شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۶:۱۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: ناآرامی‌های اکراین، منتقدان دولت، آتش بس غزه و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۸ شهریور-جای گرفت.

سعدالله زارعي در ستون روزنامه كيهان با تيتر «آتش‌بس، نه پایان مقاومت» نوشت: روزنامه کیهان؛۸ شهریور

جنگ 50 روزه در غزه با امضای یک توافقنامه میان گروههای فلسطینی و رژیم صهیونیستی متوقف گردید اما در عین حال نشانه‌هایی وجود دارند که اجازه نمی‌دهند آتش‌بس کنونی را «دائمی» تلقی کنیم  بلکه دو طرف بلافاصله پس از امضای توافقنامه، خود را برای رویارویی بعدی که قاعدتا زمان آن هم زیاد دور نیست، آماده می‌کنند. درخصوص جنگ سوم غزه و نتایج و درس‌های آن گفتنی‌هایی وجود دارند:

1- دو بند از شرایط فلسطینی‌ها شامل بازگشایی فرودگاه غزه و فعال‌سازی دوباره بندر غزه به مذاکرات بعدی میان دو طرف واگذار شده است. اما در عین حال پس از اعلام آتش‌بس دو طرف بر موضع خویش در این مورد تاکید کرده‌اند. بنیامین نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتی که با حضور مقامات ارشد نظامی و امنیتی کابینه‌اش، ساعاتی پس از امضاء توافقنامه قاهره برگزار شد، اعلام کرد که حماس به هیچکدام از خواسته‌هایش‌ نرسید و اسرائیل در این رویارویی با ضربه زدن به توانایی‌های نظامی و فنی و فرماندهان حماس توانست به پیروزی‌های بزرگی دست پیدا کند که البته این ادعاها با اعتراض توأم با تمسخر روبرو شد. از آن طرف رهبران حماس و جهاد اسلامی که اصلی‌ترین امضاکنندگان توافق از طرف فلسطینی‌ها بوده‌اند، با صراحت اعلام کرده‌اند که در توافقات بخشی از خواسته‌های فلسطینی‌ها امضا شده و بخش امضا نشده را محقق خواهند کرد. در این میان رمضان عبدالله شلح دبیرکل جنبش جهاد اسلامی در کنفرانس خبری در بیروت که با فاصله کمی پس از اعلام رسمی آتش‌بس برگزار شد، گفت: «ما بندر و فرودگاه غزه را می‌سازیم و در این راه از کسی اجازه نمی‌گیریم و اگر کسی به آنها تعرض کند، بندر و فرودگاهش را مورد حمله قرار می‌دهیم». به غیر از این تعدادی از موارد حساس میان دو طرف لاینحل باقی مانده‌اند که شامل آزادی زندانیان و گذرگاه رفح می‌باشد. همه این موارد به مذاکرات بعدی بین فلسطینی‌ها و رژیم جعلی تل‌آویو و یا فلسطینی‌ها و رژیم قاهره سپرده شده است. از این رو اگر بگوئیم برخلاف آنچه گفته می‌شود که میان دو طرف «آتش بس دائمی» برقرار شده، جنگ چهارم غزه در یک قدمی دو طرف قرار دارد، سخن گزافی نگفته‌ایم. در واقع همه عواملی که سبب وقوع جنگ سوم غزه شد تا حد زیادی به قوت خود باقی مانده‌اند. البته در این میان مقاومت فلسطین به دستاوردهای بزرگی دست یافته است.

2- در توافق میان دو طرف چند مورد وجود دارد که باید آن را در گروه نتایج و دستاوردها قرار داد: برقراری آتش‌بس و توقف حملات منظم طرفین به مواضع یکدیگر، بازگشایی رسمی گذرگاههای شمالی و شرقی غزه و متعهد شدن رژیم صهیونیستی به عدم تعرض به عبور و مرور ساکنان غزه به مناطق اشغالی، گسترش آزادی عمل فلسطینی‌ها در سواحل غزه از 6 مایل به 12 مایل و در واقع امضای اینکه این 12 مایل متعلق به غزه است. اما در این توافقنامه درباره خلع سلاح مقاومت، وضعیت تونل‌ها، وضع حکومت در غزه و پرداخت‌ حق‌السهم غزه از گمرکات - مطابق توافق 1993 اسلو- مطلبی نوشته نشد و این نشان می‌دهد که مباحثات درباره این موارد به جایی نرسیده است. در بین آنچه برای طرف فلسطینی اهمیت ویژه‌ای دارد، افزایش محدوده مجاز ماهیگیری برای فلسطینی‌ها از شعاع 6 به شعاع 12 مایلی سواحل غزه بود که در صورت تضمین آن و تمکین عملی رژیم غاصب اسرائیل به آن می‌توان گفت، موضوع گذرگاه‌های زمینی را تا حد زیادی تحت‌الشعاع قرار داده و از اهمیت استراتژیکی آنها می‌کاهد.

آزادی رفت و آمد فلسطینی‌ها در این محدوده آنان را از طریق دریای مدیترانه به حوزه عربی-اسلامی و نیز با موقعیت‌های سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا پیوند می‌دهد. این می‌تواند یک دستاورد استراتژیک تلقی شود. مشروط به اینکه تل‌آویو به رعایت آن پایبند باشد. البته با توجه به اینکه سازمان ملل، اتحادیه عرب و کشورهای اروپایی و آمریکا از توافق قاهره پشتیبانی کرده‌اند، زیر پا گذاشتن آن توسط رژیم صهیونیستی با هزینه‌هایی توام می‌باشد.

3- تا امروز در سطح بین‌المللی و منطقه مقاله‌ای مبنی بر اینکه در جنگ 50 روزه، رژیم  غاصب  به پیروزی رسیده، درج نشده اما شاهد درج صدها مقاله در مطبوعات غربی، عربی، روسی، چینی‌ و... بوده‌ایم که در آن مقاومت فلسطین را طرف پیروز جنگ 50 روزه دانسته‌اند. حتی در بین رسانه‌های شفاهی و مکتوب رژیم صهیونیستی هم به ندرت مقاله‌ای چاپ شده که در آن اهداف اسرائیل را تحقق یافته خوانده باشد. این به تنهایی برای اینکه قضاوت روشنی درباره طرف پیروز داشته باشیم، به ما کمک می‌کند. البته یک قاعده عمومی هم وجود دارد که به ما امکان ارزیابی می‌دهد. قاعده این است که نتایج جنگ را با ادعاها و اهداف طرفی که جنگ را آغاز کرده است بسنجیم. در این بین به میزانی که آن اهداف تحقق یافته، آغازگر جنگ به پیروزی رسیده است. رژیم تل‌آویو با بهانه‌هایی جنگ را در 17 تیرماه - 8 ژولای 2014- آغاز کرد و با امضای توافقنامه 4 شهریورماه - 26 اوت 2014- آتش‌بس داد.

مقامات ارشد دولت نتانیاهو و مقامات آمریکایی در روزهای اول این جنگ روی مواردی بعنوان اهداف حمله تاکید می‌کردند و تا این آخر هم بر بعضی از آنها اصرار داشتند. این موارد شامل خلع سلاح مقاومت و حل دائمی مسئله شلیک موشکها و راکت‌ها از غزه، جایگزین شدن تشکیلات خودگردان فلسطینی به جای حماس و جهاد در غزه، از میان برداشتن موشک‌ها و تونل‌های فلسطینی‌ها و دائمی کردن آتش بس 2012. بنابراین طبیعی است که ما میزان موفقیت آغازگر جنگ را با این اهداف بسنجیم. اسرائیل در این جنگ توانست به یک توافقنامه که آن را «آتش‌بس دائمی» خوانده، دست پیدا کند اما در عین حال این واژه «دائمی» نیست که یک آتش‌بس را دائمی می‌کند، بلکه طول دوره آن به پایبندی دو طرف بستگی دارد و تجربه نشان داده است که خود اسرائیلی‌ها آن را به اندک بهانه‌ای زیرپا می‌گذارند چرا که آنان مدت‌هاست که براعصاب و رفتار خود مسلط نیستند. ضمن آنکه طرف فلسطینی هم آتش‌بس را برای آسایش شهروندان غاصب صهیونیستی نمی‌خواهد بلکه برای حل مشکلات شهروندان خود می‌خواهد و زمانی که این به دست نیاید، آنان احترامی برای آتش‌بس قایل نخواهند بود.

در این جنگ مقاومت فلسطینی خلع سلاح نشد و در توافقنامه نیز هیچ اشاره‌ای به آن نشده است و این در حالی است که خلع سلاح که در واقع به منظور از میان برداشتن مقاومت فلسطین بوده مهمترین دلیل شروع جنگ از سوی اسرائیل بوده است. در این توافقنامه، حماس و جهاد هیچ تضمینی نداده‌اند که در صورت مواجه شدن با تجاوز رژیم صهیونیستی، از شلیک به تل‌آویو و... خودداری نمایند و حال آنکه مقاومت در این جنگ نشان داد که توان و جرأت تهدید کردن حساس‌ترین مناطق متعلق به رژیم غاصب شامل تأسیسات هسته‌ای دیمونا را دارد. از قضا پس از امضای توافق آتش‌بس هم خالد مشعل و هم رمضان عبداله در سخنرانی و یا مصاحبه رسمی اعلام کردند، عزم خود را برای توسعه توانمندی‌های دفاعی و نظامی گردانهای فلسطینی جزم کرده و از جمله در نظر دارند ساکنان کرانه باختری را به توان دفاعی در برابر رژیم صهیونیستی مجهز نمایند.

جایگزین کردن تشکیلات خودگردان به ریاست جناح سازشکار فلسطینی به جای حماس و جهاد در غزه که تا آخر هم آمریکا، اسرائیل و انگلیس بر آن تأکید می‌کردند به جایی نرسید و هیچ اثری از آن در توافقنامه نیست و در عمل هم رهبران حماس و جهاد اسلامی اجازه بازگشت تشکیلات محمود عباس به غزه را نمی‌دهند بنابراین واضح است که آنچه قبل از آغاز جنگ و در حین جنگ از سوی رژیم صهیونیستی یا دولت‌های حامی آن بیان می‌شد، عمل نشده و فقط یکی از خواسته‌هایی که خود اسرائیلی‌ها از روز ششم جنگ 50 روزه مطرح می‌کردند یعنی آتش‌بس، محقق گردیده است. به عبارت دیگر نتانیاهو می‌تواند در فهرست دستاوردهای خود بگوید: جنگی را که خود آغاز کرده بودیم متوقف کردیم! بیش از 2000 نفراز ساکنان غزه را کشتیم، 3 فرمانده مقاومت را از پا درآوردیم، باعث شدیم گردانهای فلسطینی موشک‌های خود را به سمت ما شلیک کنند لذا از تعداد آنان کاسته شده است و... نزدیک به 40 هزار خانه ساکنان غزه را تخریب کردیم و باعث آوارگی دوباره حدود 400 هزار فلسطینی شدیم. این فهرست دستاوردهای آقای نتانیاهو است.

اما گروه مقاومت فلسطینی درباره دستاوردهای خود می‌تواند بگوید: ما در این جنگی که بر ما تحمیل شد بیش از همیشه مقاومت کردیم، بیش از همیشه به دشمن حمله کردیم، بیش از 200 نفر از نظامیان و وابستگان به آنان را از پای درآوردیم، نزدیک به 500 نفردیگر آنان را مجروح کردیم، چند میلیون نفر از شهروندان غاصب اسرائیل از عسقلان تا تل‌آویو و حیفا به پناهگاهها کشانده و دو ماه زندگی آنان را مختل کردیم و در حالی که از سوی جبهه عربی کمک نشدیم توانستیم از فلسطین در برابر تهاجم پرحجم دشمن دفاع نمائیم.

4- این جنگ را رژیم صهیونیستی آغاز کرد ولی این جدای از آنکه از ماهیت توسعه‌طلبی این دولت حکایت می‌کند در عین حال بیش از آن از عمق نگرانی تل‌آویو خبر می‌دهد چرا که بدون تردید اسرائیلی‌ها از هزینه جنگی که آغاز کردند، بی‌اطلاع نبودند و سه بار هم تجربه چنین جنگی را طی 6 سال داشتند. آنان برحسب تجربه تردیدی نداشتند که به محض آغاز، سیل انتقادات از داخل و خارج متوجه آنان شده و از این رو نتانیاهو حتماً این احتمال را مد نظر داشته که شکست دوباره اسرائیل در جنگ با مقاومت فلسطین موقعیت حزب لیکود و شخص او را نابود می‌کند اما با این وجود به چنین ریسکی روی آورد! چرا؟ نتانیاهو و حزب لیکود بیش از هر فرد یا حزب اسرائیلی روی اهمیت مقوله امنیت تأکید داشتند. براساس آنچه 5 روز پیش «هاآرتص» به چاپ رساند: نتانیاهو پنج سال پیش با این شعار پیروز شد «مأموریت تکمیل نشده و حماس باید نابود شود و او تنها فردی است که می‌تواند این کار را انجام دهد.» ورود جدی نتانیاهو به جنگ از نیاز جدی اسرائیل و بخصوص حزب لیکود و رهبران قدیمی این رژیم به جنگ حکایت دارند.

آنان معتقدند هر نشانه‌ای از ناامنی در محیط درونی زندگی اسرائیلی‌ها در واقع نشانه آشکاری از پایان تاریخ اسرائیل به حساب می‌آید چرا که اسرائیل از یک‌سو با تقدس بخشیدن به موضوع «هلوکاست» و از سوی دیگر با شکل‌دهی به جوخه‌های ترور نظیر «هاگانا»، موجودیت خود را با مقوله امنیت پیوند زده است و این در حالی است که از یک طرف گروههایی در فلسطین متولد شده و قدرت یافته‌اند که بطور روزافزون در حال گسترش توانایی‌های دفاعی و تسلیحاتی خود هستند و از طرف دیگر این گروهها از سوی کشوری- ایران- حمایت می‌شوند که بطور آشکار و جدی «محو اسرائیل» را تبدیل به هدف مقدس و فریضه دینی کرده است. از این روست که اگر شما طی 5 سال گذشته- از زمان روی کارآمدن نتانیاهو- و البته سالها پیش از آن نیز ادبیات و دغدغه‌های رژیم صهیونیستی را مرور کنید درمی‌یابید که «سلاح مقاومت» و «ایران» جدی‌ترین دلمشغولی‌های آنان بوده‌اند. با این وصف جنگ سوم در روز سه‌شنبه هفته گذشته متوقف شد ولی نشانه‌های درخور توجهی از احتمال وقوع جنگ چهارم حکایت می‌کنند که در آن سرنوشت نهایی رژیم صهیونیستی رقم خواهد خورد و یا این رژیم جعلی را به سرنوشت نهایی نزدیکتر می‌کند.

صداي دولت

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه رسالت؛۸ شهریور

رئيس‌جمهور در سفر به اردبيل در نشست شوراي اداري گفت: "صداي دولت از رسانه ملي شنيده نمي‌شود. صدا و سيما حاضر نيست خدمات دولت را براي مردم تبيين كند." (1) بايد ديد رسانه ملي با وجود اختصاص 8000 ساعت برنامه تا خرداد امسال به مديران اصلي و مياني دولت يعني به طور متوسط روزي 10 ساعت برنامه در سال گذشته چگونه صداي دولت از رسانه ملي شنيده نشده است؟ اين صدا چيست كه 20 روزنامه اصلاح‌طلب و نيز ارگان دولت نتوانسته‌اند آن را به گوش مردم برسانند. اين صدا چيست كه صدها سايت خبري و اطلاع‌رساني و نيز حتي برخي رسانه‌هاي آن طرف آب نتوانستند به مردم برسانند؟ به نظر مي‌رسد دولت در اين مورد مشكل توليد صدا و بازپخش آن را ندارد.

اكنون يكسال از عملكرد دولت يازدهم مي‌گذرد. مردم در حوزه سلامت از دولت راضي هستند. اين رضايت نه به دليل تبليغ و ترويج اين صدا در رسانه ملي است بلكه هر ارباب رجوعي كه به بيمارستان‌ها مراجعه مي‌كند و راضي برمي‌گردد، صداي رضايت او شنيده مي‌شود.

صدا يك قول است و وقتي با فعل دولت همخواني دارد، شنيده مي‌شود. اما اگر فقط يك قول باشد و با فعل انطباق نداشته باشد شنيده نمي‌شود. پس اين تقصير رسانه ملي نيست كه صداي دولت به مردم نمي‌رسد. بلكه اين تقصير به طراحان صدا در دولت برمي‌گردد.

وقتي دولت به صورت يكسويه اقدام به توليد صدا مي‌كند و اجازه نقد نمي‌دهد چگونه انتظار دارد قول و قال دولت شنيده شود.

اكنون دولت اجازه نقد سياست خارجي بويژه در حوزه توافق هسته‌اي را به منتقدين نمي‌دهد. اجازه طرح سئوال و اعتراض به پرونده كرسنت را نمي‌دهد. چگونه انتظار دارد هر چه در اين زمينه گفت مردم بپذيرند؟ اكنون دولت مدام از كاهش تورم و بهبود وضع اقتصادي سخن مي‌گويد اما تشت بيكاري و ورشكستگي بنگاه‌هاي اقتصادي از بام بازار ايران فرو افتاده و صداي آن همه جا را فرا گرفته است. سايه ركود در همه جا حس مي‌شود.

نمي‌شود به مردم گفت اين "فعل" را نبين. به آن "قول" فقط گوش بده! فقط قيمت خدمات دولت به مردم مثل آب، برق، گاز، حمل و نقل و.... حداقل 20 درصد گران شده است. چطور مي‌شود كه تورم به 15 درصد رسيده است؟

صدا و سيما همه سرمايه و استعداد هنري و امكانات خود را روي انصراف مردم از دريافت يارانه‌ها گذاشت. ده‌ها مقام دولتي در مورد فوايد و آثار اين انصراف سخن گفتند. حتي طراحي پيام در سريال‌ها را به خدمت گرفتند اما عملا مردم به آن پاسخ منفي دادند و 90 درصد براي اخذ يارانه ثبت نام كردند.

وزير محترم اقتصاد بارها گفته است 10 ميليون نفر پردرآمد بايد از گرفتن يارانه انصراف بدهند و قانون هم داريم كه بايد دولت به اين جماعت يارانه ندهد. اما دولت از اجراي قانون سرباز مي‌زند و تاكنون يارانه‌ها را پرداخت كرده است. چگونه انتظار داريم صداي دولت شنيده شود؟ برخي رسانه‌هاي حامي دولت دنبال حمايت از فتنه‌گران و جاسازي آنها در بدنه دولت هستند و اصلا كاري به صداي دولت و خدمات دولت ندارند. اين رسانه‌ها در حوزه فرهنگ دنبال باز توليد صداي نامحرمان و مخالفان انقلاب هستند. برخي شب گفته‌هاي بي‌بي‌سي را به صورت تيترهاي روز بعد خود به كار مي برند. دولت هم به همين جماعت دل بسته است و طبيعي است كه آنها صداي دولت را انعكاس نمي‌دهند. كاركرد فرهنگي دولت زير رصد هوشمندانه و نقد مشفقانه نخبگان، مراجع و اهل نظر قرار دارد اما اعتنايي به اين نقدها نمي‌شود.

جمعه 24مرداد 93 در برنامه مناظره موضوع لايحه پيشنهادي دولت براي خروج از ركود و رونق توليد مورد بحث بود. سه نفر از شركت‌كنندگان حامي دولت بودند، فقط يك نفر منتقد بود. علي‌رغم اين نابرابري، بينندگان شبكه يك سيما بيش از 69 درصد حق را به منتقد دولت دادند. همچنين در نظر سنجي مربوط به توفيق دولت در مهار تورم 77 درصد دولت را در مهار تورم "كم" توصيف كردند.

اينكه مردم اين‌گونه داوري دارند به اين مربوط نمي‌شود كه صداي دولت به آنها نرسيده است بلكه به اين دليل است كه خود براساس مشاهدات و ميزان قدرت خريد و قيمت‌هاي مطرح در بازار حق دارند بين صداي دولت و واقعيات موجود قضاوت خود را داشته باشند. نبايد مردم را مذمت نموده و صدا و سيما را مقصر قلمداد كرد. دولت در طراحي پيام صداي خود مشكل دارد. دولت در برخورد با نقدهاي مشفقانه منتقدين با تدبير عمل نمي‌كند. دولت بايد مراقب فعل، قول و تقرير خود باشد.

منتقدين به جاي دريافت پاسخ نقدهاي خود، اهانت و بي‌مهري شنيدند. در حالي كه نقدبه قصد اصلاح و تصحيح حركت صورت مي‌گيرد.

هيچ كس از ناكارآمدي دولت جز دشمن سود نمي‌كند. ايران امروز در محاصره گرگ‌هاي جهاني و گرگ‌هاي منطقه‌اي است. كمترين غفلت ممكن است خسارت‌هايي به بارآورد كه سال‌ها نتوان جبران كرد.

دولت بيش از اينكه تيغ سخن بر دوست كشد بايد اين تيغ را به سمت و سوي گرگ‌هاي جهاني و منطقه‌اي ببرد.

ملت بيش از هر زمان به اتحاد نياز دارد. فاصله دولت و ملت در اين زمان بايد كمتر از هر زمان ديگر باشد. دولت هم بايد بداند صدايش وقتي به مردم مي‌رسد كه قول و فعل او يكي باشد. در اين صورت در كمترين زمان ممكن صداي دولت به ملت مي‌رسد.

سخن آخر اينكه يكي از توصيه هاي مقام معظم رهبري در ديدار رئيس جمهور و وزرا در روز چهارشنبه گذشته اين بود كه" بايد مراقبت شود تا در سخنان مسئولان دولتي تعارض وجود نداشته باشد. فلسفه تعيين سخنگو هم اين است كه از دولت صداي واحد در مسائل مختلف شنيده شود."

دولت اكنون در حوزه اقتصاد، سياست و فرهنگ گاهي دچار تكثر صدا مي‌شود. اين تكثر صدا باعث مي‌شود كه صداي واقعي دولت به مردم نرسد.

دولت در خصوص فهم دشمن واقعي ، فتنه ، تورم ، ركود، نقد افراطي دولت گذشته ، برخورد با منتقدين مذاكرات هسته اي ، مسائل پولي و مالي و ... دچار چند صدايي است. بايد در اين مفاهيم يك صدا از دولت صادر شود تا به درستي شنيده شود.

تلاش برای مهار «تصاعد بحران»

الهه کولایی . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۸ شهریور

حوادث جاری اوکراین را باید در امتداد رویکرد روسیه نسبت به جمهوری‌های استقلال‌یافته پیرامون خود در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مورد توجه قرار داد. همان‌طور که در سال‌های گذشته به‌تدریج ابعاد این رویکرد مشخص‌تر شده روسیه بازسازی حضور و نفوذ خود در جمهوری‌های پیشین شوروی سابق را به‌طور جدی دنبال کرده و در این مسیر استفاده از روس‌زبان‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. در چارچوب این سیاست، روسیه با درنظرگرفتن این واقعیت که جمعیت روس‌تبار در اوکراین در بخش مهمی مستقر هستند که به‌لحاظ منابع و موقعیت جغرافیایی و ظرفیت‌های اقتصادی برای روسیه اهمیت بسیار دارد، تلاش برای تحکیم سیطره بر این کشور از طریق روس‌تبارها را شدت بخشیده است. به هر حال فعالیت جنبش جدایی‌طلب در اوکراین -همان‌طور که اسناد و مدارک آن در روزهای اخیر از سوی مسوولان اوکراین و غرب و ناتو انتشار یافته است- بدون حمایت موثر و مستقیم روسیه میسر نبود.

تجربه جدید روس‌ها در مورد جمهوری‌های دیگر نیز مدنظر سران کرملین قرار دارد. آنچه در سال‌های نخست پس از فروپاشی شوروی در گرجستان و به‌ویژه «آبخازیا» پیگیری شده بود در کنار تجربه‌های دو دهه گذشته، سبب شده تا سران روسیه با عزم جدی‌تر، استفاده از روس‌تباران و تاکید بر «وظیفه» مسکو در دفاع از حقوق روس‌تباران را مورد بهره‌برداری قرار دهند. در شرایطی که روابط روسیه با آمریکا و اروپا در سال‌های اخیر در پرتو سیاست مصمم پوتین برای بازسازی قدرت روسیه در عرصه اوراسیا و زدودن مسایل گوناگون دیگری که موجب اختلافات بوده، رو به بهبود رفته است اما همچنان استفاده از ابزار نظامی در سیاست روسیه به‌عنوان ابزاری سنتی، جایگاه ویژه‌ای دارد. با این حال طرفین موضوع با توجه به همبستگی‌های مختلف و نیازهای اقتصادی روسیه به غرب و وابستگی اروپا به‌ویژه آلمان به انرژی روسیه در عین بحرانی‌شدن، زمینه مناسب را برای کنترل بحران و تمرکز بر منافع مشترک را فراهم کرده‌اند.

روس‌ها در پیشروی خود در جمهوری‌های پیشین شوروی تردید ندارند و با توجه به نگرانی از سیاست غرب‌گرایی در این کشورها، از این الگو بهره خواهند گرفت. ایده پوتین مبنی بر شکل‌گیری «اتحادیه اوراسیا» به گونه‌ای، ایده احیای اتحاد شوروی در معیارها و چارچوب‌های جدید متناسب با تحولات کنونی در منطقه و جهان را نشان می‌دهد. در نهایت می‌توان انتظار داشت «تصاعد بحران» - که این‌روزها به شکل بارزتری خود را نشان داده است- با فرض رفتار عقلانی و واقع‌گرایی در رویکردهای طرفین به‌ویژه آسیب‌پذیری هر دو سوی مخاصمه در تشدید این تقابل، تحت کنترل درآید.

از خود نظام پنداري تا اپوزيسيون نمايي از دولت

روزنامه ابتكار در ستون سرمقاله خود به قلم محمدعلي وکيلي نوشت:روزنامه ابتکار؛۸ شهریور

رهبر انقلاب در ديدار اعضاي هيأت دولت، به مناسبت هفته دولت، تصريح فرمودند که: موفقيت شما موفقيت و سرافرازي نظام اسلامي است. ايشان در بخشي ديگر از سخنان خود نيز فرمودند: من شما را،بخصوص آقاي رئيس جمهور را، شبانه روز دعا مي‌کنم و موفقيت شما را آرزو دارم. پيش از اين نيز درضيافت افطاري ماه مبارک رمضان در ديدار با اعضاي دولت فرمودند: بنده دولت را تاييد و حمايت مي‌کنم و از همه تواني که در اختيار دارم، براي حمايت از دولت استفاده خواهم کرد و به مسئولان بلند پايه دولت اعتماد دارم.

اين فرمايشات در حالي بيان مي‌شود که از ابتداي شروع به کار دولت يازدهم، بذر بدگماني، مخالفت و تخريب به نام دلسوزي نظام توسط گروهي خاص در فضاي عمومي کاشته شد، تا با آن بذرها ميوه بي اعتمادي درو ‌کنند. دولت در اين يکسال علاوه بر موفقيت ها، ناکامي‌هايي نيز در سبد خود دارد. اما اگر قرار بر قضاوتِ منصفانه و ارزيابي بي طرفانه باشد، کارنامه دولت دراين مدت قابل قبول بوده است. البته هنوز يک سال بيشتر از عمر دولت نگذشته است و مردم همچنان با انبوه مشکلات مواجه هستند؛ اما کوشش‌ها و رويکردها در اين يک سال روزنه اميد را روشن نگه داشته است و مردم همچنان چشمِ اميد به تدبيرها دوخته اند. گروهي از همان ابتدا تلاش کرده اند که آينده را سياه و روند‌ها را خدشه دار سازند تا مردم را دچار ترديد و تشکيک کنند. دولت دست به هر اقدامي زد آنرا ناکارآمد قلمداد کردند. هر گاه فعلِ دولت ناقص و داراي اشکال بود - آنچنانکه در توزيع سبد کالا و فراخوان ثبت نام هدفمندي يارانه‌ها نمايان بود- آنرا دليل ناکارآمدي قلمداد کردند و هوار بر آوردند که ما گفتيم اينان نمي‌توانند و دولت را محکوم به قبح فعلي کردند.

هر کجا فعل دولت خالي از اشکال و همراه مُهر تاييد کارشناسان بود، در نيتِ فاعل تشکيک کردند و مدعي شدند که نگاهِ دولت يازدهم به خارج است و با مُهر وابستگي سعي در ابطال مُهر قبولي کارهاي دولت دارند و دولت را به قبح فاعلي محکوم کردند. اينان، برخلاف نص فرمايشات رهبر انقلاب، خود را تراز نظام مي‌پندارند و نظام را در مقياس قامتِ کوتاهِ خويش تفسير و ترجمه مي‌کنند و با همين معيار به ارزيابي دولت مي‌نشينند. در نتيجه روزي رأي به وابستگي دولت، روز ديگر حکم به فتنه گري آن و زماني نيز نام برانداز را بر آن مي‌نهند. گويا در قاموس اينان دولت جزئي متجزي و منفک از نظام است که به صورت تحميلي و احياناً اجاره اي بر نظام وارد شده است. همه دولت‌ها در نظام جمهوري اسلامي بر اساس قانون اساسي نظام، سر برآورده اند و مجوز فعاليت گرفته اند. اگر چه ابتدا و انتهاي هر دولتي مشخص است، اما انتخاباتي که منجر به تشکيل دولت مي‌شود، نقش رفراندوم مشروعيت بخش را براي نظام ايفا مي‌کند. رئيس جمهور منتخب مردم نيز به قرآن سوگند ياد مي‌کند که در چهار چوب قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي عمل کند و قطار دولت را بر ريل قانون اساسي براند. مطابق قانون اساسي، مجلس شوراي اسلامي نيز بازوي نظارتي اين ريل گذاري است؛ در نتيجه مي‌توان گفت که دولت بخشي از نظام است و قابل تفکيک از آن نيست و عملکرد دولت نقش مستقيم در معدلِ کلِ نظام خواهد داشت. هر کجا نمره دولت منفي باشد دودش به چشم مردم، به عنوان ولي نعمتان نظام، مي‌رود و کار آمدي نظام لطمه مي‌بيند؛ هر کجا هم نمره دولت مثبت و کارنامه اش موفقيت آميز باشد، به صورت سيستماتيک باعث افزايش رضايتمندي مردم و در نتيجه ارتقاء کارآمدي نظام مي‌گردد. عده اي در اين خيال باطلند که ناکارآمد نشان دادن دولت روحاني و ناکام گذاشتن آن منجر به حذف رقيب و اقبال مردم نسبت به خودشان مي‌شود. در قاموس اين گروه، دري که براي من نچرخد براي هيچکس نبايد بچرخد! بر اساس چنين نگاه و معياري، مخالفت‌ها شکل مي‌گيرد و ماشين تهمت افکني و انگ زني شب و روز کار مي‌کند و فضا ملتهب و بذر نااميدي افکنده مي‌شود. اما سودِ موفقيتِ دولت در صندوقِ کليت نظام است و دود ناکامي اش در چشم مردم و تمام نظام خواهد رفت.

بر اين اساس و بر اساس منويات رهبري همگي تلاش کنيم رويکردِ دولت ملي بماند و موفقيتش را پاس بداريم. مثبت انديشي را چاشني عملکرد خود کنيم و حسن نيت و خوش بيني را جايگزين سوء نيت و سياه انديشي نمائيم. به حکم دموکراسي، اجازه دهيم آنان که مورد اعتماد مردم قرار گرفته اند و مردم را اميدوار ساخته اند، فرصتِ خدمت پيدا کنند و به اعتماد مردم خيانت نشود. کار شکني و سنگ اندازي بر سر راهِ فعاليت دولت نه خدمت که نشان دهنده خيانت و از جوانمردي نيز به دور است. دولت در فرصت يکساله کاميابي و ناکامي‌هايي داشته است. ولي با ملاک قرار دادن ارزش‌هاي مردم و تطبيق آن با ارزش‌هاي نظام، مي‌توان داوري منصفانه اي در خصوص عملکردِ يکساله دولت روحاني داشت.

کد خبر 270393

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha