یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۵:۳۵
۰ نفر

ندا رجبی: فیلم «دمکراسی تو روز روشن» چه به خاطر موضوع حساس و چه به خاطر کارگردان تازه‌کارش توجه‌برانگیز است.

شاید برخی‌ها بخواهند از روی حسادت‌های صنفی چپ‌و راست از آن ایراد بگیرند اما واقعیت آن است که این فیلم اتفاقا به دلیل همین خطرپذیری رفتن به سمت تجربه‌های تازه، فیلم خوب و قابل احترامی است و می‌تواند نوید اضافه شدن یک نیروی جوان، مستعد و توانا به کارگردانان سینما را بدهد که تلاش می‌کند خودش را در معرض نگاه‌های مشکوک، بی‌اعتماد و بهانه‌جو به اثبات برساند؛ حتی اگر به قول خودش بعد از ساختن یک فیلم نمره عینکش کلی بالاتر برود.

  • قصه دمکراسی تو روز روشن را جدی هم می‌شد روایت کرد و در آن صورت فیلم یک شخصیت دیگری پیدا می‌کرد. اما انتخاب زبان طنز، باعث جذابیت بیشتر فیلم  نزد مخاطب شده و فیلم را هم از ممیزی نجات داده. انتخاب این ژانر از ابتدای شکل‌گیری ایده در ذهنتان صورت گرفته بود و تصمیم داشتید یک فیلم کمدی بسازید یا اینکه بعد به این نتیجه رسیدید؟

وقتی فیلمی می‌خواهد به مقوله مرگ، برزخ، آخرت و شهادت بپردازد و شخصیت اصلی هم یک سردارسپاه است خواه‌ناخواه می‌رود به سمت شعار دادن و یکی از راه‌هایی که می‌شود فیلم را از ورطه شعار دور کرد این است که خیلی خودمانی و راحت حرفمان را بزنیم و یکی از دلایلی که ما دوست داشتیم نمک این فیلم، طنز باشد و حتی سوق دادیم قصه را به سمت فانتزی همین بود. این فیلم نمی‌شود گفت که یک ژانر به‌خصوص دارد بلکه تلفیقی از ژانرهای مختلف است؛ طنز دارد، درام دارد و اخلاق دارد و معناگرا است. دفاع مقدس هم هست و سعی کردیم هیچ‌کدام بیننده را زده نکند و در مورد هر کدام تا حدی پیش برویم که به همذات‌پنداری تماشاگر کمک کند. مثل غذایی که اگر نمکش زیاد شود خراب می‌شود، طنز  این فیلم یا موارد دیگرش هم اگر زیاده از حد بود فیلم خراب می‌شد.

اینکه می‌گویید جدی هم می‌شد به آن پرداخت بله می‌شد. اما دلیل انتخاب این بستر طنز و فانتزی این بود که ملموس‌تر باشد برای بیننده و قبول کنید وقتی مهران رجبی می‌گوید آبروی مومنی که محترم‌تر از خانه خداست که نبردی این یک جمله کاملا اخلاقی است و پیامی دارد ولی او کاملا با طنازی می‌گوید و بیننده می‌خندد. بعد که از سالن بیرون می‌آید می‌گوید عجب حرفی زد. بیننده لحظه اول آن کاراکتر را قبول می‌کند و بعد حرف‌هایش را می‌شنود.

ممکن است آن لحظه به عمق حرف‌های او توجه نکند و بعد از فیلم به آن فکر می‌کند. از طرفی هم وقتی می‌خواهی به این مسائل اعتقادی وارد شوی یک جاهایی دست و بالت بسته می‌شود و این فانتزی بودن علاوه بر اینکه در شخصیت‌پردازی موثر بوده به موقعیت‌های خاص کمک کرده است.

  • در شخصیت‌پردازی‌ها در مواردی که از تکنولوژی‌های روز استفاده می‌کنند منظورتان است؟

بله. اینکه شخصیت‌ها مثلا لب‌تاپ دارند در برزخ.

  • یعنی برای باورپذیر بودنشان در شرایط امروز هست؟

اینکه هست. اما یک بحث کلانتر هم وجود دارد. این برزخ گونه‌ای که ستوده به آن وارد می‌شود، از جایی که دچار تصادف می‌شود تا جایی که چشمش را باز می‌کند و عقربه ساعت دوباره شروع می‌کند به حرکت کردن همه چیز زاییده ذهن ستوده است و این خیلی نکته مهمی است.

  • البته درست می‌گویید. نمی‌شود در این مورد قضاوت قطعی داشت.

بله. اصلا. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید برزخ چه شکلی است. تازه در آموزه‌های دینی‌مان هم آمده که برزخ شما با برزخ من فرق دارد و برزخ هرکس زاییده اعمال خودش است؛ همانطور که مرگ را من یک‌جور می‌بینم و شما جور دیگری. حتی می‌گویند فرشته مرگ برای بعضی‌ها زشت است و برای بعضی دیگر زیباست.

  • اشاره کردید به روایت‌ها و آموزه‌های دینی و مذهبی. خودتان باتوجه به اینکه یکی از نویسندگان فیلمنامه هم بودید چقدر سعی کردید برای نزدیک‌شدن به این موضوع آگاهی کسب کنید. این را به لحاظ باورپذیر شدن کار که باید از باور شما نشأت می‌گرفت می‌گویم نه بی‌غلط بودن کار وگرنه مشاور مذهبی می‌تواند ایرادها را برطرف کند.

خب وقتی قرار است در مورد مرگ و برزخ و این موارد بحث شود، اینها به هر حال در اعتقادات ما و به نوعی در خون ماست انگار و نمی‌شود به‌راحتی با آنها جدل کرد و مورد بررسی قرار داد. این نیاز به کسی دارد که خودش کارشناس این رشته است که بالای سر کار باشد. شما اگر اتومبیلتان خراب شود می‌دهید دست مکانیک و در خانه را می‌دهید به در و پنجره‌ساز. من هم به اندازه خودم اعتقادات خودم را دارم ولی صاحب‌نظر در این مسئله که نیستم.

  • عنوان فیلم خیلی خوب است. چطور به این اسم برای فیلم‌تان رسیدید؟

در فیلمنامه اولیه‌ای که آقای احمدیان نوشته بودند عنوان فیلم همین بود. این هم از ظرایف ادبیات فارسی است که بشود دمکراسی را کنار روز روشن که به لحاظ مفهوم در تضاد هستند گذاشت. اتفاقا یکی از چیزهایی که من را خیلی جذب کرد تا سریع همان شب که فیلمنامه دستم رسید آن را بخوانم همین اسم بود.

  • گردآوردن این همه چهره در این فیلم در نظر اول باعث می‌شود تصور کنی با یک فیلم صرفا تجاری طرفی که باعث یک قضاوت قبلی و پیش‌زمینه‌ای برای جبهه گرفتن نسبت به آن می‌شود. به نظرم فیلم این بار را داشت که مخاطب را جذب کند و نیاز به این همه چهره نباشد. قبول ندارید؟

روزهای اولی که من تولید این فیلم را شروع کردم اصلا فکر نمی‌کردم که این تعداد بازیگر چهره و محبوب را دور هم جمع کنم. ما بازیگرهایی را در این فیلم داریم که هر کدام به‌تنهایی تضمین فروش یک فیلم می‌توانند باشند. اما نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که آقای زند به کارگردان فیلم اولی اعتماد کردند و حدود یک میلیارد هم هزینه کردند و این سرمایه را بخش خصوصی گذاشته، بدون یک ریال کمک‌دولتی و حمایت دولتی. پس این خیلی طبیعی است که ما به بازگشت سرمایه هم فکر کنیم. مخصوصا  اگر تهیه‌کننده بخواهد آن سرمایه را که برمی‌گردد  دوباره در چرخه سینما به کار گیرد.

یکی از المان‌هایی که می‌تواند بازگشت سرمایه را تضمین کند استفاده از بازیگرانی است که مردم دوستشان دارند. اما در این میان مسئله مهمی که پیش می‌آید این است که چیدمان اینها چطور باشد. مهم این است که محمدرضا گلزار جای خودش در فیلم قرار بگیرد نه اینکه صرفا در فیلم حضور داشته باشد تا فروش را تضمین کند.

  • البته سروصدایی هم که در مورد دستمزد گلزار در این فیلم به راه افتاد برای فیلم وجهه خوبی نداشت.

آن سروصداها واقعا ناخواسته بود و ما 20روز در سکوت خبری کارکردیم که دامن نزنیم به این ماجرا و من که اصلا شخصا‌کاری به مبلغ و قرارداد بازیگرها نداشتم و مهم هم نیست که از کجا نشأت گرفت. مهم این است که گلزار برای بازی در این نقش مناسب بود.

  • نه، جاهایی به نظرم حضور چهره‌ها توجیه نداشت. مثلا نیما شاهرخ شاهی یا نیکی‌کریمی.

نه من قبول ندارم. سلیقه‌ای است . نگاه شما به فیلم این‌طوری بوده. اما اگر گوشه ذهنتان این را نگه دارید که بازگشت سرمایه به روش درستش اهمیت دارد این‌طور نگاه نمی‌کنید.

  • این در مورد فروتن، گلزار و فرخ‌نژاد و حتی نیوشا ضیغمی قابل قبول است اما در مورد شاهرخ شاهی که اصلا. انگار بخواهید به زور تصاویر جبهه را تماشا کنید.

باور کنید بعضی‌ها هم نظر مخالف دارند. من هم احساس کردم  از پس نقش، خوب برآمده و باید او بازی می‌کرد.

  • در مورد جلو‌ه‌های ویژه، من به بعضی صحنه‌ها انتقاد دارم. مثلا آن بهشتی که ساختید خیلی دم دستی است. مثل بهشت سریال‌های پیش پا افتاده تلویزیون. اگر همان دشت و دمن را بدون آن نور و رنگ‌های مصنوعی نشان می‌دادید بهتر بود تا این چیزی که از آب درآوردید.

اتفاقا نقدی که من در مورد فیلمم قبول می‌کنم همین است که ای کاش ما وقت و انرژی بیشتری برای صحنه می‌گذاشتیم.

  • تدوین فیلم هم خیلی هنرمندانه است و قصد خودنمایی ندارد.

دقیقا. یک اتفاق مهم در این فیلم، تعداد کات‌های آن است. این فیلم تقطیع به شدت کوتاه دارد و پلان‌ها بسیار کوتاه است. اما خیلی برای من جالب است که هیچ‌کس از این شکایت نمی‌کند. کسی را آزار نداده و   به تدوین رخ کشیده نشده است. این هنر یک فیلم را می‌رساند و این به خاطر همان گروه هماهنگ ماست. این فیلم میانگین پلان‌هایش 7ثانیه است و بیش از 2هزار تا کات داریم.

  • من یک ایراد مهمی که به این فیلم دارم این است که در تیتراژ پایانی، پشت صحنه فیلم را به نمایش گذاشتید که اصلا برای یک کار سینمایی آن هم با حال و هوایی که فیلم شما داشت و یک دنیای فرضی را نشان داده بودید اشتباه بزرگی است. همین که به بیننده به‌محض تمام شدن فیلم یادآوری می‌کنید که همه چیز دروغ بود مفهوم سینما را به هم می‌ریزد.

من فکر می‌کردم که این جذابیت دارد برای مخاطب ولی بعد از جشنواره و حالا به این نتیجه رسیده‌ام که دیگر در فیلم بعدی این کار را انجام ندهم و این حرف شما خیلی درست است که چون این فیلم یک فضای سوررئال را برای بیننده ترسیم کرده بود شاید بهتر بود که من این را نمی‌گذاشتم در تیتراژ پایانی.

کد خبر 109544

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز