درست چند دهه پس از قیام تأثیرگذار عاشورا، تاریخ نگارانی از گوشه و کنار برخاستند و به نگارش آثاری درباره امام حسین(ع) و انگیزه‌ها و علت‌های قیام و همچنین شرح آنچه بر امام و یارانشان رفته بود، پرداختند.

کربلا - امام حسین

 این مقتل‌ها گاه به شرح جزء به جزء این واقعه توجه‌دارد و در این میان مقتل‌هایی نوشته شدند که با فاصله‌گیری از واقعه عاشورا، تحریف‌ها و امور غیرتاریخی و غیرواقعی را در شرح و توضیح خود وارد کردند. با این حال بسیاری از دانشمندان و عالمان شیعی در قرن‌های بعد به‌طور آشکار و پنهان خطر این قبیل تحریفات را گوشزد کرده و کوشیدند تا به اصل و حقیقت واقعه راه برند. از دوران قاجار اندیشمندان و علمایی پدید آمدند که بر ضرورت نقد و بررسی و پژوهش در این مقتل‌ها تأکید کردند و زمینه‌های تمایز گذاشتن میان روایت‌های درست و متقن از روایت‌های نادرست و غیرصحیح درخصوص واقعه کربلا را فراهم آوردند. پس از انقلاب اسلامی این روند شدت پیدا کرد و چندین پژوهش خوب در این زمینه صورت گرفت. اخیرا هم کتابی با نام چهل منزل با حسین(ع) (مقتل) نوشته حجت‌الاسلام علی اکبر رنجبران و توسط انتشارات مجتمع فرهنگی عاشورا به چاپ رسیده است. نویسنده در این کتاب کوشیده تا صرف‌نظر از محتوای مقاتل، اعتبار آنها را به بررسی و کندوکاو بگذارد. در زمینه چگونگی شکل‌گیری مقتل‌ها و چگونگی بازتاب واقعه عاشورا در آنها، گفت‌وگویی داشتیم با دکتر علی اکبر رنجبران که درپی می‌خوانید.

  • به‌طور کلی مقتل‌ها چه نقشی در شناخت پیام عاشورا دارند و اصلا چرا و چگونه نگاشته شده‌اند؟

همانطور که می‌دانید، واژه مقتل اسم زمان و مکان است؛یعنی زمان و مکانی که کسی کشته می‌شود. با این حال واژه مقتل را به کسانی که به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند، تعمیم داده‌اند. از این جهت مقتل یعنی همان کتاب تاریخی یا زندگینامه افراد؛چون مقتل‌ها زندگی افراد را بیان می‌کند. با این حال، مقاتل درباره حضرت سیدالشهدا بیشتر کاربرد دارد؛ جدای از این، مقتل یعنی تاریخ زندگی امام حسین(ع). از این دید، مقاتل هم گویای رفتار و هم گفتار امام حسین(ع) هستند. بنابراین همان اندازه که گفتار و رفتار امام اهمیت دارد، یک مقتل هم که دربرگیرنده تاریخ زندگانی امام حسین(ع) است، دارای اهمیت است. از جهت دیگر چون امام حسین(ع) در میان دیگر امامان جایگاه ویژه‌ای برای ما شیعیان دارند و از سویی به شکل مظلومانه‌ای به شهادت رسیده‌اند، مقاتل مربوط به ایشان یا همان تاریخ زندگی ایشان برای ما اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کنند.

  • به‌نظر شما در مجموع درجه اعتبار مقتل‌های موجود تا چه اندازه هستند. آیا این- به تعبیر شما- زندگینامه‌ها توانسته‌اند تا به امروز پیام عاشورا را به خوبی منتقل سازند؟

همانطور که گفته شد، مقتل یک کتاب تاریخی است و بیشتر کتاب‌های تاریخی صدر اسلام را مخالفین نوشته‌اند. از این نظر، هرکسی که در قرن‌های سوم و چهارم تاریخ نگاشته از شیوه نگاه تاریخ نگاران نسل قرن دوم متاثر بوده است. گاهی برخی از تاریخ نگاران موضع بی‌طرفی درخصوص سیر حوادث داشتند و گاهی هم با موضعی جانبدارانه؛یعنی با فرض اینکه ضدیتی با شیعه داشتند، دست به تاریخ نگاری می‌زدند. درهرحال واقعیاتی در کتاب‌های تاریخی و نیز مقاتل صدر اسلام یعنی زمان پیامبر(ص) و ائمه نهفته است. این نشان می‌دهد که وضعیت در آن زمان به‌گونه‌ای نبوده که بتوان همه حقایق را کتمان کرد. از این جهت سره و ناسره با یکدیگر درهم آمیخته شده و جدا کردن اینها از یکدیگر موضوع اصلی همین کتابی بوده که من درباره مقاتل نوشته‌ام. نکته اینجاست که در طول قرن‌ها در مقاتل حضرت سیدالشهدا افزوده‌هایی ورود پیدا کرده‌اند که گاهی اوقات با عقل سلیم، گاهی وقت‌ها با شریعت و حتی در برخی موارد با سیره خود حضرت سازگار نبوده‌اند. از این جهت، مقاتلی به بررسی گذاشته شده‌اند که نه از حیث محتوا که از حیث نزدیکی به عصر معصوم نزدیک‌تر بوده‌اند. چنین مقاتلی از دید ما معتبرتر بوده‌اند. از این نظر مقاتلی را که تا اواخر سده سوم یا اوایل قرن چهارم نوشته شده‌اند، می‌توان دارای اعتبار و ارزش به شمار آورد.

  • به‌نظر می‌رسد که هر چه از زمان واقعه عاشورا فاصله می‌گیریم و به جلو می‌آییم، مقاتلی که در این زمینه نوشته شده‌اند، کمتر به اصل آن واقعه پایبند بوده و حتی- به تعبیر شما- افزوده‌هایی به آنها وارد شده‌اند. دلیل این امر چه بوده است. آیا این امر حاصل غلبه نگاه‌های ویژه به این واقعه(عاشورا) بوده است و دیگر اینکه چرا شیوه و نگاه مقاتل اولیه کمتر در نگارش مقاتل بعدی الگو قرار می‌گرفتند؟

این یک اصل پذیرفته شده است که هر چه از یک واقعه تاریخی فاصله بگیریم، وقایع کم‌رنگ‌تر می‌شوند؛ خصوصا ثبت وقایعی که رسمیت پیدا نکرده و در دست مردم نیستند، آرام آرام از دور خارج می‌شونداما بخش مهمی از این مقتل‌ها که در دوران نزدیک به معصوم نوشته شده‌اند، از تحریف‌هایی برخوردارند. نویسندگان برخی از این مقتل‌ها دست به تحریف وقایع عاشورا زده‌اند تا مظلومیت خاندان پیامبر را کم‌رنگ‌تر کنند. آنچه بر سرمظلومیت سیدالشهدا(ع) آمددقیقا مثل آن چیزی است که برای مظلومیت علی(ع) اتفاق افتاد. ابن‌ابی الحدید در تفسیر نهج البلاغه می‌گوید که دوستان امیرالمومنین از ترس جانشان مناقب حضرت را کتمان کردند. دشمنان هم از روی عداوت بسیاری از مناقب علی(ع) را محو کردند. با این حال مناقب علی(ع) در بسیاری از جاها همچنان حفظ شده است. حالا مناقب امام حسین(ع)و شرح مظلومیت ایشان و یارانشان هم به همین شیوه بوده است. به این معنا که دوستان ایشان از ترس استبداد و سختگیری حکومت بنی امیه و همچنین بعدها عباسیان به‌ویژه در دوران هارون الرشید نمی‌توانستند سخنی در این‌باره بگویند. طبیعتا دشمنان هم دوست داشتند که همه مناقب امام را از میان ببرند. بنابراین طبیعی است که آنچه واقعا در کربلا اتفاق افتاده به‌دست ما نرسیده باشد.

  • بنابراین می‌توانیم مقتل‌هایی را سراغ بگیریم که با دشمنی یا به قصد محو و نابودی اصل واقعه عاشورا نگاشته شده باشند؟

بله! ابن‌کثیر از این دست نویسندگان است. او که در قرن ششم می‌زیسته به قضیه عاشورا اشاره می‌کند و در پی آن می‌گوید؛آنچه را که من نوشتم به نقل از رافضه(شیعیان) است. بنابراین صحیح نیست. او می‌گوید که شیعیان درباره مظلومیت حسین(ع) خیلی غلو کرده‌اند. حالا همین قضیه حب و بغض‌ها در دوران بنی امیه و بنی عباس قطعا شدیدتر بوده است.

  • آیا نگارش چنین مقتل‌هایی تأثیری هم برفرهنگ عمومی آن دوران درباره قیام عاشورا داشت؟

بی‌گمان تأثیر داشتند و گاه تأثیرات نامطلوب می‌گذاشتند. مثلا اسفراینی یکی از نویسندگان قرن چهارم، مطلبی غیرواقع راجع به حضرت زینب(س) نقل می‌کند که با وصیت امام حسین(ع) به حضرت زینب(س) مبنی بر بردباری و مراقبت از اهل‌بیت منافات دارد. همچنین در برخی از همان مقاتل قرن‌های اولیه آمده که یزید پس از این واقعه از اهل‌بیت عذرخواهی کرد و این پوزش خواهی تا اندازه‌ای مورد قبول اهل‌بیت قرار گرفت. این مورد هم یکی از تحریف‌های تاریخ است. در حالی که شیخ صدوق نقل می‌کند که یزید تا همان آخری که اهل‌بیت را روانه مدینه کرد با همان گستاخی رفتار کرد. پذیرش عذرخواهی یزید از سوی اهل بیت از آن دسته تحریفاتی است که در مقاتل راه یافتند. در واقع مورخان بنی‌امیه چنین نگرشی داشتند.

  • یک نکته به ذهنم می‌رسد و آن اینکه آیا خود مقتل‌ها و در کل این نوع وقایع یا زندگی‌نگاری، می‌تواند راه به عناصر غیرواقع بدهد؛ البته این نکته‌ای است که از دید پژوهشگران شیعه در ارتباط با حقیقت واقعه کربلا و اینکه مقتل‌ها تا چه اندازه توانسته‌اند حامل و بازتاب‌دهنده آن باشند، پنهان نمانده است؛ مثلا اندیشمندانی چون شهید مطهری یا امروزه پژوهشگرانی چون دکتر رسول جعفریان داستانسرایی‌های غلوآمیزی را که درخصوص این واقعه صورت گرفته‌اند، مانع فهم راستین نهضت حسینی دانسته‌اند.

نه من چنین برداشتی ندارم. به‌نظرم اصل داستانسرایی درباره قیام کربلا و حرکت عاشورا برخاسته از شور مفرطی بوده که محبان اهل بیت نسبت به امام حسین(ع) پیدا می‌کردند. آن قدر عشق به امام در پیروان‌شان شعله می‌کشیده که سعی می‌کردند از ایشان اسطوره‌ای بسازند که خودشان دوست دارند مثلا اسطوره‌ای که بتواند در آن واحد چند هزار نفر را بکشد. درحالی‌که این مسئله(کشتن چند هزار نفر) را به بررسی بگذاریم می‌بینیم که با معیارهای عقلی یا تاریخی سازگار نیست. من در مقدمه کتابم به برخی از این امور غیرعادی و اینکه آیا در عاشورا، اصل امور عادی بود یا امور غیرعادی اشاره کرده‌ام. در هر صورت این عشق بود که باعث نفوذ این قبیل تعبیرها می‌شد. البته مردم مظلومیت‌هایی را که در مقاتل دوره اول منعکس شده بودند می‌خواندند و عشق در آنها شعله‌ور می‌شد. این شور چارچوب و ضابطه خاصی پیدا نمی‌کرد و به همین دلیل گاهی وقت‌ها به این سمت و سو کشیده می‌شد که مطالبی درباره امام حسین(ع) نگاشته شود که بتواند پاسخگوی آن عشق و ارادت شیعیان به ایشان باشد. درهرحال، نمی‌توان انکار کرد که این شور و حال‌ها که برخاسته از عشق و علاقه مفرط به امام است، گاهی وقت‌ها ممکن است اثر نامطلوبی بر درک و فهم ما از واقعه عاشورا بگذارد.

  • بنابراین آیا می‌توان گفت که هر چه از واقعه کربلا دور شدیم و به جلو آمدیم، تحریفات بیشتری در مقتل‌ها نفوذ کردند و اصل واقعه گم شد؟

بله! طبیعتا اینگونه بوده است. مثلا می‌بینیم که مطالبی که هزار سال درباره واقعه عاشورا در جایی نوشته نشده بودند، یکباره سر از برخی از کتاب‌ها در آوردند. این مطالب هیچ‌گونه اصلی هم ندارند؛ بنابراین نمی‌توان به این دست کتاب‌ها اعتماد کرد.بله، فاصله گرفتن از زمان قیام عاشورا و ورود یکباره مطالبی که تا مدت‌ها مفقود بوده دال بر این است که اینگونه مطالب و کتاب‌ها اول باید در بوته عدم‌صحت قرار گیرند. درهرحال همانطور که گفته شد، فاصله گرفتن از واقعه کربلا و کمبود منابع باعث شد که برخی از امور غیرواقع را به آن بیفزایند. اصلا کار شیخ‌مفید در کتاب ارشاد همین بود که روایت‌های درست و صحیح را گردآوری کرد. بنابراین اگر انسان در این زمینه بخواهد به متقنات تکیه کند متوجه می‌شود که خیلی کم هستند. بهتر است گفته شود که به‌ویژه از قرن‌های نهم و دهم به بعد قهرمان‌پروری و اسطوره و حماسه‌سازی‌ درباره واقعه عاشورا در مقتل‌ها راه یافت و در زمان قاجار به اوج خودش رسید.

  • البته از دوران قاجار هم به‌تدریج زمینه‌های بررسی و پژوهش در این متون فراهم شد.

شده ولی باز مرحوم محدث قمی که کتاب منتهی الامال را نوشت همین دیدگاه را داشت اما نه به شکل فنی. درهرحال تلاش‌هایی در این زمینه از همان دوران قاجار به بعد صورت گرفت اما ما هنوز کتاب‌هایی که در آنها واقعه کربلا به بررسی و تحلیل دقیق تاریخی، سیره‌ای و اجتماعی گذاشته شود، در دست نداریم. اگر هم باشند، کم است.

  • در مجموع فکر می‌کنید اگر مقاتلی را که درباره امام حسین(ع) و قیام ایشان نگاشته شده‌اند، کنار هم بگذاریم، چه اندازه می‌توانند ذهن ما را به اصل واقعه عاشورا نزدیک کنند؟

به هرحال80 - 70درصد مقاتل بازمانده مطلوب هستند. البته در این بین مقاتلی که توسط شیعیان در میانه قرن‌های چهارم تا هفتم نوشته شده بهتر و بیشتر می‌توانند ذهن ما را به حقیقت قیام حسینی نزدیک سازند.

کد خبر 238442

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز