شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۶:۰۰
۰ نفر

حسن فکوری : محل مصاحبه‌مان می‌شود طبقه زیرین ساختمانی مسکونی که بیشتر به مباحثه و تردد طلبه‌ها اختصاص دارد و در این بین پیش از هر چیز تصاویر شهدا جلب نظر می‌کند.

حجت‌الاسلام مهدی طائب

حجت‌الاسلام مهدي طائب از خاطرات اين طلبه‌ها برايمان مي‌گويد و يادي مي‌كند از رتبه 7كنكور سراسري و دانشجوي دانشگاه اميركبير، شهيد سيدجواد هاشمي كه براي كسب علوم ديني به كسوت طلبگي درآمد و در نهايت هم در رداي رزمندگان اسلام در جبهه‌ها شهيد شد. زير سايه همين شهدا مجالي دست مي‌دهد تا چند كلامي با ايشان راجع به بزرگ‌ترين سفر زيارتي مسلمين يعني حج، گفت‌وگويي داشته باشيم. حج دعوت الهي است و مقصد هم خانه خداوند متعال است.

  • حج يك ابزار است

خداوند انسان‌ها را براي جهنم نيافريده، آفريده كه پاداش بدهد، براي اين امر هم مسيرهايي جلوي پاي انسان‌ها قرار مي‌دهد كه آنها را به اجر و پاداش هدايت كند. در اين راه هم شرايط را طوري قرارمي‌دهد كه تا پايان راه توان مضاعف به بنده‌اش مي‌دهد تا بتواند عمل خير را به اتمام برساند. علاوه بر اين در مسير خير توان مضاعف مي‌دهد تا پيشرفت بيشتري كند؛ براي مثال خيلي‌ها خيال مي‌كنند اگر شب براي نماز شب برخيزند، بدنشان ضرر مي‌كند درحالي‌كه آن كس كه براي نماز شب برمي‌خيزد بدن سالم‌تري دارد.

ابزار ما در اين دنيا همين بدنمان است. مرگ تنها گرفته شدن ابزار از انسان است و امكان عمل از وي سلب مي‌شود. پس هرچقدر توانمندي اين بدن بيشتر شود، امكان وصول به رحمت الهي بيشتر مي‌شود، چنان‌كه اميرالمومنين(ع) فرموده‌اند الدنيا مزرعه الآخره، هرچقدر كه اينجا كشت كني در آخرت برداشت مي‌كني.

يكي از راه‌هاي كسب پاداش الهي حج است. اين عمل، هم در دنيا و هم در آخرت منفعت دارد. خداوند به حضرت ابراهيم فرموده كه «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِ‌جَالًا وَعَلَي كُلِّ ضَامِرٍ‌ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»، يعني پياده و يا با هر وسيله‌اي كه مي‌توانند بيايند. ما در دنيا وقتي كسي دعوتمان مي‌كند، به مسافت فكر مي‌كنيم؛ مثلا اگر يكي از بستگانمان بخواهد ما را دعوت به يك ناهار در چين بكند، خنده‌دار است اما خداوند مي‌فرمايد از راه دور و نزديك بيايند براي حج. سؤالي كه پيش مي‌آيد اين است كه اين همه راه را مي‌رويم كه فقط يك خانه سنگي ببينيم؟! نخير، مي‌فرمايد «لِّيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ» بياييد تا منافعي كه برايتان هست را ببينيد.

كه اين منافع به‌قدري هست كه به راه دور مي‌ارزد. ممكن است شخص تاجر باشد و براي حج يك‌ماه كارش تعطيل شود اما بداند كه هم دنيوي و هم اخروي منفعت دارد. اينكه مي‌فرمايد الدنيا مزرعه الآخره، يعني شما در زميني كشت مي‌كنيد و مي‌بينيد 10برابر جاهاي ديگر محصول مي‌دهد؛ مثل همين حج رفتن. شما مي‌توانيد نماز را در خانه خودتان هم بخوانيد اما در خانه خدا ده‌ها برابر ارزش بيشتر دارد.

  • بستگان حجاج بايد بدانند

خانواده حجاج كه در شهر خودشان منتظر حاجي‌شان هستند هم وظايفي دارند. اينها بايد بدانند كه منتظر مهمان خدا هستند و بيشتر ذهنشان بايد همين بخش خدايي ماجرا باشد و بدانند تا زماني كه منتظر مهمان خدا هستند ثواب مي‌برند. اصولا در اين دنيا هر چه رنگ خدايي بگيرد اجر دارد. اينكه خداوند مي‌فرمايد: «فَاذْكُرُ‌ونِي أَذْكُرْ‌كُمْ» يعني چه؟ مگر خدا ما را فراموش كرده كه با ياد كردنش او هم ما را ياد كند؟! خير، مسئله اين است كه خداوند فيض مطلق است. اين فيض همچون باران بر سر همه مي‌بارد اما بستگي دارد چه‌كسي اين گيرندگي را در خود فراهم آورده باشد و فيض را دريافت كند. در اينجا هم وقتي منتظر مهمان خدا هستيم كه بيايد، وقتي متوجه بُعد خدايي اين انتظار باشيم، اين خودش به نوعي ذكر خداست، به نوعي ايجاد گيرندگي است كه باعث مي‌شود فيض الهي به ما نازل شود.

نكته ديگر راجع به خانواده حجاج اين است كه وقتي حاجي مي‌آيد بدانيم كه وي از خانه خدا مي‌آيد، با معنويت مي‌آيد و ما نبايد اين را خراب كنيم. اين ماحصل را مادي نكنيم. برخي وليمه‌ها طوري مي‌شود كه بيشتر شبيه مراسم لهو و لعب شده درحالي‌كه بايد بو و عطر خدا را بدهد، نه اينكه غذاهاي آنچناني و اسراف و تالارهاي ديدني و پرخرج باعث شود كه اثر معنوي زيارت از بين برود. گاهي شيطان از همين راه چشم و هم چشمي وارد مي‌شود. نقاطي از زندگي كه عطف به سمت خداي متعال است، هرچه عطف قوي‌تري باشد، حضور شيطان پررنگ‌تر مي‌شود. در چنين سفر معنوي طبعا جلوي حضور شيطان را بايد قوي‌تر بگيريم.

  • آنان كه توفيق حج ندارند، بدانند

در روايت هست كه مي‌فرمايد انتظار الصلوه عباده ما لم يحدث، يعني كسي منتظر نماز بنشيند، مثلا در صف نماز جماعت يا در مسجد و امثالهم، تا زماني كه حدثي واقع نشود عبادت محسوب مي‌شود؛ اين حدث هم يعني مثلا در همين حالي‌كه نشسته‌ايم غيبتي هم بكنيم، خب همه عمل تباه مي‌شود. به‌طور كلي از اين روايت و امثالهم مي‌توان برداشت كرد، منتظر عمل خيري بودن خودش عبادت است. كسي هم كه منتظر است روزي قسمتش شود و برود به سرزمين وحي، ولو اينكه مشرف نشود، باز هم ثواب مي‌برد.

همين كه كسي شوق زيارت داشته باشد، در وي بازدارندگي ايجاد مي‌كند؛ يعني شخص واقعا خيال مي‌كند همين كه اشتياق زيارت دارد انگار مشرف شده و همين باعث دوري از گناه مي‌شود و چه بسا همين هدف نهايي زيارت باشد، چنان‌كه گفت: به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند/ كه تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي؟!

در روايت داريم هر كس يك سال سوره نبا را بخواند زيارت كعبه نصيبش مي‌شود، برخي مي‌گويند ما خوانديم و نصيبمان نشد. بايد گفت شما يك سال به شوق زيارت اين سوره را خوانده‌اي، مگر هدف از حج غير از همين توجه و قرب الهي ست؟ شما ناخودآگاه اين توجه و تذكر را در خود ايجاد كرده‌اي! همان منافعي كه خداوند در مورد زيارت گفته از همين طريق توجه يكساله هم مي‌دهد.

شخص مشتاق از طرفي هم بايد تلاش كند كه خداوند استطاعت را در وي ايجاد كند. سعي كنيم از كسب حلال اين استطاعت پيش بيايد. برخي هستند كه خود را با فريب‌هايي، از اين مستطيع بودن دور مي‌كنند و مي‌گويند ما مستطيع نيستيم و حج نمي‌روند، خدا هم بركت را از اموال وي مي‌گيرد تا حقيقتا از استطاعت بيفتد. در بين بازاريان معروف بود كسي كه استطاعت مي‌داشت و نمي‌رفت، خداوند بلايي در سر راهش مي‌گذاشت و باعث مي‌شد حقيقتا توان تشرف را از دست بدهد.

  • چشم دل وا كن!

كسي كه به حج مي‌رود بايد به اين نكته توجه كند كه خداوند هدف از حج را ليشهدوا منافع مي‌داند؛ يعني اين منافع را حاجي ببيند! براي مثال اگر كسي نابينا باشد و ما خورشيد را به وي نشان دهيم، زير نور شديد آفتاب هم باز نمي‌تواند آن را ببيند، حاجي هم همينطور است؛ يعني وقتي مي‌رود حج بايد چشمش را باز كند تا منافع را ببيند، وگرنه وقتي برمي‌گردد بهره‌اي نبرده است. از اميرالمومنين(ع) پرسيدند آيا پروردگارت را ديده‌اي؟ ايشان فرمودند:

پروردگاري كه نديده باشم نمي‌پرستم اما با چشم دل ديده‌ام! حاجي بايستي با چشم دل ببيند. در جاي جاي مناسك حج، مسائلي هست كه بايد به دقت ديد و در آن تفكر كرد. خودِ كعبه نخستين اين مسائل است. خداوند مي‌فرمايد: «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَ‌كًا». همين كعبه نخستين خانه روي زمين است. ما همه جاي دنيا مي‌رويم كه آثار باستاني ببينيم، اما آيا تاكنون فكر كرده‌ايم در اين دنيا خانه‌اي جز كعبه وجود ندارد كه قبل و بعد از توفان نوح مستقر باشد؟

دوم اينكه مي‌فرمايند: در اينجا آيات روشنگر است، از اين نشانه‌ها همين حجرالاسود است يا مثلا مقام ابراهيم(ع). حضرت ابراهيم وقتي بيت‌الله الحرام را مي‌ساخت از يك حدي به بعد دستش نمي‌رسيد. خداوند اين سنگ را فرستاد و حضرت زير پايش گذاشت و هرچقدر كه ديوارهاي كعبه بالا مي‌رفت، اين سنگ هم مرتفع مي‌شد تا جايي كه وحي آمد كه مردم را به حج دعوت كن. حضرت ابراهيم بالاي اين سنگ ايستاد و مردم را به حج دعوت كرد و در همين حين جاي پاهاي وي روي سنگ افتاد.

هرچند اين اواخر مدتي است داخل محفظه نگهداري مي‌شود اما قرن‌ها اين سنگ زير باد و باران و آفتاب در مسجدالحرام بوده و خدشه‌اي به آن وارد نشده، خود همين، نشانه‌اي از نشانه‌هاي خداست. دنيا چسبناك است. گذر زمان انسان را به‌خود وابسته مي‌كند. مسائل دنيوي به مرور در نفس انسان رسوب مي‌كند. اما در حج بايد وقوف كرد. بايد نشست و تفكر كرد و با خدا خلوت كرد تا اين زوائد بريزد و اين است كه باعث مي‌شود قلب انسان از تنگي‌ها رها شود و گشاده شود تا نور الهي در آن بتابد.

  • چه كار بايد كرد؟

گاهي شما مي‌خواهيد آهني را شكل بدهيد و با دستگاه‌هاي بزرگِ بُرش به جان آهن مي‌افتيد اما وقتي مي‌خواهيد طلا را شكل بدهيد هيچ‌وقت سراغ آن ابزار سنگين نمي‌رويد. براي طلا، از وسيله‌هايي كه ريزه‌كاري‌ها را رعايت كند بهره مي‌بريد. در اعمال مهمي چون حج هم همينگونه است؛ چون خود عمل بسيار گرانبهاست، بايد ظرافت‌ها هم رعايت شود. با اين بهانه كه خدا بزرگ است و از اعمال ناقص ما مي‌گذرد، نبايد مناسك را سبك بشماريم و ريزه‌كاري‌ها را رها كنيم چون عمل كه مثل طلاست خراب مي‌شود. علامه طباطبايي شعري دارد، مي‌فرمايد: «تو همي سعي كن كاه سبكبار شوي/ روش جاذبه را كاهربا مي‌داند» در حج مهم همين است كه شما چشمتان را باز كنيد و باقي را به‌عهده خدا بگذاريد چرا كه حج مهماني الهي است. در يك مهماني اگر شخص مهمان به اين فكر كند كه سفره چطور باشد و پذيرايي به چه شكل انجام شود، تنها خود را خسته كرده چون اين برعهده ميزبان است. در حج هم ميزبان خداست و حجاج بايد فقط چشم دل باز كنند و منافع الهي را ببينند.

  • راه‌هاي نفوذ شيطان در حج

برخي به بهانه سوغاتي بعضا بارها به بازار مي‌روند و از حظ سفر معنوي جا مي‌مانند. درحالي‌كه اين همان دخالت در كار ميزبان است؛ يعني زحمت اضافه كشيده درحالي‌كه مقدر بوده خدا خودش به وي اين منافع را بدهد. براي مثال در روايت داريم يك‌بار امام‌موسي‌كاظم(ع) به مهماني هارون‌الرشيد دعوت بود. نخواست كه مركبش را در اصطبل خليفه نگه دارند. به كسي سپرد كه از اسبش مراقبت كند. وقتي از مهماني خارج شدند، ديدند كه شخصي كه قرار بوده از مركب امام مراقبت كند، آن را دزديده. به بازار رفتند و اسب را ديدند كه قرار است به فروش برسد.

وقتي قيمت كردند ديدند همان قيمتي است كه حضرت قرار بود به‌عنوان اجرت به آن شخص بدهد! اما آن شخص كم‌طاقت بود و صبر نكرد و همان پول را به‌دست آورد اما از راه حرام! براي همين توصيه‌اي كه به حجاج مي‌شود اين است كه باور داشته باشند كه منافع دنيايي را هم خداوند در اين سفر برايشان درنظر گرفته، اتفاقا وقتي هم بگذارند براي سوغاتي تهيه كردن، چرا كه تهيه سوغاتي ولو اندك باعث مي‌شود الفت بين قلوب مومنين ايجاد شود اما هم و غم‌شان اين مسائل نباشد.

يكي از كارهاي شيطان اين است كه انسان را دچار بلندي آرزو مي‌كند؛ يعني اينكه باعث مي‌شود كه انسان فكر كند فرصت بسيار است. هنگام تشرف هم همين را به دل حجاج مي‌اندازد كه حالا فرصت زياد است و بعدها هم مي‌شود آمد. همين باعث مي‌شود كه حاجي از زيارت منحرف شود. براي مثال در يكي از تشرف‌ها بنده ديدم يكي از همراهانمان لحظه‌اي از طواف را از دست نمي‌دهد. تمام وقت در مسجدالحرام است و تنها براي استراحت‌هاي كوتاه به هتل مي‌آيد. تحقيق كه كردم ديدم ايشان بيماري لاعلاج دارد و تا چند‌ماه ديگر مي‌ميرد و چون مي‌داند فرصت ديگري ندارد اينچنين بهره مي‌برد. اين حس بايد در همه باشد كه مثل چنين فردي خيال كنيم كه هر لحظه امكان دارد مهلت‌مان تمام شود.

با اين ذهنيت كه پيش برويم بيشترين بهره را مي‌بريم. در خود اعمال حج هم حضور شيطان قوي مي‌شود چرا كه اينجا به خدا نزديك‌تريم و طبعا شيطان فعاليتش بيشتر مي‌شود. مثلا طرف درنظر خود مي‌آورد كه از حج كه برگردم و مردم حاجي صدايم كنند چه ارج و قربي پيدا مي‌كنم! اين هرچند رياي بعد از عمل است و مبطل عمل نيست اما مبطل اثر عمل كه هست. اثر اين سفر معنوي كه بايد در زندگي ماندگار شود با همين ريا از بين مي‌رود. پس بايد همه‌جا حواسمان را جمع كنيم كه عمل خراب نشود.

کد خبر 273714

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha