سهند صادقی بهمنی: ولادت امام حسن‌عسکری‌(ع) بنا به نقل شیخ‌کلینی در کافی (ج1، ص503) در رمضان و بنا به نقل شیخ مفید در الارشاد (ص325) در هشتم ربیع‌الثانی سال232 هجری در مدینه منوره روی داده است.

میلاد امام حسن عسگری

  قول شیخ مفید پس از او، به قول مختار طائفه در این باب تبدیل شده است. کنیه شریف ایشان با توجه به نام فرزندشان ابومحمد و القابشان الزکی، الصامت، الهادی، الرفیق، النقی و العسکری است. البته لقب عسکری به واسطه زندگی طولانی مدت ایشان در پادگان نظامی سامرا به لقب غالب ایشان مبدل شد اما چنان‌که ابن‌شهرآشوب در مناقب ذکر می‌کند، ایشان، پدر و پدربزرگ ارجمندشان همگی در عصر خویش به ابن‌الرضا (ع) شهرت داشته‌اند. ایشان در عصر متوکل عباسی - که پایتخت خویش را برای مدتی شهر نظامی تازه تأسیس سامرا قرار داده بود- در سن دوسالگی به همراه پدر از مدینه به سامرا مهاجرت کردند و چنان‌که از اخبار برمی‌آید تا پایان عمر را در آن محیط به‌سر برده‌اند. آنچه از پی می‌آید، اشاره‌ای کوتاه دارد به حیات اجتماعی و سیاسی ایشان.

امامت امام عسکری(ع) از 22‌سالگی ایشان آغاز می‌شود. بنابراین آغاز امامت ایشان در زمان‌المعتزبالله بوده است. حکومت معتز البته دیری نپایید؛ چرا که ترکان- یعنی عنصر اصلی تشکیل‌دهنده قدرت در خلافت عباسیان - علیه او قیام کردند و او را به قتل رسانیدند. پس از معتز، مهتدی به خلافت رسید که رابطه‌ای آشکارا خصمانه با امام داشت.

بنابراین امام(ع) را به زندان افکند و دستور داد تا بر ایشان سخت گیرند. مهتدی نیز پس از مدت کوتاهی وفات کرد و حکومت به معتمد رسید که 23‌سال حکومت کرد.
در مورد جایگاه امام(ع) در این دوران 6ساله گزارش‌های فراوانی که بتوان تصویر کاملی از وضعیت ایشان به‌خصوص در میان طبقات و گروه‌های دیگر به‌دست آورد وجود ندارد. در عین حال یک گزارش نسبتا گسترده در منابع شیعی موجود است که می‌توان تا حدودی موقعیت امام(ع) را براساس آن مشخص کرد. این گزارش نسبتا مفصل را شیخ‌کلینی در کافی و شیخ طوسی در الغیبه نقل کرده‌اند. براساس این گزارش که از احمدبن‌عبیدالله خاقان- یکی از مسئولان مالی عباسیان- نقل شده است و طبیعتا به فراخور حال با علویان و رافضیان(= شیعیان) رابطه مناسبی نیز نداشته است، امام(ع) در عصر خویش بزرگ علویان و رافضیان به شمار می‌رفته است. در این گزارش راوی اصلی یعنی احمدبن‌عبیدالله می‌گوید: من هیچ مردی از علویان را چون ابن‌الرضا (حسن‌بن‌علی‌عسکری) ندیدم که مانند او دارای وقار، عفاف و زیرکی باشد.

احمد سپس به موقعیت امام(ع) در گروه‌های غیرشیعی می‌پردازد و می‌گوید: او را بر بزرگان، امیران، وزیران و منشیان دولت برتری می‌دادند. احمد آنگاه به نقل داستانی می‌پردازد که خود از رفتار پدرش عبیدالله بن خاقان- وزیر معتمد عباسی- با امام(ع) شاهد بوده است. در پایان داستان که نشانگر تکریم و ارجمند شمردن جایگاه امام نزد وزیر عباسیان است این جمله را از پدر نقل می‌کند که او ابن‌الرضا (امام حسن‌عسکری(ع))، پیشوای رافضیان (= شیعیان) است. آنگاه به نقل از پدر خود خطاب به‌خودش ادامه می‌دهد: ‌ای فرزندم اگر خلافت از دست بنی عباس بیرون رود، هیچ‌کس برای خلافت در بین بنی‌هاشم از او سزاوارتر نیست. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو شایسته خلافت است. پدر او مردی بزرگوار، عاقل، نیکوکار و فاضل بود. احمد سپس نقل می‌کند که از هر کس از منشیان، قضات، فقها و مردم پرسش می‌کردم همه به نیکی از او یاد می‌کردند و همه می‌گفتند او امام و پیشوای رافضیان است. بنابراین از آن پس اهمیت ایشان نزد من اهمیت یافت. زیرا دوست و دشمن درباره‌‌اش به نیکی سخن می‌گفتند (کافی، ج1، ص503 و الغیبه، ج1، ص407).

از این گزارش، نکات فراوانی را می‌توان در زمینه‌های مختلف حیات امام‌حسن‌عسکری‌(ع) دریافت. نخستین نکته آنکه لقب امام چنان‌که ابن‌شهر آشوب در مناقب آل‌ابی‌طالب آورده است، ابن‌الرضا بوده است که حاکی از عظمت‌شأن و بلندی مرتبه امام‌رضا‌(ع) پدر بزرگ امام‌حسن‌(ع) است و نیز حکایت از دوره‌ای از امامت می‌کند که بیشتر با سیاست ممزوج بوده است.

از این‌رو از این دوره به دوره و عصر سفارت و وکالت تعبیر کرده‌اند که نشانگر عمل دو بعدی و البته پیچیده ائمه علیهم‌السلام است؛ عملی آشکار که در چارچوب روابط آشکار با دولت حاکم شکل گرفته است و عمل پنهانی در جهت سازماندهی شیعیان و پدید آوردن سازمانی مخفی برای اهداف گوناگون فرهنگی و سیاسی. گزارش احمدبن‌عبیدالله‌بن‌خاقان از سنخ نخست است و در مورد روابط ایشان با دولت است. بنابراین هر چند از سنخ دوم عمل امام(ع) سخنی به میان نمی‌آورد، و البته در جایگاه نقل آن نیز نبوده است، اما حائز اهمیت است. دومین نکته آنکه رافضیان لقب غالب شیعیان بوده است.

رافضه و رافضی چنان‌که از ریشه لغوی‌‌اش آشکار است، معنای مخالفت و ساز مخالف‌زدن می‌دهد و این نام از این جهت بر شیعیان نهاده شده بود که از اجماع و اتفاق‌نظر اهل جماعت در مورد نظریه خلافت خارج شده بودند و آن را نپذیرفته بودند. امری که البته شیعیان نظر خاص خویش را در مورد آن داشتند و آن را بسیار قابل دفاع‌تر از نظریه‌های جایگزین می‌یافتند. در هر صورت این گزارش نشان می‌دهد که امام به این لقب یعنی امام رافضیان معروف بوده است؛ امری که نشانگر به رسمیت شناخته شدن شیعه در این عصر است. البته نتیجه بالمال این امر به رسمیت شناختن فقه شیعی نیز است؛ چرا که منتها الیه نظریه سیاسی شیعه، مرجعیت فقهی وجود دارد.

از سوی دیگر این دوره، دوره به رسمیت شناخته شدن مذاهب فقهی اهل سنت نیز به‌شمار می‌رود؛ مذاهبی همچون حنفیه منسوب به ابوحنیفه (م150ه.ق)، مالکیه منسوب به مالک‌بن‌انس (م179ه.ق)، شافعیه منسوب به محمد بن ادریس شافعی (م204ه.ق) و حنابله منسوب به احمد بن حنبل (م241ه.ق)، همگی در این عصر از عباسیان- البته بنا به دلایل سیاسی- به رسمیت شناخته شدند. بنابر گزارش احمد یعنی یکی از کارگزاران ارشد عباسیان می‌توان همزمان شاهد به رسمیت شناخته‌شدن مهم‌ترین مذهب معارض یعنی مذهب شیعی دوازده امامی نیز بود؛ امری که نشانگر قوت فکری و قدرت استدلالی همپا و حتی بیشتر مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام است. چرا که این مذهب در شرایطی نابرابر که خلفا به آن دامن می‌زدند توانسته است، در برابر مذاهبی که از سوی دستگاه حکومت حمایت می‌شده‌اند، وجود خویش را به اثبات برساند.

مهم‌ترین دلیل اثبات این امر، چنان‌که در گزارش احمد به چشم می‌خورد احترام گسترده تمام طبقات از لشکر و سپاهیان گرفته تا فقیه دیوان سالار به امام(ع) است به‌خصوص که در گزارش، وجود نوعی مقام دینی و مذهبی برای امام(ع) به چشم می‌خورد. این امر به‌خصوص از نحوه خطاب عبیدالله‌بن‌خاقان پدر احمد به امام(ع) که با عبارت «بابی انت و امی/ پدر و مادرم به فدایت» آغاز می‌شود، هویداست. این عبارت بی‌تردید در آن عصر نوعی عبارت مذهبی حاکی از احترام شدید به شمار می‌رفته است. بنابراین حتی اگر در برخی متون این عصر شاهد به کار رفتن این جمله نسبت به خلیفه باشیم نمی‌توانیم از دینی بودن آن چشم پوشی کنیم،چرا که خلافت هم به سبب آنکه خلافت رسول خدا(ص) بوده است،(ولو اینکه اکنون غصب شده است) بی‌گمان منصبی دینی به شمار می‌رفته است. گزارش‌های متعددی وجود دارد که این امر را اثبات می‌کند.

بعد دیگر حیات امام(ع) ارتباط ایشان با شیعیان خویش است؛مسئله‌ای که امام تلاش می‌کرد آن را در قالب سازمان وکلا و گاه نامه‌های مستقیمی که خود می‌نوشت به پیش برد. از جمله مکاتبات امام می‌توان- چنان‌که در مقدمه الامامه و التبصره شیخ صدوق پدر رحمه‌الله آمده است- به نامه ایشان به ابوالحسن علی بن الحسین‌بن‌بابویه قمی که معتمد و فقیه و شیخ مورد احترام و اکرام امام در قم بوده است، اشاره کرد. این نامه نشانگر شدت علاقه امام به هدایتگری و سازمان دادن به شیعیان است. در عین حال امام اهتمام ویژه خویش را به تمهید و مقدمه چینی برای غیبت پنهان نمی‌دارد. چنان‌که در نامه امام پس از توصیه اکید به نماز شب اینگونه آمده است: «بر تو بود که صبر و شکیبایی ورزی و منتظر فرج باشی که پیامبر فرمود: «افضل الاعمال انتظار الفرج، بهترین کارها، انتظار ظهور است.»

شیعیان ما پیوسته اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر، بشارت ظهور او را داده است، قیام کند و زمین را پس از آنکه از ظلم و بیداد پر شده است، سرشار از عدالت و قسط نماید. پس‌ای بزرگمرد، استقامت کن و شیعیان مرا به صبر فرمان ده که « ان‌الارض‌لله یورثها من‌یشاء من‌عباده و العاقبه للمتقین/ زمین از آن خداست و به هر کسی از بندگانش که بخواهد می‌دهد و سرانجام و فرجام از آن پرهیزکاران است.» (اعراف:128)...» (الامامه و التبصره، مقدمه کتاب، ص21) سرانجام امام‌حسن‌عسکری پس از تحمل مصایب فراوان و شداید عظیم در هشتم ربیع‌الاول سال260 هجری قمری پس از 7روز بیماری ممتد در سن 27سالگی به توطئه معتمد عباسی به شهادت رسیدند.
و السلام‌علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا.

کد خبر 130240

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز