فیروزه دَرشتی: نیکولو ماکیاولی(1469-1527) شاید یکی از جنجال‌برانگیز‌ترین و پیچیده‌ترین فیلسوفان سیاسی معاصر باشد. او که خود عمری در سودای قدرت زیست، مفاهیم بسیاری به جهان سیاست عرضه کرد.

ماکیاولی

نیکولو ماکیاولی(1469-1527) شاید یکی از جنجال‌برانگیز‌ترین و پیچیده‌ترین فیلسوفان سیاسی معاصر باشد. او که خود عمری در سودای قدرت زیست، مفاهیم بسیاری به جهان سیاست عرضه کرد. بی‌تردید، ماکیاولی حاصل عصر جدید بود و به همین دلیل هنوز هم بسیاری از فیلسوفان سیاسی ناگزیر از رجوع به اندیشه‌های او هستند. جالب اینجاست که او برای نخستین بار بحث تفکیک قوا و محدود‌سازی‌ قدرت را مطرح کرد و از واگذاری قدرت بیشتر به مردم سخن گفت، اما هیچ‌گاه به صراحت از جمهوری دم نزد و حتی در مواردی از حکومت پادشاهی و لزوم قدرت نخبگان برگزیده سخن راند. همه این موارد از ماکیاولی، سیاستمداری چند وجهی ساخته و اصطلاح رایج ماکیاولیسم نیز در سیاست ناشی از همین مسئله است. ماکیاولی در مدت نه چندان بلند عمر خود 2 کتاب مهم «شهریار» و «گفتارها» را به یادگار نهاد. هفته گذشته (سه‌شنبه) سالروز تولد این تأثیرگذار‌ترین فیلسوف سیاسی معاصر بود. به همین مناسبت مطلبی درباره مهم‌ترین رویکردها و نظر‌گاه‌های سیاسی وی فراهم آمده که از پی می‌خوانیم.

ماکیاولی در همان سالی به دنیا آمد که لورنتو مدیچی در فلورانس به قدرت رسید. اطلاعات زیادی درباره دوره جوانی و بزرگسالی وی در دست نیست. پس از مرگ لورنتومدیچی و فروپاشی خاندان مدیچی و برقراری حکومت جمهوری، زمانی که ماکیاولی 20سال داشت، ساوو نارولا بر فلورانس مسلط شد. زمانی که 29سال داشت، به مقام دبیری شورای 10نفره جمهوری گمارده شد و به‌مدت 14سال این مقام را در کانون سیاست فلورانس حفظ کرد، اما عمر جمهوری فلورانس کوتاه بود و در سال1512 میلادی به سر آمد. با اعدام ساوو نارولا، خاندان مدیچی یک بار دیگر بر اریکه قدرت تکیه زدند. سرانجام اندوه‌بار ساوو نارولا بر ماکیاولی اثر عمیقی گذاشت. ماکیاولی ابتدا با خاندان مدیچی به مخالفت برخاست و به زندان افتاد و شکنجه شد، سپس آزاد شد و به او اجازه دادند در گوشه‌ای دورافتاده در کشورش زندگی کند. در آنجا بود که کار نوشتن را آغاز کرد؛ با این امید که با نگارش اثر خود (شهریار) بتواند یک بار دیگر زندگی سیاسی خود را در خدمت خاندان مدیچی آغاز کند. او کتاب خود را به حاکم جدید خاندان مدیچی، لورنتزوی، اهدا کرد، اما بعدها معلوم شد که این امیدواری بیهوده بوده است. در آغاز کتاب شهریار، ماکیاولی اشاره می‌کند که در این کتاب از حکومت‌های جمهوری سخن نخواهد رفت. آنچه او در شهریار عرضه می‌کند، مجموعه‌ای از رهنمودهای اداره موفقیت‌آمیز یک حکومت از طریق کسب قدرت است. وی که به‌شدت متأثر از ارزش‌ها و دیدگاه‌های عصر و زمانه‌اش بود، آشکارا باور داشت که قدرت، نیکو و پسندیده است و باید آن را همراه با شهرت، آوازه و افتخار به دست آورد؛ به‌طوری که از عنوان کتاب شهریار برمی‌آید، در این کتاب ماکیاولی هوادار حکومت سلطنتی است و نه جمهوری. وی می‌گوید «اوضاع ایتالیا ایجاب می‌کند برقراری یک حکومت جمهوری غیرعملی باشد». از نظر او اگر وضع فرانسه و اسپانیا کمی بهتر از ایتالیاست، به‌علت خوب بودن مردمان آن نیست، آنها نیز به این لحاظ نارسایی‌های بزرگی دارند. او علت را ناشی از این حقیقت می‌داند که آن دو کشور هر یک پادشاهی دارند که موجب اتحاد و یکپارچگی‌شان می‌شود.
کتاب شهریار درصدد است از روی شواهد تاریخی و واقعیات عصر معلوم دارد که حکومت‌ها چگونه به وجود می‌آیند، چگونه نگهداری می‌شوند و چگونه از دست می‌روند. در ایتالیای قرن پانزدهم نمونه‌های فراوان کوچک و بزرگ از این حکومت‌ها وجود داشت. در این دوران کمتر حاکمی وارث بر حق قلمروی خود بود و عموما به زور و تزویر به حکومت دست می‌یافتند. سزار بورجا، پسر الکساندر ششم، یکی از حکامی بود که ماکیاولی او را بسیار سزاوار تحسین می‌دانست. سزار بورجا نخست با مرگ برادرش وارث پدر شد و سپس با نیروی نظامی و به نام پاپ زمین‌هایی را به تصرف در آورد و سرانجام مجمع کاردینال‌ها را چنان ترتیب داد که پاپ بعدی از دوستانش باشد. ماکیاولی معتقد بود هر حاکمی باید از اعمال سزار درس بگیرد و همه کسانی که می‌خواهند به یاری بخت و به ضرب شمشیر به قدرت برسند، باید او را سرمشق خود بدانند. در کتاب شهریار ماکیاولی پیرامون تدبیرها و سیاست‌هایی که کاربرد آنها از سوی یک شهریار مجاز است، با کلامی بسیار صریح و روشن سخن می‌گوید. در این کتاب آمده است: بی‌رحمی را می‌توان برای رسیدن به هدف مورد نظر، اعمال کرد. شهریار نباید بر سر قول و پیمان خود بایستد؛ چنان‌که این وفاداری به زیان او باشد؛ بلکه باید یاد بگیرد مهربان نباشد. مادام که شهریار قادر به حفظ اتحاد و وفاداری اتباع خویش است، نباید نگرانی و تشویش خاطری از ملامت‌شدن به خاطر بی‌رحمی‌اش، داشته باشد. ترس مردم از فرمانروا، به‌مراتب بهتر از این است که او را دوست بدارند؛ اگر چه قادر نیست واجد هر دو صفت مزبور باشد.
کتاب مفصل‌تر او گفتارها نام دارد. لحن این کتاب با لحن شهریار بسیار متفاوت است و به‌طور آشکارتری لحن جمهوریخواهی و آزادی‌طلبی دارد. در بخش‌هایی از این کتاب ماکیاولی اعتقاد خود به حکومت جمهوری مشروطه را با نگرش به گذشته و به‌ویژه نگاه به گذشته کلاسیک و یافتن یک الگوی ثبات سیاسی در جمهوری روم، تأکید می‌کند. این موضوع که هیچ تضاد واقعی در تحول از یک حکومت جمهوری به وضعیت پادشاهی وجود ندارد، موضوعی قابل بحث است زیرا اندیشه وجود یک قانونگذار، شخصیت مستبد و خودکامه‌ای که قانون را به اجرا درآورد و نظم را برقرار سازد، در دوران قدیم نیز کاملا وجود داشت و راه‌حلی به‌شمار می‌آمد که در مواقعی که جامعه‌ای دچار ضعف روحی می‌شد و قدرت آن تضعیف می‌شد، به کار گرفته می‌شد. در گفتارها فصولی وجود دارند که گویی به قلم یک لیبرال قرن هجدهم نوشته شده‌اند. در این کتاب نظریه تحدید و موازنه(قوا) به وضوح تشریح شده است. ماکیاولی می‌نویسد: امرا، نجبا و مردم همه باید در قانون اساسی نقشی به‌عهده داشته باشند. در این صورت این سه نیرو یکدیگر را متقابلا اداره خواهند کرد. لفظ آزادی در سراسر کتاب به‌عنوان چیزی که بسیار گرانبهاست به کار می‌رود. به‌نظر می‌رسد این نکته مورد قبول ماکیاولی است که آزادی سیاسی مستلزم نوع خاصی از فضیلت شخصی افراد کشور است. این جنبه از عقاید ماکیاولی به همان اندازه اهمیت دارد که نظریات او در کتاب شهریار.
با کنار هم گذاشتن نظرات ماکیاولی در 2کتاب گفتارها و شهریار تصویر کاملی از افکار او به‌دست می‌آوریم که چکیده آن را می‌توان در این عبارت بیان کرد: در سیاست چند چیز خوب وجود دارد؛ از جمله استقلال ملی، امنیت و سازمان منظم. بهترین سازمان آن است که حقوق قانونی را بین امیران، نجبا و مردم به نسبت قدرت واقعی‌شان تقسیم کند. در چنین سازمانی امکان وقوع انقلاب کمتر دیده می‌شود، بنابراین ثبات ممکن می‌شود، اما برای حفظ ثبات عاقلانه‌تر آن است که قدرت بیشتری به مردم داده شود.
این مطالب همه از حیث اغراض و مقاصد است، اما در سیاست موضوع وسیله نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. تعقیب یک غرض سیاسی با روش‌هایی که محکوم به شکست است، کار بیهوده‌ای است. اگر غرض خوب است، باید وسیله‌ای را برگزید که ما را برای حصول آن غرض یاری کند. مسئله وسیله را می‌توان به طریق علمی جداگانه، بدون در نظر گرفتن خوبی یا بدی آن غرض، در نظر گرفت. در این میان توفیق در حصول غرض را می‌توان در توفیق‌های بدکاران و درستکاران به یکسان مطالعه کرد و چون نمونه گناهکاران موفق بیش از مقدسان موفق است، باید عملکرد گناهکاران را نیز مورد توجه و مطالعه قرار دهیم و آنها را سرمشق خود بدانیم.

 

کد خبر 134324

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز