سه‌شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۱۸:۰۵
۰ نفر

مطهره کشاورز: دست‌های ساده و جوان، گام‌های پرتوان، لحظه‌های پرسکوت و این دقیقه‌های گرگ و میش 5 صبح

کوله‌پشتی من و یک کتاب خوب (شب... سکوت...). جاده می‌رود. آسمان کم کمک پلک خسته را باز می‌کند؛ یک طلوع بی‌نظیر.جاده می‌رود. رهسپار می‌شویم به سوی یک سفر، در مرکز کشورمان. 

نگاه ‌اول: شب... سکوت...

انتظار ساده نیست، نبوده‌است...مخصوصاً حالا که تک‌تک ذرات وجودت منتظرند. دیگرهمسفران خوابیده‌اند و نگاهم روی تابلوی کیلومتر شمار کنار جاده خیره می ماند؛ 677 کیلومتر  و حسی غریب برای پیمودن این راه در من می‌جوشد .حسی شبیه تعلق به جایی که از روز نخست ندیده‌ای.انگار همه ذرات هستی، تو را صدا می‌زنند و یاد آنهایی از این سرزمین که با صدایشان، قلمشان، اندیشه‌هاشان تهی تنهایی‌ات را لبریز کرده‌اند در لحظه‌هایت جاری می‌شود.نوای صدای غریب استاد در دستگاه شور، بالا می‌گیرد. آلبوم« شب...سکوت...کویر» : «ببار ای بارون ببار». اتوبوس به پیچ آخر انتظار می رسد. میدان ورودی شهر است و روی تابلویی کوچک نوشته:« شب، سکوت، کویر». واژه‌ها به حرمت اندیشه‌های شهر بادگیرها به احترام سرزمین سکوت و سخاوت و صبوری در من قیام می‌کنند.

 نگاه دوم: گردشگران در کاروانسرا

انگار خورشید از ارتفاع دست‌های تو آغاز می‌شود، اینجا در سرزمین قنات، قنوت و قناعت.سرزمین ارسی‌های رنگی و پنجره‌های چوبی مشبک، سرزمین ساواط‌ها و پیچ کوچه‌های کاهگلی که انگار با هر گام، حس خوب پر گشودن را در تو تکرار می‌کند.  باید از کوچه‌های ساکت و امن خیابان مصلی گذشت. کاروانسرای قاجاری مشیرالممالک با پنجره‌های چوبی و حوض مستطیلی بزرگ حیاط میزبان ‌ماست.این بنا که در زمان مظفرالدین شاه قاجار به دست فتح‌الله مشیرالممالک، مستوفی وقت کاشان ساخته شده حالا هتل شده و در سال، بیش از هزار گردشگر داخلی و خارجی را میزبانی می‌کند.

 مشق اضافی 

به شهر بادگیرها معروف است. دارالعباد، شهر دوچرخه‌ها، شهر شیرینی، شهر آتش و آفتاب نیز می‌خوانندش. یزد، مرکز استان یزد و مرکز منطقه وسیع و باستانی و کویری‌ای با همین نام در کشور است. جمعیت این شهر براساس سرشماری سال 85 مرکز آمار ایران 423 هزار نفر است. بس که آب و هوای خشکی دارد کم‌ترین اراضی کشاورزی را در خود جای داده است و بیشتر محصولات کشاورزی آن خرما، پسته و گندم هستند. یزد استانی صنعتی‌ است که صنعت ریسندگی آن از شهرت بسیاری برخوردار است. حکایت صنعت شیرینی‌پزی‌اش هم که گفتن ندارد؛ قطاب، پشمک و باقلوا پیشکش می‌کند . از مکان‌های دیدنی  استان یزد می‌توان به قلعه میبد، برج کبوترخانه میبد، کاروانسرای شاه عباسی میبد، خانه سالار میبد، یخچال و آسیاب دو سنگی میبد، آب انبار شش بادگیر، آتشکده یزدان، میدان امیر چخماق، باغ گلشن طبس، پیر سبز چک‌چک، خانه لاری‌ها، زندان اسکندر، باغ دولت آباد و...اشاره کرد.مهریز، تفت، ده بالا، طزر جان و غربال بیز از مناطق خوش آب و هوای استان هستند که دیدن آنها خالی از لطف نیست.در یزد ارزش آب بر کسی پوشیده نیست و وجود بیش از 67 آب انبار در شهر شاهدی بر این مدعاست. 

 نگاه سوم: حوض بیضی و آتش کهن

 «حوض، سمبل معماری ایرانی است.تا قبل از قاجار حوض بیضی نداشتیم؛ چراکه ایرانیان باستان معتقد بودند آب در حوض بیضی می‌گندد». به حوض بیضی بزرگ نگاه می‌کنم. سکه‌های پول در تلألو نگاه آفتاب می‌درخشند و سرخ‌ماهیان رقصنده رد آرزوهای آنهایی را که خواستشان را با زبان سکه‌ها به گوش زلال آب رسانده‌اند دنبال می‌کنند.اینجا آتشکده «ورهام» است. میراث ماندگار زرتشتیان. صدا باز می‌گوید: «1700 سال پیش آتش را که مظهر گرما، روشنایی و... در آیین زردشت است به اینجا آورده‌اند؛ از همان روزها نگهبانی برای حفاظت از آتش گماشته شده و مستندات می‌گویند این آتش تا امروز خاموش نشده است».سردر ساختمان آتشکده را فروهر با همان چهره پیر، بال‌های گشوده و حلقه محافظت می‌کند.

  نگاه چهارم: مسجد کبیر یزد

انگشت‌هایش بر دگمه کوچک دوربین می‌جنبد و لبخند لیمویی دخترک در قاب فیروزه‌ای کاشی‌های مسجد کبیر یزد ثبت می‌شود.می‌گویند: «درخشان‌ترین بنایی است که در سه دوره ساخته شده؛ بنایی قدیمی و بسیار فاخر؛ مجموعه‌ای از درخشندگی کاشی‌ها و بلندی منارها، زیبایی گچ‌کاری، صحن، خوابیدگی گنبد و بال».می‌گویند: «بنای اصلی این مسجد مربوط به آل کاکویه در قرن ششم هجری قمری است؛ اما آنچه امروز در اختیار داریم به دوران حکومت آل مظفر در قرن هشتم و نهم هجری قمری تعلق دارد».محراب مسجد از سنگ مرمر یکپارچه و گویا یادگاری حکومت «امیر چخماق» در یزد است. دو کتیبه نفیس یکی به خط کوفی و دیگری به خط ثلث بر روی کاشی لاجوردی معرق کنار سر در مسحورت می‌کنند. نور پشت نور، صدا پشت صدا؛ گویی زلال آبی کاشی‌ها ، تیره روشن آرزوها را تطهیر می‌کند. همسفرانم دعا می‌خوانند و خیالم پرمی‌گیرد تا کبود لاجوردی مناره‌ها.

 مشق اضافی

میرجلال‌الدین چخماق از سرداران شاهرخ تیموری و حاکم یزد بود که با همکاری همسر خود فاطمه خاتون برای آبادانی یزد مجموعه‌ای شامل تکیه، میدان، حمام، کاروانسرا، خانقاه، قنادخانه و چاه آب سرد و از همه مهم‌تر مسجد امیرچخماق را بنا نهاده است. 

 نگاه پنجم: بلندترین بادگیردنیا

شب شده است؛ ماهتاب آسمان پر ستاره کویر بر باغ دولت آباد می‌تابد. زلال آب و بوی خاک باران خورده در هوا جاری است.درختان انگور، سرو و کاج، گل‌های سرخ و... دورتا دور این عمارت هشتی را پوشانیده‌اند. این مجموعه یادگاری از دوره‌های افشاریه و زندیه  و شبیه باغ فین کاشان است.
درهای ساختمان اصلی از جنس چوب و کنده‌کاری شده‌اند و در وسط اتاق‌های داخل بنا حوضی قرار دارد. اتاق‌ها با شیشه‌های رنگی مزین شده‌اند. راهنما می‌گوید: «همه‌اش برای بازی نور و آفتاب نیست؛ شیشه‌های رنگی از ورود حشرات به داخل ساختمان جلوگیری می‌کنند».اینجا باغ دولت آباد، آغوش بلندترین بادگیردنیاست. به بالای سرت که بنگری حدود 33متر، بالاتر از سطح زمین سایه روشن مهتاب بر قامت بلند بادگیر می‌تابد و نور طلایی رنگی خودنمایی می‌کند.

راهنما می‌گوید: «بادگیرها امروز نماد و سمبل تمدن ایرانی به شمار می‌آیند و یزد به این خاطر که نسبت به سایر شهرهای مرکزی ایران دارای بیشترین تعداد بادگیر است به شهر بادگیرها شهره شده است».از کنار شیشه‌های رنگی و شکوه در‌ها گذشته‌ایم. پله‌های پیچ در پیچ عمارت را بالا می‌روم. بی‌خیال آنکه شوق کودکانه بازی نور و شیشه‌های رنگی را از دست داده‌ایم، به آسمان نگاه می‌کنم و انگار ماه هم دلش کمی گرفته است.

نگاه ششم: فصل آخر

دلتنگی چاشنی همیشگی تعلق‌هاست؛ به لحظه‌های آخر سفر رسیده‌ایم  ،  کاروانسرای قدیمی میبد ، میزبان آخرین خاطره سفر، از صدای شادی همسفران جوان شده‌است. می‌رویم، با کوله‌باری ازشور و شعور و شیفتگی و سوغاتمان این همه شیدایی و شیرینی است از سرزمین بادگیرها.

کد خبر 105535

پر بیننده‌ترین اخبار ثبت نام و قیمت خودرو

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز