محسن خانعلی: حتی من یادم هست در انتخابات مجلس ششم، همین آقای حجاریان که خدا انشاالله هدایت‌اش کند، به ما پیغام داد که «اگر شما اسم آقای‌هاشمی را در لیست بگذارید ما همه‌تان را می‌کشیم پایین.

محمدرضا باهنر

اگر می‌خواهید کلا پایین نیایید، ‌هاشمی را در لیست نگذارید» و همین‌طور هم شد، ما آقای‌هاشمی را در لیست قرار دادیم و آن‌ها هم ما را کوبیدند و مجلس ششم تشکیل شد که حتی وقتی آقای‌هاشمی رای هم آورد به مجلس نرفت. چون اگر به مجلس می‌رفت آن‌جا رئیس مجلس نمی‌شد. یعنی کاملا معلوم بود ترکیب، ترکیبی نیست که به آقای‌هاشمی رأی بدهد.

هواخواه حزب، منتقد جبهه

محمدرضا باهنر به‌واسطه سابقه 5 دوره نمایندگی و فعالیت در همه انتخابات مجلس، در میان نامزدهای نمایندگی مجلس تنها فردی است که می‌تواند اطلاعات کاملی از روند سپری شدن انتخابات در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ارائه دهد. عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصول‌گرایان در حالی برای ششمین دوره نمایندگی آماده می‌شود که روزهای شلوغی را در ساختمان فرسوده جامعه اسلامی مهندسین می‌گذراند. باهنر در این مصاحبه به آرزوی چند ساله اخیرش در مورد راه‌اندازی حزب جامع اصول‌گرایی اشاره کرد.

  • جبهه راست‌ها از کی راه افتاد؟
    به عقب برگردیم و ریشه شکل‌گیری لفظ جبهه در ادبیات سیاسی کشور را بررسی کنیم. آیا تشکیل جبهه‌های انتخاباتی به انتخابات ریاست‌جمهوری 76 می‌رسد که شما در برابر اصلاح‌طلبان ائتلاف کردید؟

نه! ریشه جبهه خیلی بیشتر از اینهاست. در سال 66 و 67 که حزب جمهوری اسلامی فعالیتش تعطیل شد. البته آن موقع یک اصطلاحی به کار می‌بردند بزرگان حزب مثل مقام معظم رهبری، آقای‌هاشمی رفسنجانی می‌گفتند فیتیله حزب را پایین کشیدیم. هیچ‌وقت هم حاضر نشدیم بگوییم حزب را تعطیل کردیم و می‌گفتیم فرصتی در آینده به وجود می‌آید و کار را دوباره شروع می‌کنیم. هرچند این فرصت به دست نیامد، اشکالاتی هم دارد که من فکر می‌کنم تحت آن عنوان دیگر نمی‌شود کار کرد.

حزب جمهوری اسلامی شاخه‌های قشری و صنفی متنوعی نظیر شاخه دانشجویی، شاخه پزشکی، شاخه مهندسی و غیره بود. نکته کلی که می‌توانم بگویم این است که اعضای جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری سرشاخه‌های همان حزب جمهوری اسلامی بودند و مثلا جامعه اسلامی مهندسین که در سال 67 با حضور بنده و آقایانی از جمله غفوری فرد و نبوی تشکیل شد که همه عضو شاخه مهندسین حزب جمهوری اسلامی بودیم. البته 3 نفرمان عضو شورای مرکزی حزب هم بودیم، آقای نبوی و آقای غفوری‌فرد و بنده.

ما هم همین همکاری را از همان سال قبل از 70 شروع کردیم؛ اما اسامی بعضا عوض می‌شد. زمانی اسم‌مان تشکل‌های همسو با جامعه روحانیت بود. بعد نهایتاً بعد از رحلت حضرت امام و رهبری مقام معظم رهبری اسمی که تصویب شد و فعلا هم همین نام به کار برده می‌شود، جبهه پیروان خط امام و رهبری است. الان حدود 17 تشکل هستند که دوتا از آن‌ها به عنوان ناظر شرکت می‌کنند، جامعه اسلامی دانشجویان و جامعه اسلامی دانشگاهیان و باقی هم عضو هستند.

  • فرق این جبهه با حزب چیست؟

اعضای جبهه هرکدام تشکل‌های خودمان را داریم. دبیرکل و کنگره داریم و فعالیت‌هایمان هم جداست. ما در جاهایی که با هم اشتراک هدف و اشتراک مساعی داریم به هم کمک می‌کنیم. معمولا در انتخابات این‌طوری است که سعی می‌کنیم با هم کار کنیم و در بعضی از رفتارهای دیگر مثل کارهای تبلیغاتی و موضع‌گرفتن در مورد مسائل مهم کشور با هم مشترک عمل می‌کنیم؛ اما حزب نیستیم. حزب باید واحد آموزش داشته باشد، واحد مالی داشته باشد. واحد سیاسی و فرهنگی داشته باشد. جبهه پیروان خط امام و رهبری این واحدها را ندارد، چون کار آموزشی و مالی و تشکیلاتی را هر تشکل برای خودش انجام می‌دهد و در واقع ما یک ائتلاف هستیم.

  • شما سال‌هاست که بر تشکیل حزب تأکید داشته‌اید، هیچ‌وقت این اتفاق ممکن نشده و تاکنون با تشکیل جبهه انتخابات را پشت سر گذاشته‌اید. چشم‌انداز آینده نیز به همین صورت است؟

از حدود چهار سال قبل دنبال این بودیم که یک حزب جامع اصول‌گرایی را در کشور راه بیاندازیم. یک مقدار هم تلاش کردیم، در این حد که چندین جلسه با دوستان اساسنامه تأسیس را نوشتیم و حتی بیانیه تأسیس را آماده و افرادی را به عنوان مؤسس انتخاب کردیم؛ اماحزب یک سری امکانات وسیع مالی و از آن مهم‌تر نیروی انسانی کاربلد می‌خواهد. آدم‌هایی می‌خواهد که نباید دو، سه کار داشته باشند، باید بر روی امور مربوط به حزب تمرکز کنند.

خدا بر درجات شهید بهشتی بیافزاید، ایشان وقتی که حزب جمهوری اسلامی را مدیریت می‌کردند، حتی وقتی که حضرت امام (ره) ایشان را به عنوان رئیس قوه قضائیه انتخاب کرده بودند، به حضرت امام عرض کرده بودند که آقا من به شرطی به قوه قضائیه می‌آیم که کار حزبی‌ام را به صورت کامل بتوانم انجام دهم.

حزب باید یکسری نیروهای ویژه حزب داشته باشد. نه اینکه فردا طرف برود رئیس‌جمهور شود، وزیر شود و کار حزبی را کنار بگذارد. یک مقدار این مسائل ما را معطل کرد؛ بعد هم از نظر زمانی خوردیم به جریانات فتنه و آن هزینه‌هایی که در کشور شد. ما معتقدیم اگر در این فضاهای شلوغ حزبی تأسیس شود، بدون شک زمین می‌خورد. یعنی از این سو و آن سو مورد هجمه قرار می‌گیرد و خلاصه در میدان جنگ از هر طرف یک تیر می‌خورد و دیگر چیزی برای‌اش باقی نمی‌ماند. بر همین اساس کار را موقت متوقف کردیم.

  • چه کسانی می‌توانند بیایند؟
    در جبهه‌هایی که تاکنون با حضور تشکل‌های مختلف تشکیل داده‌اید؛ مرزبندی‌های سیاسی و اعتقادی را تا چه حد رعایت می‌کنید؟

ما یک اساسنامه و دستورالعمل داریم. خیلی از موارد سیاسی و فرهنگی هست که جبهه به ماهو جبهه تصمیم نمی‌گیرد و هر تشکیلاتی به تنهایی برای خود تصمیم می‌گیرد. اما یک جا هست جبهه به این نتیجه می‌رسد که باید تصمیم‌گیری کند؛ بنابراین مانند اعضای یک حزب می‌نشینیم و صحبت می‌کنیم با رأی‌گیری به یک نتیجه می‌رسیم. طبیعی است که آن‌جا همه اعضای جبهه متعهد هستند که به مصوبه جبهه پای‌بند باشند.

البته یک استثنایی هم داریم، گفتیم که ممکن است یک‌جایی جبهه یک مصوبه‌ای داشته باشد، اما یکی از اعضا و تشکل‌ها نتواند یا نخواهد به آن عمل کند. او می‌تواند بیاید و به اصطلاح با بیان مشکلات و مواضع خود، تقاضای حق تفحظ بکند، اگر این دلایل از نظر اعضا قانع کننده باشد، جبهه ممکن است اجازه تفحظ بدهد. مثلا همه ما می‌رسیم به یک کاندیدای ریاست‌جمهوری، بعد یک نفر می‌گوید که نمی‌تواند از این کاندیدا حمایت کند، این موضوع به بحث گذاشته می‌شود، اگر حق تفحظ صادر شد می‌تواند از تصمیم جبهه تبعیت نکند.

حالا ممکن است شما سوال کنید که اگر چندبار این رفتار تکرار شود چه؟ که باید بگویم این دیگر یک بحث انضباطی است که می‌نشینیم با هم بحث و جدل می‌کنیم. ممکن است یک تشکیلاتی بگوید آقا من دیگر نمی‌توانم با شما همکاری کنم، ما هم می‌گوییم که ضمن حفظ احترام قطع همکاری می‌کنیم؛ البته تابه‌حال الحمدلله این اتفاق نیفتاده است.

  • در جریان‌هایی مانند خرداد 76، مجلس ششم و هفتم یا انتخابات 88، به‌دلیل حضور رقیب جدی این ضرورت حس می‌شد که اصول‌گرایان زیر یک چتر قرار بگیرند و جبهه متحد تشکیل دهند، اما در انتخابات اخیر از جریان رقیب همیشگی خبری نیست. باوجود این آیا اساسا ضرورتی برای تشکیل جبهه در این انتخابات وجود داشت؟

ببین من این تحلیل را قبول ندارم. من می‌خواهم بگویم در کشور ما بالاخره 2 تا تفکر اساسی در درون خانواده انقلاب وجود دارد. تأکید می‌کنم در درون خانواده انقلاب.
ما اگر یک چارچوب برای نظام تعریف کنیم و آن چارچوب را قانون اساسی و نظرات مقام معظم رهبری و احکام نورانی اسلامی بدانیم، در درون آن، تفکرات متفاوتی وجود دارد.

اوائل انقلاب دو تفکر در کشور وجود داشت. یک تفکر ضد خط امام و یک تفکر در درون خط امام. تفکر ضدامام که رسید به لیبرال‌ها و منافقین که آن‌ها در جریانات اول انقلاب تکلیف‌شان را روشن کردند. ترور، دعوا، کشت و کشتار و... که عملا این‌ها بعد از سال‌های 61 و 62 از صحنه سیاسی حذف شدند. بعد ماندند نیروهای خط امام؛ که آن‌ها وقتی دیگر رقیب نداشتند، اختلافات‌شان بروز کرد.
شروع اختلاف‌ها در بین ما موارد اقتصادی بود. یعنی 2 تفکر در درون خانواده انقلاب شکل گرفت که محورش هم مسائل اقتصادی بود. یک عده اعتقاد داشتند به اقتصاد صد‌درصد دولتی و یک عده هم اعتقاد داشتند به اقتصاد باز.

  • سردمداران این تفکر موسوی و ‌هاشمی بودند؟

نه آن موقع، آقای‌هاشمی وسط این دو دیدگاه قدم می‌زد. ریشه این اختلاف هم از درون سازمان مجاهدین انقلاب شکل گرفت. در درون سازمان مجاهدین انقلاب یک اختلاف‌هایی بروز کرد، اختلاف هم از همان بحث معروف بر سر آیت‌الله راستی نماینده امام(ره) در سازمان مجاهدین شکل گرفت که عده‌ای معتقد بودند که چون ایشان نماینده امام هست، در سازمان حق وتو دارد و باید و نبایدشان قطعی است و برخی هم معتقد بودند که خیر، ایشان هم مانند باقی یک رأی دارد، از اینجا اختلاف شروع شد که آن‌ها کاملا دو تکه شدند و اتفاقا در اقتصاد هم کاملا با هم متفاوت می‌اندیشیدند. یک طرف مثلا بهزاد نبوی و الویری بودند و یک طرف هم افرادی مثل توکلی و ذوالقدر و فدایی و این‌ها بودند.

این اختلاف از سازمان مجاهدین شروع شد و به دولت موسوی کشیده شد، در دولت موسوی هم دو دسته شدند. یک گروه تیپ بهزاد نبوی و این‌ها بودند، یک گروه هم که اسم‌شان را گذاشته بودند انجمن اسلامی دولت، مثل آقای پرورش و عسگر اولادی و آقای ناطق. این‌ها همه وزرای مهندس موسوی بودند که دوره دوم مهندس موسوی این‌ها همه را حذف کرد.

از دولت این اختلاف به حزب جمهوری اسلامی کشیده شد، حزب جمهوری اسلامی هم عملا 2 گروه شد. یک عده در اقتصاد چپ بودند و یک عده هم راست. این‌که از اول هم می‌گفتند چپ و راست، معنای آن فقط مبتنی بر تفکر اقتصادی بود، وگرنه در مسائل فرهنگی، سیاسی و بین‌الملل اختلافی نبود. از اقتصاد شروع شد و بعد به دیگر حوزه‌ها کشیده شد.

این‌ها همیشه با اسامی مختلف با هم در رقابت بوده و هستند. در تمامی دوره‌های مجلس غیر‌از مجلس اول که عمومی بود و لیبرال‌ها و دیگران هم در مجلس بودند این‌گونه بوده است. که عملا مجلس سوم و مجلس ششم دست چپ بود و بقیه مجالس دست راست. این چپ و راست بعدها اسمشان عوض شد و از 2 خرداد گفتند اصلاح‌طلب و اصول‌گرا.
این تلاش‌ها در درون خانواده اعضای انقلاب اشکال ندارد. اما یک جاهایی هست که این اعضا ممکن است از چارچوب این خانواده بیرون بروند. مثل اینکه ما معتقدیم اصلاح‌طلب‌ها در یک دوره‌ای در دولت آقای خاتمی و در مجلس ششم این کار را کردند. تحصن و اعتصاب و...

  • یک بخش از کل دوره دیگر؟

بله! یک بخش‌های تندرو و رادیکال‌شان و اتفاقا زدن تیپ آقای‌هاشمی هم از آن دوره آغاز شد. خب الان آقای‌هاشمی ممکن است در گروه اصلاح‌طلب بگنجد؛ اما اولین ضربات را آقای‌هاشمی از همین آقایان خورد. گنجی و امثال‌هم یک حرف‌هایی می‌زنند از جمله عالیجناب سرخ پوش و خاکستری و بر علیه‌اش مفصل کار کردند.

حتی من یادم هست در انتخابات مجلس ششم، همین آقای حجاریان که خدا انشاالله هدایت‌اش کند، به ما پیغام داد که «اگر شما اسم آقای‌هاشمی را در لیست بگذارید ما همه‌تان را می‌کشیم پایین. اگر می‌خواهید کلا پایین نیایید، ‌هاشمی را در لیست نگذارید» و همین‌طور هم شد، ما آقای‌هاشمی را در لیست قرار دادیم و آن‌ها هم ما را کوبیدند و مجلس ششم تشکیل شد که حتی وقتی آقای‌هاشمی رای هم آورد به مجلس نرفت. چون اگر به مجلس می‌رفت آن‌جا رئیس مجلس نمی‌شد. یعنی کاملا معلوم بود ترکیب، ترکیبی نیست که به آقای‌هاشمی رأی بدهد.

حالا این‌که امروز آقای‌هاشمی شده طرفدار اصلاح طلب‌ها به‌دلیل مسائل بعدی است. بنابراین اگر این گرایش‌ها در درون چارچوب نظام کار کنند، من معتقدم این تفکرات همیشه هست و نمی‌شود این‌ها را پاک کرد. یعنی اگر اصول‌گراها در آرزوی روزی باشند که رقیب نداشته باشند و همیشه در حکومت باشند، من فکر می‌کنم آن نقطه، نقطه ضعف و سقوط است. حتما ًباید رقیب وجود داشته باشد.

  • با اصلاح‌طلبان چه کنیم؟
    سوال من این بود که برای انتخابات در پیش رو، این رقابت هست واقعا؟

بله من معتقدم وجود دارد. من بارها گفتم که ما درخواست می‌کنیم از اصلاح طلب‌ها بیایند در صحنه انتخابات شرکت کنند.

  • اما به‌نظر می‌رسد این نظر شماست نه همه اصول‌گرایان.

شما الان اینجا آمدی نظر من را بپرسی یا نظر مجموعه را؟ من نظر شخصی خودم را می‌گویم.

  • یعنی این نظر قابل تعمیم نیست؟

شاید. نظر من این است که اصولا تفکر اصلاح‌طلبی در جامعه ما مردنی نیست. اما اصلاح‌طلب داریم تا اصلاح طلب.

من به آقایان می‌گویم، اولا شما اصلاح‌طلبی را تعریف کنید، تا هر‌کسی از ظن خودش اصلاح‌طلبی را تعریف نکند و بعد ما به شما می‌گوییم که ما می‌توانیم با شما کار کنیم یا نه.
اما در کل من معتقدم اصلاح‌طلبان در انتخابات هستند.

  • هستند، اما اصلاح‌طلبی که جلودار آن در این انتخابات کواکبیان است خیلی فرق می‌کند با اصلاح‌طلبی که...

ما به فرد کار نداریم، ما به تفکر کار داریم. ما می‌گوییم اصلاح‌طلبی که در چارچوب قانون اساسی باشد و ساختار شکن نباشد، یعنی ساختار حکومتی را نخواهد تغییر دهد.
من کاری به اسم‌ها ندارم. هر فردی که بخواهد در چارچوب نظام بگنجد و کار کند ما استقبال می‌کنیم و می‌گوییم آرزوی‌مان هم همین است که در مجلس رقیب داشته باشیم. در حکومت رقیب داشته باشیم؛ اما رقیب نظام نباید باشیم.

  • اما من فکر می‌کنم الان اصلاح طلب‌ها رقیب شما نیستند، و رقبای شما عوض شده‌اند.

آدم‌ها عوض می‌شوند ما هم عوض می‌شویم. مگر ما می‌مانیم، من خودم خیلی عمر با نشاط سیاسی داشته باشم، اگر سرطان و تصادف و سکته نباشد، 7-8 سال بیشتر فرصت ندارم. 10 سال دیگر می‌شوم 70 ساله. الان هم تیپ جوان‌هایمان می‌آیند سرکار.

  • نه من از نظر عقیدتی می‌گویم.

عقیدتی هم همین‌طور.

  • ببینید شما یک زمانی جبهه تشکیل می‌دادید که در مقابل رقیب‌تان که اصلاح‌طلب‌ها بودند، امور را در دست بگیرید و در بیشتر موارد هم پیروز بودید. اما الان که بیشتر بازیگران انتخابات اصول‌گرایان هستند این جبهه به نتیجه نرسیده.

یعنی چی که نتیجه نداده؟

  • جبهه متحد اصول‌گرایان تشکیل شده در حالی که آقای صدر برای خودش لیست و جبهه دارد، آقای مطهری همین‌طور. تیم آقای محصولی هم که از ابتدا از جبهه متحد جدا شده بود و این یعنی به وحدت نرسیدن؛ انشقاق در خود اصول‌گرایان و تعریف رقبای جدید. آیا این انشقاق‌ها با هدف اصلی شکل‌گیری جبهه در تعارض نیست؟

نه.

  • نیست؟!!

توضیح می‌دهم. ما جبهه متحد اصول‌گرایی را تکامل‌یافته 5+6 دوره گذشته می‌دانیم. آقای مهدوی کنی بارها و بارها گفته‌اند، که وقتی ما می‌گوییم وحدت، منظور وحدت فلسفی نیست، منظورمان وحدت ائتلافی است. از طرف دیگر منظور وحدت ریاضی به معنای 100 در صدی هم نیست. ما دنبال وحدت اکثریت هستیم، ما می‌دانیم که در دوره گذشته که 5+6 لیست داد، یک لیست دیگر در تهران درآمد به عنوان جبهه فراگیر اصول‌گرایی.

  • یک لیست بود آقای باهنر.

نه در دوره گذشته در تهران نزدیک 100 لیست ارائه شد اما خیلی‌هاشان «لم یکن شی مذکورا» ست.

  • بله خب منظور لیست‌های با اهمیت بود.

من نمی‌خواهم خیلی صریح بگویم، آقای دکتر صدر که لیست داده، اگر همین امشب بگویند اسم تو در لیست جبهه متحد اصول‌گرایی هست، همه چیز تمام می‌شود. چیزی باقی نمی‌ماند، اصلا جبهه و 35 تشکل و 70 فلان و سمینار باقی نمی‌ماند. فقط کافی است اسم آقای صدر در لیست بیاید همه چیز تمام می‌شود. ما اسم آن‌ها را جبهه نمی‌گذاریم. جبهه پایدار از اول آمد گفت اختلاف‌هایی با شما داریم که یک جاهایی مواضع‌شان قابل دفاع است، یک جاهایی نیست. ما حرفمان با جبهه پایداری این بود.

الان هم همین است که آقا جبهه پیروان خط امام و رهبری زمانی که وارد جبهه متحد اصول‌گرایان شده، مگر همه کارهای جبهه متحد را می‌پسندد؟ قبلا هم گفتم اگر ما می‌خواستیم لیست تنظیم کنیم، این لیست نمی‌شد. زمانی که دور هم می‌نشینیم باید اختلافات‌مان را کنار بگذاریم، روی مشترکات‌مان شروع به بحث کنیم.

معنا و مفهوم لیست آخری هم این نیست که همه باید راضی بشویم، من باید کوتاه بیایم، دیگری هم باید کوتاه بیاید. حالا اگر بنده نوعی بگویم من حاضرم در این اتحاد بیایم اما به شرطی که دیگران نیایند، خب این‌چه اتحادی است؟ این می‌شود اول تفرقه. ما از ابتدا به آقایان جبهه پایداری گفتیم که شما از 15 صندلی 2 صندلی دارید، جبهه پیروان امام و رهبری 2 صندلی دارد، جمعیت ایثارگران هم 2 صندلی دارد.

  • در حالی که وزن آن‌ها به اندازه باقی گروه‌های اصول‌گرا هم نیست.

نه. آقایان از روز اول گفتند که نه ما 2 صندلی کم‌مان است، گفتیم خوب بیایید 4 صندلی برای شما. بعد گفتند علاوه بر 4 صندلی، فلانی و فلانی هم نباید باشند. در ساختار تشکیلاتی ایراد گرفتند که آقایان لاریجانی و قالیباف نباید باشند بعد گفتند جبهه خط امام و رهبری باشد، اما نماینده‌شان فلانی نباشد.

  • یعنی شما.

بله، خب این دیگه چه وحدتی است. من جبهه پایداری را شبیه جریان آقای صدر نمی‌دانم. جبهه پایداری یک حرف‌هایی داشت، که البته ما نقدهایی به آن داریم. تا آخرین لحظه هم به آنها گفتیم که هر وقت بیایند روی 2 صندلی خودشان بنشینند و مذاکره کنیم، برخی از نظرات طرفین حل می‌شود. باقی لیست‌هایی هم که می‌گویید، در دوره‌های قبلی هم بوده. من در جمع‌بندی می‌گویم که این بار وحدت اصول‌گرایان بیشتر است. در دوره قبلی از همان جبهه فراگیر اصول‌گرایی شخصیت‌هایی چون آقای لاریجانی، قالیباف و محسن رضایی حمایت می‌کردند؛ اما الان بخشی از این‌ها در جبهه متحد هستند.

  • اما از همین بین آقای محسن رضایی جداگانه کار می‌کند.

بله. اگر در انتخابات پیش ما 60‌درصد به وحدت رسیدیم، این بار 80‌درصد وحدت داریم.

  • عمده کار طیف‌های مختلف در ارائه لیست‌های انتخاباتی، کسب کرسی‌های تهران است. این را قبول دارید؟

بله، قطعاً.

  • الان شما فکر می‌کنید در تهران اگر استقبال خوبی از انتخابات شود، لیست شما قوی‌تر است یا لیست آقای مطهری در جبهه منتقد دولت؟

قوی؟ منظورتان را متوجه نمی‌شوم، منظورتان صلاحیت برای مجلس است یا ظرفیت رأی آوری؟

  • ظرفیت رأی آوردن.

برای رای‌آوری بگذاریم بعد از انتخابات مشخص شود. بنده از اینکه آقای مطهری از لیست حذف شده راضی نیستم. من از آقای مطهری دفاع کردم، الان هم دفاع می‌کنم.

  • در این مورد جمع‌بندی کنیم. فکر می‌کنید به آن نتیجه‌ای که با تشکیل جبهه به‌دنبال آن بودید محقق شده است.

نه. حتما ًبه ایده‌آل مان نرسیده‌ایم. من اگر بخواهم به صورت کمّی بگویم باید عرض کنم که ما هدف‌گذاری‌مان 100 بوده، الان به نزدیک 80 رسیده‌ایم.

همشهری ماه

 

کد خبر 165823

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز