چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۶:۰۲
۰ نفر

هادی معیری‌نژاد: سریال «به کجا چنین شتابان» از جمله آثاری است که به آثار نصیحت گر معروفند و قصد نهایی آنان و چارچوب کلی اخلاقی سریال از همان ابتدا مشخص است.

اینگونه سریال‌ها معمولا در بین مخاطبان خاص که معمولا با نصیحت گری و پدربزرگ منشی تلویزیون رابطه‌ای ندارند، سریالی است همچون ده‌ها سریال نصیحت‌گر تلویزیون که چارچوب و بن‌مایه مشخصی دارند اما برای مخاطب عام که گوش شنوایی فقط برای شنیدن نصیحت آن هم به شکل تصویری و جذاب دارد تا حدودی مقبول و قابل ارزشگذاری است و خوبی آن لاا‌قل این است که با اتکا به آن می‌توانند به جوانان نااهل که مثل جوان اول قصه ما گاهی از راه به در می‌شود، نکاتی را گوشزد کنند؛ حال اینکه چه قدر آن جوان از اینگونه سریال‌ها متنبه می‌شود یا نه ربطی به ارزش‌های سریال در ذهن مخاطب عام ندارد.

اما مشکل چنین مجموعه‌هایی این است که گاهی رویکرد نصیحت‌گرانه آنها بر جنبه‌های دراماتیک این سریال‌ها می‌چربد و بسیار زود به ورطه شعارزدگی می‌افتند چرا که اینگونه سریال‌ها با مقوله شخصیت‌پردازی سیاه و سفید درگیرند.

در اینگونه سریال‌ها مخاطب باید ببیند و قضاوت کند که چقدر به‌عنوان مثال مال حرام‌خوری بد است یا یک‌شبه‌پولدار شدن چه معضلات بزرگی به همراه دارد. بنابر این داستان سریال پر می‌شود از شخصیت‌های سیاه و سفیدی که یا مثل فریدون و غلومی بد مطلقند یا مثل عزیز، مثبت.

اما وجه تمایز به کجا چنین شتابان با دیگر سریال‌های نصیحت‌گر این است که کارگردان آگاهانه سعی کرده از این مشکل فرار کند و وجود شخصیتی چون یونس با بازی خوب بابک حمیدیان نقطه‌عطف و در واقع امتیاز برجسته سریال طالبی است که در حقیقت سریال را به‌تنهایی از غلتیدن به سمت سریال‌های کلیشه‌ای اخلاقی نجات می‌دهد و اندکی سطح آن را نسبت به سریال‌های همگن بالا می‌برد.

اما مشکل دوم اینگونه سریال‌ها پرگویی است. در به کجا چنین شتابان همه چیز موجود است و تقریبا درباره تمامی معضلات جوانان و بزرگسالان بحث می‌شود. این سریال با شخصیت عموی یونس سری به مفاهیم دفاع مقدس می‌زند، درباره بی‌تابی جوانان برای پولدار شدن صحبت می‌کند، مبحثی را درباره شکاف نسل‌ها و اختلافات سلیقه‌ای دو نسل اول و دوم انقلاب می‌گشاید، گاهی عاشقانه است و با مباحث روابط غیرعرفی دختر و پسر درگیر می‌شود، می‌خواهد خطوط قرمز مثل سیگار کشیدن زنان در تلویزیون و روابط آزاد دوستانه مثل دست دادن را بشکند، از آن طرف سری به مفاسد اقتصادی می‌زند و رانت خواری را مورد مناقشه قرار می‌دهد، مقداری پدرخوانده‌ای است و ضوابط گونه جنایی را به نحو پیش پا افتاده رعایت می‌کند، از طرفی مباحث داغ روز مثل دخالت انگلیس و سرویس‌های جاسوسی اینتلیجنت سرویس را از نظر دور نمی‌دارد.

کار، یک شخصیت عارف مسلک هم دارد که در کسوت یک درمانگر روستایی در انتهای سریال وارد می‌شود و همه اینها در یک سریالی است که این همه پرگویی ریتمش را دچار مشکل کرده و گاهی در برخی قسمت‌ها به‌شدت به آن آب بسته می‌شود. مثلا در یکی از قسمت‌ها یونس و کتایون (‌با بازی نگین صدق‌گویا) بالای برج میلاد می‌روند و دیالوگ‌های عاشقانه‌ای ردوبدل می‌کنند و سپس از این مکان خارج می‌شوند. این بخش هیچ تأثیری در داستان سریال نداشت و تنها قصد سازندگان این سریال به تصویر کشیدن برج میلاد بود؛ تصویری که تنها وقت بسیاری از یک نوبت پخش سریال را گرفت.

البته در هفته‌های آخر ریتم کشدار این سریال، بهتر و قسمت‌های فاقد موضوع تا حدودی کمتر شد اما در کل سریال به کجا چنین شتابان از روند مشخصی پیروی نمی‌کند و گاهی ریتم آن خوب و برخی اوقات بسیار ضعیف و ابتدایی است و این ضرورت حفظ یکدستی در ریتم سریال‌ها را یادآوری می‌کند.

نکته دیگر بازی این سریال، با خط قرمز‌هاست. در سینما و تلویزیون ما برخی موضوعات بسیار بدون منطق به‌عنوان خط‌قرمز شناخته شده‌اند و تلاش برای شکستن چنین خط قرمز‌هایی مثبت است، البته این کار به شرطی خوب است که همه سریال‌سازان اجازه این کار را داشته باشند و به نوعی عدالت در این زمینه رعایت شود. اما در مورد این سریال، شکستن خط قرمز‌ها از الگوی بی‌ضرر آن پیروی می‌کند. به‌عنوان مثال طرح موضوع مافیای اقتصادی، موقعی نزدیک‌شدن به خطوط قرمز است که در ترسیم شخصیت‌های این مافیا در ورطه کلیشه‌های فیلم‌های اول انقلاب نیفتیم.

اینکه فریدون و آدم‌هایش همه کراواتی هستند و حتی موقع خواب هم کراواتشان را در نمی‌آورند، موید این نکته است که طالبی کارگردان این سریال چندان هم در ترسیم مافیای اقتصادی به خطوط قرمز نزدیک نشده است؛ چراکه تجربه واقعی نشان داده است بسیاری از رانت‌خواران اقتصادی برای ردگم‌کردن هم که شده ظاهر دیگری دارند. در حقیقت سریال طالبی ناخود‌آگاه مخاطب را به یاد فیلم حکم یا آثار دیگری از مسعود کیمیایی و آدم‌های عجیب و غریب فیلم‌های او می‌اندازد که تقریبا مابه‌ازایی در جامعه ندارند.

طالبی همچنین در ترسیم مامور اینتلیجنت سرویس نیز بسیار کلیشه‌ای عمل می‌کند و به‌نظر می‌رسد این شخصیت در بازنویسی نهایی به متن اضافه شده است.
 اما در مورد شخصیت‌های مثبت اگرچه این شخصیت‌ها با بازی خوب بازیگرانی چون آهو خردمند ارائه می‌شود اما نقش آنان از یک نصیحت‌گر صرف فراتر نمی‌رود و به‌رغم اینکه سریال در تیتراژ خود محوریت را به شخصیت عزیز می‌دهد اما در عمل نقش او بسیار کمرنگ است و ما در ادامه سریال چیز خاصی از عزیز به جز فلاش‌بک تصویر او در خاطره یونس که دارد از او نصیحت می‌شنود که پول خوب نیست، نمی‌بینیم.

نکته منفی دیگر این سریال، دیالوگ نویسی برای کودکان مجموعه است چون شخصیت‌های بچه‌ در این سریال، حرف‌هایی می‌زنند که متناسب با سن آنها نیست. آنان درشت‌گویی می‌کنند و پررو هستند و در برخی مناسبات ناسالم بزرگ‌ترها وارد می‌شوند، این در حالی است که به تصویرکشیدن چنین بچه‌هایی به هر بهانه‌ای مانند شیرین زبان جلوه‌دادن آنان صحیح نیست و این موج باید خیلی زود در تلویزیون و سینما فروکش کند.

در نهایت سریال به کجا چنین شتابان به‌رغم بعضی از ضعف‌ها توانست به‌عنوان یک سریال پرمخاطب با داستان‌پردازی پرکشش خود را مطرح کند و این موضوع البته ارتباط بسیار تنگاتنگی هم با تیم بازیگران حرفه‌ای این کار داشت.

وجود شخصیت یونس در واقع پاشنه آشیل سریال طالبی است. بابک حمیدیان به‌خوبی از عهده نقش فردی در‌گیر و دار تناقضات زندگی بر می‌آید. او برخلاف دیگر شخصیت‌ها اصلا تک بعدی و سیاه سیاه یا سفید سفید نیست و این موضوع سریال را برای مخاطب جذاب‌تر می‌کند.ضمن اینکه طرح مباحثی مثل مافیای زمین خواری و استفاده از مباحث روز آمد جامعه از نکاتی است که سریال به کجا چنین شتابان را در زمره سریال‌های پربیننده تلویزیون قرار می‌دهد، هرچند که مخاطب را راضی پای تلویزیون نگه نمی‌دارد.

کد خبر 106131

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز