چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۰:۵۴
۰ نفر

ناصر علاقبندان ، ‌حسین قره: آخر مصاحبه معلوم شد که «مهندس» سر صبح مشغول چه کاری بود.

گام‌هایش پیرانه نبود. سرکیف نشان می‌داد. داشت از مردی که همراه او از طبقه پایین فرهنگستان هنر تا نزدیک آسانسور آمده بود چیزهایی می‌پرسید.حالا و پیش از آنکه آنها یعنی «سید» و آن مرد و دو سه همراه دیگر و ما به هم برسیم، در آسانسور باز شد. معلوم بود حواس «میر» هنوز به پرس‌ و جویی بود که با آن مرد داشت. ما به احترام ورود او به آسانسور مکث کرده بودیم. یک آن، متوجه ما نشد اما فقط یک آن بود. این‌بار «حسین» 68 ساله به احترام دو مراجعه‌کننده جوان و ناشناس مکث کرد و ما وارد اتاقک شدیم. به طبقه هفتم که رسیدیم او به دفترش رفت و ما به سالن کنفرانس، واقع در جنب دفتر رئیس فرهنگستان.10 دقیقه زودتر «موسوی» به سالن کنفرانس آمد.

پیش از شروع مصاحبه در باره موج آفرینی در انتخابات و موج‌آفرین، پاسخ دادن او به پرسش‌های ما صحبت شد که شاید 5 دقیقه‌ای طول کشید، صحبت که تمام شد؛ «سید» چند ثانیه‌ای سکوت کرد و بعد سکوت را با لبخندی شکست و گفت: بگذارید من ملاحظات خود را داشته باشم. مصاحبه که تمام شد از او خواستیم برای مناظره‌ای در آخرین روزهای پیش از رای‌گیری قول بدهد ؛سخت جواب می‌داد و پس از سماجت چند دقیقه‌ای ما جوابی راحت‌تر داد: توی مناظره دو طرف هر چه دلشان می‌خواهد می‌گویند. من اما نمی‌توانم. «مهندس» آخر مصاحبه ما را به مراسم رونمایی از آخرین اثر هنری‌اش که در طبقه پایین فرهنگستان هنر انجام می‌شود دعوت کرد و حالا سرکیف شده بود وقتی داشتیم از سالن کنفرانس بیرون می‌آمدیم، گام‌هایش پیرانه نبود ، جوانی هنوز با اوست.

  • خیلی‌ها در سال‌های اخیر روایت خود را از پایان جنگ بیان کرده‌اند، در آن روایت‌ها نقش دولت هم بیان شده و شما رئیس دولت در آن مقطع بوده‌اید، روایتی از آن ماجرا نداشته‌اید؟

چرا در این زمینه صحبت کرده‌ام اما به دلیل اینکه زیاد در مصاحبه‌ها شرکت نکرده‌ام شاید این موضوع را تفصیل نداده‌ام. اواخر جنگ شاید پنج شش ماه مانده بود به پایان جنگ، بعد از مسئله باز پس دادن فاو بنده به‌عنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح انتخاب شدم، از طریق فرماندهی کل. یعنی دولت سهم بیشتری را برای ختم جنگ متقبل شد و همراه با بنده چند تا از وزرا هم وارد ستاد شدند، در تخصص‌های مختلف، صدام هم که حس می‌کرد آخر جنگ است، تلاش‌های بسیار شدیدی داشت تا عملیات‌هایی انجام دهد تا با دست پر جنگ را به پایان برساند. فعالیت‌هایی که ستاد و نیروهای مسلح اعم از سپاه و ارتش انجام دادند، مطامع صدام را ناکام گذاشت. به یاد دارم که در آن مقطع هماهنگی بیشتر بین دولت و نیروهای مسلح در ختم جنگ و سهم بسیار موثری را به خود اختصاص داد. گاهی به ذهن من می‌آمد که کاش خیلی زودتر رابطه روشنتری بین دولت و نیروهای مسلح در ستاد فرماندهی تعریف می‌شد.

احتمال می‌دهم که نتایج جنگ شاید بدینگونه اثرات بهتری داشت ولی به‌هرحال با شهامتی که نیروهای ما نشان دادند مخصوصا مقاومت‌هایی که در گرداگرد دفاع از خرمشهر و خوزستان در آن مقطع زمانی صورت گرفت که از حساس‌ترین عملیات‌هایی بود که در آخر جنگ صورت گرفت و دشمن کاملا مایوس شد که این همه منجر به اتفاقات بعدی و ختم جنگ شد. به هر حال سهم اصلی را در اینجا همان مقاومت نیروهای مسلح داشت در حواشی خوزستان. به‌نظر من تعیین‌کننده‌ترین عملیات و مقاومت صورت پذیرفت و امکان به نتیجه رسیدن جنگ به شکلی‌که اتفاق افتاد را فراهم آورد. صدام تلاش زیادی کرد تا در مرحله آخر قطعاتی از خاک کشور را در اختیار بگیرد مثلا اشاره می‌کنم به طرحی که دشمن با مشارکت منافقین در ماجرای مرصاد دنبال می‌کرد که الحمدالله تمام اینها خنثی شد.

  • هرچند به سختی، اما می‌توان به یک موجود اندیشید. موجودی که شاید می‌بایست آن را در یک موزه تصور کرد که البته در چنین جایگاهی هم آن موجود را غبار فرا گرفته، آنقدر که بازدیدکنندگان ممکن است دیگر آن را نبینند.منظورم از آن موجود یکی از ارزش‌های صدر انقلاب است: برای پول کار نکردن. شاید یکی از ریشه‌های ایرادی که به ستادهای شما گرفته می‌شود همین باشد. لابد که شما هم شنیده‌اید که گفته می‌شود ستادهای موسوی پول ندارد. آیا این نشانه غبار روبی از آن موجود است.

منظورتان چیست؟

  • در صدر انقلاب یک ارزشی بود که بر ما واجب است رفاه مردم را محافظت کنیم و بلکه ارتقاء ببخشیم به خصوص رفاه برای پا برهنه‌ها اما این خدمت برای مدیران پولی نباشد. بعد از مدیریت شما لابد می‌دانید که دستمزد مدیران دولتی ناگهان با جهش همراه شد.

ببینید در زمینه اقتصادی دو مسئله وجود دارد.

  • منظور من فقط موضوع دستمزد مدیران است.

توضیح می‌دهم. دو مسئله وجود دارد یکی افزایش حقوق‌هاست اعم از مدیران و کارمندان. اما مسئله مهم‌تر این است که چطور شرایطی به‌وجود می‌آید که این افزایش، جنبه حیاتی پیدا می‌کند. من فکر می‌کنم که در یک اقتصاد متعادل و خوب که تورمی نباشد، ما نیاز کمتر به اصلاح همواره حقوق‌ها داریم. وقتی شما با تورم 25 درصدی روبه‌رو هستید، یعنی اینکه قدرت خرید مردم از جمله مدیران هر سال 25 درصد افزایش یابد یا وقتی بیکاری دارید، عوارض دیگری پیش می‌آید. اگر افزایش حقوق‌ها متناسب با تورم باشد که قاعدتاً مورد انتظار هم هست. اگر باز هم بسته سیاست اقتصادی درست کار نکند منجر به تورم بیشتر می‌شود. ما مشاوری داشتیم، مرحوم عالی‌نسب، ایشان می‌گفت تورم در حقیقت مالیاتی است که اغنیا از فقرا می‌گیرند. واقعیت هم همین است. در این مدار به کسانی که امکانات در اختیار دارند لطمه و ضرری وارد نمی‌شود آنها به دلیل بالا رفتن قیمت‌ها سود هم می‌برند. کسی که ضرر می‌کند حقوق‌بگیرها از جمله خود مدیران و از آن حساس‌تر قشر میانه به پایین هستند. حل و فصل این وضعیت جز با اصلاح سیاست‌های اقتصادی امکان‌پذیر نیست.

  • از توصیه‌‌هایتان ممنون اما منظور سوال من این نبود. پرسش من درباره شیوه  برخورد شما با مدیرانتان است. همان ماجرایی که شهید رجایی می‌گفت «من از همه اعضای کابینه کمتر حقوق می‌گیرم» اما خیلی وقت است که مدیران دولتی به‌خصوص آنهایی که با رئیس‌جمهوری کار می‌کنند جزو اغنیا هستند. اینکه گفته می‌شود ستادهای آقای موسوی پول ندارد. این یک روش و یک منش است. آیا اگر رئیس‌جمهور بشوید با همین روش ادامه می‌دهید که اگر چنین باشد در واقع از آن موجود، غبار‌روبی کرده‌اید.

بله مدیران... حالا تنها به شرایط گذشته اشاره می‌کنید من هم اشاره کنم. خوب است مردم هم بدانند که واقعیتی را بیان کنم. البته شاید شرایط جنگ ایجاب می‌کرد که انگیزه‌ها و اعتقادات می‌چربید به مسائل مادی. ما در آغاز تحویل گرفتن دولت و تا چند سالی حقوقی که به وزرا می‌دادیم حدود 7 هزار تومان بود. بعد یعنی دو سه سال آخر متوجه شدیم که خیلی به وزرا فشار می‌آید 3 هزار تومان به حقوق آنها اضافه کردیم که شد 10 هزار تومان! جالب اینجاست که شما بدانید یکی دو تا از وزرا وقتی فیش حقوق خودشان را دریافت کردند، سه هزار تومان را پس دادند. در حالی که من خبر داشتم که آنها شرایط زندگی مناسبی نداشته و دچار سختی بودند. این روش در اداره کشور پاسخ می‌داد.

  • الان چطور؟ شما نمی‌خواهید از آن موجود غبارروبی کنید؟

چرا. ببینید مسئله‌ای که هست...

  • لطفاً درباره آینده صحبت کنید. از گذشته نگویید.

(خنده) والله کل مواضع یا هنجارهای موجود در جامعه زیر و رو شده است. من برای این اتفاق عنوانی تعریف کرده‌ام، انتقال از یک جامعه ارزشی به جامعه سوداگرانه. معیار همه چیز پول شده است. ما اگر بتوانیم طوری عمل کنیم که به‌طور نسبی ارزش‌های فرهنگی و امثال اینها تقویت بشود فکر می‌کنم در آن شرایط مسئله منزلت اجتماعی ناشی از خدمت می‌چربد بر منزلت ناشی از گرفتن حقوق بالا. این، مشکلات دولت را هم کم می‌کند. انگیزه‌ها برای کار را هم بیشتر می‌کند و فساد هم کمتر می‌شود.

  • امروز و دقیقاً امروز، رکود و بحران اقتصادی، جهان را یک بار دیگر می‌برد به سمت حضور پر‌رنگ‌تر دولت در اقتصاد. تجربه‌ای که در انگلیس مورد توجه قرار گرفت حضور بیشتر دولت در اقتصاد است در آمریکا ایضاً دولت وارد میدان شده است. شما موقعی که نخست‌وزیر بودید دولت نقش پر رنگی در اقتصاد داشت. حالا که دوباره ورود پیدا کرده‌اید این بحث مطرح شد که مدیریت دولت دیگر در اقتصاد پررنگ نخواهد بود. اما روند جهان همانطور که اشاره کردم حرکت معکوس دارد. در این زمینه اگر رئیس‌جمهور شدید چگونه عمل خواهید کرد؟

بله اشاره درستی است. وضعیتی که پیش آمده تئوری‌هایی که به‌طور مطلق عنوان می‌کرد ما بازار آزاد باید داشته باشیم و قیمت تعیین‌کننده مطلق است و باید مقررات‌زدایی صد درصدی در اقتصاد صورت بگیرد، در آمریکا هم مورد تردید قرار گرفته است. کشوری که منادی سرمایه‌داری بوده است. آنها حمایت‌های آمرانه در سیستم بانکی را در دستور کار خود قرار داده اند ،در اروپا هم همینطور است. در نتیجه آن تئوری افراطی که در کشور ما متاسفانه تبلیغ می‌شد، به نظر من زمینه‌های خود را دستکم از لحاظ نظری از دست داده است.

اینک یک نگاه معقول‌تری در ارتباط با نقش دولت ایجاد شده است. اما باید در نظر داشته باشیم که در کشور ما اجماعی برای حضور بخش خصوصی در اقتصاد وجود دارد در عین حالی که نقشی هم برای دولت تعریف شده، جهت هدایت و پایش بازار که کشور را به سوی اهداف اقتصادی ملی سوق دهد. این یک وضعیت منطقی است. دولت در چنین وضعیتی از موضع حمایت در بازار دخالت می‌کند نه از موضع بازدارنده. از این حیث من نقش دولت را مهم می‌دانم. در کنار اینکه ما یک نظام بازار باید در اقتصادمان داشته باشیم.

  • در مورد معضل بیکاری چه خواهید کرد؟

ما باید محیط کسب و کار را مساعد و مناسب کنیم. شاخص‌هایی که به بهبود کسب و کار می‌انجامد به سرعت باید تغییر یابند. گفته می‌شود رده کشور ما در رابطه با فضای کسب و کار در طی سه چهار سال گذشته تا 40 پله سقوط کرده است. در این شرایط اگر دقت کنید این کار البته همکاری قوه قضاییه با دولت را هم می‌طلبد، یک نوع نگاه مجدد به مقررات  که به نحوه صدور مجوز فعالیت‌های اقتصادی بستگی دارد. همچنین سیاست‌های پولی و اعتباری که دولت اتخاذ می‌کند، تاثیر فوق‌العاده‌ای در اشتغال دارد.

در این رابطه ما سیاست‌های روشنی نداشته‌ایم. ثبات سیاست‌ها خیلی مهم است تا سرمایه‌گذارها به عرصه تولید رغبت پیدا کنند. حمایت از تولید داخلی روی اشتغال می‌تواند اثر بگذارد. گمان می‌کنم اگر دولت مجموعه‌ای از سیاست‌های متناسب را پیش بگیرد ما بتوانیم در وهله نخست به یک ثبات در وضعیت اقتصادی برسیم و بعد به سمت بهبود شاخصها پیش برویم. به نظر بنده ظرف 4 سال شاید بتوانیم به نرخ تورم 10 درصد یا حتی کمتر از 10 درصد نزدیک بشویم.

  • بگذارید کمی مصاحبه را تلطیف‌ کنیم. از هنر می‌پرسیم. شما نقاش و معمار هستید و طبیعی است که هنرمندان از شما انتظارات ویژه‌‌ای دارند. می‌خواهم سئوال را با یک مصداق مطرح کنم تا به ورطه کلی‌گویی نلغزیم. فارابی امکانات دولت را در اختیار دارد تا فیلم تولید شود اما هر مدیری که به میدان می‌آید بر مبنای سلایق خودش سفارش می‌دهد. برای همین در هر دوره گروهی از فیلمسازها خط می‌خورند و گروه دیگری به عرصه می‌آیند. سئوال این است آیا شما به فرآیندی برای توسعه فرهنگ غیر دولتی اعتقاد دارید؟

دولت باید به فیلمسازها کمک کند. نه اینکه خودش فیلم بسازد. این خلاصه مطلب است. دولت فیلمساز مناسبی نیست. اصلا خلاق هنری مناسبی نیست. دولت می‌تواند بسترها را ایجاد و مساعد کند. دولت باید یک نوع همدلی و فهم از درون فضای فرهنگی داشته باشد. به همین دلیل شعار ما دولت فرهنگی است اما فرهنگ غیردولتی. بنده دست‌اندرکار هنر هستم و در فرهنگستان هم مدیریت کرده‌ام. ما به هیچ وجه سازنده آثار هنری نیستیم. بنده به عنوان شخص کار هنری انجام می‌دهم اما این ربطی به کار فرهنگی ندارد. اما ایجاد یک بستر و حمایت‌های لازم از جامعه هنری اثرات خوبی به جای خواهد گذاشت.

  • تکلیف مدیریت شهری در دولت شما چگونه خواهد بود. آیا کماکان قرار است به مدیریت شهری پروژه‌های بسیار داده شود تا گرفتارشده، یا به احیای مدیریت شهری، پارلمان محلی و شهرداری که قادر باشد شهر را با اختیارات لازم و کافی اداره کند، اعتقاد دارید.

جواب سئوال شما تقویت شوراهاست. به نظر باید به ایده‌های اول انقلاب برگردیم به ویژه ایده‌هایی که درخشان بودند و مغفول واقع شده‌اند از جمله هفت اصل راجع به شوراها که کمترین آن مسئله شهرداری‌ها است. شهرداری‌هایی که امروز کمترین اختیارات را دارند. یکی از اولین کارهایی که بنده انجام خواهم داد، صدور دستور به وزارت کشور برای تدوین یک لایحه قوی با هدف وسعت دادن به اختیارات شوراها که طبیعتاً به همان نسبت اهمیت شهرداری‌ها و مدیریت شهری ظهور واقعی و استقلال خاص خود را به دست خواهد آورد. این تازه همه ماجرا نیست.

ببینید شوراها امکان نظارت بر تمام پروژه‌های ملی و پروژه‌های محلی را دارند. مدیریت وسیعی می‌توانند کشف کنند. در زمینه سیاست‌های اجتماعی، سیاست‌های بهداشت، درمان و آموزش و پرورش شوراها می‌توانند ایفای نقش کنند. در بسیاری از کشورها اینچنین هست. ما متاسفانه از ظرفیت شوراها خوب استفاده نکرده‌ایم و با سوءظن با شوراها رویاروی شده‌ایم. تقویت شوراها از بهترین راه‌های کوچک کردن دولت است. در خصوص کوچک کردن دولت همیشه تصور بر این است که سازمان‌ها باید واگذار شود که درست است اما این دولت را کوچک نمی‌کند. وقتی شما مسئولیت‌های دولت را توزیع کردید و مسئولیت‌های اصلی و حاکمیتی را در اختیار دولت باقی گذاشتید دولت به سمت کوچک شدن میل می‌کند که بنده این کار را خواهم کرد.

  • خوب است مصاحبه را دوباره سیاسی‌تر کنیم. الان روایتی از ماجرای مک فارلین در ذهن شما وجود دارد. ما در این مصاحبه قصد نداریم از شما نقل آن روایت را بخواهیم. اما سئوال این است که بر مبنای آن روایتی که  از مک فارلین در ذهن شما  ذخیره شده است نسبت به مسائلی که امروز در خصوص روابط با آمریکا مطرح می‌شود اظهار نظر کنید.

جریان مک فارلین موقعی اتفاق افتاد که رابطه ما با آمریکا تقریباً حالت خصمانه داشت. الان هم البته خصمانه است. در آن مقطع هر نوع ارتباطی مذمومیت مطلق داشت و برای همین وقتی افشا شد که ارتباطی، گرچه در سطح پایین وجود داشته که نمی‌خواهم وارد آن ماجرا بشوم، انعکاس وسیعی در سطح ملی پیدا کرد و واکنش‌های خیلی شدیدی را ایجاد کرد. اما الان فضا خیلی فرق کرده است. رئیس جمهور محترم ما نامه به آقای رئیس جمهور آمریکا می‌نویسد. یا به طور واضح می‌گوید که حاضریم صحبت کنیم. منتظر جواب هستیم. یا حتی می‌گوید که چرا جواب نمی‌دهید. در آن موقع هر اتفاق کوچکی که می‌افتاد مردم سوال می‌کردند، چرا، چگونه، چرا ما خبر نداریم. اما الان اوضاع تفاوت کرده است.

  • اجازه بدهید کمی از مسائل سیاسی داخلی بپرسیم.  این طور ادعا می‌کنند که شما نیازی به اصولگرایان ندارید و  به اصلاح‌طلبان خیلی نیاز دارید. می گویند با اصولگرایان رایزنی نمی‌کنید و با اصلاح‌طلبان رایزنی می‌کنید. چرا؟

ما ارتباط خوبی با اصولگراها هم داریم. آنها می‌آیند و می‌روند و کم‌کم روابطشان را دارند با ما بهتر می‌کنند. قبل از اینکه به گروه‌های سیاسی بپردازم، تعریفی برای گفتمان خودم کردم و براساس همین گفتمان سعی کرده‌ام ارتباط برقرار کنم. طبیعی است که بخشی از این گفتمان متوجه اصلاحات ضروری است که در این کشور باید صورت بگیرد و هر دولتی موظف است در این جهت حرکت کند. منتها این اصلاحات را بر پایه‌هایی قرار داده‌ام که آن پایه‌ها رجوع به اصول است. اصول برمی‌گردد به جمهوریت و اسلامیت نظام و شعارهای اولیه انقلاب مثل استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی و برمی‌گردد به ارزش‌های بنیادی مثل عدالت و دید غیرتحجری به اسلام داشتن. بعد از طرح این گفتمان سعی کردم در مرحله بعدی بر‌همین مبنا ارتباط و گفتگو با گروه‌های سیاسی را شروع کنم. البته آشنایی‌های قبلی هم که از اول انقلاب با همه گروه‌ها داشتیم کمک کرد و ما ارتباطی وسیع و وثیق با همه نیروها داشته‌ایم. من رایزنی‌ها را بر مبنای نیاز نمی‌دانم.

  • چرا کارگزاران کمیته تامین بخش مالی ستادهای شما را تشکیل داده است؟

حالا بگذارید کمی توضیح بدهم. به گروه‌های اصلاح‌طلب گفته‌ام که به طور مستقل به صحنه می‌آیم. خب بخشی از گروه‌ها حمایت می‌کنند. اما هر گروهی که حمایت می‌کند، در چارچوب ستادهای مردمی و ستادهای همکار و همیار با ستاد  مرکزی ما همکاری می‌کند. شعار هر شهروند یک ستاد در این زمینه هم تسری پیدا کرده است. برای همین کارگزاران برای خودشان کار می‌کنند، البته نه اینکه ارتباط نداشتیم مشارکت هم همین‌جور. به همین نسبت گروه‌های اصولگرا هم دارند رجوع می‌کنند. البته اصل قضیه این است که آرای مردم را بتوانیم جلب کنیم. گروه‌های سیاسی هم از مردم نمایندگی می‌کنند. من احساس می‌کنم اگر پیام، درست به مردم برسد، زیباترین گرایش‌های اصلاح‌طلبانه را در کنار محکم‌ترین برگشت‌ها به اصول که برگرفته از منافع ملی ماست، با هم دارند. اگر مردم احساس کنند، دولتی می‌خواهد ادعا داشته باشد که به مجموعه اینها احترام بگذارد، آرا به آن سمت حرکت خواهد کرد.

  • یک پرسش کاملاً اجتماعی و فراگیر؛ در خصوص مواد مخدر کشورهای کوچک عربی در بخش پایینی نقشه ایران خوب عمل کرده‌اند. آنها به ورود قرص آسپرین هم به کشورشان حساسند. اما در کشور ما چه؟ ما در گذشته و در مقطعی با جدیت برخورد کردیم و در کوتاه‌مدت بر موضوع مسلط شده بودیم و بعد ورق برگشت. آمارها و مشاهدات جامعه در زمینه اعتیاد تکان‌دهنده است. شما چه خواهید کرد؟

مشکل این است که مسئله مبارزه با اعتیاد اولویت خود را در دولت از دست داده است. این حقیقت اجتناب‌ناپذیر و اینک پیش‌روی ما قرار دارد. الان دواندن مردم پشت ماشین مسئولان، اهمیت بیشتری از پرداختن به  معضل اعتیاد پیدا کرده است. مبارزه با اعتیاد واقعاً کار می‌طلبد. ما مرز طولانی با افغانستان و پاکستان داریم. در آن مثلث معروف که بین مرز پاکستان و افغانستان وجود دارد اتفاقات غیرعادی می‌افتد و افراد فعال در سطح بین‌المللی سرگرم کارهای خود هستند و ما یک کار سازمان یافته و منظمی که هیچ‌گاه از اولویت کار دولت نباید خارج شود، باید داشته باشیم. شما دقت کنید الان این مسئله از منظر دولت یک کار دسته چندم به حساب می‌آید که نتیجه آن چند میلیون معتاد در کشور است. افزون بر اینکه من اعتقاد دارم که دولت به مسئله مرزها هیچ اهمیت نمی‌دهد. مرز  برای ورود  هر نوع کالایی باز است. به طور کلی می‌توان  حرف هایی زد  اما مرزی نداریم مخصوصاً در رابطه با مواد مخدر.

  • ارتباط شما با دولت سبز چگونه خواهد بود. دوباره بی‌مهری به محیط زیست شروع شده است. به طوری که در بسیاری از موارد منابع ملی ما دارد برای توسعه ناپایدار صنایع تخریب می‌شود.

دلیل بروز این مسئله آن است که توسعه ما براساس آمایش سرزمینی معقول نبوده و بلکه براساس اغراض سیاسی کوتاه مدت است. ما به منطقه‌ای می‌رویم و می‌خواهیم قولی بدهیم تا کمی سر و صدایی شود و حمایتی را جلب بکنیم و بر همین اساس طرح توسعه تعریف می‌کنیم. در حالی که به صورت علمی در این زمینه‌ها از اول انقلاب کار شده است یعنی از اواخر جنگ، دو سه سالی مانده به  پایان دولت بنده مسئله آمایش سرزمینی به طور جدی شروع و در دولت‌های بعدی هم ادامه پیدا کرد. الان سندهای بسیار قوی و روشنی برای فرایند توسعه در هر منطقه‌ای از کشور وجود دارد. اما عملاً به این اسناد اتکا نشده است. یکی از مواردی که بنده نقد دارم و گفتن آن هم باید با ملاحظه البته صورت بگیرد، همین مصوبات استانی است که برمبنای تصمیم‌گیری‌های عجولانه و بدون برنامه است. به همین دلیل محیط زیست ما در اولویت قرار ندارد.

  • راجع به ارتباط شما با مقام معظم رهبری زیاد صحبت شده است. اما مسئله‌ای که وجود دارد آن است  که شما ابتدا در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کاندیداتوری کردید و بعد خدمت مقام معظم رهبری رسیدید. این خلاف روال بود.

براساس روالی که وجود داشته  از زمان امام تاکنون کاندیداها با اذن رهبری به میدان می‌آمدند و دیگر اینکه به نظر می‌رسد شما بعد از سخنرانی یکم فروردین مقام معظم رهبری در مشهد گفتمانتان خیلی جدی‌تر و ملاحظاتتان کمی کمتر شد. همچنین  این نکته را هم بپرسم که  این روزها با ایشان چگونه ارتباط دارید.

مواضع مقام معظم رهبری در مورد اعلام کاندیداتوری افراد خیلی روشن است.
ایشان سعه‌صدر دارند و طبیعی است هر کس به صحنه می‌آید. نقل قول معروفی از ایشان هست که «موافقت می‌کنم اما دخالت نمی‌کنم و هر کسی رای بیاورد از او حمایت خواهم کرد.» این روشن بود. برای همین من مطمئن بودم ایشان مخالفتی ندارند. ضمناً در مدت 20 سال گذشته با مقام معظم رهبری ارتباط داشته‌ام. دائم خدمتشان رفته‌ام، در مناسبت‌های مختلف در جمع‌های مختلف و حتی دیدارهای خصوصی دائم داشته‌ایم. بنده هر چه به نظرم می‌آمده انتقال داده‌ام.

برای همین در این زمینه هیچ نوع ابهامی نداشتم. وقتی اعلام شد. بنده موازینی داشتم، خدمت ایشان رسیدم و توضیح دادم. جلسه بسیار خوبی بود. ضمناً من عادت ندارم خدای نکرده استفاده‌ای از این نوع دیدارها بکنم و از ایشان خرج کنم. ایشان هم مواضع روشنی دارند که در مورد کاندیداها مطرح کرده‌اند. راجع به مسائل مملکت و مسائل فرهنگی همیشه نظرات خود را مطرح می‌کردم و از نظرات ایشان استفاده می‌کرده‌ام. در آن جلسه هم همین مسائل باز مطرح شد. در مورد فضای کلی کشور مسائل اقتصادی و فرهنگی صحبت شد و خلاصه جلسه بسیار خوبی داشتیم. البته بعد از آن ملاقات هنوز خدمت ایشان نرسیده‌ام، اما انشاءالله هر موقع لازم باشد خدمتشان می‌رسم.

  • آیا نزدیک به روز رای‌گیری قصد دارید با ایشان ملاقات کنید؟

بله ممکن است ملاقات‌هایی داشته باشم.

  • بخش دیگر سوال این بود که از یکم فروردین به بعد یعنی بعد از سخنان مقام معظم رهبری در مورد انتخابات گفتمان شما جدی‌تر شده آیا این برداشت را قبول دارید؟

از 25 اسفند کاندیداتوری خود را اعلام کردم؛ طبیعی است که فعالیتم کم‌کم گسترش پیدا کرد. شاید به این دلیل باشد. نمی‌خواهم این طور موارد را به صحبت‌های ایشان ارجاع بدهم،گفتم چنین عادتی ندارم که از ایشان خرج کنم.

  • شنیده‌ایم این روزها به مدیران وقت نمی‌دهید. حتی چند دقیقه، بفرمایید نقاشی هم در همین لیست سیاه قرار دارد؟

(خنده) بنده به تناسب که به انتخابات نزدیک می‌شویم دایره انتخاب‌هایم برای ملاقات‌ها محدود می‌شود. برای همین با جمع‌های بیشتر ملاقات می‌کنم و ملاقات‌های فردی را به حداقل کاهش می‌دهم. جدول زمانی که برای انتخابات طراحی شده نشان می‌دهد در این زمینه هر دقیقه ارزش ویژه خود را دارد. در زمینه هنری، نه نمی‌توانم به آن بپردازم. از شما دعوت می‌کنم در همین ساختمان  فرهنگستان هنر از قسمتی بازدید کنید که شاید بیشترین تاکید روی کارهای معماری آن انجام شده است. رواقی است که دوره‌های مختلف فرهنگی و هنری ایران در آن گنجانده شده است. این آخرین کار هنری من است.

کد خبر 83177

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز