سه‌شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶ - ۱۱:۴۱
۰ نفر

سعید مستغاثی: اشغال خرمشهر و هم‌چنین آزادی آن از مهم‌ترین حادثه‌های تاریخ معاصر این سرزمین به‌شمار می‌آید که تاکنون فیلم‌های متعددی درباره اصل این وقایع و یا حواشی آن ساخته شده است.

از جمله فیلم‌های «کیمیا» ، «سرزمین خورشید» و «دوئل» هر سه ساخته احمدرضا درویش که هریک لااقل در یک‌سوم ابتدایی خود، به‌طور مستقیم ماجرای حمله ارتش عراق به خرمشهر را در کادر دوربین قرار می‌دهند و آثار دیگری مثل «حریم مهرورزی» که در حاشیه آزادی خرمشهر به داستانی خانوادگی اشاره دارد.

 هم‌چنین آثار مستندی مانند «پل آزادی» ساخته مهدی مدنی که به‌طور مستقیم به قضایای اشغال و آزادی این شهر می‌پردازد.

اما در فیلم «روز سوم» برای نخستین بار یک ماجرای واقعی در جریان اشغال خرمشهر دستمایه قرار می‌گیرد تا بر زمینه آن نوع دیگری از رابطه‌های انسانی را شاهد باشیم. ضمن این‌که بر اساس همین روابط، برای اولین بار مفاهیم عمیق وطن‌پرستی و دفاع از آب و خاک، وجه تسمیه روایتی و دراماتیک می‌یابند.

محمدحسین لطیفی فیلم «روز سوم» را بر اساس ماجرایی واقعی ساخته است که پیش از آن حمید زرگرنژاد در گروه تلویزیونی شاهد، مستندی بر مبنای همین ماجرا در محل وقوع حادثه یاد شده و با حضور برخی عوامل اصلی خود آن واقعه تولید کرد که از قضا عنوان همین «روز سوم» را هم دارا بود.

فیلم «روز سوم» با صحنه‌های هجوم ناجوانمردانه ارتش صدام به خرمشهر و آخرین لحظات دفاع نابرابر مردم این شهر با معدود تفنگ‌های «ام یک» و «برنو»شان در مقابل آن ارتش تا دندان مسلح آغاز شده و پس از آن دوربین لطیفی بر خانه‌ای متمرکز می‌شود که خواهر و برادری (سمیره و رضا) ساکن آن به فکر گریز از برابر هجوم ارتش صدامیان هستند.

 این سکانس به‌شدت صحنه‌های مشابه در فیلم‌هایی که درباره هجوم و اشغالگری آلمان‌ها یا صهیونیست‌ها ساخته شده‌اند از جمله فیلم «بازمانده» (سیف‌الله داد) را تداعی می‌نماید. در همان ابتدای فیلم، ضمن نمایش سبوعیت دشمن بعثی در یورش وحشیانه‌اش به شهر بی‌دفاع خرمشهر، ماهیت غیرانسانی آن هجوم به تکان‌دهنده‌ترین شکل، به تصویر کشیده می‌شود.

 آسیب‌پذیری زنان و دختران در اثر هجوم فوق، مسئله غامضی است که حتی در پس‌زمینه ذهنی مردم خرمشهر وجود دارد و البته تنها از یک تصور خیالی برنمی‌آید، چرا که بعداً هم مشاهده می‌کنیم،  همین خرمشهری‌ها سابقه‌ای دیرینه در زندگی با عرب‌های عراقی داشته و به‌خصوص جنس بعثی آنها را به‌خوبی می‌شناختند.

 بمب‌گذاری همین بعثی‌هاست که باعث شده سمیره یک پای خود را از دست بدهد. موضوع رفتار غیرانسانی بعثیان با زنان و دختران ایرانی، دیگر حقیقت تلخی بود که در طول سال‌های جنگ تحمیلی بارها در مناطق اشغالی ایران، اتفاق افتاد.

مستندی به نام «مدار صفر درجه» ساخته محمود رحمانی به ماجرای واقعی مردی می‌پردازد که در جریان اشغال خرمشهر، برای این‌که زن و دخترش گرفتار نامردی بعثیان نگردند، هر دو را در آستانه ورود سربازان عراقی به خانه‌شان، به قتل می‌رساند. فیلم در یک صحنه بازسازی شده، نشان می‌دهد که خود زن و دختر آن مرد بیش از هر کس دیگری بر کشته شدن قبل از رسیدن عراقی‌ها اصرار می‌ورزیده‌اند.

با همین ذهنیت است که در فیلم «روز سوم» هم وقتی سمیره شاهد ورود ارتش صدام به خیابان‌های خرمشهر است و متوجه می‌شود که به دلیل معلولیت حادش، دیگر فرصت گریز ندارد، به اصرار از برادرش رضا می‌خواهد که قبل از رفتن، او را با همان تفنگ «ام یک» بکشد. اما رضا به‌جای کشتن خواهر، مخفیگاهی برایش در باغچه خانه تعبیه کرده و او را با آب و غذا و اسلحه در آن مخفیگاه قرار داده و قول می‌دهد تا فردای آن روز برای نجاتش بازگردد.

از این پس قصه اصلی «روز سوم» شروع می‌شود؛ تلاش رضا برای قانع کردن دوستانش جهت بازگشت به قسمت اشغال شده خرمشهر، در حالی که نمی‌تواند به آنها بگوید که دلیل این بازگشت چیست. از دیگر سو، یکی از فرماندهان صدامیان اشغالگر خرمشهر به نام فواد (با بازی قابل توجه حامد بهداد)، فردی است که پیش از آن در خرمشهر همکار سمیره بوده و از وی خواستگاری کرده بوده است. او هنگامی که متوجه می‌شود خانه عشق سابقش هنوز خالی نشده، حساسیتش برانگیخته می‌شود که شاید سمیره هنوز آنجاست.

رضا برای نجات خواهرش می‌رود و فواد  برای به‌دست آوردن کسی که هنوز دوستش دارد.
لطیفی این دو خط داستانی را به‌طور موازی پیش می‌برد تا در یک‌سوم پایانی فیلم، همدیگر را در خانه سمیره قطع می‌کنند و کشش فیلم را به اوج خود می‌رسانند.

لطیفی  همچنان‌که علاقه رضا به خواهرش را خارج از وصف نشان می‌دهد، اما عشق فواد  به سمیره را هم فراتر از ضوابط دوستی و دشمنی و مرزبندی‌های سیاسی تصویر می‌نماید، عشقی که در 3 صحنه کلیدی فیلم، موجب نجات سمیره می‌شود؛ ابتدا در صحنه‌ای که یک سرباز بعثی قصد تعرض به سمیره را دارد، فواد وی را از پشت هدف گلوله قرار می‌دهد.

بار دوم وقتی در محاصره رضا و یارانش، سمیره را به گروگان گرفته تا جانش را به‌در ببرد اما حتی به قیمت کشته شدنش هم که شده، گروگانش را آزاد می‌کند و بار سوم هنگامی است که به‌تنهایی با سمیره بر دوش تنها بازمانده گروه رضا (که از قضا زمانی به خاطر چشم‌پوشی رضا از ازدواج با خواهرش، قصد کشتن رضا را داشته) مواجه می‌شود، در حالی که اسلحه‌ای در دست دارد اما تسلیم عشقش می‌شود و بدون کوچک‌ترین حرکتی خود را در برابر گلوله‌های سلاح سمیره قرار می‌دهد و این تراژیک‌ترین صحنه فیلم است که برای اولین بار تماشاگر می‌تواند ورای هویت کاراکترهای فیلم و حتی موضع‌گیری روشن کارگردان در همراهی با ایرانیان مدافع خرمشهر، اما در آن صحنه به‌خصوص عشق فواد را بستاید و شاید لحظاتی برایش دل بسوزاند (اگرچه برای نخستین بار در فیلم «رهایی» تولیدی سال 1364 یعنی در بحبوحه جنگ تحمیلی بود که رسول صدر عاملی سرباز عراقی را هم فارغ از همه موضع‌گیری‌هایش، یک انسان معرفی کرد که خانواده دارد و عشقی که در انتظارش است.

بی‌شک یکی از مهم‌ترین جنایات فجیع صدام، واداشتن مسلمانان عراقی به جنگ در مقابل برادران ایرانی خود به‌شمار می‌آید) اما شاید در این صحنه عشق و ایثار سمیره سوزان‌تر باشد که علی‌رغم علاقه‌اش به فواد، آب و خاک و میهن خود را مقدم‌تر دانسته و عشق و علائق شخصی‌اش را به گلوله می‌بندد.

 در «روز سوم» مسئله مام میهن و ناموس وطن به‌خوبی معنا می‌شود، آنچه تاکنون به شکل شعار و تئوری مطرح می‌شد، این‌که چرا دفاع از سرزمین تا این حد اهمیت دارد که برای آن بایستی از جان و مال و آبرو گذشت شاید تاکنون بدین صورت و در حال و هوایی ملموس مطرح نگردیده بود. مخفی شدن سمیره (به عنوان  ناموس خانواده رضا) درون خاک خانه‌شان، به دفاع از آن خاک معنا و مفهوم عمیق‌تری می‌بخشد که همانا دفاع از ناموس تعبیر می‌گردد و این محور و درون‌مایه اصلی فیلم «روز سوم» قرار داده می‌شود  که در سرتاسر ماجراهای مختلف آن جاری است.

همه یاران رضا برای رساندن سمیره به بخش اشغال نشده خرمشهر، تا آخرین نفس و قطره خون می‌جنگند و همگی به‌جز یک نفر شهید می‌شوند تا سرانجام برانکارد  سمیره بر روی رود کارون قرار بگیرد تا مفهوم دفاع از شرافت و ناموس وطن، همچون رود در سراسر این میهن جاری گردد. همان مفهومی که کمتر از 18 ماه بعد، خرمشهر را از دست اشغالگران بعثی نجات بخشید.

و روز سوم، روزی بود که رضا و یارانش نه برای آزادسازی بخشی از خرمشهر اسیر، دست به عملیات نظامی زدند و نه برای فتح زمین یا موضع نظامی مهم، آنها حتی برای دفاع از استحکاماتشان نیز چنین نکردند که جان خویش بر کف دست گرفتند تا امانتی از جنس ایران را از خاک اشغال شده به قسمت آزاد برگردانند تا همچون تابوت سکینه قوم موسی(ع)، انگیزه مضاعفی برایشان باشد جهت آزادسازی خاک وطن. 

اگر همه آن دفاع جانانه از وجب به وجب خاک وطن، واقعیتی انکارناپذیر باشد، اما روز سوم را می‌توان روز حقیقت نامید که جوهره آن دفاع را روشن ساخت؛ حقیقتی که ورای واقعیات موجود و ملموس، حدیث تاثیرگذارتری بازمی‌گوید؛ حدیثی که اساس دفاع 8 ساله ملت مسلمان ایران از باورها و اعتقادات و دلبستگی‌های دیرینش بود.

محمدحسین لطیفی برای به تصویر کشیدن حقیقت فوق، از همه امکاناتی که در اختیارش بوده و زمان محدودی که داشته، تا حد امکان و به نحوی مطلوب بهره گرفته است. استفاده از حادثه‌پردازی، تعلیق، روابط ملودراماتیک، صحنه‌های درگیری، جلوه‌های ویژه و ... از فیلم «روز سوم» اثری پرکشش ساخته است که با توجه به سابقه لطیفی در ساخت فیلم‌های خوش‌ساخت پرمخاطب در ژانرهای گوناگون (مانند: «سرعت»، «عینک دودی»، «خوابگاه دختران» و ...) چندان تازه نمی‌نمایاند اما تلاش او برای ساخت یک فیلم جنگی از زاویه نگاهی تازه و بدیع، تجربه‌ای نو است که می‌تواند برای سینمای ایران مغتنم باشد؛ خصوصاً سینمایی که حدود یک دهه چندان به گونه دفاع مقدس روی خوش نشان نمی‌داد.

لطیفی با فیلم «روز سوم» به روزها و سال‌هایی نقب می‌زند که شاید برای نسل جوان امروز چندان ملموس نباشد، تصویر آدم‌هایی از دیروز که بی‌ادعا بودند؛ آدم‌هایی که از قضا خیلی جدی عاشق می‌شدند، ولی  عشق به خانه و خانواده‌شان در دفاع از آب و خاکشان، مفهوم می‌یافت و برای آن عشق از همه چیز خود می‌گذشتند.

«روز سوم» قصه انسان‌هایی است که شور جوانی در سر داشتند، برای همدیگر کرکری می‌خواندند، درگیر می‌شدند، دعوا می‌کردند، به سر و کله هم می‌پریدند اما به وقتش هم پشت به پشت هم، رو در روی دشمن می‌ایستادند. چراکه در «روز سوم» وقت نزاع بر سر اختلافات داخلی نبود. این جمله‌ای است که رضا به برادر دختری می‌گوید که قرار بوده با وی ازدواج کند ولی از آن سر باز زده و حالا برادر دختر به انتقام آبروی خواهرش برای کشتن رضا تا قلب مواضع دشمن پیش آمده است.

رضا در حالی که مچ چاقو به‌دست او را می‌گیرد، می‌گوید: «...حالا وقتش نیست... نمی‌بینی که عراقی‌ها تا توی اتاق‌های ما آمده‌اند؟...»

به نظر می‌آید این جمله رضا و در واقع محمدحسین لطیفی، بیش از هر زمانی برای امروز ما و وضعیت خطیر ایران معنی و مفهوم داشته باشد؛ برای امروزی که باز هم دشمنان این سرزمین از هر سو چنگ و دندان نشان می‌دهند و بیخ گوش ما لشکرکشی و ناوکشی می‌کنند. اگر نسل سوم با تماشای فیلم «روز سوم» فقط به موقعیت خطیر امروز کشورمان واقف شود، به نظرم این فیلم کار خودش را کرده است.

کد خبر 25170

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز