همه ما در هر شهری که زندگی می‌کنیم، شاهد کودکانی هستیم که در خیابان مجبور هستند به کارهای کاذبی دست بزنند تا پولی به‌دست بیاورند.

متأسفانه پدیده کودکان کار یا کودکان خیابانی که می‌توان از آن به‌عنوان تراژدی شهری نام برد، ازجمله معضلات و آسیب‌های اجتماعی است که شهرها و به‌ویژه شهرهای به نسبت بزرگ جوامع معاصر، اعم از پیشرفته و در حال توسعه با آن دست به گریبان هستند. زمینه‌ها و عوامل گسترش این پدیده و راه‌های مقابله با آن در جوامع مختلف با توجه به بسترهای فرهنگی گوناگون متفاوت است.

توسعه نامتوازن و عدم‌هماهنگی ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در جذب و انطباق با معیارهای توسعه باعث شکل‌گیری تحولات سریع و رو به رشدی در بعضی ساختارها و عقب‌ماندگی در ساختارهای دیگری از جامعه است که نتیجه چنین روندی موجب تجمع ثروت ملی در نقطه‌ای مانند پایتخت می‌شود که این پدیده میل عظیم مهاجران را به این مراکز به‌دنبال داشته و الگوهای متنوعی از زندگی را در شهرها رقم می‌زند. پدیده کودکان کار واقعیتی اجتماعی و جهانی است که نمی‌توان وجود آن را انکار کرد.

از نظر سازمان یونیسف کودکان کار به کودکانی اطلاق می‌شود که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقای خود مجبور به‌کار یا زندگی در خیابان‌ها هستند. این کودکان از خانه و کاشانه خود بریده و در خیابان‌ها مجبور به‌کار کردن هستند. این کودکان شامل افراد کمتر از 15سال هستند که به‌صورت محدود یا نامحدود در خیابان به‌سر می‌برند؛ اعم از کودکانی که هنوز با خانواده خود تماس دارند و از سرپناهی برخوردار هستند یا کودکانی که خیابان را خانه خود می‌دانند و رابطه آنها با خانواده‌شان به حداقل رسیده یا به‌طور کلی چنین ارتباطی وجود ندارد. در واقع این کودکان بخشی از گروه بزرگ‌تر کودکان در وضعیت دشوار یا آسیب‌پذیر شهری هستند که ساعت‌های طولانی از شبانه‌روز یا تمام آن را برای مدتی نامشخص خارج از حمایت‌های معمول مانند خانواده و مدرسه به قصد فزاینده کار یا دور بودن از خانواده در خیابان به‌سر می‌برند. کودکان کار، گروه گسترده‌ای را دربرمی‌گیرند که بر حسب بسیاری از معیارها ممکن است وضعیت متفاوتی داشته باشند. مثلا انگیزه حضور کودکان در خیابان ممکن است انگیزه‌های مختلفی باشد؛ ازجمله جست‌وجوی استقلال و رهایی از مشکلات خانواده، کار، تأمین درآمد برای خود و خانواده یا انگیزه زنده ماندن و تأمین معاش اولیه.

عوامل پیدایش و گسترش کودکان کار

عواملی که موجب می‌شود چنین کودکانی در سطح شهر دیده شوند، متفاوتند. نظریه‌ها و پیش‌فرض‌های راه‌حل‌های آسیب‌شناسی اجتماعی، پدیده کودکان کار را یک آسیب و بیماری اجتماعی تلقی می‌کنند و در بیان آن به رفتارها، ویژگی‌ها و شرایط جسمانی، روانی و اجتماعی کودکان و خانواده‌های آنها توجه دارند.

تحقیقات انجام شده نشان داده‌اند که کودکان خیابانی به لحاظ جسمانی و بهره هوشی دچار نقص، ناتوانی یا بیماری خاصی نیستند. انطباق نیافتن و ناسازگاری آنها با هنجارهای جامعه و شکست فرایند جامعه‌پذیری ناشی از ویژگی‌ها و رفتارهای فردی‌شان نیست. به‌طور کلی اگر این کودکان را معلول عوامل بیرونی بدانیم و خیابانی‌بودن را پدیده‌ای گذرا و مرحله‌ای از فرایند رشد کودک درنظر بگیریم، عوامل روانی از قبیل بی‌ثباتی و هیجان‌طلبی غیراجتماعی می‌تواند موجب خیابانی شدن بشود. کودکان بی‌ثبات یا بی‌قرار در اخلاق و قوای عقلانی ثبات ندارند؛ یعنی نمی‌توانند برای موضوع معینی تمرکز لازم را داشته باشند، از فعالیت‌های فکری زود خسته می‌شوند و از نظر دقت بسیار ضعیف هستند. این خصوصیات موجب یک سلسله انعکاس‌ها و در نتیجه منشأ بزهکاری و انجام اعمال غیرعادی در زندگی کودک می‌شود. کودک به‌علت نداشتن انسجام لازم در افکار و دقت لازم در درس از مدرسه اخراج می‌شود و به‌دلیل علاقه به ولگردی، به دستفروشی یا پیشخدمتی در رستوران‌ها یا به‌طور کلی مشاغل غیرثابت تمایل دارد.درواقع عوامل مؤثر بر بروز و گسترش این پدیده را به‌طور عمده موارد بیرونی تشکیل می‌دهند. این عوامل را می‌توان به گروه‌های اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی و سیاسی تقسیم کرد.

از عوامل اجتماعی می‌توان به رشد جمعیت، مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ، اعتیاد، بالا بودن هزینه‌های تحصیلی و عوامل خانوادگی اشاره کرد. یکی از عوامل خانوادگی در پیدایش کودکان کار، نقش حمایتی و سرپرستی این کودکان است که با توجه به اینکه آنها چگونه توسط خانواده‌هایشان حمایت می‌شوند، به چند دسته کودکان بدسرپرست، تک‌سرپرست و دارای سرپرست تقسیم می‌شوند. البته در مواردی هم والدین- به‌ویژه پدر- کودک را به اجبار به‌دلیل فقر برای انجام کار راهی بیرون از منزل کرده و او را به کسب درآمد برای خانواده تشویق می‌کنند. در نتیجه اکثر آنها به شغل‌های کاذبی مانند، دستفروشی یا سیگارفروشی و... می‌پردازند. همچنین در بسیاری از خانواده‌های کم‌درآمد و پرفرزند، فقر فرهنگی و عاطفی وجود دارد، بنابراین کودکان مورد توجه جدی قرار نمی‌گیرند و در بسیاری موارد والدین، فرزندان را مجبور به انجام کارهای کاذب خارج از منزل می‌کنند تا بخشی از نیازهای مالی خانواده رفع شود. در ارتباط با نقش خانواده در پیدایش پدیده کودکان خیابانی، موارد بی‌سوادی یا کم‌سوادی، کهولت، بیماری یا معلولیت والدین، فوت یا جدایی آنها، ازدواج دوباره، اعتیاد، بزهکاری یکی از اعضای خانواده، خیابانی بودن والدین و درگیری و جروبحث‌های مداوم والدین با یکدیگر مؤثر است.

عوامل اقتصادی

فقر و عدم‌توزیع عادلانه ثروت در جامعه و وجود اختلاف شدید طبقاتی از عوامل مؤثر بر پیدایش و گسترش پدیده کودکان کار است. نگاهی اجمالی به فهرست کشورهایی که تعداد کودکان خیابانی در آنها بالاست هم نشان از همین موضوع است.

بنابراین سهم کشورهای جهان سوم در این امر بیشتر از کشورهای پیشرفته است. البته در کشورهای پیشرفته نیز عدم‌توزیع عادلانه ثروت ازجمله عواملی است که باعث پدید آمدن کودکان کار می‌شود. افزایش بی‌خانمان‌ها در کشورهای صنعتی، حکایت از فقر و نابرابری در دستیابی به امکانات موجود در جامعه دارد. براساس آمار یونیسف از هر 10کودک در بعضی از کشورهای صنعتی بیش از یک نفر در خانواده‌های زیر خط فقر زندگی می‌کنند. درواقع فقر اقتصادی اصلی‌ترین عامل پیدایش کودکان خیابانی است. کودکان، خاموش‌ترین و بی‌دفاع‌ترین بخش جامعه، علاوه بر تحمل خشونت، در جدالی نابرابر و از پیش تعیین شده با فقر و تنگدستی قرار دارند. بدین‌ترتیب فشارهای ناشی از بی‌عدالتی، عدم‌تأمین اجتماعی، گسترده شدن فاصله طبقاتی اجتماعی و... کودکان بیشتری را به صف کودکان خیابانی اضافه می‌کند. کودکان به‌عنوان یکی از ابزار ایجاد درآمد، در نتیجه فقر خانواده مورد استفاده قرار می‌گیرند.

بروز ناهنجاری

تحقیقات نشان می‌دهند که کودکان خیابانی از نظر رفتاری با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند. این نتایج در مقایسه با کودکان دیگر به‌دست آمده است. این کودکان در مقایسه با کودکان هم‌سن‌وسال خود در ارتباط خود با افراد دیگر نوعی نارسایی نشان می‌دهند و سه برابر بیشتر از کودکان عادی دچار اختلالات عاطفی می‌شوند و اغلب نیز رفتارهای ضداجتماعی و تهاجمی دارند.

مطالعات گوناگون حاکی از آن است که کودکانی که بر اثر شرایط مختلف، محیط تحمیلی جدید را پذیرفته‌اند فاقد احساسات عاطفی سالم هستند و در اغلب موارد نوعی شخصیت پریشان و غیراجتماعی دارند و از کنترل رفتارها و واکنش‌های پرخاشگرانه خود عاجزند.

در این کودکان، بزهکاری و انواع رفتارهای نادرست و ضداجتماعی فراوانی دیده می‌شود. آنها معمولا قادر به ایجاد پیوندهای عاطفی با دیگران نیستند، بیشتر منزوی‌ هستند و به کسی وابستگی پیدا نمی‌کنند. در زمینه بلوغ اجتماعی نیز دچار مشکلات زیادی هستند.

خانواده و کودکان کار

از هم پاشیده شدن سازمان اجتماعی خانواده یا عدم‌ایفای صحیح نقش‌های اجتماعی اعضای خانواده و نقصان در کارکردها و دوری فیزیکی یا عاطفی فرزندان، پیامدهای روانی و اجتماعی بسیاری برای کودکان بر جای می‌گذارد. در خانواده‌های بی‌کفایت، ضداجتماعی یا دچار اختلال که دغدغه اصلی، مشکلات مادی، هراس از عدم‌امنیت، عدم‌امکان ارضای نیازهای عاطفی، نیاز به احترام و هزاران مشکل دیگر است و کودک در ارتباط با اعضای خانواده مشکل دارد، هیچ‌یک از افراد نقش‌های خود را به درستی ایفا نمی‌کنند، بنابراین کودک مجبور است به جای بهره‌مندی از امتیازات ویژه کودکی، تن به تنهایی و پلیدی‌های خیابان دهد یا برای ارضای ساده‌‌ترین نیازهای خود برای برخورداری از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی تن به کارهایی چون دستفروشی، تکدی‌گری و... بدهد. در برخی خانواده‌ها به‌علت وجود یکسری شرایط و عوامل نامناسب، کودک ترجیح می‌دهد از منزل بگریزد و به‌طور قطع در این مواقع، احساس نبود آزادی در منزل و وجود آزادی بیشتر در بیرون از منزل را احساس می‌کند.

آسیب‌شناسی کودکان کار

اغلب بر این باورند که تمام کودکان کار که مجبور به‌کار در سطح خیابان‌ها هستند بزهکارند و این بزهکاری را نیز نتیجه زندگی خیابانی می‌دانند اما این فرض بسیار قابل بحث و مستلزم این است که ثابت شود همه کودکان خیابانی مرتکب جرم می‌شوند. این امر ناشی از تبلیغات نادرست و نداشتن شناخت کافی از گروه‌های کودکان خیابان است زیرا بسیاری از این کودکان از طریق کارهای خیابانی به خانواده‌هایشان کمک می‌کنند. نباید فراموش کرد که کودکان خیابان از محروم‌ترین کودکانی هستند که از حقوق اساسی خود بی‌بهره اند و ضرورت حمایت از آنان در چارچوب دفاع و حمایت از حقوق کودکان به‌شدت احساس می‌شود.

این کودکان به‌علت شرایط ویژه زندگی خود به‌شدت مورد انواع آزار و سوءاستفاده قرار می‌گیرند و به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب‌های جدی وارد می‌شود. بنابراین لازم است از طرف نهادهای مختلف اجتماعی و مردمی حمایت لازم از آنها به عمل‌ آید. شایان ذکر است که کردار خشونت‌بار آنان نسبت به دیگران در واقع بازتاب خشونتی است که از همه طرف بر آنها وارد می‌شود.

این کودکان بیش از هر چیز نیاز به مهر و محبت، عاطفه و تعلیم و تربیت دارند و جدا شدن این قشر از این نیازها، آنان را از لحاظ شخصیتی با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌کند و آینده رضایت‌بخشی را برای آنان به‌دنبال نخواهد داشت، بنابراین ضروری است که برای این مشکل تدابیر اساسی اندیشیده شود.

nclnet. org
ترجمه: یکتا فراهانی

کد خبر 186275

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز