گل‌های شمعدانی به آنها خوشامد می‌گویند. بهشت زیر پایشان است، اما روی سن هم فرشی از گلبرگ‌های گل سرخ برایشان گسترده‌اند.با قامت‌هایی شکسته آمده‌اند تا به خاطر سروهای بالا بلندشان در برنام​​​​​ «مادران چشم به راه»، تجلیل شوند.

مادران شهيد

همشهری آنلاین - الهام صالح: حجت‌الاسلام ناصر نقویان؛ کارشناس مذهبی، «الیاس نادران»؛ نماینده مجلس شورای اسلامی، «صائمی»؛ راوی دفاع مقدس و «حمیدرضا برقعی»؛ شاعر اهل‌بیت، مدعوین این برنامه بودند. «مژده لواسانی»، مجری صدا و سیما، اجرا را بر عهده داشت و گروه سرود «رهپویان» هم به خواندن سرودهایی با مضامین انقلابی پرداختند. در این مراسم، پیام مقام معظم رهبری خطاب به مادران چشم به راه قرائت شد و حجت‌الاسلام ناصر نقویان و الیاس نادران هم سخنانی را بیان کردند. همچنین چند فیلم کوتاه درباره مادران شهدا به نمایش درآمد. مادران شهدا در کنار هم در این برنامه، در حالی که عکس‌های فرزندان شهیدشان را بر دست داشتند، عکس یادگاری گرفتند.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

پیام رهبر معظم انقلاب به مادران چشم به راه:

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دل‌های صبور و پر ظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگرگوشگان دلبندشان به نشانه‌ای از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند و با این همه، با شکیبایی و صبوری خود نقشی بی‌نظیر و استثنایی از خود بر جای نهادند. پاداش این صبر بزرگ، روشنی چشم آنان به مژده رحمت الهی خواهد بود ان‌شاء‌الله.

سید علی خامنه ای
 ۱۷/۳/۱۳۹۳

حجت‌الاسلام ناصر نقویان:  انقلاب اسلامی، نعمت بزرگی است

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

شما مادران و پدران، نازنین‌ترین عزیزانتان را فدای راهی کردید که در این راه هرچه اهدا کنید، ارزشمند است. باید بدانیم که هرچه در راه خدا داده‌ایم، پس نمی‌گیریم. خدا در جنگ تحمیلی خواست ما را امتحان کند. به قول شاعر: «خوش بودگر محک تجربه آید به میان.» خدا از ما امتحان بزرگی گرفت. این امتحان، میدان جان فشانی بود. لازم است به جوان‌ترها بگویم که ما پیش از انقلاب به ظاهر مشکلی نداشتیم، اما در حقیقت مشکلات بزرگی گریبانگیر ما بود. به ما اجازه حرف زدن نمی‌دادند. امام علی(ع) به فرزندش فرمود: «برده هیچ‌کس نباش. خدا تو را آزاد آفریده.» ما پیش از انقلاب آزادی نداشتیم.

مهم‌تر از این مشکل این بود که استقلال هم نداشتیم، اما یک نغمه داودی آمد و ما را زنده کرد. برای هر نعمتی باید به اندازه آن نعمت هزینه کنیم. به قول حافظ: «بهای وصل توگر جان بود خریدارم/ که جنس خوب مبصر به هرچه دید خرید.» شهدا می‌دانستند انقلاب اسلامی، نعمت بزرگی است به همین دلیل هم جان خود را اعطا کردند. به چشم‌های اشکبار مادران شهدا نگاه نکنید، آنها با رفتارشان به چشم دشمنان تیر می‌زنند. مادران شهدا همه جا خودشان را مفتخر نشان می‌دهند. رهبر معظم انقلاب، با نامگذاری امسال به نام «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی»، بهترین نامگذاری را انجام داده‌اند. اگر مشکلات فرهنگی و اقتصادی حل شود، همه مشکلات حل می‌شود. این امکان‌پذیر نیست مگر اینکه به آرمان شهدا عمل کنیم. ما به داشتن مادران شهدا مفتخریم و باید حافظ آنها باشیم. اگر می‌خواهیم ایرانی سربلند داشته باشیم باید به فرمایشات مقام معظم رهبری عمل کنیم.

الیاس نادران، نماینده مجلس شورای اسلامی:شهدا زندگی‌شان را در طبق اخلاص گذاشتند

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

اجازه می‌خواهم از طرف حضار، از انتخاب روز ولادت حضرت علی‌اکبر(ع) و روز جوان برای تجلیل از مادران شهدا به‌عنوان یک حسن انتخاب نام ببرم. همه شهدای ما جوان‌اند و در جوار اباعبدالله روزی می‌خورند. این روزها ایام شادمانی اهل‌بیت(ع) است. ان‌شاءالله‌ این اعیاد مبارک باشد. در این جلسه، چند نکته را مطرح می‌کنم تا به شهدا، جانبازان و ایثارگران ادای دین کنم. آنها زندگی‌شان را در طبق اخلاص گذاشتند تا انقلاب باقی بماند و جهانی شود. ما مدیون این عزیزان هستیم. در جلسه‌ای در خدمت مقام معظم رهبری بودم. ایشان خطاب به خانواده شهدا فرمودند: «برای این اتفاق که برای شما افتاده نباید صبر کنید. من توصیه می‌کنم که شما شاکر باشید که مقام شکر از مقام صبر بالاتر است.»
من هم به تأسی از مقام معظم رهبری عرض می‌کنم که همه ما و خانواده شهدا و ایثارگران باید به خاطر نعمتی که خداوند به ما داده شاکر باشیم. ما در زمان جنگ عزیزانی را از دست دادیم که از استقلال، آزادی و مرزهای کشور دفاع کردند. من معتقدم که جوانان امروز هم در دفاع از کشور آماده و جان بر کف هستند.

ستاره دخان فر؛ مادر شهید فریبرز روحی:

بچه‌های محله را مدیریت می‌کرد

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

«سال ۶۲ شهید شد. ۲۲ ساله بود. دقیقاً یادم نیست چه سالی به جبهه اعزام شد. فکر می‌کنم شروع جنگ بود. آبان به دنیا آمد، آبان هم شهید شد. پسر خوب و مؤمن و مهربانی بود. گره کار مردم محله را باز می‌کرد. نمازش ترک نمی‌شد. بچه‌های کوچک‌تر محله را مدیریت می‌کرد. نه! من چشم انتظارش نیستم. ۴‌ـ ۵ سال اول انتظارش را می‌کشیدم، اما حالا نمی‌خواهم منتظر بمانم. از سال ۶۲ تا الان مفقود است. پیکرش در ارتفاعات کله قندی مانده. اسیر که نیست، شهید شده. چرا روحش را آزار بدهم؟ می‌دانم در خاک عراق مانده. یک بار برایم تعریف می‌کرد که در جبهه ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا حمام می‌روند. گفتم مادر یعنی چی؟ گفت: «۵۰ نفر نگهبانی می‌دهند، ۵۰ نفر حمام می‌کنند تا جلو حمله کومله‌ها را بگیریم.» ۶ ماه اول سربازی‌اش را با کومله‌ها مقابله می‌کرد. جزییات یادم نیست. آدم خاطره بچه‌اش را از یاد نمی‌برد، اما بالاخره زمان زیادی گذشته، سن ما هم بالا رفته...»
دخان‌فر در فرهنگسرای فن‌آوری اطلاعات تجلیل شد.

ام کلثوم رجبی؛ مادر شهید محسن رجبی:

چشم به راهم

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

از اول جنگ اعزام شد. 23 اسفند 63 در 20 سالگی شهید شد. محسن من، همه کارهایش را پنهانی انجام می‌داد. اجازه نمی‌داد کسی بفهمد چه کار می‌کند. ما نمی‌دانستیم که قبل از انقلاب اعلامیه و نوار سخنرانی امام خمینی(ره) را پخش می‌کرد. یک پسرعمه داشت که سرهنگ نیروی هوایی بود. یک شب به خانه ما آمد. پرسیدم:‌چی شده؟ گفت: آمدیم به شما سر بزنیم. به محسن گفت: من را لو دادند. نخستین جایی که بگردند، خانه شما است، در خانه‌چی داری؟ محسن هم جواب داد که 40 تا نوار دارم با هفت تا کتاب. قرار شد اینها را در منزل یکی از دوستان پنهان کند. تازه فهمیدم چه کار می‌کند. جنگ که شروع شد، دانشگاه قبول شده بود، اما می‌خواست به جبهه برود. گفتم: «محسن پس دانشگاه چی؟‌» گفت: «مادر دکترهای ما در جبهه شهید می‌شوند، این چه حرفی است؟!‌» هنوز هم چشم به راهم که برگردد.
رجبی، در فرهنگسرای انقلاب اسلامی تجلیل شد.

فاطمه نوری؛ مادر شهید جواد زارعی:

یا او بیاید، یا من به او برسم

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

«تقریباً ۱۸ ساله بود که به جبهه رفت. سال ۶۱ در عملیات بیت‌المقدس شهید شد. از اخلاقش چه بگویم که هرچه بگویم کم گفته‌ام. خدا به من ۶ پسر داد. جواد، پسر پنجم من بود. از بچگی بامحبت و مهربان بود. همه او را خیلی دوست داشتند. کارهای خاصی انجام می‌داد. مثلاً یک بار گفتم: «رنگ نارنجی کابینت‌ها چشم‌هایم را می‌زند.» چند روز بعد رنگ خرید، به کابینت رنگ کرم زد. یا وقتی مهمان داشتم، به کمکم می‌آمد و برایم بادمجان سرخ می‌کرد. ممکن است بعضی به من بخندند. اما هر وقت زنگ در حیاط را می‌زنند، فکر می‌کنم جواد است. وقتی برای زیارت به مکه رفتم، به همه سفارش کردم تا اگر جسدش را آوردند، به من خبر بدهند. گفتم: «مبادا دفنش کنید. صبر کنید من بیایم.» منتظرم که بیاید، یا او بیاید، یا من به او برسم.نوری در فرهنگسرای رازی تجلیل شد.

فاطمه فصیح رامندی؛ مادر شهیدان حسین و غلامرضا فصیح رامندی:

از پا نیفتاده ایم

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

«متولد سال ۴۷ بود. در ۱۷ سالگی رفت جبهه و در آزادی خرمشهر مفقود شد. من مادر یک شهید و یک مفقود هستم. ما مادران شهدا از پا نیفتاده‌ایم، پشتیبان رهبر هستیم. کمک‌های مردمی باعث شد در جنگ پیروز شویم. من هم در پشت جبهه کار می‌کردم. شهدا دوست نداشتند کشور دست بیگانه بیفتد.» فصیح رامندی در فرهنگسرای انقلاب اسلامی تجلیل شد و در همین مراسم هم درباره فرزندش صحبت کرد.

سکینه آقابابا؛ مادر شهید غلامعلی ملکیان:

خدا به ما صبر داده

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

پسرم ۱۸ ساله بود که برای خدمت سربازی به جبهه رفت. یک سال و چهار ماه خدمت کرد و در سال ۶۳ خبر آوردند که شهید شده. امنیت امروز ما به خاطر شهدا است. خدا به ما صبر داده.»
آقابابا در فرهنگسرای انقلاب اسلامی تجلیل شد و در همین مراسم هم درباره فرزندش صحبت کرد.

معصومه دولتی؛ مادر شهیدان محمد و اسدالله قاضی:

انگار محمد، استاد بود و ما شاگرد

داغ هزاران یوسف گمگشته داریم

محمد، دانشجوی سال سوم پزشکی بود. سال ۶۵ شهید شد و سال ۷۴ خبر آوردند که جسدش پیدا شده. حواسش به جبهه و جنگ و امام(ره) بود. وقتی می‌خواست به جبهه برود، به او گفتم: «برادرت که به جبهه رفته.» جواب داد: «برادرم برای خودش رفته. امام گفته به جبهه برویم، من هم می‌روم.» انگار محمد، استاد بود و ما شاگرد. ۹ سال انتظار خیلی سخت بود. هر کس در می‌زد، شوهرم بلند می‌شد در را باز کند، فکر می‌کردیم او است. به ما نگفتند شهید شده، گفتند شاید زنده باشد. الحمدلله بعد از ۹ سال جسدش آمد. جسدش جوری بود که به من نشان ندادند. شوهرم به پزشکی قانونی رفت.»
دولتی در فرهنگسرای رازی تجلیل شد.

کد خبر 761969

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha