سه‌شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶ - ۰۷:۲۶
۰ نفر

همشهری جوان: ابراهیم حسین قلی‌زاده شاید تا پیش از سفر به مکزیک به قدر انگشتان دستش فوتبال ندیده باشد.

ولی وقتی فهمید که تیم ملی به مکزیک می‌رود و از آنجا که اسپانیولی را به خوبی حرف می‌زد، به سن‌لوئیس رفت تا هم یکی از هیجان‌آورترین مسافرت‌های زندگی‌اش را تجربه کند، هم برای همشهری جوان گزارش مفصلی بنویسد.

نفوذ فوتبال بر مردم مکزیک، کاملا شدیدتر از تاثیری است که این ورزش روی مردم اسپانیا می‌گذارد.احتمالا این موضوع بتواند به قدر کافی عطش مردم مکزیک برای تماشای یک مسابقه فوتبال را نمایان کند.فرهنگ، اقتصاد و البته سیاست، در مکزیک فوتبال‌زده است.

همیشه یکی از شعارهای جدی نمایندگان مجلس و حتی کسانی که برای انتخابات ریاست جمهوری، نامزد می‌شوند فوتبالی است؛ بماند که مردم در آنجا حتی از نان شب خودشان هم می‌زنند تا بلیت یک بازی فوتبال را بخرند.

وقتی متوجه سفر تیم ملی جمهوری اسلامی ایران به مکزیک شدم فرصت را غنیمت شمردم تا با همراهی تیم ملی در این سفر باتوجه به دوری راه و احتمالا نبودن خبرنگاران ایرانی راحت‌تر به بازیکنان تیم ملی نزدیک شوم. سفر تجاری من به بهانه سفر تیم ملی ایران به مکزیک به یک سفر خبری تبدیل شد و من توانستم به راحتی با فوتبالیست‌های تیم ملی ارتباط برقرار کنم.

اولین اتفاقی که در این سفر مشهود بود، مسافرت 36 ساعته بازیکنان بود؛ سفری که در آن ملی‌پوشان ساعت‌ها شب را ندیده بودند و تمام 36 ساعت را در روز زندگی می‌کردند.در خردادماه مکزیکوسیتی، صحنه‌ای قابل پیش‌بینی را دیدم که آغازگر حاشیه‌های بازی دوستانه ایران با مکزیک بود. راه دور و حضور طولانی در هواپیما اعصاب بازیکنان را خرد کرده بود.

در فرودگاه مکزیکوسیتی خستگی از قیافه بازیکنان می‌بارید اما آنها باز هم یک سفر چندساعته را از مکزیکوسیتی تا سن‌لوئیس در پیش داشتند و این بر عمق فاجعه می‌افزود. خستگی، اولین سوغات مسافرت به مکزیک بود.پس از رسیدن به هتل، اولین کاری که به ذهنم رسید،خریدن چند روزنامه مکزیکی بود؛ می‌خواستم ببینم آنها چطور به استقبال بازی دوستانه تیم ملی کشورشان با ایران رفته‌اند. اما این کار فایده زیادی برای من نداشت.

مکزیکی‌ها زیاد در روزنامه‌های خود از ملی‌پوشان فوتبال کشورشان نمی‌نویسند چراکه این یک موضوع کاملا بدیهی است که یک مکزیکی، پیراهن تیم ملی کشورش یعنی نمادی از پرچم کشورش را بر تن کند و با همه وجود در زمین بود! در خیابان 1047 که تقریبا ربع‌ساعت با محل اقامت ملی‌پوشان فاصله داشت برای هواگیری و آشنایی با جو کونکاکافی تماشاگران مکزیک، با مردم کوچه و خیابان صحبت کردم.

خیلی عجیب بود؛ همه آنها در حرف‌هایشان از انتقام صحبت می‌کردند. وقتی از پیروزی 1-3 آنها در جام جهانی می‌پرسیدم، با خنده می‌گفتند: «می‌دانیم ولی به‌هرحال ایران از روی غرض ما را انتخاب کرده که انتقام شکست جام جهانی را بگیرد ولی نمی‌داند که این کار ناشدنی است». از صحبت‌های لیدر مکزیکی شگفت‌زده شدم. وقتی به هتل اقامتم برگشتم در یک سایت اینترنتی دیدم که ایران و مکزیک در تاریخ، تنها 3بار باهم بازی کرده‌اند؛ یک‌بار در المپیک 1964 توکیو باهم به تساوی رسیده‌اند.

در سال 2000 در یک بازی دوستانه در اوکلند آمریکا، مکزیک 1-2 ایران را برده و بازی جام جهانی را هم که دیگر خودم می‌دانستم؛ ایران 1-3 بازی را واگذار کرد. با این شرایط بازهم یاد حرف‌های لیدر مکزیکی افتادم؛ یاد اینکه می‌گفت: «ما برای انتقام با شما بازی می‌کنیم». ولی جالب بود که مکزیک هیچ‌وقت در تاریخ به ایران نباخته بود.

به‌هرحال زمان زیادی گذشت تا بفهمم آنها در هر بازی به دنبال انتقام‌گرفتن هستند؛ حتی اگر با رقیب بازی نکرده باشند.

به پیشنهاد دوستان خبرنگارم احتیاجی نمی‌دیدم که خودم را معرفی کنم تا همه بفهمند که برای تهیه عکس و خبر آمده‌ام؛ بنابراین مثل یک مسافر معمولی شانس حضور در کنار ملی‌پوشان را پیدا کردم. آشنایی با خیابان‌ها، فروشگاه‌ها و مراکز تفریحی نیز باب گفت‌وگو با آنها را خیلی راحت باز می‌کرد. دلم شور می‌زد؛ ملی‌پوشان ما نمی‌دانستند چه جو عجیبی در سن‌‌لوئیس منتظر آنهاست و من حق نداشتم بیهوده اظهارنظر کنم!

دعوا در اردوی ایران
شب پیش از مسابقه در لابی هتل برای خودم قدم می‌زدم که یکدفعه سروصدای 2 نفر بلند شد. تا به محل مرافعه برسم دیدم که قلعه‌نویی و مناجاتی باهم جروبحث می‌کنند.جنگ لفظی آنها که داشت به دعوا می‌کشید در طبقه همکف هتل محل اقامت از چشم 3 خبرنگار غیررسمی ایرانی دورماند و تنها من بودم که از فاصله 50 متری به صحبت‌های آنها گوش می‌دادم. متوجه شدم که موضوع برسر حضور طالب‌لو درون دروازه است.

انگار قلعه‌نویی می‌خواست او را روی نیمکت بنشاند و به رحمتی بازی بدهد و همین، مناجاتی را عصبانی کرده بود. وقتی بازی شروع شد و رحمتی را درون دروازه دیدم مطمئن شدم که موضوع آن دعوا جدی بوده و امیرخان قلعه‌نویی کار خودش را کرده است. اسم بازی برای ایران «دوستانه» بود اما با جو عجیبی که من می‌دیدم این بازی برای مردم مکزیک اصلا «دوستانه» نبود.

وقتی یاد کری‌خواندن مکزیکی‌ها در قهوه‌خانه‌ها می‌افتادم، اضطراب همه وجودم را می‌گرفت. مطمئن بودم که ملی‌پوشان ایران بالاخره کاری می‌کنند و اجازه نمی‌دهند خدشه‌ای به نام فوتبال ایران وارد شود. شکست چندان مهم نبود ولی آنجا نمی‌توانستم خوش‌بینانه به پیروزی فکر نکنم.

دولت مکزیک یک هواپیمای چارتر با تمام تجهیزات برای ملی‌پوشان خود برای نقل‌مکان از مکزیکوسیتی به استادیوم مسابقه اختصاص داده بود.روزنامه لاناسیون نوشته بود که تغییر ارتفاع زمین نسبت به سطح دریا از مکزیکوسیتی به سن‌لوئیس می‌تواند مشکل زیادی برای تنفس بازیکنان ایرانی به‌وجود بیاورد؛ شاید هم همین‌طور شده بود چون اصلا بچه‌ها نمی‌توانستند در زمین بدوند. خیلی دوست داشتم فردوسی‌پور را ببینم تا از حاشیه‌هایی که مطمئنا او در بطن آنها بوده بپرسم اما جالب اینجاست که خود عادل هم سر بازی جای درست و حسابی نداشت.

او را به اتاق مخصوص تهیه خبر و گزارش راه ندادند و آنجا بود که متوجه شدم فقط در ایران از این مشکلات برای آدم‌ پیش نمی‌آید. در مسابقه یکی از معترض‌ترین بازیکنان تیم ملی در زمین، جواد کاظمیان بود که نارضایتی‌اش در رفتار حرفه‌ای‌اش هم اثر گذاشت و در زمین بارها و بارها با بازیکنان مکزیک درگیری لفظی پیدا کرد.

خطای شدید او مستحق برخورد جدی داور بود و دلیلی نداشت آن‌گونه داد و فریاد کند! او از اینکه قرار بود در جناح راست بازی کند به‌شدت عصبانی بود؛ اتفاقی که در دوردست‌ترین روستاهای مکزیک هم حل‌شده و هر بازیکن آماتوری می‌داند که در تیم ملی یک سرباز است و باید مطیع مربیان یا همان فرماندهان خود باشد. کاظمیان در هتل محل اقامت هم یک بازیکن کم‌حاشیه نبود و با همه دعوا داشت!

شایعه عجیبی در میان 2 نیمه، حوالی رختکن تیم ملی را به‌هم ریخت؛ مثل اینکه یک دزد به ساک‌های بازیکنان دستبرد زده و تمام اشیای ارزشمند را برداشته بود، هرچند که پس از چنددقیقه غائله خوابید. گویی یک مکزیکی که از خدمه ورزشگاه بوده وارد رختکن تیم ملی ایران شده.

چیزی کم نشده بود و مسئول تدارکات این بازی دوستانه مدام از همه عذرخواهی می‌کرد. او می‌گفت: «این خدمتکار برای تمیزکردن زمین و چیدن ساک‌های بازیکنان وارد اتاق شده و با او برخورد خواهد شد!». به‌هرحال شنیده‌ایم که این خبر هم پس از بازگشت تیم به ایران تکذیب شده.

جوانان مکزیکی خیلی شدیدتر از جوانان اسپانیایی، اخبار لالیگا را تعقیب می‌کنند. آنها جواد نکونام را خیلی خوب می‌شناختند و حتی تعداد پاس‌های صحیح او در هر بازی و گل زیبایش در جام یوفا را به خاطر می‌آوردند. جوانان مکزیکی دوست داشتند نکونام را از نزدیک ببینند اما اطلاع‌رسانی ضعیف فدراسیون فوتبال مکزیک باعث شده بود آنها از محل اقامت یا حتی ساعت رفت‌و‌آمد تیم ملی ایران به ورزشگاه و هتل بی‌خبر باشند.

میهمان‌نوازی مکزیکی‌ها در بین مردم آمریکای جنوبی زبانزد است؛ هرچند که روزنامه «اسپورت» چاپ مکزیکوسیتی روز پس از بازی با کنایه نوشت: «برای اینکه همیشه یادشان بماند 4 بار از آنها پذیرایی کردیم»!لحن روزنامه‌ها، فردای پیروزی مکزیک چندان محبت‌آمیز نبود و بیشتر نویسندگان معتبر مکزیکی، انتقاد شدیدی از فوتبال ایران کرده بودند.

آلخاندرو کانترو- نویسنده روزنامه آبولا چاپ پرتغال - که به خاطر پوشش اخبار آمریکای مرکزی محبوبیت بالایی در مکزیک دارد، نوشت: «تیم ملی ایران به احتمال زیاد، این سفر را با یک سفر توریستی اشتباه گرفته بود. اگر این‌طور نباشد سطح فوتبال مکزیک صدهابار بالاتر از سطح فوتبال ایران است».

البته امیر قلعه‌نویی سرمربی تیم ملی ایران در لحظه ترک مکزیک بازی را برای ایران مفید دانست.او به من گفت: «از بچه‌ها راضی هستم». و من هرچه فکر کردم متوجه نشدم که این بازی برای تیم ملی چه فایده‌ای داشت. طبق گفته‌های قلعه‌نویی، از 4 گل واردشده به دروازه ایران، 3 گل روی اشتباهات فردی صورت گرفت و یک گل تقریبا تاکتیکی بود.

اما اگر قلعه‌نویی رویترز را قبول داشته باشد باید بگویم که رویترز روز پس از مسابقه نوشته بود هر 4گل مکزیک روی کارهای تمرین‌شده و کاملا تاکتیکی به‌ثمر رسید. خبرنگار فیفا هم بازی مکزیک را بسیار ایده‌آل توصیف کرده بود. البته این تعریف‌ها از مکزیک چندان هم دوام نیاورد چراکه چند روز بعد، مکزیک مقابل پاراگوئه تن به شکست داد.

برخی صحنه‌ها اصلا درخور یک اردوی ملی نبودند و به‌عنوان یک هوادار هم که شده هرگز برخی ناملایمات از سوی سربازانی که وظیفه‌شان بازی در تیم ملی ایران است را فراموش نخواهم کرد.

تا امروز نفهمیده‌ام چرا عنایتی برای نوع حضورش در تیم شرط می‌گذاشت یا چرا طالب‌لو مربیان را تهدید می‌کرد. من چندان در دریای فوتبال دست و پا نزده‌ام اما در آن چند روزی که همراه تیم ملی بودم فهمیدم این خانه از پای‌بست ویران است.

تندیس مقدس آزتک
مکزیک یک کشور کاملا مذهبی است. آنها به اعتقادات گذشته‌های خود پایبند هستند و اجازه نمی‌دهند تزریق تکنولوژی در خیابان‌ها، آنها را از سنت‌ها و مذهب و اعتقادات خودشان دور کند.

مکزیکی‌ها عادت دارند تندیس‌های مقدس خود را پیش از مسابقات مهم فوتبال به ورزشگاه ببرند؛ مثلا وقتی که با برزیل یا آرژانتین بازی دارند، یا در جام جهانی و صدالبته در کوپاآمریکا که در آن روزها یک ماه به آن مانده بود.

لیدر تماشاگران مکزیکی برای من توضیح می‌دهد که تندیس آزتک را برای بازی با ایران به ورزشگاه می‌آورند.

پرسیدم که آیا تندیس آزتک را برای بازی با ایران و برای خوش‌شانسی تیم ملی مکزیک به ورزشگاه می‌آورند و او کری خواند که اصلا همین جوری هم ایران را می‌برند. 

کد خبر 24605

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز