟ به دیگر سخن آیا کسی که با عملش کاری انجام می‌دهد، آیا با آن کار، بدون آن که سخنی بگوید تعلیمی داده است یا نه؟

پاسخ این سئوال مثبت است؛ چرا که معلم، چه با حرف و چه با عمل، به هر حال معلم است و مخاطبان خود را آموزش می‌دهد.

پس هر کس، با عمل هم معلم است و به نظر می‌آید که در واقع گاهی تعلیم با عمل، تاثیرش از حرف بیشتر است. وقتی آموزنده، معلمی را می‌بیند که با گچ و تخته و حرکت دست و مانند اینها مطلبی را یاد می‌دهد، آن شخص از آن تصویر برمی‌دارد و گوش ما هم، صدا را می‌شنود.

با به هم پیوستن این دو مرکز دستگاه ادراکی مغز، به طور طبیعی تاثیرگذار می‌شود و تاثیر این دو با یکدیگر بیش از تاثیر یکی از آنها است.  گاهی انسان سخنی به ذهنش می‌آید و با تصور الفاظ وضع شده برای آن سخن، به سراغ معانی نمی‌رود و گاهی هم معنی به ذهن می‌آید، و آدم سراغ الفاظ می‌آید. وقتی با عمل، تصویر بیشتری برداشته می‌شود، بی‌شک ماندگارتر و موثرتر است.

ما از 1336 تا 1356، حدود 20سال از محضر علامه طباطبایی بهره می‌بردیم و در درس اسفار و تفسیر شفا و ... شرکت می‌کردیم، برخی جلسات پنج‌شنبه و جمعه بود که خدمتشان می‌رسیدیم. ایشان خیلی اهل حرف نبود، اما نگاه نافذ و سکوتشان دل ما را تسخیر می‌کرد. این سکوت، با آن هیمنه و وقار آن فیلسوف الهی تاثیر می‌گذاشت.

پس می‌توان گفت که خود تزکیه هم یک نوع تعلیم است. در آیه‌ای از قرآن کریم « یعلمهم و  یزکیهم» آمده است و در آیه‌ای دیگر«یزکیهم و یعلمهم». اما این‌ها همه به یک واقعیت برمی‌گردد.

جایگاه استاد مرحوم مطهری

مقام دیگر سخن من، بحث درباره مرحوم مطهری(رضوان‌الله علیه) است.  به راستی شهید مطهری از چه کسانی تاثیر پذیرفت؟ چرا بالاخره استادی مانند مرحوم مطهری این جایگاه را پیدا می‌کند؟ البته ایشان استعدادی خدادادی دارد، اما استادان او نیز کم‌نظیر بوده‌اند؛ یکی از ایشان مرحوم علامه طباطبایی است.

وقتی مرحوم مطهری به هنگام بردن نام علامه می‌گوید:«روحی‌له الفدا» نشان می‌دهد تا اعماق جان از علامه طباطبایی اثر پذیرفته است. در سالی که به لندن رفته بودیم و هر دو بزرگوار آن جا بودند، بنده می‌دیدم در همین سنین پایانی عمر هم درست مثل یک شاگرد متواضع به علامه احترام می‌گذاشت.

استاد دیگر ایشان مرحوم امام است. آن داد و ستدهای روحی و کسب کمالات معنوی و آن تاثیر عملی و علمی را هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند. در برخی از سخنرانی‌های پایانی که دیگر انقلاب در آستانه پیروزی بود با اشاره به امام می‌گفتند:«آن جان جانان، آن قهرمان قهرمانان» این نشان می‌دهد که تاثیر این تعلیم و تربیت تا اعماق جان آن مرد بزرگوار رفته و آن را تسخیر کرده است.

استاد دیگر ایشان مرحوم حاج‌میرزا علی‌آقای شیرازی است.من از دوستان شنیدم که وقتی مرحوم شیرازی می‌آمدند قم، بزرگان قم پای منبرشان حاضر می‌شدند. با آن که قانون بوعلی را تدریس می‌کرد و می‌توانست از طبابت، زندگی مرفهی داشته باشد، اما در عالم دیگری بود.

حتی از بعضی شنیده‌ام که ایشان وقتی منبر می‌رفته و بابت روضه خواندن چیزی می‌‌گرفته است، می‌‌گفته دوست دارم از روضه امام حسین(ع) ارتزاق کنم. مرحوم مطهری در مورد ایشان نقل می‌کند که یک شب مهمانی رفته بودند و چه شده بود که نماز شب ایشان قضا شد و به شدت ناراحت بود. این تاثیر یک همچنین استادی است.

باز می‌فرماید:« به ما گفتند یک کسی نهج‌البلاغه درس می‌دهد  و ما تعجب کردیم که طلبه‌ای که کفایه را با آن دشواری و با آن عمق می‌خواند، این چه نیازی به درس نهج‌البلاغه دارد و وقتی رفتیم دیدیم که واقعا حضور در چنین درسی جا دارد؛ برای این که این مرد روحش با نهج‌البلاغه عجین شده و وقتی که کلمات امیر‌مومنان(ع) را می‌خواند، اشک از محاسن مبارکش سرازیر می‌شد».

چنین استادی «مطهری» می‌سازد. با آن مناجات‌ها، با آن نماز شب‌ها، تهجدهای آن‌چنانی، با آن گریه‌ها، با آن رویا که همسرش گفت(نقل خواب شهید مطهری از قول همسر ایشان): « من خوابی دیده‌ام و حادثه مهمی برای من در پیش است. در خواب دیدم پیغمبر اکرم(ص) لبش را بر لب من گذاشت و بوسید و من اکنون که بیدار شدم گرمی آن بوسه پیامبر(ص) را بر لب‌های خودم احساس می‌کنم».

این جایگاه با درس‌های صوری دانشگاه‌ها به دست نمی‌آید؛ از آن کسانی است که لذت احادیث پیغمبر اکرم(ص) را، لذت مناجات خمس عشر، لذت دعای عرفه، لذت دعای کمیل و لذت دریافت حقایقی دیگر را یافته باشند.

من در فلسفه‌های غربی غوطه‌ خورده‌ام. از آن آغاز تا دکارت و تا کانت و تا بیشتر فلاسفه پس از او. شاید 100، 150 رساله فوق لیسانس و دکتری را راهنمایی، مشاوره و نظارت کرده‌ام، اما چیزی که شور و عطش درونم را فرونشاند، نیافتم. اگر اکنون فرصتی دست دهد و بخش‌هایی از مناجات‌ها و دعاهای معصومین(ع) و دعای عرفه به ویژه قسمت آخرش را بخوانم، آرامش می‌یابم.

اهمیت مناجات‌ها و روایات

ما یک دوره توحید و معاد بحار را خدمت علامه طباطبایی می‌خواندیم. در آن جلسات  می‌نشستیم و ایشان 6-5 صفحه از رو می‌خواندند. گاهی هم ایشان خسته می‌شدند و ما می‌خواندیم. وقتی گفته می‌شد، خوب است، به مسائل فلسفه که استدلالی است، بپردازیم، می‌فرمود:« اینها نورند» (تقریبا با این مضمون).

سعی کنید فریب ظاهر دانشگاه و مدرک را نخورید، بنده این مسیر را پیموده‌ام، هم حوزه و هم دانشگاه را. خدا می‌داند اکنون با مرحوم علامه طباطبایی زندگی می‌کنم. من همیشه شب و روز برای ایشان دعا می‌کنم، چهره مبارک ایشان در جان من زنده است.

این دانشگاه‌ها به تنهایی نمی‌توانند جان را سیراب کنند، این روایات اهل بیت(ع) است که می‌تواند آدمی را از دیگر منابع بی‌نیاز کند. سعی کنید اینها را عمیق بخوانید. آن‌قدر بخوانید تا با لحن روایات آشنا شوید.

کد خبر 27601

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز