یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۷
۰ نفر

زهرا مهاجری: هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد دانشجوی رشته مدیریت بیمارستانی که با رتبه ۱۰هزار در این رشته پذیرفته شده بود، یک روز در یکی از بهترین دانشگاه‌های کشور با رتبه عالی پذیرفته شود آن هم در رشته هنر و بعد، نقاشی بخواند و بشود یک نقاش بزرگ.

مهدی قدیانلو

«دير متوجه علاقه‌ام به نقاشي شدم!» اين جمله، جمله‌اي است كه مهدي قديانلو در طول مصاحبه بارها آن را به زبان مي‌آورد و انگار با گفتن اين جمله، حسرت از دست دادن سال‌هايي را نشان مي‌دهد كه مي‌توانست بكشد و رنگ كند. قديانلو امروز، يك نقاش موفق است؛ نقاشي كه برخلاف خيلي از هنرمندها آثارش را خيلي‌ها مي‌توانند ببينند. نمايشگاه آثار مهدي قديانلو، ديوارهاي شهر است؛ ديوارهاي بزرگي كه تا رنگ و نقاشي نشوند نمي‌فهمي چقدر زشت و بدهيبت بوده‌اند...

تهران است و غول‌هاي بلند سيماني، بتني و آجري‌اش؛ ساختمان‌هاي سربه فلك كشيده خاكستري كه ترجيح مي‌دهي سريع از كنارشان بگذري تا كثيفي و حس بدشان رويت اثر نگذارد. حالا اينكه كسي پيدا شود و از اين تهديد بزرگ خاكستري، يك فرصت رنگي بسازد، واقعا شاهكار كرده! اگر روزمرگي و عجله و فرورفتن در كار و فكر و خيال امانمان بدهد، ساختمان‌هاي بلندي را در گوشه گوشه شهرمان مي‌بينيم كه يك روز همان غول خاكستري بوده و امروز يك منظره، طرح يا حتي داستان مصور است. رنگ‌هايي كه به جنگ ديوارهاي بي‌رنگ و لعاب و روح رفته‌اند و زنده‌شان كرده‌اند. يكي از اين هنرمندان، مهدي قديانلوست. قديانلوي جوان، سال‌هاست كه روي ديوارهاي شهر نقاشي مي‌كشد و آنها را زنده مي‌كند. تهران شهر ديوارهاست و اين مبارز قدرتمند، تا به حال بيشتر از صدتايشان را حريف بوده.

يك كارگاه كوچك در يك گوشه شهر دارد و همه ايده‌هايي كه يك روز در ابعاد بزرگ اجرا مي‌شوند، از همان كارگاه كوچك بيرون مي‌آيند. مهدي قديانلو يكي از هزاران موردي است كه دير متوجه استعدادشان مي‌شود. او در اين‌باره مي‌گويد: «من دير متوجه علاقه‌ام به نقاشي و هنر شدم؛ يك روز بسيار اتفاقي يكي از بستگان از من خواست چهره او را طراحي كنم؛ اين زماني بود كه من براي شركت در كنكور سراسري درس مي‌خواندم. اين اتفاق باعث شد در كلاس‌هاي نقاشي ثبت‌نام كنم و كار خود را با طراحي و مينياتور شروع كردم ولي به‌دليل جذابيت بيشتر نقاشي روي بوم، مينياتور را رها كردم؛ همزمان با كار در زمينه مينياتور، در كنكور تجربي و هنر شركت كردم و كنكور تجربي قبول شدم و كنكور هنر مرحله عملي داشت كه در نيمه دوم برگزار مي‌شد. به‌مدت 2‌ماه در كلاس‌هاي مديريت بيمارستاني شركت كردم و متوجه شدم ذهن تئوري خوبي ندارم و علاقه هم نداشتم، انصراف دادم و به سراغ نقاشي رفتم».

اين هنرمند جوان، 33ساله است؛ تحصيلاتش در رشته نقاشي را در مقطع كارشناسي در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران تمام كرده، در مقطع كارشناسي‌ارشد، رشته انيميشن خوانده است و حالا، يكي از نقاش‌هاي ديواري شهر ماست.

يك كودكي رنگي رنگي

مهدي قديانلوي سال‌هاي دور، پسربچه شلوغ و شيطاني بود كه آن روزها در يك روستا زندگي مي‌كرد. مهدي كوچك كه يك پايش توي كوچه بود و پاي ديگرش روي پشت بام، بين طرح و نقش و رنگ بزرگ شده است. خودش مي‌گويد: «من كودكي رنگي‌اي داشتم؛ در روستا بزرگ شده‌ام و مادرم قالي مي‌بافت. مادربزرگم از اين دارهاي افقي جاجيم داشت و من بين كلاف‌هاي رنگي نخ، طرح قالي، نقاشي‌هاي فرش و... بزرگ شدم». پدر مهدي قديانلو هم كشاورز بوده و به همين‌خاطر، علاوه بر طرح و نقش، با گل و گياه و ميوه و رنگ‌هاي طبيعي از همان بچگي سرو كار داشته است. قديانلو معتقد است كه سليقه بصري خود را از دوران كودكي دارد و ناخودآگاه به سمتي متمايل است كه در دوران كودكي در ذهنش ايجاد شده.

شروع كار ديواري

زماني كه مهدي دانشجو بود، از طريق دوستانش مطلع ‌شد كه سازمان زيباسازي شهرداري، فراخوان‌هايي در روزنامه همشهري و مجلات تخصصي هنر براي طراحي ديوارهاي شهر داده است. اولين جرقه همان موقع ‌خورد و مهدي قديانلو تصميم گرفت به همراه دوستانش براي ديوارهاي شهر نقش بزند. قديانلو براي بهترشدن كارش، كارهاي زيادي را در اين زمينه ديد و حتي فيلم‌هايي كه در اين راستا به او كمك مي‌كرد تماشا مي‌كرد. خودش درباره سبكي كه آن زمان در ذهن داشته مي‌گويد: از سال 85 طراحي براي ديوار را آغاز ‌كردم و بعد از يك سال، نخستين كارم روي ديوار پياده ‌شد. اولين كار اجرا شده، يك آكواريوم بزرگ و سبز است كه در منطقه جنت آباد كشيده شده. قديانلو از نخستين كارش خيلي راضي نيست. مي‌گويد كه در نخستين كارم بيشتر احتياط كرده و بعد از اجرا متوجه شدم كه مي‌تواند بلندپروازتر باشد؛ اتفاقي كه اين روزها افتاده است.

متعهد به سبك خاصي نيستم

كارهاي قديانلو را مي‌شود از المان‌هاي خاصش شناخت. عده‌اي معتقدند بيشتر كارهاي مهدي قديانلو سوررئال است و سبك خاصي را دنبال مي‌كند. اما خودش اين حرف‌ها را قبول ندارد. مي‌گويد: «به سبك خاصي متعهد نيستم چرا كه وقتي سبك خاصي را انتخاب مي‌كنيد ناخودآگاه دچار محدوديت مي‌شويد». او معتقد است كه وقتي تصويرسازي براي مردم انجام مي‌شود بايد رضايت مخاطب مدنظر قرار گيرد نه پيروي از سبك خاص؛ «در كار نقاشي ديواري براي مردم كار مي‌كنيم؛ افراد عادي كه كار ما را مي‌بينند بيشتر از مسئولين و هنرمندان هستند؛ شايد 95درصد كساني كه كار ما را مي‌بينند مردم غيرهنرمند هستند؛ بايد بررسي شود فضا چه چيزي را مي‌طلبد». بر خلاف تصور ما، كارهاي قديانلو فقط سليقه خودش نيست. اين هنرمند جوان به ظرافت‌هايي دقت مي‌كند كه شايد به ذهن هيچ‌كس نيايد. مي‌گويد: «وقتي كاري به من پيشنهاد مي‌شود دوست دارم بدانم در فضاي آن محل چه چيزي مي‌گذرد؛ مي‌روم از يك صبح تا غروب در منطقه گشت مي‌زنم و ديواري كه قرار است روي آن كار انجام شود را از زاويه‌هاي مختلف بررسي مي‌كنم».

قديانلو كاري كه در ميدان ونك به اجرا درآورده را مثال مي‌زند و مي‌گويد: «اين كار كه مي‌توان آن را يك اثرمردم‌پسند دانست، به سليقه مردم كشيده شده. پيش از كشيدن و طراحي آن، از اطرافيانم پرسيدم كه دلتان مي‌خواهد در يك چنين منطقه‌اي چه طرحي ببينيد. اكثريت قريب به اتفاق به المان‌هاي درخت، آسمان و طبيعت و انسان اشاره كردند. من هم با توجه به سليقه‌شان اين كار را طراحي كردم». قديانلوي جوان در نقاشي‌هاي شخصي‌اش كارهاي سمبليك و سورئال را بيشتر مي‌پسندد و براي آنها دغدغه‌هايي دارد كه شايد براي مردم جذاب نباشد اما معتقد است وقتي براي مردم كار مي‌كني، بايد كار به‌گونه‌اي باشد كه مردم را شاد كند.

واقعيت به هم ريخته در نقاشي‌هاي ديواري

وقتي به نقاشي‌هاي مهدي قديانلو نگاه مي‌كني، احساس مي‌كني نقاشي‌هاي روي ديوار، يك برگ نقاشي شده از يك داستان تخيلي هستند. وجه مشترك اكثر نقاشي‌هاي اين نقاش ديواري، انسان است. قديانلو در اين‌باره مي‌گويد:«در نقاشي‌هاي روي ديوارم، بيشتر توجهم به انسان‌هاست. سعي مي‌كنم به انسان‌ها از نزديك نگاه نكنم، در كارها درگير اشخاص نشوم و از دورتر مردم را ببينم. كارهاي من اكثرا به‌صورت دسته‌جمعي است. نمي‌توان فقط مردم را روي ديوار كار كرد چرا كه از لحاظ بصري جذاب نيست. براي اضافه كردن جذابيت بصري سعي مي‌كنم از اتومبيل، به هم ريختن نيروي جاذبه و... استفاده كنم تا بتوانم داستاني راكه مي‌خواهم بگويم جذاب‌تر كنم». وقتي از اين هنرمند جوان در مورد وجه تمايز كارهايش با ساير كارهايي از اين دست مي‌پرسي، مي‌گويد: «كار هنري هر فردي همانند اثر انگشت خودش است؛ وقتي فرد مدت زماني را براي انجام كاري صرف مي‌كند يعني آن كار ترجمه خودش و علايق ناخودآگاه او است كه توسط خود او اجرا مي‌شود. تفاوت كار‌هاي من با دوستانم شايد در اين باشد كه اهميتم به جذابيت‌هاي بصري بسيار بالاست». قديانلو از كشورهاي ديگر هم پيشنهاد انجام كار دارد؛ كشورهايي مثل نروژ، آمريكا و تركيه به او سفارش كار داده‌اند و از كارهايش استقبال كرده‌اند.

وندال‌هاي خرابكار

هر كاري محدوديت‌هاي خاص خودش را دارد. براي كاري كه در سطح شهر و با اين ابعاد انجام مي‌شود هم قطعا محدوديت‌هايي وجود دارد. قديانلو يكي از مشكلاتي را كه بر سر راه نقاشي ديواري است، مسائل مالي مي‌داند. مي‌گويد كه وقتي قرارداد براي كاري بسته مي‌شود، تورم در آن پيش‌بيني نمي‌شود و همين امر باعث پايين آمدن كيفيت مي‌شود. اين نقاش جوان مي‌گويد: «همين عوامل سبب مي‌شود كارهايي طراحي كند كه خلوت باشد تا بتواند هزينه را اينگونه جبران كند و در عين حال كيفيت كار پايين نيايد؛ بايد تمهيداتي انديشيده شود كه هزينه كار كاهش يابد». يكي ديگر از مشكلاتي كه سر راه نقاشي ديواري هست، وجود تخريبگرها يا همان وندال‌هاست. قديانلو مي‌گويد كه در مكان‌هايي كه نقاشي‌ها در دسترس هستند، امكان خرابكاري بيشتر است و براي جلوگيري از اين اتفاقات، مي‌بايست طرح به‌گونه‌اي طراحي شود كه خيلي پر كار نباشد چرا كه امكان نوشتن مطلب و حتي چسباندن آگهي نيز وجود دارد.

شروع غرورآفرين، پايان نه چندان غم‌انگيز

اثر هر هنرمند مثل فرزند اوست. خلق اين فرزند و به ثمر نشستن زحمت پروراندنش آنقدر لذتبخش است كه قابل توصيف نيست. قديانلو حس خوب ديدن تصاويري كه در ابعاد بزرگ اجرا شده را به حس در آغوش گرفتن فرزند تشبيه مي‌كند و مي‌گويد كه در آن لحظه، لذتي كه مي‌برد قابل وصف نيست، خصوصا اينكه بداند كارهايش با مردم ارتباط برقرار كرده و آنها هم راضي هستند. اما زمان و گذرش، راهزن است؛ همه‌‌چيز را با خودش مي‌برد و فقط خاطره به جا مي‌گذارد. آثار هنري شهري هم به مرور زمان از بين مي‌روند و جايشان را به كارهاي جديد مي‌دهند. مهدي قديانلو، خالق آثاري كه ممكن است چندسال بعد از بين بردند اين اصل را قبول كرده و با آن كنار آمده. مي‌گويد: «بايد قبول كنيم كه اين كارها دائمي نيستند و روزي كارهاي بهتر از هنرمندان جوان‌تر جايگزينشان مي‌شوند».

قديانلوي جوان حتي پا را فراتر مي‌گذارد و مي‌گويد كه اگر نقاشي‌ها فرسوده يا به‌صورت موضعي تخريب شوند، دلش مي‌خواهد كه بلافاصله كاري بهتر جايگزين شود تا كار خراب روي ديوار نماند.

شهر ديوارها، شهر دود گرفته ديوارهاي خاكستري، به همت قديانلو و قديانلوها براي شهروندان چشم‌نواز و زيبا مي‌شود. نقش‌هاي ديواري، علاوه بر زيبايي‌هاي بصري، يادآور تمام چيزهايي مي‌شود كه فراموش‌شان كرده‌‌ايم؛ عناصري كه خلق شده‌اند تا به ما تلنگر بزنند كه گاهي هم از خودت بيا بيرون و به اطراف، به ديگران، به طبيعت و به زندگي نگاه كن!

خوب، بد، زشت
بدترين

واقعا بدشانسي است! اينكه در نخستين كار اجرايي ات اتفاقي به اين ناگواري برايت بيفتد آخر بدشانسي است. البته همه‌اش را هم نمي‌شود گردن شانس انداخت؛ بي‌احتياطي خودمان هم بود. رفته بوديم بالاي داربست كه نقاشي بكشيم. سيمي كه يك طرفش لخت بود را باد زد و يكي از دوستانم را برق گرفت. برق 3 فاز از بدن او رد شد و تمام لباس‌هايش سوخت. آن خاطره بد باعث شد تا كارهاي بعدي را با توجه بيشتر انجام دهيم.

بهترين

هميشه تعامل با مردم، بهترين بخش كار ماست. اينكه شهروندان مي‌آيند و ابراز احساسات مي‌كنند هميشه برايم جالب بوده و هست. يك روز وقتي داشتيم كار مي‌كرديم و روي داربست و در ارتفاع 20متري بوديم، مردي آمد پايين داربست و ما را صدا زد. به طرف صدا برگشتيم تا ببينيم چه مي‌خواهد. از آن پايين داد زد و به‌خاطر زحماتمان از ما تشكر كرد. بعد هم پرسيد: كسي از دوستانتان پايين نيست؟ ما هم برايش دست تكان داديم و گفتيم: نه! همين كه جواب ما را شنيد و خيالش از بابت اينكه كسي پايين نيست راحت شد، نردبان ما را جمع كرد و گذاشت پشت صندوق عقب ماشينش و رفت! شيوه جديد دزدي كه صداقت ما موجب تسهيل در كارش شده بود!

کد خبر 264965

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha