دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۶
۰ نفر

آیت‌الله مجتبی تهرانی: قال عَلیٍّ (ع): «اِجْعَلوُا کُلَّ رَجَائِکُمْ‌لِلهِ سُبْحَانَهُ وَ لا تَرْجُوا أحَداً سِواهُ فَإِنَّهُ مَا رَجَا أحدٌ غَیْرَ‌الله تَعَالی إِلا خَابَ»1تمامی امیدتان را به خداوند قرار دهید و به هیچ‌کس غیر از خداوند دل نبندید.

پس به راستی که هیچ‌کس به غیر خداوند امید نبست، ‌مگر اینکه محروم و زیانکار گردید.یک دسته از انسان‌ها تمام امیدشان به غیرخداست. امیدشان به پول، ‌ریاست، ‌رفیق و... است. حضرت در این روایت به این افراد کاری ندارد و خطابش به خداشناسان است؛ آنهایی که معتقدند کاری از دست خدا بر‌می‌آید و... . حضرت به این گروه می‌فرماید: تنها امیدتان خدا باشد. اینطور نباشد که هم به خدا امید ببندید و هم به غیرخدا.

«وَ لا تَرْجُوا اَحَداً سِواهُ»؛ این جمله فراز قبلی را تأکید می‌کند. اول می‌فرماید تمام امیدتان را خدا قرار بدهید. بعد در این جمله، امیدبستن به احدی غیر از خدا را نفی می‌کند. به تعبیر من محکم‌کاری می‌کند.

«فَإِنَّهُ مَا رَجَا غَیْرُ‌الله تَعَالی اِلا خَابَ»؛ در این فراز امیرالمؤمنین(ع) به‌علتش اشاره می‌فرماید: برای خاطر اینکه احدی به غیرخدا امید نبست، مگر اینکه محروم شد! (استثناء از نفی دلالت بر عمومیت دارد.) خداوند شریک‌پذیر نیست؛ نه در عبادت و نه در هیچ‌چیز دیگر. ما در این باب روایات زیادی داریم که من در اینجا نمی‌خواهم وارد آنها شوم.

فقط اشاره‌ای می‌کنم: چندین روایت هست که خداوند قسم خورده که اگر کسی که می‌گوید مرا می‌شناسد، به غیر من امید ببندد، من امیدش را قطع می‌کنم. به هر که و به هرچه امید ببندی (یعنی به بچه‌ات، ‌همسرت، ‌رفیقت یا به پولت، ریاستت و... امید ببندی) من امیدت را قطع می‌کنم. یعنی در آخر، سرت را به سنگ می‌زنم. این حتمی و قطعی است. من این کار را با تو که می‌گویی خداشناسم، می‌کنم.

نتیجه: وقتی آخرِ سر خداوند می‌خواهد سرم را به سنگ بزند و امیدم را از غیرخودش قطع کند، آیا بهتر نیست که خودم از همان اول به غیرخدا امید نبندم؟!

پی نوشت:
1-غررالحکم،صفحه 196، روایت 3861

 

کد خبر 121312

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز