آرش پورابراهیمی: سران اقتصادهای نوظهور در آخرین نشست گروه بریکس در‌ماه مارس از طرحی برای ایجاد بانک توسعه جدید خبر دادند که هدف آن فراهم آوردن منابع مالی برای پروژه‌های زیرساختی و حفظ روند توسعه در کشورهای عضو بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و دیگر اقتصادهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه است.

تلاش برای ایجاد توازن نوین دراقتصادجهان

 واکنش اقتصاددانان به چنین ایده‌ای یکسان نبود، برخی از آن به‌عنوان ایده‌ای مهم برای جهان آینده یاد کرده‌اند درحالی‌که برخی اعتقاد دارند که اقتصادهای نوظهور باید نقش و مسئولیت به‌مراتب بیشتری را در مناسبات جهانی برعهده بگیرند.

آنچه جهان از اقتصادهای نوظهور انتظار دارد

دنی رودریک (Dani Rodrik)، اقتصاددانی با اصلیت ترکیه‌ای است که اکنون در دانشگاه هاروارد آمریکا تدریس می‌کند. رودریک در یکی از مشهورترین کتاب‌هایش به نام« پارادوکس جهانی شدن» این ایده را مطرح کرده که برخلاف ادعای بسیاری از سیاستمداران، جهانی شدن باعث ایجاد فرصت رشد و توسعه برای همه جهانیان نمی‌شود بلکه درواقع بیشتر به اقتصادهای پیشرفته منفعت می‏رساند چراکه دسترسی آسان و ارزان به منابع و مواداولیه اقتصادهای کوچک را برای آنها امکانپذیر می‏سازد. رودریک که یکی از کارشناسان شاخه توسعه اقتصاد محسوب می‌شود حتی انتقادهایی را به‌عبارت بریک وارد می‌کند.

عبارت بریک (BRIC) نخستین‌بار در سال 2001از سوی اقتصاددانی به نام جیم اونیل، که آن زمان در مؤسسه مالی گلدمن ساکس (Goldman Sachs) فعالیت می‏کرد، به 4اقتصاد بزرگ در حال توسعه جهان یعنی برزیل، روسیه، هند و چین نسبت داده شد. اما به اعتقاد رودریک، اکنون یعنی بیش از یک دهه پس از این نامگذاری، تنها نقطه مشترک میان این اقتصادها، حضور نام آنها در فهرست 15 اقتصاد بزرگ جهان به‌عنوان کشورهایی است که عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی نیستند.

این 4کشور ساختارهای اقتصادی متفاوتی دارند: اقتصاد روسیه و برزیل بر پایه مواد معدنی و خام قرار دارد درحالی‌که اقتصاد هند به بخش خدمات وابسته است و در چین نیز بخش تولید نقشی اساسی ایفا می‌کند. همچنین ساختارهای سیاسی این کشورها نیز با یکدیگر تفاوت دارد به‌طوری که در برزیل و هند دمکراسی حاکم است اما روسیه و چین هنوز از شاخص‌های دمکراتیک فاصله دارند. همچنین روسیه را می‌توان ابرقدرتی در حال افول نامید درحالی‌که چین و تاحدی هند و برزیل قدرت‌های در حال ظهور هستند به همین‌خاطر دنی رودریک از اینکه 4کشور فوق که اکنون آفریقای جنوبی نیز به آنها پیوسته گروهی مستقل را تشکیل داده‌اند، نشست‌هایی منظم را برگزارکرده‌اند و حتی تلاش می‏کنند تا سیاست‌های یکسان ارائه دهند؛ گروهی که تحقق ایده تأسیس یک بانک توسعه مشترک را می‌توان اصلی‌ترین هدف آنها تا امروز دانست.

رهبران این کشورها اعلام کرده‌اند که بانک توسعه جدید (New Development Bank)، بر سرمایه‌گذاری زیرساختی در اقتصادهای در حال توسعه تمرکز خواهد کرد چرا که روند توسعه در این کشورها معمولا در بلندمدت به‌خاطر کمبود منابع مالی و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی محدود می‌شود. اقتصادهای نوظهور وعده داده‌اند که منابع مالی هنگفت و کافی را برای بانک توسعه جدید فراهم آورند تا امکان تأمین مالی پروژه‌های زیرساختی توسط این بانک فراهم شود. دنی رودریک اعتقاد دارد که اگرچه توانایی اقتصادهای نوظهور برای چنین اقدامات مشترکی، پدیده خوشایندی است اما انتخاب این کشورها برای تمرکز بر بخش زیرساختی به‌عنوان نخستین اقدام مشترک، تا حدی ناامید‌کننده نیز هست چرا که یادآور ایده‌های توسعه اقتصادی مربوط به دهه 1950است؛ ایده‌هایی که اکنون منتقدان بسیاری یافته است. به اعتقاد رودریک، آنچه جهان از اعضای گروه بریکس انتظار دارد نه تأسیس یک بانک توسعه دیگر بلکه برعهده‌گرفتن نقش بیشتر در رهبری چالش‌های جهانی است.

کشورهای بریکس حدود نیمی از جمعیت جهان را در خود جای داده‌اند و فرصت‌های اقتصادی بسیاری در این کشورها وجود دارد که هنوز مورد بهره‌برداری قرار نگرفته‌ و اگر زمانی جامعه جهانی در مواجهه با اصلی‌ترین چالش‌هایش مانند ایجاد یک ساختار اقتصاد جهانی سالم‌تر برای حل بحران تغییرات اقلیمی ناکام بماند، اقتصادهای نوظهور در میان کشورهایی هستند که باید بیشترین بها را بپردازند.

رودریک می‏نویسد که این کشورها تاکنون نقش ناچیزی در مجامع بین‌المللی مانند گروه 20 و سازمان تجارت جهانی ایفا کرده‌اند و بیشتر در این مجامع به‌دنبال پیشبرد منافع ملی خودشان بوده‌اند. به همین‌خاطر این پرسش مطرح می‌شود که این کشورها آیا واقعا هیچ پیشنهادی برای بهبود امور جهان ندارند؟ اقتصاد جهان تاکنون به‌وسیله ایده‌ها و نهادهای برآمده از اقتصادهای پیشرفته غربی اداره شده است. ایالات متحده آمریکا دکترین لیبرال و چندجانبه‌گرایی قانونمند را به جهان عرضه کرده و اروپایی‌ها نیز علاوه بر ارائه ارزش‌های دمکراتیک و جامعه‌محوری، بزرگ‌ترین تحول نهادی یک‌دهه اخیر یعنی اتحادیه اروپا را به جهان عرضه کرده‌اند. اما این قدرت‌های قدیمی اکنون دیگر قدرت و مشروعیت کافی برای پیشبرد جامعه جهانی به سوی آینده را ندارند و این درست زمانی است که اقتصادهای نوظهور باید نقش بیشتری در رهبری جهان آینده بر عهده بگیرند. تجربیات کشورهایی مانند چین، هند و برزیل در توسعه اقتصادی می‌تواند به الگویی برای دیگر کشورهای در حال توسعه تبدیل شود و اهمیت بخش حقیقی اقتصادی در مقابل بخش مالی را نشان دهد. رودریک اعتقاد دارد که این کشورها باید الگوهای خود را به جهانیان عرضه کنند و به جای اینکه به‌طور دائم از نامتقارن بودن توزیع قدرت در جهان گلایه کنند، همچون رهبرانی واقعی در مواجهه با چالش‌های جهانی در کنار اقتصادهای پیشرفته قرار بگیرند.

بانک توسعه برای جهان جدید

جوزف استیگلیتز (Joseph Stiglitz) را می‌توان در میان حامیان تأسیس بانک توسعه توسط اقتصادهای نوظهور جای داد. استیگلیتز اقتصاددانی آمریکایی است که جایزه نوبل اقتصاد سال 2001 را در کارنامه دارد. او که اتفاقا سابقه حضور و فعالیت در نهادهایی مانند بانک جهانی را دارد یکی از منتقدان اصلی نهادهای اقتصادی بین‌المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول است. استیگلیتز نیز همچون رودریک یکی از منتقدان روند فعلی جهانی‌شدن است و اعتقاد دارد سازوکار جهانی‌شدن توسط نهادهایی مانند بانک جهانی به‌گونه‌ای تدوین شده تا اقتصادهای توسعه‌یافته منفعت بیشتری از آن ببرند.

استیگلیتز به‌شدت از ایده تأسیس بانک توسعه جدید توسط گروه بریکس دفاع می‌کند و اعتقاد دارد که اهمیت چنین اقدامی را نمی‌توان نادیده گرفت. استیگلیتز تصمیم اخیر رهبران گروه بریکس را موفقیتی عظیم در توسعه اقتصادی طی 4دهه اخیر می‏داند که می‌تواند باعث ایجاد توازنی جدید در توزیع قدرت اقتصادی در سطح جهان شود. استیگلیتز در یادداشتی نوشته که در واقع تصمیم مشترک گروه بریکس نشان‌دهنده خواست و توانایی اقتصادهای نوظهور برای همکاری با یکدیگر در جهت منافع ملی و منافع همه جهان است.

اقتصادهای نوظهور نشان داده‌اند که آماده‌اند آینده خودشان را در دست بگیرند، آن هم در زمانی که اقتصادهای ثروتمند در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی هستند که خودشان ایجاد کرده‌اند. به اعتقاد استیگلیتز، جهان به یک بانک توسعه جدید احتیاج دارد چراکه نیازهای زیرساختی در اقتصادهای نوظهور و کشورهای فقیر بسیار بیشتر از آن هستند که نادیده گرفته شوند. برای مثال، اکنون در سطح جهان 1/4میلیارد نفر به برق دسترسی ندارند و 900میلیون نفر نیز از دسترسی به آب پاکیزه محروم هستند. همچنین انتظار می‌رود که طی ربع قرن آینده، 2میلیارد نفر از جمعیت جهان به شهرها مهاجرت کنند که این خود چالشی اساسی برای سیاستگذاران محسوب می‌شود. به‌خاطر چنین چالش‌هایی است که سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها طی دهه‌های پیش رو باید از 800میلیارد دلار فعلی به 2هزار میلیارد دلار در سال برسد و در غیراین‌صورت تحقق اهدافی مانند کاهش فقر و حفظ رشد اقتصادی در بلندمدت غیرممکن خواهد بود؛ هرچند که بخشی از این هزینه‌ها را بخش خصوصی یا نهادهای بین‌المللی موجود می‏پردازند اما یک بانک توسعه که توسط اقتصادهای نوظهور ایجاد شده باشد می‌تواند منابع مالی کافی برای چنین پروژه‌هایی را تأمین کند. همچنین بانک توسعه جدید می‌تواند راهکارهایی را برای سرمایه‌گذاری پایدارتر، مؤثرتر و هوشمندانه‌تر در زیرساخت‌ها ارائه دهد.

استیگلیتز می‏نویسد: در دوره‌ای که نهادهای مربوط به اقتصادهای توسعه یافته بسیار کند عمل می‏کنند، بانک توسعه جدید می‌تواند به‌مراتب چابک‌تر باشد و تأثیر قابل‌توجهی نیز بر سلامت اقتصاد جهان و تغییر قطب‌های آن داشته باشد. به اعتقاد استیگلیتز، بانک توسعه جهانی نه‌تنها می‌تواند به رشد پایدار در کشورهای در حال توسعه یاری برساند بلکه می‌تواند باعث ایجاد اصلاحاتی در نهادهای موجود در نظام مالی جهانی شود؛ اصلاحاتی که منافع آن نه‌تنها اقتصادهای نوظهور را در برمی‏گیرد بلکه شامل اقتصادهای توسعه یافته نیز می‌شود.

کد خبر 219039

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز