همشهری آنلاین - پرویز اسماعیلی: مجموعه‌ای از رخدادهای بی‌سابقه در دهه‌های گذشته و از جمله حضورِ یک گفتمانِ انقلابی و شجاع، ولی هوشمند و تحول آفرین باعث شد تا طی روزهای گذشته، نبض رسانه‌های جهان در نیویورک تندتر از همیشه بزند.

از مدتها پیش معلوم بود که این «سفر برای سفر» نیست. و «تیم» اعزامیِ ایران به اجلاس سالانۀ ملل متحد «برنامه دارد» تا به پشتوانه اعتماد و هدایت رهبر معظم انقلاب، «اختیاراتِ تام» و حمایتِ ملتی بزرگ؛ حضوری متفاوت، مبتکرانه، غیر نمایشی و موثر را برای رسیدن به نتیجه طراحی و گام به گام اجرا کند. دیپلماسیِ عمومی نقش فزاینده ای در دستاوردهای این سفر داشت. واقعیت این است که رسانه های ما اگر چه زحمت کشیدند، اما از تحولاتِ نیویورک جاماندند و مخاطبان را قانع نکردند. برنامه ای همتراز و مکمل برای برنامۀ تیم دیپلماتیک نداشتند و لذا آسیب شناسیِ پوشش رسانه ای حضور رئیس محترم جمهوری در نیویورک و تحلیل نقاط قوت و ضعف آن، امر مهمی است. از جمله:

اول: گفتمانِ جدید ایران در صحنه بین الملل یک رویکردِ استراتژیکِ ملی و استوار به پشتوانۀ اجتماعی است. بنابر این دیپلماسی عمومی، لازمۀ تحقق اهدافِ این رویکرد است. بیش از همیشه ضروری است که جمهوری اسلامی ایران با تحلیلی دقیق از جغرافیایِ رسانه ای جهان؛ و نیز با اعتنایِ ویژه به ابزار شناسیِ رسانه ای و درک صحیح از تحولات نوین در عرصه فناوری اطلاعات، آرایش جدیدی از حضور رسانه ای در عرصه جهانی را طراحی و اجرا کند.

«مزیتِ رقابتیِ» ما، حوزۀ گفتمان و پیام های نرم افزاری است. راهبردِ دکتر روحانی به همین دلیل «اعتدال در گفتمان و تدبیر در رفتار» بود و خوشبختانه، هم با موفقیت در نیویورک و هم با استقبال و حمایت قوا و برجستگان مذهبی و سیاسی کشور همراه شده است. واقعیت اینکه؛ استراتژی نظام بدون ابزارهای رسانه ای موثر در سطح جهان و نیز نیروهای متخصص و مسلط به تکنیک های تولیدِ خبر و مدیریتِ افکار عمومی به ثمر نخواهد نشست. همزمان با این سفر نتیجه نظر سنجی گالوپ در ایالات متحده منتشر شد که 83 درصد مردم این کشور ایران را «دشمن یا غیر دوست» می دانند! حال آنکه هر شهروند غربی که به ایران سفر می کند، برداشت کاملا متفاوتی دارد. نتیجه نظر سنجی گالوپ، احتمالا واقعی است اما حقیقت ندارد. و پیش از اینکه نتیجۀ تصویر سازیِ منفیِ رسانه های جهانی از ایران باشد، برایندی از غیبت و ناتوانیِ رسانه ایِ ما برای انتقال پیام های صحیح و ارتباط با نخبگان و افکار عمومی جهان است. فرایندی که باید متحول شود و علاوه بر رسانه ها، نقش نهادهای مدنی و اجتماعی و دستگاهها و نمایندگی های دیپلماتیک نیز بازتعریف شود.

چند رسانۀ موثر و مقبول (از حیث فرم و محتوی) در سطح جهان راه انداخته ایم؟ دفاترِ موجود رسانه های ما در خارج کشور (و از جمله نهادهای مهم بین المللی) در چه درجه ای از مهارت و تاثیر گذاریِ پیرامونی هستند؟ کدام روزنامۀ ما انتشار و توزیع بین المللی دارد؟ چند چهره آزادِ رسانه ای برای حضور در فرایندِ انتقال اخبار در فضای جهانی و ارتباطاتِ مجازی تربیت کرده ایم و کدام شبکه از روزنامه نگاران بین المللی را برای حمایت از گفتمان خود متشکل ساخته ایم؟ اینها نمونه سوالاتی است که در فرایند «ارزیابی و بازسازیِ نظام رسانه ای کشور» همچنان نیازمند پاسخ اند.

دوم: برشی به نوع پوششِ تحولات شامگاه پنج شنبه و بامدادِ جمعه (به وقت تهران) در رسانه های مختلف ضروری است. به جهت اهمیت تاریخیِ دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا در قالب مذاکره با 1+5 ، اکثر شبکه های ماهواره ای مهم تمام برنامه های خود را قطع کردند و به پوشش مستقیم این دیدار پرداختند. شبکه بی بی سی با آنونس های خبری 3 ساعت برنامه زنده داشت و نیم نگاهِ همزمانی هم به سخنان رئیس جمهور در نشست انجمن آسیایی و شورای روابط خارجی ایالات متحده انداخت. در اتاق و راهرو و حاشیه ها دوربین داشت. در همین حال، اکثر شبکه های تلویزیونی ایران مشغول پخش فیلم های سینمایی بودند. گویی تیمِ اعزامی و مستقرِ این سازمان در نیویورک از چنین برنامه های مهمی خبر نداشته تا برای پوشش ویژه آنها برنامه ریزی کند. ایرادی که بیشتر از ضعف حرفه ای خبرنگاران، نشانۀ دانش و مهارتِ پائین مدیران آنها است.

سوم: سرعت و شفافیت در انعکاسِ بهنگام رویدادها، مهمترین عامل در جذب مخاطب است. هر رسانه ای چنین کند، زمینه را برای اقناع و اثرگذاریِ بر مخاطب در قالب برنامه های ترکیبی و تحلیلی خود فراهم آورده است. تا روایتِ بهنگام خبر نباشد، تحلیلِ هدفمندِ رویداد به ذهن مخاطب نمی نشیند. یک مشکل بزرگ در رسانه ملی ما عقب ماندگی از رویداد است. حتما عقب ماندگی از کاری که باید در زمانِ مذاکراتِ فوق صورت می گرفت، عامدانه نیست؛ بلکه بخش های مهمی از ضعف رسانه ای ما نتیجۀ نخواستن نیست، ناشی از نتوانستن و ضعف در دانشِ حرفه ای است. این ضعف بارها در حوزه های غیر سیاسی هم اتفاق افتاده، که عقب افتادنِ تلویزیون از شبکه های اجتماعی در ماجرایِ زلزله اهر نمونه ای از آن است. واقعا سوال است که وقتی رسانه ملی پخش زنده مسابقات والیبال جهانی را با همه حواشی آن برای رضایتمندیِ مخاطب ترجیح می دهد، چرا در برخی رویدادهای مهم ملی و سیاسی مخاطبانِ تشنه آگاهی را به شبکه های ماهواره ای می سپارد؟

چهارم: دیگر مشکل بزرگ رسانۀ ملی ما این است که رویداد محور نیست و استودیو محور است. این رویدادها نیستند که باید به استودیوی تلویزیون ما بیایند، بلکه این دوربین های تلویزیون است که باید برای مخاطب از محل رویداد «روایتِ صحنه» کند. گویا انتظار مدیران از خبرنگاران نه کشف خبر، بلکه تولیداتِ استودیویی است. مصاحبه ای می گیرند و پس از تدوین در نوبت پخش قرار می دهند. مثل اینکه بجای عکس از یک رویداد، ماکتِ آن را عکاسی کنند. بجای گفتگوی زنده در محلِ رویداد، منابع خبری را وادار به حضور استودیویی می کنند. صدا و سیما بجای آنکه بدنبال حل مشکل خود باشد، باید خطر کند و دل به دریای رویدادها بزند تا بیننده پیدا کند. گفتگویِ ویژه شبکه دوم سیما در پنج شنبه شب، دکتر آشنا مشاور رئیس جمهوری را از بین جلساتی مهم به پشت دوربین خود کشید تا برای مردم سخن بگوید. او خواهش می کرد تلویزیون اجازه دهد به جلسه برگردد! حال آنکه درست این بود که ایشان به استودیو نیایند و دوربین تلویزیون به محل حضور او برود. خبرنگارانِ حاضر در نیویورک نیز باید طوری مدیریت می شدند که در مکانهای مهم حضور داشته و به تناسبِ اهمیت رویداد، ارائه گزارش نمایند.

پنجم: نکته دیگر، تقدم یا غلبۀ رویکردهای تحلیلی بر رویکردهای خبری در رسانه ملی است. جای این دو باید عوض شود. سرعت و شفافیت در انعکاس خبر اعتماد مخاطب را در پی دارد. اگر اینگونه شد، او پای تحلیل هم می نشیند. گرچه تحلیل ها نیز عمدتا متکی به واقعیت رویداد نیستند و سیاستگذاران رسانه ای انتظاراتِ از پیش تدوین شده ای برای برنامه های ترکیبی دارند. حال آنکه مخاطبی که به رسانه های متعدد دسترسی دارد، از رویکردهای دستوری که فراتر از حوزۀ رویداد است، رویگردان می شود. قطعا ساختار و مجریانِ برنامه های سیاسی صداو سیما هم باید از کلیشه های فعلی جدا و متحول شوند.

ششم: متاسفانه سایر رسانه های ما نیز مانند صدا و سیما نقش اقتباسی از سایر رسانه ها را بر ایفای نقش تالیفی ترجیح می دهند. اگر هیات ایرانی در نیویورک «تحول آفرین» و «خبر ساز» بود، مجموعۀ رسانه های ما باید با پیش بینی و برنامه ریزی «روایت ایرانی» از رویداد ارائه می دادند. حال آنکه بیشتر از رسانه های خارجی نقل قول کردند. عیارِ تحلیل و یادداشت های مطبوعاتیِ ما پائین بود. نیز، با توجه به تعطیلی جمعه آنها می توانستند به مددِ نسخه های آنلاینِ ایتنرنتی و با اطلاع رسانیِ قبلی، احتیاج مخاطب به تحلیل و ارزیابی های کارشناسانه را تامین نمایند.

هفتم: علیرغم نقدی که شد، تیم رسانه ایِ نهاد ریاست جمهوری، رسانه ملی و سایر رسانه ها تلاش درخوری انجام دادند. مهم است که در مواقع اینچنینی، دستور کار رسانه ای با توجه به کنداکتور برنامه های رئیس جمهور (یا رئیس هیات اعزامی) از قبل تنظیم شود. تلاش شود تا پوشش رسانه ای همه زوایا، حاشیه و متن را بخوبی در بر گیرد. (گاه توجه هوشمندانه به حاشیه ها متن را جذاب می کند و مخاطب آفرین است.) دست اندرکاران امور باید در انتخاب خبرنگارانِ اعزامی ایفای نقش کنند؛ قبل از سفر ارزیابی ها و هم آهنگی ها را صورت دهند و نهایتا آزادی، انگیزه و ابتکار عملِ آنان را در جهتِ اهداف سفر مدیریت کنند. ضمن اینکه در تهران نیز باید با رسانه ها در راستایِ تولید سرمقاله، یادداشت و مطالبِ تکمیلی همکاری کرد. این تمهیدات، رسانه ها و مطبوعات ایرانی را قادر به «روایتِ صحنه» می کند.

کد خبر 232885
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز