اولین اقدام رسمی در سال 1290 با اعزام 30نفر برای ادامه تحصیل به خارج از کشور صورت پذیرفت.
در سال 1297 در اقدامی مهم به منظور تربیت معلم برای مدارس ابتدایی «دارالمعلمین مرکزی» به ریاست ابوالحسنخان فروغی تاسیس شد که در ابتدا 2کلاس داشت؛ یکی برای تربیت معلمان ابتدایی و کلاس دیگر برای تربیت دبیر دبیرستانها که از استادان مهم این مرکز میتوان به عباس اقبال آشتیانی، عبدالعظیم قریب، عیسی صدیق، بدیعالزمان فروزانفر و علیاکبر سیاسی اشاره کرد.
در کنار این مرکز، دبستان ضمیمهای نیز وجود داشت که معلمان آینده در آنجا با انجام تدریس به کسب تجربه میپرداختند. در مهرماه سال 1307 به علت افزایش نیاز به معلم در مقاطع مختلف، این مرکز به دارالمعلمین عالی تغییر نام یافت. در سال 1311 دکتر عیسی صدیق به ریاست این مرکز انتخاب شد و چند معلم فرانسوی نیز برای تدریس استخدام کردند؛ جالب اینکه در این سالها مدیریت کتابخانه به عهده شاعر معروف پروین اعتصامی واگذار شده بود. در سال 1312 با افزایش رشتههای تحصیلی و استخدام استادان ایرانی دانشآموخته خارج از کشور این مرکز به دانشسرای عالی تغییر نام یافت.
در سال 1313 با تاسیس دانشگاه تهران رشتههای ادبی و علمی جزو دانشگاه تهران شد و دانشسرای عالی موظف به آموزش رشتههای دبیری گردید و در نهایت نامش به دانشگاه تربیت معلم تغییر پیدا کرد که وظیفه آن تربیت دبیر برای دبیرستانها بود. به موازات فعالیت دانشسرای عالی از سال 1313 نیز قانون تاسیس دانشسراهای مقدماتی به تصویب مجلس شورای ملی رسید که تربیت آموزگاران برای مدارس ابتدایی را برعهده داشت.
با تغییر نظام آموزشی و ایجاد دورههای راهنمایی تحصیلی مراکز تربیتمعلم برای تامین دبیر این دورهها تاسیس شد که پس از انقلاب اسلامی با تغییراتی به کار خود ادامه داد.
حال: تعلیم و تربیت فرزندان این مرزوبوم نیازمند تربیت معلمانی متخصص است که در مراکزی که برای این منظور ایجاد شدهاند، آموزش دیده باشند. آیا دانشگاه تربیت معلم که فلسفه وجودی آن تربیت دبیران دبیرستانهای کل کشور در رشتههای مختلف تحصیلی است به وظایف خود عمل میکند؟
جالب است که فقط 5درصد دانشجویان این دانشگاه به این منظور تربیت میشوند و 95درصد دیگر در رشتههایی غیر از تربیت معلم به تحصیل میپردازند. جالبتر اینکه مسئولان این دانشگاه سالهاست به دنبال تغییر نام این دانشگاه به دانشگاه خوارزمی هستند. دانشگاههای دیگر در ایران از جمله دانشگاه آزاد و پیامنور نیز به تعداد فراوان دانشجوی رشتههای تربیت دبیری پذیرش میکنند که در عمل دانشجویان هیچگونه آموزشی را جهت این مهم در دوران دانشجویی نمیبینند. مراکز تربیت معلم نیز به نظر میرسد در حال انحلال هستند و از احیای این مراکز خبری نیست. آیا در جهانی که کسب تخصص در تمام رشتهها حرف اول را میزند آموزش و پرورش ما نیازی به تربیت معلم متخصص احساس نمیکند؟
آیا تعلیم و تربیت کودکان در دورههای پیشدبستانی و دبستانی را میتوان به عهده کسانی نهاد که بویی از تعلیم و تربیت، روانشناسی و روش تدریس به کودک و نوجوان نبردهاند؟
آینده: اگر مسئولان آموزش و پرورش کشور اعتقادی به تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت کشور دارند یا دلسوز واقعی فرزندان ایران اسلامی هستند باید معلمان ماهر و متخصص از هر نظر برای این مهم تربیت کنند. برای این منظور نیاز به دانشگاهی واحد است که به طور هماهنگ با این منظور ایجاد شده باشد.
دانشجوی تربیت معلم باید در کنکور سراسری از میان بهترینها و برترینها انتخاب و گزینش شده باشد. دانشجوی این رشته باید عاشق رشته انتخابی خود باشد تا بتواند خود را برای چنین شغل مهمی آماده کند.
وزارت فرهنگ و آموزش عالی در سال 1349 شرط ورود به دانشسرای عالی را انتخاب رشته اول یا رشته دوم در نظر گرفته بود و بنده شاهدم که فارغالتحصیلان آن دوره بهترین دبیران آموزش و پرورش از کار درآمدند. در کنار تحصیل، دانشجوی تربیت معلم باید از سال دوم شروع به تدریس کند تا مهارتهای لازم را برای این مهم کسب کند. خدا رحمت کند بنیانگذاران دارالمعلمین مرکزی را که 90سال پیش به این مسئله مهم عمل میکردند و در کنار این مرکز دبستانی را برای تدریس درنظر گرفتند.
استادان تربیت معلم نیز باید از میان گزیدهترین استادان دانشگاهی انتخاب شوند. امثال اقبال آشتیانیها، عبدالعظیمقریبها و فروزانفرها بودهاند که معلمانی آنچنان دلسوز را تحویل جامعه خود دادهاند.
در عصر انقلاب فناوری اطلاعات، انحلال مراکز تربیت معلم و انتخاب معلم شرکتی و حقالتدریسی ما را به جایی نخواهد برد. اگر مسئولان آموزش و پرورش اعتقادی به جمله «خیلی زود دیر میشود» دارند باید کمر همت ببندند و چارهای برای تربیت معلمان فرزندان ایران اسلامی بیندیشند در غیر این صورت شاهد هیچگونه تحول بنیادینی در نظام تعلیم و تربیت کشور نخواهیم بود. با امید آن روز.