از قدیم گفته‌اند کاسبی، آمد نیامد دارد و به عبارتی در کنار معاملات پرسود و شیرین، گاهی زیان‌های تلخ و غیرمترقبه کام دست‌اندرکاران معاملات را تلخ می‌کند.

طنز

آقا بهبود، کاسب و خواربارفروش سرشناس محله قدیمی ما تا همین یک ماه پیش، قبل از آنکه یکی از همین اتفاقات زیانبار کاسبی دامنگیرش شود و به دام یک فالگیر کهنه‌کار بیفتد، پیوسته می‌گفت: «تا وقتی حساب و کتابت جمع‌وجور باشه، توی مشکلات مالی گرفتار نمی‌شی. اما اگر بی‌حساب و کتاب نسیه دادی و ناغافل ریسک کردی و حواست به اوضاع و احوال بازار نبود، آن وقت ممکنه، طوری لطمه ببینی که نتونی جمع‌وجورش کنی.» اما در گذر زمان و آمدن و رفتن مشتریان و معامله‌گران جورواجور، آقا بهبود، در جریان یک معامله کلان، به هر دلیل کلی خسارت دید، آنچنان که به قول خودش نمی‌توانست کمر راست کند!

هرکسی که این کاسب خوش‌خلق و رئوف را می‌شناخت، به فراخور بضاعت‌اش درصدد برآمد که به هر طریق کمکش کند. اما آن کس که با زبان چرب و نرم یک فالگیر کهنه‌کار را برای گره‌گشایی و به اصطلاح باطل‌کردن آثار ناشی از چشم‌زخم حسودان بداندیش به آقا بهبود معرفی کرده بود، ظاهرا کلامش نافذتر بود، وقتی مسئله را کمی بالا و پایین کردیم، دیدیم به قول قدیمی‌ها، جناب فالگیر او را پی نخودسیاه فرستاده است یا واضح‌تر بگویم، فرستاده تا برود در بیابانی نزدیک یکی از شهرهای استان اصفهان و در مسیر کاروان‌رو قدیم، یک قطعه استخوان شتر و یک نعل زنگ‌زده الاغ پیدا کند و بیاورد تا مشکل مالی‌اش را فالگیر با رمل و اسطرلاب و لابد جمبل و جادو برطرف کند!

این سفر شگفت‌انگیز حدود 4روز طول کشید و مسافر ما هم با دست پر بازگشت و به جای یک نعل زنگ زده، 2 نعل و تعدادی هم استخوان شتر با خودش آورد.

در گرماگرم کاوش‌های رمزآمیز فالگیر در گوشه‌ای از مغازه، یکی از دوستان قدیمی آقا بهبود، از راه رسید و تا چشمش به فالگیر افتاد، نه گذاشت و نه برداشت و پرید آنطرف میز و مچ طرف را چسبید و فی‌الفور از او خواست که به پلیس زنگ بزند، چراکه طرف کلاه شماری از کاسب‌ها را در همین تهران بزرگ برداشته و بعد هم مثل یک قطره آب ناپدید شده است! پریروز که از جلوی مغازه آقا بهبود عبور می‌کردم، دیدم، بگویی نگویی رنگ به رخسارش برگشته و لبخند دوست داشتنی‌اش را برلب دارد.

تعارف کرد بروم توی مغازه و مثل همیشه یک مشت نخود و کشمش داخل بشقاب گذاشت و گفت: «این نخود و کشمش را بخور که از این تنقلات جدید خیلی بهتره.» بعد با دستش به یک شعر قاب گرفته روی دیوار که با خط زیبای نستعلیق نوشته شده بوده، اشاره کرد و گفت: «نمی‌دانم کجای کار می‌لنگد که ما با داشتن شاعرانی مثل حکیم ابوالقاسم فردوسی که شعرهایشان پر از اندرز است، باز هم دنبال فالگیر می‌رویم.»

دل و مغز را دور دار از شتاب خرد با شتاب اندر آید به خواب

کد خبر 125320

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز