شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۷:۵۸
۰ نفر

ناهید پیشور: بار دیگر ضیافتی از رنگ و نور پرده نقره‌ای را به تسخیر خود درمی‌آورد.

تیم برتون در اقتباس از داستان کلاسیک لوئیس کارول، یک فانتزی تمام‌عیار می‌سازد و برای تسخیر روح و روان تماشاگر، از نبوغش بهره می‌گیرد؛ نبوغی که می‌تواند این جسارت را به کارگردان «آلیس در سرزمین عجایب» بدهد که سن آلیس را بالا ببرد. در فیلم برتون، آلیس که حالا 19ساله شده، مجددا خرگوش سفید را دنبال می‌کند و باز هم وارد سرزمین عجایب می‌شود. فانتزی نهفته در تاروپود داستان، با سناریوی  لیندا و ولورتن سطحی فراتر می‌یابد و برتون روی صندلی کارگردان، محملی برای تبلور دلمشغولی همیشگی‌اش می‌یابد: «هر چه عجیب‌تر، بهتر!». آلیس در سرزمین عجایب می‌کوشد تا اعجاب‌انگیز بودن را به عنوان مهم‌ترین منطق روایی اثر، جا بیندازد.

این ویژگی وقتی با قاب‌هایی سرشار از رنگ و نور که هارمونی‌شان چشم‌نواز هستند، همراه می‌شود با یاری حاشیه صوتی غنی و موسیقی سحرانگیز دنی‌آلفمن می‌تواند تماشاگر را مبهوت و شگفت‌زده کند. به این ترتیب آشنایی‌زدایی سناریو، در مرحله کارگردانی نیز با انواع و اقسام تمهیدات برای عجیب و غریب‌تر بودن همراه می‌شود. وقتی در نمایی زیبایی بصری چنان موج می‌زند که گویی با یک شاهکار بلامنازع هنر نقاشی روبه‌رو هستیم، نمی‌توان سلیقه هنری ناب برتون را تحسین نکرد.

هرچند همین برتون نابغه، مانند برخی دیگر از ساخته‌های این سال‌هایش موفق نمی‌شود انسجام اثر را حفظ کند. فیلم در لحظاتی، مناسب بچه‌های گروه سنی الف به نظر می‌رسد و در سکانس‌هایی ظرافت‌هایی را لحاظ می‌کند و ارجاع‌هایی می‌دهد که با فانتزی‌های شیرین اسپیلبرگی فرسنگ‌ها فاصله دارد.

اگر اسپیلبرگ در آثار علمی- تخیلی دهه هشتادش، آرمان‌های مردی را به تصویر می‌کشید که دلش می‌خواست کودک بماند، برتون کاراکتر کودک داستانی را که همه آن را از حفظ هستند به جوانی 19ساله تبدیل می‌کند. کودک دیروز حالا بزرگ شده ولی همچنان گرفتار رویای کودکی است. نوع و نحوه پردازش این رویاها با تمام باج‌های بعضا ناگزیری که برتون به تماشاگر تین‌ایجر داده است (کمپانی نمی‌توانست در اقتباس از داستان آلیس در سرزمین عجایب مخاطب کودک و نوجوان را نادیده بگیرد) بارقه‌هایی از نبوع را نیز به نمایش می‌گذارد.

 بار دیگر این ذهن متخیل برتون است که در آسمان هنر هفتم امکان پرواز یافته است. هرچند این تخیل با ظرافت هنری و سلیقه بصری همراه شده ولی فیلم به مرور آن‌قدر منطق کارتونی‌بودنش‌ را مورد استفاده و تأکید قرار می‌دهد که از حساسیت مخاطب نسبت به عوالم عجیبی که بر کاراکترهامی رود، کاسته می‌شود. شاید به همین دلیل است که برتون در چند پرده نهایی فیلمش به اکشن روی می‌آورد و حتی از تغییر لحن و از دست دادن هارمونی دو سوم ابتدای فیلمش، هراسی به دل راه نمی‌دهد.

آلیس در سرزمین عجایب گرچه مورد توجه تماشاگران قرار گرفته و پس از اکران آمریکا، در اکران جهانی‌اش نیز توانسته توجه مخاطبان را به خود جلب کند ولی منتقدان واکنش‌های متفاوتی را بروز داده‌اند. درست مثل «سوئینی‌تاد» این‌بار نیز برخی سینمایی‌نویسان فیلم را شاهکار نامیده‌اند و تعدادی از منتقدان بر باور‌ناپذیربودن فانتزی اثر تاکید کرده‌اند.

می‌توان گفت پس از «ماهی‌بزرگ» برتون هنوز نتوانسته فیلمی خلق کند که انسجامی درخور داشته باشد و این‌بار در «آلیس...» توانایی‌اش در کارگردانی نمی‌تواند بر کاستی‌های متن غلبه کند.

برتون در فیلمی که بیشترین بستر را برای سحرکردن مخاطب با قوه تخیل شگفت‌انگیزش یافته، به ندرت می‌تواند از سطح فراتر برود. همه آن رنگ و لعاب‌ها، کاراکترهای عجیب و حتی دیوانه، نماهایی که به کارت پستال‌هایی چشم‌نواز می‌مانند، در کنار بهره‌گیری از تازه‌ترین فناوری‌های سینمایی هالیوود، نمی‌توانند اغتشاشات سناریو را بپوشانند.

حتی به نظر می‌رسد که خود برتون هم این بار بیشتر مقهور امکانات تکنیکی و قابلیت‌هایی که داستان در اختیارش قرار ‌داده بوده و نتیجه با وجود تمام تبلیغاتی که پیرامون فیلم به راه افتاده؛ چیزی فراتر از اثری چندپاره نیست. آلیس در سرزمین عجایب نشان می‌دهد که حتی نابغه‌ها هم برای رفتن به سر صحنه فیلمبرداری، به سناریوی منسجم احتیاج دارند.

تداوم همکاری برتون و جانی‌دپ

«آلیس‌در سرزمین عجایب» هفتمین همکاری جانی‌دپ با تیم برتون است. سال‌ها پیش وقتی جانی‌دپ در «ادوارد دست‌قیچی» بازی می‌کرد، شهرت و اعتبار امروزش را نداشت،‌ همچنان که برتون هم در آن دوران کارگردان فوق‌العاده‌ای محسوب نمی‌شد. در گذر این سال‌ها تیم برتون و جانی دپ در پروژه‌های مختلفی با یکدیگر همکاری کرده‌اند و می‌توان گفت دپ به متفاوت‌ترین نقش‌های زندگی‌اش، درمقابل دوربین برتون جان بخشیده است. نکته مهم و کلیدی در مورد دپ- که شاید مهم‌ترین دلیل تداوم همکاری‌اش با کارگردان «آلیس...» باشد- انعطاف‌ فوق‌العاده چهره‌اش است؛ انعطافی که باعث می‌شود در هزارتوی ذهن پیچیده‌ تیم برتون همواره جایی برای این بازیگر وجود داشته باشد. جانی‌دپ پس از «سوئینی‌‌تاد» این‌بار در «آلیس...» نقش متفاوتی را تجربه کرده که درست در نقطه مقابل همکاری قبلی‌اش با تیم برتون قراردارد. هلنا بونهم کارتر،  همسر جانی‌دپ هم که در همه این سال‌ها در آثار خالق «ادوارد دست قیچی» حضور داشته، در سهم‌بخشیدن به فانتزی اثر نقش موثری ایفا کرده است.

کد خبر 106873

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز