بحران مالی در اتحادیه اروپا که در ماه‌های گذشته جلوه‌های تازه‌تری از خود بروز داده حتی تا جنگ لفظی میان سران کشورهای منطقه یورو نیز پیش رفته است.

طرح - اروپا - اقتصادی

کسری بودجه شدید و گرایش کشورها به سمت ریاضت اقتصادی نیز موجب شده در بسیاری از این کشورها توده‌های مردم دست به اعتراضات گسترده بزنند. دکتر عباس شاکری بر این باور است که با تشکیل منطقه یورو دست کشورها برای اعمال سیاست‌های پولی و مالی بسته شد و همین مسئله دامنه‌دار شدن بحران این کشورها را به‌دنبال داشت. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

  • فکر می‌کنید بحرانی که هم‌اکنون در منطقه یورو پیش آمده و در حال گسترش است، چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با بحران مالی در ایالات متحده دارد؟

ابتدا باید توجه داشت که بیشتر مشکلات اقتصادی آمریکا از بی‌ثباتی‌های مربوط به بازارهای مالی نشأت می‌گیرد و مشکلات مالی هم قوی است، این در حالی است که اقتصادی که بر انقلاب بهره‌وری مبتنی بوده و دانش‌محور است و در حوزه علوم تجربی و فنی به سرعت در حال پیشرفت است مشکلی ندارد، اما به‌هرحال بی‌ثباتی و پیچیدگی‌های نظام مالی آنها برایشان مشکل‌ساز شده است. طبیعتا این مسئله باعث تشدید مباحث نابرابری اجتماعی و بیکاری شده است. در اقتصاد اروپا هم این مشکلات مربوط به حوزه مالی وجود دارد اما کمرنگ‌تر است؛ از طرفی مشکل یورو هم در این منطقه وجود دارد.

  • بنابراین شکل مشکل هر دو منطقه مشابه است اما به‌نظر می‌رسد که ریشه و منشأ پیدایش این مشکلات با هم متفاوت باشد. لطفا درباره علل بروز مشکلات مالی در منطقه یورو بیشتر توضیح دهید.

کشورهای اروپای غربی و مرکزی ابتدا بین خودشان ناحیه بهینه پولی تشکیل دادند و نرخ‌های ارز را در مقابل یکدیگر تثبیت کردند اما به‌عنوان یک ناحیه و یک بلوک در مقابل شرکای تجاری بیرونی خود و به‌منظور تنظیم تجارت نرخ ارزشان را تغییر می‌دادند. این کار برای آنها فوایدی داشت و این فایده آن بود که نااطمینانی در حوزه تجارت میان خودشان را از بین می‌برد. همچنین همه می‌دانستند که اگر اوراق قرضه یا سهام یکدیگر را خریداری کنند، در بازگشت به‌واسطه تثبیت نرخ ارز اطمینان کامل وجود دارد و این نکته بسیار مهم است؛ همین مشکلی که الان ما با آن مواجهیم به خاطر اینکه اگر نرخ ارزمان بی‌ثبات باشد سرمایه‌گذار خارجی آن را به‌عنوان یک موضوع منفی تلقی می‌کند. البته یک نتیجه دیگر آن کار این بود که بعضی از کشورها می‌گفتند حال که نرخ ارز را نسبت به یکدیگر تثبیت کرده‌ایم می‌توانیم تخصصی شویم؛ یعنی هر کشوری در تولید یک کالا متخصص شود تا از صرفه‌های مقیاسی هم به‌خوبی استفاده شود. اما اگر نرخ ارز در معرض بی‌ثباتی باشد بنگاه هیچ‌گاه هزینه ثابت حجیم و فراوانی را متحمل نمی‌شود تا فقط یک کالا را تولید کند. در این حالت هزینه ثابت به خاطر رکود و رونق‌ها و نااطمینانی‌های نرخ ارز پرریسک می‌شود. از طرف دیگر سیاست‌های مستقل پولی و مالی برای هدایت اقتصاد حالت منفعل پیدا می‌کنند و دیگر مقامات اقتصادی نمی‌توانند از سیاست‌ها به‌عنوان یک ابزار استفاده کنند. در این مرحله مشکل پیش می‌آید. البته مسلما نمی‌توان با سیاست‌ها همه امور مربوط به رشد و توسعه را تأمین کرد امااز سوی دیگرهم نمی‌توان منکر این شد که برای تنظیم امور و اصلاح موقت عدم‌تعادل‌ها می‌شود از سیاست‌ها استفاده کرد.

  • یعنی ایجاد منطقه یورو ابزار سیاست مالی را از کشورها گرفته و جنگ قدرتی که به نوعی بین این کشورها در گرفته است، به‌علت افزایش اعمال نفوذ این کشورها در اقتصادشان است؟

کشورهایی که عضو منطقه بهینه پولی شدند با یکدیگر تفاوت سهم داشتند؛ یعنی به لحاظ توان اقتصادی، پیشرفت فنی، بهره‌وری، منابع، تعادل و عدم‌تعادل یکسان نبودند. طبیعتا کشورهایی که توان ضعیف‌تری دارند چه بسا اگر متصدیان اقتصاد، عاقل و اهل فهم باشند و هوشیارانه برخورد کنند می‌توانند از ابزار سیاست‌های پولی و مالی در دوران کوتاه مدت برای تنظیم امور استفاده کنند. این استقلال عمل در نظام نرخ ارز ثابت، از سیاستگذاران گرفته می‌شود. همچنین پول واحد هم حالتی از نرخ ارز ثابت است؛ یعنی اینکه یک بانک مرکزی تشکیل می‌شود و تعیین می‌کند برای هر کشور عضو، چقدر پول در جریان قرارگیرد. در اینجا باز هم عدم‌توان استفاده صحیح از سیاست‌های پولی برای تنظیم اقتصاد و مبارزه با بیکاری‌های مقطعی و رکودها خودش را نشان می‌دهد. از طرفی کشورهایی مثل آلمان مشهور به تورم پایین هستند و به‌طور مستمر نرخ‌های تورم پایینی را تجربه می‌کنند، لذا بانک‌های مرکزی این کشورها هم بعد از تبدیل پول‌ها به پول واحد، بیشتر در محدوده قانون قرار گرفتند و برای کسری بودجه، سیاست‌های پولی و بدهی‌های انباشته به دولت آنها محدودیت شدید وضع شد. این امر باعث شد که کشورهایی که به‌طور موردی بیشتر در معرض رکود قرار می‌گرفتند و برای تنظیم اقتصاد خود بیشتر نیاز به تنظیمات سیاستی داشتند، نتوانند از آن استفاده کنند و الان شهروندان آنها مدعی هستند که قبل از اتصال به پول واحد وضعیت بهتری داشته اند. مشکل از اینجا شکل گرفته و این خود بیانگر یک مطلب است و آن اینکه تفاوت‌های منطقه‌ای یک واقعیت است. حتی تفاوت منطقه‌ای در کشوری که یک بانک مرکزی و یک بودجه فدرال دارد به راحتی از بین نمی‌رود. بنابراین باید برای آن یک برنامه‌ریزی دقیق داشت و تجدیدنظری در تخصیص منابع صورت داد. این حکایت از آن دارد که تفاوت‌های ساختاری و حقیقی را نمی‌توان با بهره گرفتن از تفاوت قیمت بین دو یا چند بازار برای کسب سود از بین برد و توقع داشت که همه آنها در یک سطح قرار بگیرند.

  • پس این بحران به هر حال ذاتی بوده و می‌شد از قبل آن را پیش‌بینی کرد.

ببینید، بخش عمده‌ای از مشکلات اروپا مربوط به یورو است ولی وضعیت بازارهای مالی هم که حالت جهانی پیدا کرده بر اقتصاد اروپا تأثیر گذاشته است. به‌طور کلی بعد از فروپاشی نظام کمونیسم، نظام سرمایه‌داری، دیگر خودش را در معرض نقادی مثل کمونیسم نمی‌دید و چه بسا در حوزه مالی و مقررات‌زدایی و خلق اوراق مالی و بهادار افراط شد. بازارهای پولی و مالی برای این هستند که یک واسطه پولی بین کالاهای پس‌انداز شده و سرمایه‌گذاری ایجاد کنند. اگر این بازار گرایش به استقلال پیدا کند و تریلیون‌ها دلار معاملات کاغذی در آن اتفاق بیفتد که بخشی از آن در خدمت تولید است و بخش زیادی از آن هم ربطی به تولید ندارد، حتی اگر اقتصادی انقلاب بهره‌وری را انجام داده باشد، دانش‌محور باشد و منابع زیادی هم داشته باشد، دچار مشکل می‌شود، کما اینکه می‌بینید هم‌اکنون این اتفاق افتاده است.

  • بنابراین فکر می‌کنید این بحران با وجود اینکه می‌گویند ریشه پولی و اعتباری دارد می‌تواند به سرانجام خوشی برای کشورهای بحران‌زده بینجامد؟

به‌هرحال آنچه مسلم است این است که الان انگیزه در اقتصاددانان و سیاستگذاران ایجاد شده تا در مرحله اول اقدام به آسیب‌شناسی قضیه کنند و به‌نظر من این مسئله دستاوردهای تئوریک بسیار خوبی هم در آینده خواهد داشت. در زمان کلاسیک‌ها پول تقریبا پا به پای کالا عمل می‌کرد و این طور نبود که بازارهای پولی و مالی تن به استقلال بزنند. پول ما به ازای کالایی داشت اما در دوره جدید خیر؛ یعنی ارتباط پول و کالا واقعا قطع شده است. آنچه مسلم است هم‌اکنون این کشورها باید به سمت کاهش پیچیدگی‌ها و عدم‌شفافیت نظام مالی، وضع مقررات بهینه، نظارت‌های صحیح و اصلاح ساختار به‌گونه‌ای که نظام مالی در خدمت تولید اقتصاد ملی و اقتصاد بین‌الملل باشد، پیش بروند. اگر این کار انجام شود کمک بسیار بزرگی به آنها خواهد بود. وقتی به روند اقتصاد این کشورها نگاه می‌کنیم واضح است که اینها از آسیب‌هایی که در آن قرار می‌گیرند استفاده بهینه کرده و مشکلات را شناسایی می‌کنند. در دهه‌های گذشته که این اتفاقات در بازارهای مالی افتاد بحث‌های برابری، عدالت اجتماعی و رفاه کمرنگ شد. به‌نظر می‌رسد که باید قدری تجدیدنظر در این موارد صورت گیرد و برای سالم‌سازی‌ بازارهای مالی و نقش آنها در ایجاد بحران‌های اقتصادی فکری شود. علاوه بر این با اعتراضاتی که در اقتصادهای غربی شد، اینها باید دوباره جایی برای مسائلی از قبیل برابری و عدالت در تحلیل‌های اقتصادی خود ببینند. اقتصاد اروپا به‌هرحال اقتصاد قوی‌ای است و به‌نظر می‌رسد که می‌تواند با هماهنگی کشورهایی مثل ژاپن و بعضی کشورهای اروپای شرقی مانند روسیه خودش را جمع کند و این مشکلی نیست که برای آنها بسیار نگران‌کننده باشد.

  • به‌عنوان آخرین سؤال فکر می‌کنید این بحران چه تأثیری بر ایران دارد؟ آیا همین تأثیراتی که بر بخش پولی آنها گذاشته اینجا هم قابل سرایت خواهد بود؟

قبل از اینکه مشکلات اروپا را بزرگنمایی کرده و تحلیل‌های عدیده در آن انجام دهیم، باید آن را به‌عنوان یک نکته مثبت برای اقتصاد خودمان تلقی کنیم. تجربه نشان می‌دهد زمانی که در یک اقتصاد بهره‌وری، رشد مستمر داشته باشد و در آن انقلاب بهره‌وری صورت گرفته باشد و اقتصاد آن دانش محور و پویا باشد، می‌تواند بر عدم‌تعادل‌ها فائق آید. ما هم باید همه تلاش خودمان را بر این بگذاریم که به سمت انقلاب بهره‌وری و اقتصاد دانش‌محور و بازگرداندن ثبات به اقتصاد برویم. نفت یک امتیاز بزرگ برای اقتصاد ماست اما از آن استفاده بدی شده است. باید به‌نحوی سیاستگذاری کنیم که ضمن تقویت و تنوع‌بخشی به صادرات کشور، یک ارزآوری عمیق و زیاد داشته باشیم. ما اگر واقعا به‌دنبال این باشیم که ببینیم کجا مشکلی پیش می‌آید و آن ضعف‌ها را تحلیل کنیم و هیچ درسی از این ضعف‌ها نگیریم، مثل فردی هستیم که عیب همه را می‌بیند اما از خودش غافل است و موقعیت‌ها را از دست می‌دهد.

کد خبر 155921

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز