محمد جواد زمان آبادی: من می‌گویم نه منافع ملی را باید نگاه کنیم و نه سیاست را داخل بازی کنیم. باید مرام داشته باشیم. ورزش مرامی را...

zibakalam

فوتبال حرفه‌ای، فوتبال پهلوانی، فوتبال اخلاقی یا فوتبالی بر اساس ویژگی‌های دینی. تعاریف خاص در دنیای ورزش از یک جریان ساده که به اثرگذارترین مقوله اجتماعی بشر تبدیل شده است، روی دیگری از جریان‌سازی‌ها و تاثیرگذاری‌هایش را نشان داد.

این‌که در یک مسابقه ورزشی، فارغ از حساسیت‌های حرفه‌ای نمایی از ارائه فوتبال بر اساس اصول اخلاقی و پهلوانی نشان داده شود، شاید در ظاهر مدنظر فرض می‌شد اما به گواه گروه کثیری از منتقدان، نقش پررنگ سیاست بود که بر چهره ورزش خط انداخت و این‌بار قیاس مع‌الفارقی بود اگر داستان گل نزدن به تیم فوتبال فلسطین را صرفاً یک خواسته ارزشی و پهلوانی متصور می‌شدیم.

فلسطین، برای بسیاری هم نمادی است از مظلومیت و هم نشانی است از فعالیت‌های سیاسی در حوزه بین‌الملل و چنین است که پیشنهاد باخت به فلسطین همان‌قدر مورد تحسین قرار می‌گیرد که نقادانه به بحث روز بسیاری از اهالی پرمخاطب ورزش تبدیل می‌شود.

روی دیگر این داستان، حکایت قدرتمندی ایرانیان است و نشان دادن توانایی‌شان در قدرتنمایی. در میانه کتاب «ما چگونه ما شدیم»، اثر دکتر صادق زیباکلام، این نکته با زبانی وزین‌تر از آنچه می‌گوییم به بحث گذاشته شد که آیا یک ایرانی، به فرض قدرتمند بودن در یک حوزه، حمایتی از مظلوم انجام می‌دهد یا خیر.

این‌که ما توانایی زورگویی نداشته باشیم و آن‌وقت حامی ستمدیده باشیم هنرمندانه‌تر است یا توانمند باشیم و از مظلوم دفاع کنیم؟ و در ادامه به این مثال ختم شد که ایرانی‌جماعت نفت‌شان را که ابزار توانمندی و قدرت‌شان است، با چه قیمتی به کشورهای ضعیف آفریقایی می‌فروشند؟ یک‌چهارم قیمت؟ یا با همان قیمت همیشگی؟ آیا آن‌جا که ما توانایی داریم، جز این برخورد کردیم که زور و قدرت‌مان را به رخ همه کشیدیم؟

دکتر صادق زیباکلام، تئوریسین و نظریه‌پرداز سیاسی-اجتماعی در میزگرد «تماشاگر»، ورزش را این‌بار از زاویه دیگری مورد نقد و بررسی قرار داد. وی فارغ از نامگذاری‌های اخلاقی، پهلوانی، حرفه‌ای و ایدئولوژیک در ورزش، دسته‌بندی دیگری به نام «ورزش مرامی» را به مخاطبان معرفی کرد. انتشار نظریات دکتر زیبا کلام اما مورد تائید کامل «تماشاگر» نیست. ما این‌جا صرفا منعکس کننده این نظریات هستیم.

  • آقای زیباکلام؛ نقد ورزش حرفه‌ای و نگاه خاص به ساختار ورزش را از یادداشت سرمقاله روزنامه کیهان شروع کنیم. تیم فوتبال فلسطین شایسته ترحم بود یا نیازمند یک رفتار انسانی؟ با فلسطین باید بزرگوارانه و به شکل یک کشور مظلوم رفتار می‌شد یا این که تیم ما باید این تیم را با یک بازی حرفه‌ای «باشخصیت» نشان می‌داد؟

این بحث، برخلاف ظاهر ورزشی و ساده‌ای که دارد خیلی مفصل و تخصصی است. اول این‌که امیدوارم مباحثی که مطرح می‌کنیم جنبه سیاسی پیدا نکند و به عنوان یک دغدغه مهم در موضوع اثرگذار ورزش باقی بماند.

من در 10سال گذشته به جرات می‌توانم بگویم که در همه موارد نظری، با آقای حسین شریعتمداری مخالف بوده‌ام اما این‌بار و در جایگاه یک نقاد به عملکرد تیم‌های ورزشی‌مان، تا حدود بسیاری با ایشان موافق هستم.

این هم نمونه‌ای از توانمندی‌های ورزش و الطاف خفیه است که باعث می‌شود حتی مخالفان هم گاهی سر میز تعامل و رفاقت بنشینند. در جریان بازی با تیمی همانند فلسطین، اوج بی‌انصافی را شاهد بودیم؛ بی‌انصافی که باعث شد 7گل به دروازه این تیم وارد شود و بعد هم بازیکنان آن تیم در کمال ضعف، به کشورشان برگردند.

من با این موضوع مخالف بودم که در مقابل کشوری که انواع و اقسام فشارها روی آن وجود دارد، رفتاری از سر زورگویی داشته باشیم. اما بحث من، نه فقط جریان این بازی که یک دغدغه مهم در دنیای مدرن هست.

امروزه کشورهای بسیاری هستند که نگاه به زندگی را بر اساس توانمندی‌های خودشان فرض می‌کنند. آن‌ها اگر توانایی داشته باشند، حق‌شان را که خودشان فکر می‌کنند هست، حتی به زور از بقیه می‌گیرند.

این خاصیت زندگی مدرن است و ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده. این نگاه می‌تواند در نهایت به زوال دنیا و نابودی بشر امروزی بیانجامد. دیدگاه‌های مهم و فراگیری همانند انصاف و تعامل و دوستی و برادری به یک لفظ صرف تبدیل می‌شود و در نهایت هیچ صلحی در اذهان به عینیت نمی‌رسد.

حالا نمونه‌ای کوچک اما مهم از این طرز فکر را در فوتبال هم دیدیم. جایی که انصاف و دوستی رعایت نشد و در یک بازی دوستانه، 7گل توسط یک تیم قدرتمند به یک تیم ضعیف زده شد. خیلی‌ها نقد می‌کنند که اگر مثلا فلسطین قوی بود و ما ضعیف بودیم، آیا آن‌ها در حق ما انصاف می‌کردند یا نه.

من می‌گویم بحث اصلاً این مسائل نیست. آقای شریعتمداری در یادداشت روزنامه کیهان، ورزش بر اساس سابقه پهلوانی را مطرح کرد. موضوع خیلی ساده و راه هم مشخص است.

اگر کشتی هم می‌گیرید، تختی‌وار کشتی بگیرید. اساساً نه فقط در ورزش که در همه موارد بایستی مرام داشت. بحث ما این هست که ما در «آزادی» مرام نداشتیم.حالا آقای شریعتمداری می‌گوید این تیم چون فلسطین بوده نباید 7گل می‌زدیم، من می‌گویم هر تیم دیگری هم بود ما حق نداشتیم این تعداد گل بزنیم.

  • این صرفاً یک آرزوست یا می‌تواند به یک قاعده ثابت هم در ورزش ایران تبدیل شود؟در موضوع فلسطین ما با یک استثناء روبه‌رو شدیم یا یک سرآغاز برای بقیه فعالیت‌های ورزشی؟

یک بحثی هست که باید پیش از این سوال مطرح کنم. نکته‌ای که آقای شریعتمداری به آن آگاهی ندارد، عمق روحیه رقابت و حساسیت ایرانیان نسبت به اعراب است. شاید برای ایشان مسجل هست اما نمی‌خواهد آن را قبول کند که ایرانی‌ها در تک تک موضوعات مشترک با اعراب، با آن‌ها رقابت داشتند.

درمقابل، اعراب هم نسبت به ایرانی‌ها همین حس و حال را دارند. من یادم نمی‌رود چند سال قبل که ایرانی‌ها در داستان سه جزیره جلوی سفارت امارات راهپیمایی کردند، تمام شعارها و اقدامات‌شان نه یک بحث ساده سیاسی که با هدف نشان دادن همین حساسیت بود.

کیک تولدی آورده بودند که نوشته بود امارات، کشورک، تولد 35سالگی‌ات مبارک؛ از طرف ایران 2500ساله. این‌ها شاید ظاهر قضیه باشد اما در باطن، دنیای بزرگی از مشکلات ذهنی را به همراه دارد.

درباره موضوع فلسطین کمی متفاوت است اما برخی موضع‌گیری‌های برخی از مقامات فلسطینی در ایام دفاع‌مقدس گذشته باعث شده که حتی آن‌ها هم در لیست سیاه ذهنی بخشی از مردم کشورمان باشند.

خب در این شرایط می‌طلبید که تلاش‌ها نه در جهت حساس‌تر کردن ذهنیت ایرانی‌ها و اعراب که در جهت دوستی آن‌ها باشد. ما به هر حال نقاط مشترک زیادی با آن‌ها داریم و راه‌ها برای ارتباط دوستانه زیاد بود اما هیچ اقدامی‌ در این زمینه صورت نگرفت و حالا کار به جایی رسیده که مردم به شدت حساس شده‌اند.

برای مثال در موضوع خلیج‌فارس، این حق طبیعی ما ایرانی‌هاست که از موضع خودمان دفاع کنیم اما آیا واقعا ما در مقابل کشورهای عربی آرایش سیاسی را رعایت کردیم و منطقی کار را پیش بردیم؟ همین حالا نزدیک به یک قرن است که بین دو کشور فرانسه و انگلستان بحث بر سر نامگذاری دریای مانش ادامه دارد.

فرانسوی‌ها به این نام معتقد هستند و انگلیسی‌ها آن را کانال انگلیس می‌نامند. اما آیا ما هم با اعراب همین‌طوری صحبت کردیم و موضوع را دیپلماتیک حل کردیم یا به عنوان یک کشوری که قدرت اول جهان اسلام شناخته می‌شود با تندی کار را به دعوا و لجبازی کشاندیم؟ این برخوردها باعث می‌شود که مردم وقتی یک تیم عربی در استادیوم آزادی گلباران می‌شود به جای این‌که به یاد پهلوان‌بازی‌های تختی و طیب و پوریای ولی بیفتند، شادی کنند و حس کمال‌جویی‌شان تحریک شود. این‌ها معضلات ورزش هستند که به شدت در ایران هم باب شده است.

  • این اما در معنایی دیگر یعنی دخالت مستقیم سیاست در عالم ورزش. از آن دخالت‌هایی که شاید فیفا و فدراسیون‌های جهانی مخالفتی با آن نداشته باشند اما خراب کردن تدریجی فضای بی‌ریا و بدون چالش ورزش است.

راه من و آقای شریعتمداری درست همین‌جا از هم جدا می‌شود. من معتقدم بحث نباید حمایت سیاسی از یک کشور باشد. این‌که فلسطینی‌ها جنگ‌زده هستند و به دلیل اعلام انزجار از اسرائیل غاصب و حمایت از فلسطین باید به آن‌ها ببازیم را قبول ندارم.

من حرف نسل تختی‌ها را می‌زنم. من دیدگاه خودم را دارم. معتقدم نه به فلسطین که به هیچ کشور دیگری هم نباید این‌طور بی‌مهری کنیم. من ورزش خاصی را مدنظر دارم. ورزشی که اسمش را می‌گذاریم «ورزش مرامی». یعنی ما باید با حداقل نیاز، ورزش را ببریم تا نشان بدهیم که مرام برای ما مهم‌تر از تحقیر دیگران است.

  • با این تفاسیر، ورزش حرفه‌ای و خواص آن از بین می‌رود. در ورزش حرفه‌ای همه تلاش با حداکثر موفقیت مدنظر است.

نگاه من منافاتی با این طرز فکر ندارد.

  • خب این‌طور که شما می‌گویید ما دیگر نباید فعالیت‌های خودمان در عرصه ورزش را به یک نتیجه قهرمانانه وصل کنیم. ملاک ما باید تیم‌های ضعیف‌تر باشند. مثلا در یک مسابقه شنا، ما ملاک‌مان برنده شدن نباشد؛ مثلاً مواظب باشیم که سودانی‌ها خیلی از ما عقب نیفتند یا در کشتی به جای رسیدن به قهرمانی تلاش کنیم که ورزشکار فلان کشور ضعیف، چند رده از ما پایین‌تر نباشد.

به هیچ عنوان این نگاه را ندارم. من می‌گویم ما در ورزش یک کف و سقفی داریم. مثلا تیم‌های ورزشی‌مان باید یک مسابقه را ببرند تا به مرحله بعد بروند. ورزش مرامی می‌گوید ما می‌توانیم این بازی را یک بر هیچ هم ببریم، نیازی هم نیست که حتما 10گل به حریف بزنیم.

  • اما گاهی تفاضل هم در ورزش مهم هست. رکوردگیری زمانی مهم هست، وزنه بیشتری که بالای سر می‌رود مهم است و گاهی 10گل زدن هم مهم هست. با ورزش مرامی شما، این موضوعات تداخل ندارد؟

به هیچ عنوان. تیم ایران باید 5گل بزند تا صعود کند، خب بزند. اما نیازی نیست در بازی که نیاز به زدن 5گل دارد، 10گل بزند. یا مثلا همین بازی با فلسطین؛ در یک بازی دوستانه اصلاً چه نیازی بود که 7گل زده شود؟ نیاز به تفاضل گل داشتیم یا رکورد خاصی باید ثبت می‌کردیم؟ در رنکینگ فیفا مثلا به جای دو پله، سه پله بالا می‌آمدیم؟ این مهم بود یا این‌که در دنیا به تدریج ما را به عنوان یک کشور باانصاف در ورزش قلمداد کنند؟ من می‌گویم بامرام بودن، از قهرمانی در المپیک هم مهم‌تر است.

الان یکی همانند زیدان که عمر فوتبالی‌اش هم تمام شده هنوز محبوب است، چرا؟ چون برای کودکان آفریقایی موسسات خیریه می‌سازد. یا یکی مثل مالدینی که می‌رود ملاقات جانباز شیمیایی ایرانی، برای خیلی‌ها تبدیل به اسطوره می‌شود.

باید ورزشی را بسازیم که بشود الگوی بقیه کشورها. ما الان فوتبالیستی داریم که زیبایی چهره فلان دوستش برایش ملاک موفقیت است و با هر کسی و هر فردی که برایش سود داشته باشد ابراز دوستی و ارادت می‌کند. در کنارش پله را داریم که حاضر نشد با رئیس‌جمهور خونخوار و ظالم کشورش دست بدهد و عکس یادگاری بگیرد.

وقتی تختی در خیابان خانی‌آباد بلندگو گرفت و برای کمک به بوئین‌زهرا پول جمع کرد، من جلوی صورتش ایستاده بودم و تماشا می‌کردم. من معتقدم ورزش ما باید بشود ورزش تختی. بشود ورزش مرامی تختی.

  • یک زمان برخی مثلاً اعتقاد داشتند فیزیک خوب است اما مدل ایرانی‌اش، یا شیمی خوب است اما مدل انقلابی‌اش، حالا ورزش حرفه‌ای با مخاطب میلیاردی هم به نظر می‌رسد که در این نگاه قرار گرفته است. اما برخی هم معتقدند که این با اصل ورزش در منافات است. ورزش می‌گوید حتی اگر شما در یک بازی 20گل هم بزنید، وقتی بازی تمام شد می‌شوید جوانمرد و دوست و رفیق اما داخل زمین مسابقه باید جنگجویی‌تان را به اوج برسانید.

این را هم قبول ندارم. ما به اصل ورزش دست نمی‌زنیم، ما اعتقاد ورزشی‌مان را تغییر می‌دهیم. این وحی منزل نیست که حتما باید داخل زمین مسابقه بی‌رحم بود. می‌توان با دل‌رحمی هم به نتیجه دلخواه رسید. نگاهی که افرادی همانند [...] و [...] به ورزش دارند، نگاه بدی نیست.

آن‌ها اسلام واقعی مدنظرشان هست نه نگاه ابزاری به دین. در ورزش هم همین نگاه را وارد کرده‌اند اما نتیجه‌اش چه شد؟ نتیجه این شد که در یک تیم اسلامی که باید روحیات پهلوانی داشته باشد، 7گل به فلسطین می‌زنند.

ما اگر می‌توانیم برویم 7گل به منچستر یونایتد بزنیم. به این فلسطین 7گل زدن که افتخار ندارد. به قول خود شما بازی حرفه‌ای است و استانداردهای فوتبال حرفه‌ای را نیاز دارد. من می‌گویم در یک بازی دوستانه چرا باید این کارها صورت بگیرد؟ یا همین بحرینی که ما 6گل زدیم؛ چرا باید این رفتار را می‌کردیم؟ بعد فلان مسئول فوتبال می‌گوید ما جواب رقص شمشیر آن‌ها را دادیم.

این یعنی نادرست‌ترین رفتاری که می‌شود دو کشور متمدن با هم داشته باشند. تعصب بیجا در همه‌جا بیداد می‌کند؛ هم آن‌ها متعصبانه، اخلاق را کنار گذاشتند و هم ما.

  • خب، بعد از همه این مباحث می‌رسیم به روایتی کاملاً متناقض از این تعابیر شما در کتابی که خود شما نوشته بودید. ما شناگران خوبی هستیم که آب دم دست نداریم. این را خود شما به عنوان یکی از ویژگی‌های یک ایرانی معرفی کرده بودید.

من در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» یک طرح سوال کرده بودم و یک نقد پاسخ. می‌گفتند که غربی‌ها و استعمارگران به ما زور گفتند و از نفت ما استفاده کردند و ما را غارت کردند. سوال این بود که خب، چرا ما این کار را نکردیم؟ چرا ما نرفتیم آن‌ها را غارت کنیم و نفت‌شان را ببریم؟ جوابی که برای این سوال من داده شده بود، توجه به اصول اخلاقی بود. آن‌ها می‌گفتند ما اخلاق را رعایت می‌کردیم.

نقد این موضوع، سوژه کتاب شد و مباحث من که اتفاقا ً حالا ارتباط زیادی با همین موضوع فوتبال دارد، مطرح شد. تاریخ نشان می‌دهد که ما به لحاظ اخلاقی هیچ تفاوتی با بقیه کشورها نداشتیم.

آغا محمدخان قاجار در جنگ با ازبک‌ها خون‌ریزی سفاکانه‌ای از خود نشان داد. بعد از انقلاب هم معتقد بودیم که مردانه در جنگ رفتار کردیم اما آیا عراقی‌ها هم این اعتقاد را دارند؟ بحث من این بود که ما آفریقایی‌ها را استثمار نکردیم، اما حاضر شدیم که یک بار کمتر از حق خودمان بگیریم؟ مثلا نفت‌مان را ارزان‌تر بفروشیم؟ به جز برخی جنبش‌ها و کشورها که به لحاظ ایدئولوژیک با ما همراه هستند، به بقیه کشورها کمک خاصی کرده‌ایم؟ این‌ها و ده‌ها مثال و نمونه دیگر نشان می‌دهد که در جریان زندگی مدرن، ما هم خیلی اهل مراعات نیستیم. حالا این جریان را در کنار همین برد 6 بر صفر مقابل بحرین بگذارید. ما نشان دادیم آن‌جایی که زورمان می‌رسد، اصلا اهل مراعات نیستیم. از تحقیر شدن بحرینی‌ها در آزادی چنان هلهله‌ای راه انداختیم که حد نداشت.

می‌گویند برد ما مقابل بحرین و فلسطین به اعتماد به نفس تیمی کمک کرد. حرفی که مربی و مدیران فوتبال زده بودند. من می‌گویم آیا این بازی‌ها واقعا اعتماد به نفس ما را بالا می‌برد؟ اگر اعتماد به نفس لازم دارید بروید با منچستر و بارسلونا بازی کنید و به آن‌ها این تعداد گل بزنید.

  • آقای دکتر؛ در این ماجرا بالاخره یا منافع ملی باید در نظر گرفته شود یا نگاه ارزشی. که اولی فوتبال حرفه‌ای را طلب می‌کند و دومی سیاست را قاطی ورزش می‌کند.

چرا این نگاه به ورزش را این‌قدر پیچیده می‌کنید؟ من می‌گویم نه منافع ملی را باید نگاه کنیم و نه سیاست را داخل بازی کنیم. باید مرام داشته باشیم. ورزش مرامی را انجام دهیم. اگر باید ببریم، خب برنده بشویم اما نه با استفاده از تحقیر کردن‌ها.

تازه اگر این نگاه در جهان به وجود بیاید که تیم‌های ورزشی ایرانی مرام دارند، منافع ملی‌مان را هم تامین می‌کند. درباره همین تیم فلسطین؛ اگر ما بازی را مساوی می‌کردیم چرا باید تصور کنیم که سیاست وارد ورزش شده بود؟ مثل این‌که بگویید زیدان به کودکان آفریقایی کمک می‌کند تا آن‌ها سیگاری و معتاد نشوند و بزرگ بشوند و بعد بروند حق مسلمان‌ها را از اروپایی‌ها بگیرند.

چرا اصلا باید همه این‌ها را به هم ارتباط بدهیم؟ من اعتقاد دارم که با پیاده‌سازی ورزش مرامی، نه سیاست می‌تواند به ورزش ورود پیدا کند و نه ورزش حرفه‌ای دچار مشکل می‌شود. فقط ما پرچمدار یک نگاه جدید به ورزش می‌شویم. چیزی مثل گفت‌وگوی تمدن‌ها، این‌بار اما در ورزش.

  • و سوال آخر این‌که فکر می‌کنید چه تعداد از مخاطبان ورزش که اتفاقاً طرفداران پر و پاقرص ورزش حرفه‌ای هم هستند با نظر شما موافق باشند؟

به همان دلایلی که گفتم یعنی حس رقابت ایرانی‌ها و اعراب، حتم داشته باشید که 90درصد مخاطبان ورزش می‌گویند نه 7گل، که باید 70گل به فلسطین و بحرین می‌زدیم. اما من حتم دارم که همه مردم طرز نگاه کسی مثل تختی به ورزش را بیشتر می‌پسندند. مردم مالدینی و کلینزمان و زیدان را به نسبت خیلی‌های دیگر بیشتر دوست دارند. فقط کافی است که این نگاه از اساس درست شود.

همشهری تماشاگر

کد خبر 149496

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز