یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۵ - ۰۶:۵۰
۰ نفر

شهره مهر نامی: پدر با بچه‌ها رقابت می‌کرد، او روزی 11 ساعت در محل کار برای آمادگی کنکور مطالعه می‌کرد و بچه‌‌ها از این موضوع بی‌خبر بودند.

 او معتقد بود علاقه سن و سال نمی‌شناسد و باید در هر زمانی که ممکن باشد به تحصیلات ادامه داد تا اینکه در سن 51 سالی در رشته مدیریت بازرگانی وارد دانشگاه شد.

این سال‌ها با حوادث زیادی ناشی از کنکور مواجه هستیم، برای مثال اخبار خودکشی نوجوانانی که موفق نشده‌اند از سد کنکور عبور کنند و این را پایان زندگی خود می‌دانند و یا اخبار اختلاس و کلاهبرداری کلاس‌های مختلف آموزش از باب کنکور.

تازه باز هم هستند افرادی که وقتی هم با مشکلات فراوانی از سد کنکور عبور می‌کنند در میانه راه تحصیلات خود را رها می‌کنند و ادامه آن را کاری عبث می‌دانند، این داستان جوانان کشور است.

 اما در نقطه مقابل آنها هم برخی از پیشکسوتان و جهان‌دیدگان ما هستند که با دیدن یک تار موی سفید دنیا را به آخر رسیده می‌دانند و آموزش و یادگیری را در حد خود ندانسته از آن فرار می‌کنند، به بهانه این که ما دیگر پیر شده‌ایم و این حرفها از ما گذشته است.

اما تعدادی از مردم و پیشکسوتان هم هستند که متفاوت می‌اندیشند و معتقدند تا زمانی که زنده هستند باید از نعمات زنده‌بودن به نحو احسن استفاده کنند و آرزوهای خود را به حقیقت برسانند.

 از جمله پیشکسوتانی هستند که هر سال می‌توانند از سد کنکور آن هم دانشگاه سراسری عبور ‌کنند و می‌شوند الگویی الگوتر از هر جوانی برای دیگر مردم کشور. این بار هم نوبت پیشکسوتان تهرانی است که توانسته‌اند در امتحان کنکور پیروز شوند و با این پیروزی خود به جوانان نشان دهند که برای رفتن به دانشگاه  نه سن و سال مطرح است و نه پول، اضطراب و یا نرفتن به کلاس کنکور مانعی برای آنها نیست.

تمام این مقدمه را گفتم تا از پیشکسوتان تهرانی که سال 84 در کنکور سراسری قبول شده‌اند و توسط فرهنگسرای سالمند از آنها تقدیر شده برایتان صحبت کنم. سازمان سنجش نام 6 نفر از آنها را به فرهنگسرای سالمند داده و روز یکشنبه مصادف با ولادت امام رضا(ع) و نزدیکی با روز دانشجو از آنها تقدیر کرده است.

«پرویز ملازاده» متولد 1334 که در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه حسن‌آباد  قم قبول شده می‌گوید: مثل بچه‌های دبیرستانی تمام کتاب‌ها را مطالعه کردم، ولی چون کار سبکی داشتم در محل کار فرصت داشتم تا 11 ساعت در روز مطالعه کنم، فرزندانم فکر می‌کردند درس نمی‌خوانم، اما من به مطالعه خود ادامه می‌دادم، سر امتحان هم هیچ اضطرابی نداشتم و تصور می‌کنم بیشتر سئوال‌ها معلومات عمومی بود.

شاید تجربیات زندگی باعث شده بود که ملازاده خیلی چیزها را بیاموزد و مطالبی را که نوجوانان ما برای آموختن آن ساعت‌ها تست می‌زنند را به چشم معلومات عمومی ببیند. اما او وقتی از انگیزه خود صحبت می‌کند مرا هم پیش خود شرمنده می‌کند، او می‌گوید یک سال در لبنان بودم و در آنجا دیدم که بقال هم انگلیسی را بسیار روان صحبت می‌کند، وقتی از لبنان باز گشتم تنها ابتدایی را به پایان رسانده بودم، پس تصمیم گرفتم تا تحصیلات خود را به پایان برسانم.

 سال 61 راهنمایی را خواندم و پس از آن سال 82 پیش‌دانشگاهی را به پایان رساندم و سال 84 هم در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه قم قبول شدم و قصد دارم سال آینده نیز تغییر رشته دهم. او همسرش را مشوق اصلی خود می‌داند و از او تشکر می‌کند.

«علی‌اکبر گرامی» یکی دیگر از پیشکسوتان تهرانی است که در رشته حسابداری قبول شده است. او 60 سال دارد و در میان قبول‌شدگان از همه بزرگتر است.

او می‌گوید من متولد یکی از روستاهای می‌می اصفهان هستم و تازه 14 ساله بودم که شروع به درس‌خواندن کردم؛ یعنی دوبرابر سن قانونی. شروع تحصیلات سال اول تا 3 کلاس خواندم و بعد به دلیل بالابودن سن مجبور شدم که تحصیلات خود را به صورت متفرقه ادامه دهم.

مادرم زن بی‌سوادی بود ولی خیلی مرا تشویق می‌کرد، شاید تشویق‌های او باعث می‌شد که من فاصله 40 کیلومتری دهات را با دوچرخه طی کنم و خود را به امتحان برسانم.

 بالاخره سال 57 دیپلم خود را گرفتم، سه بار کنکور شرکت کردم ولی قبول نشدم، تا این‌که سال 84 هم در دانشگاه آزاد و هم دانشگاه سراسری قبول شدم، اما چون سپاهی بودم تحصیلات خود را در دانشگاه امام حسین(ع) در رشته علوم نظامی ادامه دادم و قصد دارم تا کارشناسی ارشد هم ادامه دهم.

گرامی می‌گوید: با فرزندانم رقابت داشتم و می‌گفتم بزرگان هم گفته‌اند ز گهواره تا گور دانش بجو.

به هر حال سواد داشتن بهتر از نداشتن است و هر شکستی شروع پیروزی است. او می‌گوید که وقتی برای امتحان کنکور رفته بودم، بچه‌ها سر امتحان فکر می‌کردند من مربی و یا مراقب امتحان هستم، من هم می‌گفتم آمده‌ام تا با شما مسابقه بدهم.
«محمود نوروزی»‌ 52 ساله که در رشته ادبیات انگلیسی قبول شده، هم می‌گوید: من 21 سال در آمریکا زندگی می‌کردم، برای دید و بازدید به ایران آمدم و محیط اینجا را خیلی گرم‌تر از آمریکا دیدم.

آنجا خانه‌ها با هم فاصله بسیاری دارند و قابلیت افسردگی بسیار بالاست، اما اینجا همه کنار هم زندگی می‌کنند و انسان وقتی از در خانه بیرون می‌آید حوصله‌اش سرنمی‌رود و در کل، کشور جذابی برای جهانگردان است، پس تصمیم گرفتم که اینجا بمانم، سپس در دانشگاه شرکت کردم و هیچ‌کدام از تست‌ها را نزدم چون چیزی از ادبیات، معارف و عربی نمی‌دانستم تنها تستهای زبان انگلیسی را می‌دانستم که آنها را هم زدم و قبول شدم آن هم در رشته زبان انگلیسی.پرداختن به موضوعاتی از این دست در شهرها علاوه بر بالا بردن روحیه قشر عظیمی از جامعه _ سالمندان _ می‌تواند در جامعه تاثیرات مثبتی به دنبال داشته باشد.از سوی دیگر جوانان و نوجوانان زمانی که در کنار این دسته از افراد جامعه قرار می‌گیرند، می‌توانند بیشتر از هر زمان دیگر به این موضوع پی ببرند که  یادگیری و آموزش موضوعی است که به سن و سال ربطی ندارد و باید هرچه بهتر به فراگیری بپردازند.

کد خبر 10585

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز